در تهران کاخهای زیبایی از دوره قاجار بازمانده است که در دورههای بعد به فضاهای آنها اضافه شد و مرمتهایی در آنها صورت گرفت و مورد استفاده قرار گرفتند. برخی از این کاخها نیز ویران شدند و به جای آنها کاخهای جدیدی در دوره پهلوی از نو ساخته شد تا شکوه این حاکمیت بیشتر در چشم دنیا دیده شود. کاخهایی که از دوره قاجار برجای مانده است نسبت به ساخته های دوره پهلوی سادهتر هستند. به این دلیل که ایران دوره پهلوی سعی در بازگشت شکوه حکومتهای باستانی را داشت و با کشورهای خارجی بیشتری نسبت به عصر حاکمیت قجر روابط سیاسی داشت، به این منظور کاخهای مورد استفاده عصر خود را هر چه باشکوهتر در چشم سیاستمداران دنیا، نشان میداد. تصویر زیر مربوط به کاخ پهلوی نیاوران است.
کاخهای تهران به دلیل داشتن سابقه کم در ساخت بنا و داشتن سابقه کم، توانستهاند اصل خود را حفظ کنند و همین امر سبب شده است که این بناها آسیب کمتری ببینند. تهران به دلیل داشتن این جاذبههای ویژه و جذاب، شهری متفاوتتر از شهرهای دیگر ایران است.
کاخ گلستان
شاید زیباترین کاخ از مجموعه کاخهای تهران و نگین انگشتری این کاخها را بتوان کاخ گلستان دانست. این کاخ دارای سابقه بسیار است. کاخ گلستان یک مجموعه کاخ است که بنای آن در زمان یک سلسله ساخته شده و سپس در طول زمان در دورههای بعد محوطههایی به آن اضافه شده است. تاریخ ساخت بنا را در زمان شاه عباس صفوی دانستهاند. کاخ گلستان در عهد قجر مورد استفاده بود. در دوره ناصرالدین شاه قاجار و با مسافرتهایی که شاه به کشورهای خارجی داشت، تحت تاثیر معماری اروپایی قرار گرفت و تغییراتی به سبک اروپایی در معماری کاخ گلستان انجام داد.
شمسالعماره زیباترین و خاصترین بنای کاخ گلستان است. ساختمان شمسالعماره دارای ۵ طبقه است. این ساختمان در حدود ۳۵ متر ارتفاع دارد که در زمان ساخت خود بلندترین بنای شهر تهران بود. این بنا در روزگار خود، زیباترین بنای شهر تهران بود و اولین بار در شهر تهران بر بالای شمس العماره ساعتی که ملکه ویکتوریا به شاه قاجار داده بود بر فراز شمسالعماره نصب شد. امروزه این مجموعه کاخها از غنیترین جاذبههای گردشگری ایران هستند که هر کدام تبدیل به موزهای شدهاند که علاقهمندان میتوانند در طول روز از آن دیدن کنند. بزرگترین کاخ در مجموعه کاخ گلستان، کاخ تالار سلام است. این کاخ به تقلید از ساختمان موزههای سلطنتی اروپا ساخته شد. وجه تسمیه نام کاخ بر اساس کار ویژه این کاخ که مراسم استقبال در آن صورت میگرفت، در نظر گرفته شد. امروزه این اتاق نیز به موزهای تبدیل شده است که ماکتی از جواهرات ملی ایران را در آن جای دادهاند.
شمسالعماره
یکی دیگر از بخشهای کاخ گلستان دارالاماره است. این قسمت از کاخ، قدیمیترین بخش کاخ گلستان است. ساخت این بخش را به دوران کریمخان زند نسبت میدهند. در دورههای بعد این بنا به دست آقامحمدخان قاجار افتاد و او بسیاری از بخشها و وسایل ارگ کریمخانی را به این بنا انتقال داد که مشهورترین آنها ایوان تخت مرمر است. در این کاخ برای تراشیدن تخت از اساتید مشهور اصفهان استفاده شد و تلاش شد تا تخت را بر اساس توصیفات شاهنامه از تخت جمشید، شاه پیشدادی ایران بسازند. بر این اساس فرشته و دیوهایی که در زیر تخت قرار دارند و تخت بر دوش آنها حمل میشود، برگرفته از همین داستانها است.
تخت مرمر
خلوت کریمخانی یکی دیگر از بخشهای مهم کاخ گلستان است که حوض آن نیز در نقاشی زیبای کمالالملک مشهور شد.
عمارت بادگیر معروف به محل تاجگذاری مظفرالدینشاه است. این بخش که دارای تزیینهای زیبای معرقکاری است یکی دیگر از بخشهای کاخ گلستان است. موزه مردمشناسی کاخ گلستان که در محل کاخ ابیض (کاخ سفید) قرار دارد، از دیگر بخشهای کاخ است.
عمارت بادگیر
کاخ ابیض
کاخ سعدآباد
کاخ سعدآباد یکی از دیگر از کاخهای زیبای ایران است. این کاخ بنایی است که در بخش شمالی تهران و در یکی از خوش آب و هواترین قسمتهای تهران یعنی دربند، و مساحت آن در حدود ۱۱۰ هکتار است. کاخ سعدآباد در دوره قاجار به قصد محل استقرار تابستانی شاهان این سلسله بنا شد. این کاخ در دوره اول و دوم پهلوی نیز مورد استفاده قرار گرفت. مجموعه کاخ سعدآباد شامل ۱۸ موزه است که هر کدام یک کاخ مخصوص خانواده شاهنشاهی بوده است. گفته شده آخرین کاخی که در مجموعه سعدآباد ساخته شد، مربوط به لیلا پهلوی بوده است. در مصالح این بنا از سرب نیز استفاده شده است. دلیل استفاده از فلز سرب در این بنا را ایجاد مقاومت سازه در برابر فرسایش دانستهاند.
کاخ سفید یا کاخ موزه ملت سعدآباد را میتوان بزرگترین بخش کاخهای سعدآباد دانست. کاخ سبز در سال ۱۳۱۰ شمسی به دستور رضاشاه پهلوی ساخته شد. این کاخ که با سنگ مرمر ساخته شده، دارای تزیینات گچبری زیبایی است. در این کاخ پردههای دارای نقاشیهای رنگ روغن است که محتوای آنها را داستانهای شاهنامه فردوسی تشکیل میدهد. تالارهای این کاخ به سبک اشرافی فرانسه تزیین شدهاند.
از معروفترین و زیباترین کاخهای مجموعه سعدآباد میتوان به کاخ موزه سبز و کاخ احمدشاه اشاره کرد. کاخ سبز جزی مهمترین بخشهای مجموعه سعدآباد است. این کاخ دارای تزئینات زیبایی از هنر تهذیب و خاتمکاری است که بر زیبایی کاخ افزوده است. سقف این کاخ به شکل نقش یک فرش است که با خلاقیتی غیرقابل توصیف توجه بازدیدکنندگان را به خود جلب میکند. در این کاخ اشیای نفیسی مربوط به تاریخ اروپا در معرض دید قرار دارد که بسیار قابل توجهاند.
کاخ احمدشاه قدیمیترین کاخ موجود در مجموعه سعدآباد است و از آن به عنوان دفتر موزه استفاده میشود. بخشی از همین کاخ امروزه در اختیار نهاد ریاست جمهوری قرار دارد. یکی دیگر از بخشهای کاخ که امروزه با نام جمهور شهرت دارد، محلی است که دولتهای امروزی از آن برای اقامتگاه مهمانان ویژه استفاده میکنند. این قسمت از کاخ در واقع اقامتگاه و کاخ تاجالملوک، همسر رضاشاه و مادر پهلوی دوم بوده است.
کاخ نیاوران
دهکده نیاوران مربوط به شاهان قاجار بود. نام این منطقه برگرفته از نیهایی که در این منطقه میرویید. در واقع این منطقه نیزار بوده است. کاخ نیاوران یک کاخ قجری است.ساخت کاخ نیاوران به دستور فتحعلیشاه بود. در دوره ناصرالدینشاه وی دستور ساخت کاخ صاحبقرانیه را داد و این کاخ به باغ نیاوران اضافه شد. آخرین کاخی که در دوره قاجار در آن منطقه بنا شد، مربوط به احمدشاه بوده است.
کوشک احمدشاهی در اواخر دوره قاجار برای خوابگاه ییلاقی احمدشاه در میان باغ نیاوران در نظر گرفته شد. این باغ دارای مساحتی بیش از ۸۰۰متر در دو طبقه با سقفی شیروانی بنا شد. از ویژگیهای این بنا تزیینات و نمای آجری آن است . آجرهای این بنا از نوع منقوش قالبی با طرحهای متنوع و نخودی رنگ هستند.
در دوره پهلوی، محمدرضا پهلوی کاخ فتحعلیشاه را از بین برد و به جای آن در سال ۱۳۳۷ دستور ساخت کاخ اختصاصی نیاوران را داد که تا سال ۱۳۴۶ اتمام یافت. کاخ نیاوران مساحتی در حدود ۹۰۰۰ مترمربع را به خود اختصاص داد. طراحی کاخ نیاوران به وسیله مهندس محسن فروغی انجام شد. طبقه همکف این بنا یک سراسری بزرگ بود که اتاقها در اطراف آن بودند. این کاخ علاوه بر قرار گرفتن برای پذیرایی مهمانان خارجی، اتاقهایی مخصوص شاه و خانواده وی نیز در آن در نظر گرفته شده بود.
سقف باز کاخ اختصاصی نیاوران
این کاخ امروزه شامل مجموعههایی نفیس از تابلوهای نقاشی هنرمندان ایرانی و خارجی، ظروف چینی خارجی و اشیا تزیینی است که امروزه به عنوان موزه در معرض دید مردم و علاقهمندان برای بازدید قرار دارد.
اکنون محوطه کاخ شامل کاخ اختصاصی نیاوران، کاخ صاحبقرانیه و کوشک احمدشاهی، موزه جهان نما، کتابخانه اختصاصی، موزه خودروهای اختصاصی کاخ نیاوران و باغ کتیبهها است.
کاخ شهربانی
یکی دیگر از کاخهای زیبای تهران کاخ شهربانی است. این کاخ به دستور رضا شاه ساخته شد. طراحی بیرونی این ساخت الهام گرفته از ساختمانهای باستانی ایران بویژه تخت جمشید است، اما داخل کاخ و تزیینات داخلی آن بر اساس معماری اروپایی ساخته شده است. رضاشاه این ساختمان را برای اداره امور شهربانی ساخت. این ساختمان که در ضلع شمالی خیابان امام خمینی قرار دارد، هماکنون مورد استفاده وزارت امور خارجه است.
عمارت مسعودیه
عمارت مسعودیه تهران واقع در بهارستان، یکی دیگر از ساختمانهای بینظیر تهران است. سابقه این عمارت به عهد قاجار میرسد. این عمارت به دستور ظلالسلطان ساخته شد. امروزه زیبایی دلفریب این عمارت گردشگران داخلی و خارجی بسیاری را به سمت خود سوق میدهد.
تهران دارای کاخهای بسیار دیگری از جمله کاخ مرمر، عمارت بهارستان و... است. اما زیباترین کاخهای تهران را در همین پنج کاخی که در نوشتار آمد، میتوان دانست. از این پنج کاخ، کاخ گلستان در صدر قرار دارد و به عنوان نگین تمامی کاخهای تهران میدرخشد. بازدید از این کاخهای زیبای تهران چشمها را خیره میکند و فرهنگ، هنر و تمدن ایران معاصر را به کسانی که علاقهمند به هنر و معماری این دوره هستند، نشان میدهد. کاخهای تهران را علاوه بر گردشگران داخلی، گردشگران خارجی بسیاری بازدید میکنند. برای این گردشگران دیدن کاخهای دوره قجر و پهلویها و شاهان ایران و آشنایی با نحوه زندگی آنها بسیار جذاب و شگفتانگیز است.
گوگل قصد دارد از سال آینده میلادی، مشارکت خود در پروژه مشترک آنالیز دادههای پهپادها را با وزارت دفاع آمریکا خاتمه دهد.
شرکت گوگل بهتازگی اعلام کرده است که قرارداد همکاری در پروژه مشترک با وزارت دفاع آمریکا را تمدید نخواهد کرد. گوگل در پروژه Maven به دولت کمک میکرد تا از طریق هوش مصنوعی به تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از پهپادهای نظامی بپردازد.
این خبر که توسط نشریه گیزمودو برای اولین بار منتشر شد، بهصورت درون سازمانی توسط سرپرست بخش ابری گوگل، دیان گرین، در جلسهای به اطلاع کارمندان رسیده است. گفته میشود قرارداد مذکور در سال ۲۰۱۹ به پایان خواهد رسید. گوگل قصد دارد از هفته آینده معیارهای اخلاقی جدیدی برای توسعه هوش مصنوعی نظامی منتشر کند و به نظر میرسد که این اطلاعیه نیز با رخداد آتی در ارتباط باشد. این تصمیم میتواند بخش بزرگی از خانواده گوگل را به آرامش برساند؛ زیرا پس از انتشار خبر همکاری این شرکت با دولت، بسیاری از کارمندان نارضایتی خود را بهصورت علنی در رسانهها و شبکههای اجتماعی اعلام کردند. همچنین گوگل از سوی کارمندان خود متهم به سوء استفاده از نیروی کاری و نرمافزارهای خود برای کشتن انسانها توسط پهپادها شد.
طبق قرارداد گفتهشده، گوگل خدمات نرمافزاری شامل پروژههای متن باز را برای دولت فراهم میکند که از جمله آنها میتوان به پلتفرم TensorFlow اشاره کرد. البته به نظر میرسد هدف نهایی گوگل از این فرایند، دستیابی به قراردادهای ارزشمند با پنتاگون بوده است. اما به هر حال این شرکت اکنون تصمیم گرفته نقش خود در پروژه Maven را کاهش دهد؛ اما با این حال انتظار میرود درآمد گوگل در نهایت از توسعه هوش مصنوعی نظامی از مقدار ۱۵ میلیون دلار به ۲۵۰ میلیون دلار در سال برسد که رقم قابل توجهی به شمار میرود.
باید اشاره کرد که نقش گوگل در پروژه Maven تنها تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از پهپادها بوده و هیچ یک از ابزارهای این شرکت برای استفاده تسلیحاتی یا هدایت پهپادها مورد استفاده قرار نگرفته است. به نظر میرسد هدف اصلی این پروژه، بهینهسازی و افزایش دقت حملات پهپادها بوده است تا آسیب کمتری به غیر نظامیان وارد شود. الگوریتمهای بصری کامپیوتری برای تشخیص آسانتر اهداف و کاهش تلفات جانبی توسط هوش مصنوعی بهینهسازی شده است که روشهای مختلفی همانند یادگیری ماشینی در این روند دخالت داشته است. اما به هر حال تاکنون نقش واقعی و کامل گوگل در این پروژه شفافسازی نشده است.
استفاده از هوش مصنوعی در هرگونه تسلیحات نظامی و ابزارهای دولتی فارغ از هرگونه نتیجه و بدون توجه به هدف نهایی، با واکنشهای منفی بسیاری روبهرو شده است. بسیاری از کارمندان گوگل و منتقدان فناوری به همکاری گوگل با وزارت دفاع واکنش شدیدی نشان دادند و ابعاد اخلاقی بسیار پیچیده این موضوع را زیر سؤال بردند. در ماه آپریل بیش از ۳۰۰۰ کارمند گوگل در نامهای به مدیر اجرایی گوگل، ساندرای پیچای، توصیه کردند که گوگل از این قراداد خارج شود و خاطرنشان کردند که فعالیت اصلی گوگل در حوزه نظامی تعریف نشده است. همچنین گفته شده است که این قرارداد به شهرت گوگل ضربه وارد میکند و کمک به دولت آمریکا برای توسعه نظامی و افزایش نظارت، غیر قابل قبول است.
اکنون به نظر میرسد فشارهای درون سازمانی و خارجی به گوگل کارساز بوده است و توانسته مدیران ارشد این شرکت را مجبور به تغییر موضع کند. طبق اطلاعیه منتشرشده از سوی دیان گرین، مخالفتهای اخیر دلیل اصلی عدم تمدید قرارداد همکاری با وزارت دفاع بوده است. همچنین در اقدام عجیب دیگر در تاریخ ۱۸ ماه می، گوگل اقدام به تغییر شعار اصلی خود کرد و عبارت «کار درست را انجام دهید» را جایگزین شعار قدیمی و محبوب «شیطان نباشید» کرد.
مشکلات اجتماعی ابعاد گستردهای دارند و نمیتوان تنها از دولت یا سازمانهای بزرگ برای حل آنها توقع داشت. این موارد نیاز به همکاری گسترده دارند.
کسب سود و اهداف اجتماعی در حال ادغام شدن است. اکثر جوانان در دنیای امروز کسب و کار بر این عقیده هستند که تأثیرگذاری مثبت در دنیا، بیش از سود مالی اهمیت دارد. آنها هدف اصلی یک تجارت را تأثیرات اجتماعی میدانند و کسب سود را در اولویتهای بعدی قرار میدهند. تمایل سرمایهگذاران نیز برای دریافت گزارش تأثیرات مثبت و منفی شرکتها در دنیای خارجی رو به افزایش است. شهروندان هم از شرکتها میخواهند که تأثیرات مثبتی روی اجتماع داشته باشند. همهی این عوامل دست به دست هم میدهد تا شرکتهای بیشتری برای تأثیرگذاری روی جامعه پیشقدم شوند.
بازارهای بزرگ نیز بهعنوان نمادی از وضعیت تجاری جهان به سمت این طرز تفکر در حال حرکت هستند. در سال ۲۰۱۶، سرمایهگذاری در بخش اجتماعی بیش از ۲۵ درصد از سرمایهگذاریها را به خود اختصاص داده بود. مدیر شرکتBlackRock، بزرگترین سازمان مدیریت سرمایه در جهان، بهتازگی از تمام شرکتها درخواست کرده است توضیحی در مورد «تأثیرگذاری مثبت روی جامعه» فارغ از سود یا زیان مالی ارائه کنند. او در این بیانیه گفته است:
برای رسیدن به موفقیت در طول زمان، شرکتها باید به تمامی سهامداران خود سود برسانند. این گروهها شامل خریداران سهام، کارمندان، مشتریان و اجتماعی که در آن مشغول به کار هستند، میشود.
مدیران شرکتها نیز عموما به این فکر هستند که چگونه میتوان علاوه بر کسب منفعت مالی، تأثیری مثبت در جهت رسیدن جامعه به اهداف داشت. حقیقت این است که این اقدام شدنی است. در واقع این طرز تفکر مدیران یک واقعیت ذاتی است. آدام اسمیث در مقالهای با نام Theory of Moral Sentiments به این نکته اشاره میکند که وظیفه و همدردی دو عامل محرک در هر فرد هستند. به خاطر همین عوامل افراد میتوانند در جوامعی هماهنگ و با هدف همکاری، به بهترین نحو خدمترسانی کنند.
پیتر دراکر، نویسندهی دیگری است که در مقالهای تحت عنوانThe Age of Discontinuity ادعا میکند که تمامی بخشهای جامعه تحت تأثیر تفکر عمومی هستند اما باید مانند یک ارکستر با هماهنگی عمل کنند تا علاوه بر انجام وظایف خود، با دیگر سازمانها نیز همکاری داشته باشند. جوزف استیگلیتز، نویسندهی برندهی جایزهی نوبل در یک مصاحبه اعلام کرده بود که همهی افراد و شرکتها، ظرفیت همکاری با دیگر بخشهای اجتماع دارند؛ کافی است تصمیم به همکاری داشته باشند. این همکاری منجر به رشد اقتصادی و همچنین افزایش کیفیت و رفاه زندگی خواهد شد.
با در نظر گرفتن حقایق بالا به این نتیجه میرسیم که سؤال اصلی، شرکت کردن یا نکردن مدیران و شرکتها در مسئولیتهای اجتماعی نیست (چرا که پاسخ کاملا مثبتی دارد). بلکه مسئله، چگونگی به حداکثر رساندن این مشارکت است. پاسخ این مسئله کاملا روشن است. مدیران در دنیای کنونی که تجارت به مسئلهای جهانی و جامع تبدیل شده، تنها باید وظیفهی هدایت خود را انجام برسانند و سازمان تحت مدیریت را بیش از رقابت، به سمت همکاری سوق دهند.
با کمی بررسی متوجه میشویم که در عموم موارد، رضایتمندی شرکتها و جامعه در یک جهت قرار دارند. نتایج یکی از تحقیقات مجلهی کسبوکار هاروارد در دانشگاه کلمبیا نشان میدهد که در صورت همکاری شرکتها با سازمانهای عمومی، غیر انتفاعی و مقامات دولتی، سوددهی آنها بیشتر خواهد شد. وقتی این همکاریها به بهترین نحو انجام شود، راهحلهایی جامع و کاربردی برای جامعه عرضه میشود و مدیران میتوانند تأثیر بلندمدت فعالیتهایشان روی اجتماع را مشاهده کنند. نکتهی مهم اینکه این موفقیتها اتفاقی نبوده بلکه حاصل سالها و دههها همکاری بین کسبوکارها، دولت، سازمانهای خیریه و جامعه هستند.
مثالی از این همکاری را میتوان در کشور هند پیدا کرد. دولت این کشور در حال همکاری با بزرگترین شرکتهای فناوری هند برای ساخت یک شاهراه دیجیتال ملی است. این اقدام بهزودی تمامی ۱.۳ میلیارد نفر جمعیت هند را به سیستم رأیگیری، بانکداری، تسهیلات دولتی، مراقبتهای بهداشتی، ثبت گزارش و ... متصل میکند. در مقابل، این اقدام نتایج اجتماعی مثبتی برای شرکتها خواهد داشت که منجر به ظهور بازارهای جدید و مشتریان تازه خواهد شد.
این پروژه با مدیریت یکی از باسابقهترین کارآفرینان هند نندن نالکانی و با مشارکت سازمانهای اجتماعی Common Service Centers (یا CSCs) و کارآفرینان محلی در حال اجرا است و سود آن بین شرکتهای حاضر تقسیم خواهد شد. دولت برای اجرای خدمات مراقبتهای بهداشتی با گروه خصوصی Apollo Hospotals بهمنظور خدمترسانی از راه دور به اقشار کمدرآمد و جوامع دورافتادهی هند همکاری میکند. همکاران تجاری این پروژه نیز خدمات خود را با حاشیهی سود کمتری عرضه میکنند تا علاوه بر حفظ سوددهی مالی شرکت، وجههای اجتماعی به آن بدهند و از همه مهمتر، پایگاه مشتریان خود را گستردهتر کنند.
سؤالی که مطرح میشود این است که وقتی شرکتها، سازمانها و اشخاص گوناگون با اهداف و چشماندازهای متنوع برای همکاری تلاش میکنند، رهبران این گروهها چگونه میتوانند همکاری بهتری را تشکیل دهند. تحقیقات نشان میدهد که همکاری موفق یک روند کلی در ابتدای راه دارد. آنهم اینکه عوامل باید صرفنظر از موقعیت شغلی و اجتماعی خود در آن حضور داشته باشند. به بیان دیگر در یک همکاری اجتماعی جایگاه شما بهعنوان مدیرعامل، خیَر یا مددکار اجتماعی، مهم نخواهد بود. HBR با مطالعهی همکاریهای موفق به ساختاری منظم برای مدیریت همکاریهای بین سازمانی رسیده است که در نتیجهی آن، فاکتورهای سنجش موفقیت نیز به خوبی مشخص میشوند.
مجلهی کسبوکار هاروارد، ساختار طراحی شده برای همکاری اجتماعی خود را Social Value Investing یا سرمایهگذاری ارزشی اجتماعی مینامد. این پروژه از برنامهی سرمایهگذاری ارزشی شرکت برکشایر هاتاوی الهام گرفته است. سرمایهگذاری ارزشی این شرکت یکی از موفقترین نمونههای سرمایهگذاری در جهان است. سرمایهگذاری ارزشی اجتماعی مانند سرمایهگذاری ارزشی، استراتژی بلندمدتی دارد و ارزشهای نهفته در یک بازار را هدف قرار میدهد. این برنامه یک فرآیند پنج مرحلهای است که در ادامه به تشریح هریک از آنها می پردازیم.
۱- برنامهریزی فرآیند بین سازمانی هماهنگ و جامع
همکاریهای موفق بین سازمانی شامل سازمانها و شرکتهایی هستند که با وجود تنوع در سبک و سیستم مدیریتی، در جهت اجرای یک پروژه و رسیدن به ارزش بلندمدت تلاش میکنند. با استفاده از یک فرآیند ساختاردهی شدهی کامل، شرکا تلاشهای خود را گسترش داده و آنها را با هم هماهنگ میکنند.
این فرآیند در پروژهی کشور هند با نام Digital India و برنامهی مراقبتهای بهداشتی از راه دور دیده میشود. دولت روی آموزش و زیرساختهای بلندمدت سرمایهگذاری میکند و اهداف بلندمدت کشوری را مشخص میکند تا عملکرد شرکتهای درگیر را جهتدهی کند. گروه آپولو هاسپیتالز نیز با کمک شبکهی سازمانهای CSCs خدمات پزشکی خود را ارائه میدهد. این شبکه نیز متشکل از کارآفرینان محلی است که خدمات مناسب با قیمت پایین را برای جامعهی اطراف خود ارائه میدهند.
استراتژی پیادهشده در هند که حاصل یک فرآیند دقیق و گسترده بوده، برنامهی دیجیتال ایندیا را به بیش از ۶۰ هزار موسسهی خدمات عمومی گشترش داده و در نتیحهی آن، ۱۶۰ مرکز خدمات پزشکی محلی در مناطف مختلف تاسیس کرده است.
۲- مدیریت افراد توسط سیستم غیر متمرکز سازمانی
همکاری بین سازمانی متشکل از رهبران متعددی است که بهصورت غیر متمرکز و در برنامهها و سازمانهای مستقل فعالیت میکنند. این رهبران و تیم های آنها تواناییهای متنوعی دارند اما به سمت یک هدف مشترک جهتدهی شدهاند. با تمرکز کردن روی افراد درگیر و افزایش توانایی آنها، شرکتهای همکار میتوانند از توانایی تجمیعشده برای رسیدن به اهداف استفاده کنند.
احیای پارک مرکزی نیویورک مثالی از همکاری بین سازمانی و رهبری مبتنی بر همکاری است. بتسی راجرز در سال ۱۹۷۹ ریاست پارک نیویورک را بر عهده گرفت. او تصمیم گرفت مشکل کاهش نیروی انسانی و منابع محدود این پارک را حل کند. او تیمهای خود را با یک چشمانداز همکاریمحور جدید متحد کرد و با دفتر شهردار نیز ارتباطی نزدیک برقرار کرد. در نهایت برنامهی او متشکل از شبکهی همکاران، دولت و بخش خصوصی شد. امروزه این پارک یک ارزش اجتماعی بزرگ محسوب میشود که ارزش میلیارد دلاری نیز به همراه دارد. این ارزش از طریق مالیات، گردشگری، خریدهای مردم و بازار املاک و متسغلات ایجاد میشود.
۳- یکپارچهسازی سهامداران در یک مرکز مشخص
وقتی استراتژی مکانمحور برای یک پروژهی عمومی در نظر گرفته شود، سهامداران در نقش شرکای کلیدی ظاهر میشوند و تنها به عنوان کاسبان سود پروژه در نظر گرفته نخواهند شد. این هدف نیاز به زمان و تلاش زیادی دارد تا ابتدا اعتماد سهامداران جلب شود. انجام پروژه با چشماندازی از همکاری دائمی، ارتباط طولانیمدت را بین شرکتها ایجاد خواهد کرد. این همکاری را میتوان مالکیت مشترک بر اساس مکان نامید.
یکی از پروژههای همکاری اجرا شده در غرب افغانستان، مثال مناسبی برای این بخش است. در این پروژه، شرکای متعدد با سرمایهگذاری گروهی به دنبال بازسازی زنجیرههای تامین کشاورزی و توسعهی زیرساختهای بلندمدت آن بودند. شرکای این پروژه زمان، انرژی و منابع خود را به اشتراک گذاشتند و برنامههای خود را در محلی مشخص پیرامون چند روستا اجرا کردند. شرکای این پروٰه علاوه بر همکاری با یکدیگر، با آژانسهای دولتی، بنیادهای خیریه، سازمانهای مردمنهاد و دیگر بخشها برای طراحی، برنامهریزی و اجرای کلی پروژه همکاری کردند.
علاوه بر این موارد، بخشهای محلی از مشاوران روستایی و افراد تأثیرگذار تا دانشگاه آن منطقه، در این پروژه مالکیت داشتند و با همکاری با دیگر بخشها نظارت و مدیریت پروژه را بر عهده داشتند. در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که سرمایهگذاران و مجریان این پروژه، با طرز تفکری مشخص وارد آن شدند و سهامداران را بهعنوان صاحبان دائمی آن در نظر گرفتند که نتیاج موفقیتآمیز زیادی داشت.
۴- تعیین پورتفولیوی سرمایهگذاری برای کاهش ریسک
همکاریهای بین سازمانی متشکل از انواع مختلف سرمایهگذاری هستند. این تنوع به شرکا اجازه میدهد که ریسک را توزیع کنند و با افزایش سرمایهی موجود، اجرای پروژه را آسانتر کنند. با دریافت سرمایهی مالی از منابع مختلف مانند خیریهها، تنوع پورتفولیو سرمایهگذاری پروژه نیز افزایش پیدا میکند.
سازمان غیر انتفاعی Comunitas در برزیل، با هدف افزایش شفافسازی و قابلیت اطمینان خدمات شهری در بخشهای مختلف این کشور فعالیت میکند. این سازمان روی زمانهای داوطلبانهی شرکتهای عضو و نیروهای شاغل در آنها برنامهریزی میکند. این همکاران، گروهی از موفقترین رهبران سازمانی بخش خصوصی در برزیل هستند.
این سازمان با فرمانداریهای محلی همکاری میکند و با ترکیب سرمایههای خیریه و همچنین شیوههای تجاری، هزینههای مالی و ریسکهای سیاسی و اجرایی پروژهها را مدیریت میکند. در نتیجهی این اقدامات، شهرهای برزیل در حال مدرنیزه کردن خدمات شهری همچون مدیریت مالی، مجوزهای ساختوساز، طراحی و اجرای خدمات مراقبتهای بهداشتی و برنامهریزی استراتژیک هستند که کارایی، شفافیت و مشارکت اجتماعی را افزایش میدهد. این پروژه در نهایت باعث توسعهی کسبوکاری و رشد اقتصادی در شهرهای مشارکتکننده شده است. علاوه بر آن، بازگشت سرمایهی دخیل در این پروژه، آمار دهبرابری داشته است.
۵- تعریف دقیق و تعیین فاکتورهای اندازهگیری موفقیت
شرکای حاضر در این پروژهها باید برنامههای همکاری را بهگونهای شناسایی و انتخاب کنند که هم از لحاظ فردی و هم گروهی، بازدهی داشته باشد. به بیان دیگر پروژه باید در مسیر چشمانداز مستقل هر بخش و در نهایت، در مسیر موفقیت جامع حرکت کند. شرکا با پیشبینی بازدهی شرکت در پروژه، میتوانند سرمایهی بازگشتی را نسبت به اهداف و اولویتهای مشخص، شناسایی کنند.
بهعنوان مثالی از این بخش، ادارهی پلیس و آتشنشانی نیویورک، معیارهای اندازهگیری کارایی را برای شرکتهای خدمات شهری بازتعریف کردند. این معیارها، موفقیت را از پاسخ بهموقع به موقعیتهای بحرانی به پیشگیری از آنها تغییر داد. این برنامه، شهر نیویورک را به یکی از امنترین شهرهای جهان تبدیل کرد. بهعنوان مثال آمار مرگ و میر ناشی از آتشسوزی در این شهر در سال ۲۰۱۶ به ۴۸ نفر رسید که رکوردی بیسابقه بود.
مدیریت معیارهای بازدهی پروژه باید با همکاری همهی طرفیت درگیر انجام شود و تأثیر اجتماعی در اولویت اول قرار بگیرد.
در پایان بار دیگر به تعریف و اهداف سرمایهگذاری ارزشی اجتماعی باز میگردیم. این برنامه راهنمایی برای جهتدهی و هدفمند کردن برنامههای سازمانهای درگیر است. این برنامه، بازدهی سازمانها در نتیجهی انجام همکاری و چگونگی افزایش خدمات به مشتریان را نیز اندازهگیری میکند. بههرحال باید به این نکته نیز اشاره کرد که این نوع از همکاریها دشوار هستند. همکاری اثرگذار میان سازمانها نیازمند برنامهریزی مشترک در تعداد زیادی سازمان است که پیچیدگیهای خاص خود را دارد. این همکاریها زمان و هزینهی قابل توجهی طلب میکنند که بدون سرمایهگذاری و پشتیبانی کافی محقق نخواهد شد.
این پروژهها نیازمند رهبری چشماندازمحور، تمایل سهامداران برای مشارکت و شفافسازی عملکرد در تمامی بخشها است. در ادامه، نداشتن معیارهای مشخص برای اندازهگیری کارایی پروژه، شرکتها را از درک نقششان در این همکاری عاجز میکند. در نتیجه آنها نمیتوانند میزان دستیابی به اهداف خود را اندازهگیری کنند.
در دوران پیچیدهی کنونی کسبوکار، این فرآیند پنجمرحلهای نقطهی شروعی برای رهبرانی است که به دنبال اهداف و مشارکتهای عمومی هستند. همکاری باعث میشود که جامعه از مشکلات فردگرایی و منفعتطلبی نجات پیدا کرده و اقتصاد از حالت سنتی به مدرن تغییر جهت دهد. این نوع از پروژهها چشماندازی از یک جامعهی مبتنی بر همکاری (و نه رقابت) را اجرا میکنند. شرکتهای کنونی اگر بخواهند در دنیای اقتصاد فردا حضور داشته باشند، باید خدماتی پایدارتر ارائه دهند و برای ماندگار شدن در دیدگاه عمومی، باید منافع سازمان خود را با منافع ملی همجهت کنند.
پژوهش جدید نشان می دهد دیواره بزرگی مرجانی در گذشته، پنج رویداد مرگبار را پشت سر گذاشته است. اما با سرعت تغییرات فعلی، احیای دوباره دیواره بزرگ مرجانی بسیار دشوار خواهد بود.
دیواره بزرگ مرجانی با توجه به گرم شدن کره زمین در معرض خطر قرار دارد. اما به نظر میرسد که این رویداد جدید، اولین بار نیست که برای دیواره بزرگ مرجانی رخ میدهد. بر اساس پژوهشی که هفتهی گذشته در ژورنال Nature Geoscience منتشر شد، دیواره بزرگ مرجانی، طی ۳۰ هزار سال اخیر، پنج فاجعه مرگبار را تجربه کرده است که همهی این فجایع به تغییرات ناگهانی سطح دریا یا تغییرات زیستمحیطی مرتبط بودهاند. اما درحالیکه به نظر میرسد، این موضوع امید بخش است و دیواره بزرگ مرجانی میتواند از این فاجعه جدید هم به سلامت عبور کند، اما این طور نیست.
پژوهشگران در پژوهشی که به تازگی منتشر کردهاند، اشاره کردهاند که جریان فعلی تغییرات اقلیمی، دیواره بزرگ مرجانی را وارد حیطهی نامشخص خواهد کرد که احیای دوباره اگر غیر ممکن نباشد، دشوار خواهد بود.
جودی وبستر از دانشگاه سیدنی به همراه همکارانش، برای شناسایی تغییرات دیواره بزرگ مرجانی، یک دهه را صرف تجزیه و تحلیل هستههای فسیلی جمعآوری شده از ۱۶ ناحیه در نزدیکی شهرهای کنز و مکای در كوئينزلند کردهاند. آنها با بررسی شواهد زمینشناسی و زیستشناسی، توانستند پنج رویداد جداگانه را شناسایی کنند که طی آن دیواره بزرگ مرجانی نزدیک به مرگ بوده است.
دو مورد از این فجایع، قبل از آخرین بیشینه یخچالی حدود ۳۰ تا ۲۲ هزار سال قبل رخ داده است. در این دوره، رشد صفحات یخی منجر به کاهش سطح دریا شد که دیواره بزرگ مرجانی را بیحفاظ باقی گذاشت. بعد از دوره بیشینه حداکثر یخچالی در ۲۰ هزار سال قبل، یخچالهای طبیعی شروع به عقبنشینی کردند و سطح دریا به صورت ناگهانی بالا رفت. دو رویداد مشابه افزایش سطح دریا هم بین ۱۷ تا ۱۳ هزار سال قبل رخ داد.
افزایش ناگهانی سطح دریا به همراه افزايش ناگهاني ميزان رسوبات، پژوهشگران را به این نتیجه رسانده است که مرجانها در این دوره، در شن و ماسه غرق شده بودند. آخرین رویداد مرگبار دیواره بزرگ مرجانی هم به ۱۰ هزار سال قبل بازمیگردد که در آن افزایش قابلتوجه میزان رسوبات، موجب کاهش شدید کیفیت آب روی دیواره مرجانی شد.
تغییرات اقلیمی ناشی از فعالیتهای انسانی چندین برابر شدیدتر از چیزی است که دیواره بزرگ مرجانی قبلا از آن جان سالم به در برده
آندره داوتون، پژوهشگری از دانشگاه فلوریدا که در این پژوهش جدید حضور نداشت، از پژوهشگران این تیم به دلیل بهره بردن از رویکرد چند رشتههای دقیق ستایس کرد و گفت یافتههای جدید، زمینهای قوی برای تفسیر باقی گذاشته است. اما او همچنین به Earther گفت که این پژوهش نتوانسته شواهدی فراهم کند که نشان دهد دیواره بزرگ مرجانی میتواند تغییرات سریعی که هم اکنون تجربه میکند، از آلودگی تا افزایش دمای و اسیدی شدن آب دریا را تحمل کند.
در واقع، همانطور که در این پژوهش به آن اشاره شده، سرعت کنونی گرم شدن اقیانوس (حدود ۰٫۷ درجه سانتیگراد در طی یک قرن) فراتر از آستانهای است که دیواره بزرگ مرجانی طی ۳۰ هزار سال گذشته تجربه کرده و همانطور که رویدادهای اخیر نشان داده، کمی گرمای اضافه میتواند به معنای مرگ مرجانها باشد.
در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷، چند رویداد سفید شدگی ناشی از آبهای گرم اقیانوسی، موجب مرگ حدود نیمی از مرجانهای دیواره بزرگ مرجانی شده است. این آسیب بهقدری شدید بود که پژوهشی که اخیر در ژورنال Nature منتشر شد، نشان داد که اکوسیستم دیواره بزرگ مرجانی برای همیشه تغییر کرده است.
کیم کوب، پژوهشگری از مؤسسه فناوری جورجیا که در این پژوهش حضور نداشته است، به Earther گفت:
باید بتوانیم از این پژوهش برای جمعآوری سرنخهایی از نحوه مقاومت دیواره بزرگ مرجانی به تغییرات اقلیمی گذشته استفاده کنیم.
اما کوب، با احتیاط از مقایسه بین گذشته و حال صحبت کرد. او گفت:
خبر بد اینکه تغییرات اقلیمی ناشی از فعالیتهای انسانی چندین برابر شدیدتر از چیزی است که دیواره بزرگ مرجانی قبلا از آن جان سالم به در برده. بنابراین واقعا وارد یک وضعیت غیر قابل بازگشت شدهایم.
تعدادی از برندهای خودروساز مشهور جهان علاوه بر تولید خودرو، در حوزههای دیگری مانند صنایع هوا-فضا یا غذایی نیز فعالیت دارند.
تمرکز اصلی برندهای خودروساز، طراحی و تولید خودرو است. برخی شرکتهای در کنار خودروهای سواری، در ساخت کامیون و موتورسیکلت نیز فعالیت دارند.در کنار این موارد، دپارتمانهای ویژهای هم برای فروش محصولات جانبی مانند پوشاک با مارک برند سازنده فعالیت میکنند. البته معمولاً تولید پوشاک و لوازم مختلف برعهدهی خودروساز نیست و صرفاً مارکدار شدن محصولات (بهخصوص با نشان دپارتمان مسابقهای خودروساز) برای فروش بیشتر کمک میکند. اما در کنار تمام این موارد، برخی شرکتهای خودروساز بهطور گسترده در صنایع دیگر هم فعالیت میکنند.معمولاً سود اصلی شرکت از ساخت خودرو تأمین میشود و خدمات جانبی در صنایع دیگر، نقش مکمل در پروژههای آینده خواهد داشت. در ادامه به معرفی چند شرکت خودروساز مشهور که در صنایع دیگر هم فعالیت دارند، میپردازیم.
سوسیسهای فولکس واگن
آلمانیها به محصولات گوشتی فرآوریشده بهخصوص از نوع سوسیس، علاقهی فراوانی دارند. تقاضا برای سوسیس بهقدری بالا بوده است که غول خودروسازی آلمان، چند دهه در این بازار فعال باشد. از سال ۱۹۷۳ تا بهامروز، فولکس واگنمشغول تولید و فروش سوسیسهای کاری که فوقالعاده در بازار محلی طرفدار دارند، بوده است. کارخانهی سوسیس فولکس واگن در شهر وولفسبورگ آلمان توسط یک تیم ۳۰ نفره اداره میشود که در سال گذشته، ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار سوسیس عرضه کردهاند. سوسیسهای فولکس واگن که در ابتدا فقط به کارکنان این شرکت فروخته میشد، چند دهه است که در بازار شهرهای مختلف آلمان به عموم فروخته میشود. جالب است بدانید که سوسیسهای فولکس واگن شماره سریال مخصوص به خود دارند و جزئی رسمی از محصولات این برند آلمانی محسوب میشوند.
عسل پورشه
برای بسیاری از طرفداران دنیای خودرو، هیچ چیزی از نشستن پشت فرمان محصولات پورشه شیرینتر نیست. اما این خودروسازی آلمانی محصولی شیرینتر هم عرضه میکند. بیش از ۳ میلیون زنبور عسل در کارخانهی تولید عسل پورشه واقع در شهر لایپزیگ آلمان، زندگی میکنند. زمینی به مساحت حدود ۴۰.۴ هکتار با درختهای زالزالک، لیمو و اقاقیای سیاه در اختیار زنبورهای عسل پورشه است تا هر سال، بیش از ۱۰۰۰ کیلوگرم عسل تولید شود. عسل پورشه فقط در فروشگاههای مرکزی پورشه بهعنوان سوغاتی فروخته میشود و در بازار محلی شهرها توزیع نمیشود. سال گذشته ۴۰۸ کیلوگرم عسل پورشه، ظرف چند روز به فروش رفت.
خردکن و مخلوطکن پژو
برند فرانسوی پژو جزو شرکتهایی است که خودروهای تکمحور و دومحور محرک تولید میکند، اما پژو سابقهی فعالیت در صنایع دیگر هم دارد.شرکت PSP پژو SAS در قالب برند پژو «پژو سِوِر» (Peugeot Saveurs) انواع خردکن و مخلوطکنهای ادویه، فلفل، نمک، قهوه و همچنین لوازم نوشیدنی تولید میکند. البته این برند چند سالی است که بهطور مستقیم با پژو در ارتباط نیست و صرفاً تحت نظارت و مالکیت خانوادهی پژو فعالیت میکند. پس از اینکه سهام خانوادهی آرماند پژو (بنیانگذار پژو) از ۲۵ به حدود ۱۴ درصد کاهش پیدا کرد، بازگشت به فعالیت گذشته در صنایع مختلف از سر گرفته شد. البته برند دوچرخهساز پژو، هنوز در اختیار خودروساز پژو است نه خانوادهی پژو.
نوشیدنیهای آلپینا
شرکت تیونینگ آلپینا (Alpina) که درحوزهی ارتقاء و شخصیسازی خودروهای بیامو فعالیت میکند، چند دهه است که در صادرات انواع نوشیدنی نیز فعالیت دارد. آلپینا نوشیدنیهای تولید اروپا، آمریکا و حتی آمریکای جنوبی را در بستهبندی شکیل به سراسر جهان صادر میکند. محصولات آلپینا در محدودهی قیمتی ۵ دلار تا ۱۹۰۰ دلار قرار دارند که در برابر قیمت پایه ۱۴۰ هزار دلاری مدل آلپینا B7 ناچیز است.
چمنزن هوندا
برندهای خودروساز ژاپنی جزو موفقترین شرکتهایی هستند که در صنایع دیگر هم خوش درخشیدهاند. برای مثال حوزهی فعالیت یاماها، از تولید موتورسیکتهای متنوع تا عرضهی پیانوهای گرانقیمت را شامل میشود. مثال دیگرهوندا است که محصولات مختلفی شامل خودرو، کامیون، موتورسیکلت، پیشرانهی زیردریایی، ربات انساننما و حتی موتورهای جت تولید میکند. برند هوندا در کنار این موارد، ژنراتور، برفروب و چمنزن نیز عرضه میکند. البته فعالیت هوندا فقط در ژاپن خلاصه نمیشود؛ برای مثال در طول چند سال گذشته و پس از صادرات سال ۱۹۷۳، بیش از ۴۰ میلیون لوازم موتوری هوندا در آمریکا فروش رفته است. این تعداد از فروش بیش از ۲۴ میلیونی هوندا سیویک؛ پرفروشترین خودروی هوندا نیز بیشتر است.
قایقهای تفریحی تویوتا
برخلاف دیگر خودروسازان ژاپنی، تویوتا بهجز یک مورد استثنا، فقط بر صنعت خودروسازی تمرکز کرده است. دپارتمان قایقسازی تویوتا، سه مدل مختلف قایق تفریحی با نامهای پونام (Ponam) در طولهای ۸.۵، ۹.۵ و ۱.۵ متر تولید میکند. قایقهای تفریحی تویوتا که مشابه مدلهای آمریکایی Carver یا SaeRay هستند، تقریباً فقط در بازار ژاپن فروخته میشوند.
پنلهای خورشیدی تسلا
سال گذشته بود که نام کامل «تسلا موتورز» به «تسلا» تبدیل شد تا معرف بهتر فعالیتهای متنوع این شرکت آمریکایی باشد. تسلا فقط به ساخت خودروهای تمام برقی مشغول نیست، بلکه انواع تجهیزات الکتریکی مانند Powerwall شارژر خانگی، پکهای باتری تجاری و پنلهای فتوولتاییک نیز عرضه میکند.
تراکتورهای لامبورگینی
اگر جزو طرفداران برند ایتالیایی لامبورگینی باشید، حتماً از تاریخچهی این شرکت اطلاع دارید. برند لامبورگینی قبل از ورود به خودروسازی و ساخت مدلهای سوپراسپرت، تراکتور تولید میکرد. اما تراکتورهای لامبورگینی با عرضهی سوپراسپرتها کاملاً کنار گذاشته نشدهاند. فروچو لامبورگینی در سال ۱۹۴۸ شرکت «لامبورگینی تراتوری» و پس از کشمکش تاریخی با انزو فراری، در سال ۱۹۶۳ برند «اتومبیلی لامبورگینی» را بنیان نهاد.پس از یک دهه فعالیت هردو شرکت، تراکتورسازی لامبورگینی به گروه SDF فروخته شد. SDF هنوز هم تراکتورهای جذابی را با نام لامبورگینی در ۲۲ مدل مختلف تولید میکند. گرانترین محصول SDF تراکتور Mach VRT 250 با پیشرانهی ۶ سیلندر خطی ۶ لیتری و گشتاور ۹۸۰ نیوتنمتر است.
مبلمان بنتلی
بهطور میانگین خودروساز بریتانیایی بنتلی سالانه ۱۱ هزار دستگاه خودرو در بازار جهانی میفروشد. اما در دوران رکود اقتصادی سال ۲۰۰۹، بنتلی فقط ۳ هزار و ۶۰۰ دستگاه خودرو فروش داشت که در مقایسه با سال ۲۰۰۸، از نصف آمار فروش نیز کمتر است. همین مورد باعث شد تا متخصصان بااستعداد بنتلی، هنر طراحی و ساخت کابینهای لوکس خودرو در مبلهای متنوع بهکار ببرند. خروج از رکود اقتصادی بهمعنی تمرکز بیشتر بر ساخت خودرو و تولید مدلهای جدید کانتیننتال و بنتایگا بود.
مقامات بنتلی که از فروش مبلمان برند خود راضی بودند، بهمنظور دوام این درآمد جانبی، با شرکت طراحی Luxury Living قرارداد همکاری امضا کردند. بهلطف این قرارداد، امکان خرید انواع مبل، کاناپه، تختخواب، میز و دیگر لوازم با برند بنتلی و کیفیت فوقالعاده وجود دارد. اگر خواستار مبلمان کامل مشابه صندلیهای کابین بنتلی مولسان باشید، باید مبلغی حدود قیمت پایه هاچبک فولکس واگن گلفGTI برابر با ۲۹ هزار دلار پرداخت کنید.
جتهای جنگنده ساب
خودروساز سوئدی ساب (SAAB) همیشه در تبلیغ محصولات خود از ترکیب مهندسی خودرو و جتهای جنگنده صحبت میکرد. برخلاف تبلیغ شرکتهای دیگر، پیوند بین خودروهای ساب و جتهای جنگنده تا سال ۱۹۶۸ واقعی بود؛ در این سال بود که دپارتمان خودروسازی و هوایی ساب از هم جدا شدند. متأسفانه برند خودروساز ساب که در سالهای گذشته، ایمنترین و مقاومترین خودروهای جهان را تولید میکرد، کاملاً منحل شد اما دپارتمان هواپیمایی این شرکت سوئدی هنوز هم به فعالیت خود در زمینه تولید و عرضهی انواع جتهای جنگنده مانند گریپن 39 و دیگر ادوات نظامی ادامه میدهد.
موتورهای هواپیمای رولز رویس
ساب تنها برندی خودروسازی که در صنایع هوایی فعالیت دارد، نیست. رولز رویس دیگر شرکت فعال در صنایع هوایی بود؛ درواقع از زمان بنیان این برند بریتانیایی در سال ۱۹۰۶، ساخت خودرو و موتورهای هواپیمای رولز رویس در یک مجموعه انجام میشد. در سال ۱۹۷۳ بود که خودروسازی رولز رویس درکنار بنتلی مستقل شد و سپس در سال ۱۹۸۰ به شرکت مهندسی ویکرز (Vickers) فروخته شد. در سال ۱۹۹۸، گروه خودروسازی فولکس واگن برند بنتلی را خریداری کرد و رولز رویس در اختیار بیامو قرار گرفت. در حال حاضر شرکت هوا و فضای رولز رویس با نام هلدینگ رولز رویس، یکی از بزرگترین تولیدکنندههای پیشرانههای هواپیما است. توربوفن EJ200 که در جت جنگندهی مشهور یوروفایتر تایفون قرار دارد، بر خودروی سرعت Bloodhound SSC نصب شد. این خودروی مافوق صوت با هدف دستیابی به نهایت سرعت ۱۶۰۹ کیلومتر بر ساعت، تولید شده است.
بر اساس قانون حفظ حریم خصوصی اتحادیه اروپا (GDPR)، شرکتهای تکنولوژی راهی دشوارتر برای تعامل با دادههای خصوصی کاربران خواهند داشت.
این روزها حجم زیادی از اطلاعات خصوصی و شخصی از طریق پیامرسانهای مختلف بین کاربران رد و بدل میشود؛ از اینرو حفظ امنیت در اینگونه محیطها، از اهمیت بسیاری برخوردار است. تاکنون کشورهای زیادی سعی کردهاند با وضع قوانین جدید، از سرقت و دستکاری اطلاعات شخصی جلوگیری به عمل آورند؛ اما تا به الان، نتیجهی اقدامات قانونگذاران چیزی جز شکست و تکرار مکررات نبوده و نیست. حال اتحادیه اروپا تصمیم گرفته است این معضل را یک بار برای همیشه پایان دهد و با وضع قانون حفاظت اطلاعات عمومی (GDPR)، جلوی دستبرد و سوءاستفاده شرکتهای بزرگ تکنولوژی از اطلاعات کاربران را بگیرد.
اگر بهتازگی از شبکههای اجتماعی استفاده کرده باشید، مسلما با عبارت «ما سیاستهای حریم خصوصی خود را بهروزرسانی کردیم!»، مواجه شدهاید. شبکههای اجتماعی اکنون با تبعیت از قوانین جدید اتحادیه اروپا، برای کاربران این امکان را فراهم میکنند تا با کنترل اطلاعات خود، از نحوهی استفادهی شرکتها از دادههای خصوصیشان مطلع شوند. اروپاییان صاحبان شبکههای اجتماعی را موظف کردهاند که تا پایان ضربالاجل ۴ خرداد، قوانین جدید را در پلتفرم خود پیادهسازی کنند؛ حال اگر آندسته از کسبوکارهایی که با دادههای خصوصی سروکار دارند خود را به قوانین جدید پایبند نشان ندهند، اجازهی فعالیت در قارهی اروپا از آنها سلب خواهد شد.
اما بیایید کمی دربارهی این قانون صحبت کنیم. GPDR احتمالاً یکی از بحثبرانگیزترین قوانین اتحادیه اروپا است و چیزی که اکنون مشاهده میکنیم، محصول سالها مذاکرات و هزاران اصلاحیه بوده است. ساختار کلی این قانون از چندین سال قبل در اتحادیه اروپا در جریان قرار دارد؛ اما قاعدهی پیشین، از دو مبحث اصلی و بنیادین چشمپوشی میکند. اول آنکه چارچوب قانونی پیشین، فراگیر نبود و جهان را تحت تأثیر قرار نمیداد. مسئلهی دوم به فشار اجرایی مربوط میشود؛ در واقع امکان پیدا کردنِ شرکتی که از طریق GPDR، بتواند سود جهانی ۴ درصدی به ارمغان بیاورد، برای رگولاتوریها وجود نداشت. حال به لطف GPDR، قانونگذاران میتوانند کنترل بهتری داشته باشند و شرکتهای متخطی را به نسبتِ تخلف واقعشده، مورد جریمه قرار دهند.
قانون GPDR ابتدا در سال ۲۰۱۲ توسط ویویان ردینگ، عضو پارلمان اروپا مطرح شد و سپس نایب رئیس کمیسیون اروپا به حمایت از آن برخواست. در مصاحبهای که با ردینگ در شهر بروکسل صورت گرفته، او هدف از وضع این قانون جدید را مبارزه با «شرکتهای بزرگ تکنولوژی مانند گوگل، آمازون، فیسبوک و اپل» عنوان کرده است.
ردینگ در همین رابطه میگوید:
آنها همیشه قوانین قدیمی را نادیده گرفتند. اگر رسوایی بزرگ کمبریج آنالیتیکا پس از ضربالاجل ۴ خرداد امسال رخ میداد، مسلماً هزینهی میلیارد یورویی برای فیسبوک و دیگر شرکتها در بر داشت. شما حق ندارید بدون کسب اجازه از شهروندان، روی دادههای شخصی آنها دست بگذارید و اجازه ندارید پس از پایان دزدی، آنها را از این قضیه مطلع سازید. از این پس بر طبق قانون جدید، دیگر وقوع چنین اتفاقی ممکن نخواهد بود؛ اگر این کار را انجام دهید، مجازاتها بسیار بسیار شدید خواهند بود.
اکنون آثار تصمیمات جدید اتحادیه اروپا را میتوان در تمامِ صنعت تکنولوژی مشاهده کرد که تا پیش از این حاضر به پاسخگویی دربارهی نقض قوانین حریم شخصی نبود؛ اما اکنون با بهروزرسانی این بخش، عزم راسخی برای حفظ اطلاعات کاربران از دستبرد افراد پیدا کرده است.
ادواردو اوستاران، شخصی که به قوانین حفظ حریم خصوصی و مسائل امنیتی در شرکت هوگان لِوِلز میپردازد، در این باره میگوید:
در بیست سالی که در این حوزه فعالیت میکنم، هیچگاه این درجه از اضطراب را در میان شرکتهای تکنولوژی مشاهده نکردم.
جیم هالپرت، همتای او در شرکت D.L.A Piper نیز تقریباً دیدگاه مشابهی دارد. او عقیده دارد که اهمیت GDPR به اندازهای است که شرکتهای بزرگ چندملیتی میتوانند از ۳۰۰ تا ۵۰۰ کارمند را برای نظارت بر اجرای این قانون، به کار بگمارند. با این وجود، وی میگوید تلاشها و هزینههای زیادی باید برای تحقق این امر توسط شرکتها صورت بگیرد و بزرگان تکنولوژی برای آمادهسازی خود، بهراحتی در حال تخصیص ۵۰ میلیون دلار به این مسئله هستند. هالپرت درست مانند دیگر افراد، باور دارد که صرف چنین هزینهای برای شرکتهای بزرگی چون فیسبوک و گوگل، ناچیز است.
با این حال، از نقش مؤثر چارچوب قانونی جدید برای به چالش کشیدنِ کسبوکارهایی که با دادههای شخصی سروکار دارند، نمیتوان چشمپوشی کرد.
آلبرشت، عضو دیگر پارلمان اروپا میگوید:
در ۱۰ سال گذشته، این شانس وجود نداشت که روی شرکتهای اینترنتی بزرگِ سیلکون ولی، تا این حد نظارت وجود داشته باشد. حال به لطف GDPR، این قضیه تغییر خواهد کرد؛ این در حالی است که قدرت واقعی مشتریان هنوز نمایان نشده است.
اگر بتوان یک شخص را پیدا کرد که در جریان کامل جاهطلبی GDPR قرار داشته باشد، آن شخص کسی نیست جز هلن دیکسون، کمیسر حفاظت از اطلاعات در کشور ایرلند که بسیاری از شرکتهای چندملیتی، مقر اروپاییشان را در آنجا برپا کردهاند. او میگوید در مسیر آمادهسازی برای این قانون، دفترِ وی بهصورت گزینشی اقدام به استخدام صد نفر کرده است. این افراد همگی جزو کسانی هستند که تجربهی قانونگذاری دارند؛ برخی در زمینهی قوانین کیفری فعالیت میکردند و عدهای دیگر در زمینهی تنظیم مقررات فعال بودند. آنها همچنین در راستای تحلیل تجاری، از سیستمهای آنالیزی استفاده کردهاند. شور و شوق آلبرشت و دیکسون به طرز چشمگیری متناقض با بدبینیهای فراگیر در سطح پایین است که به نظر میرسد بسیاری از کارشناسان حفاظت از داده چاشنی کارشان کردهاند. حتی هالپرت و اوستاران که دید مثبتنگرانهتری نسبت به بقیه دارند، برای بیان این موضوع که تحقق GDPR چه تأثیری در زنگی عامهی مردم خواهد گذاشت، با اندکی مشکل مواجه هستند. این در حالی است که مشاهدهی نتایج بهدستآمده از اعمال این قانون در کسبوکارهای کوچک، طبعاً نمودِ کمتری نسبت به شرکتهای بزرگ دارد. اکنون فعالان و متخصصان این حوزه امیدوارند که از این پس از مداخلات کمتری انجام شود.
با این وجود، پروفسور میری هیلدبراندت عقیده دارد که GDPR میتواند رفتار الگوریتمهای ماشین در سمتوسو دادن به تحرکات و عقاید کاربران را نیز اصلاح کند؛ از اینرو میتوان در موردِ بٌعد دیگرِ این قانون خوشبین بود.
با توجه به تفاسیر بالا، اروپاییها خود را در خط مقدم جبههای قرار دادهاند که از ابزارهای محافظت از داده برای ایجاد تعادل، برابری و خودمختاری استفاده میکند. اکنون باید منتظر ماند و دید که آیا در درازمدت، GDPR میتوان برای یک بار به این موضوع خاتمه دهد و شرکتها را از دستبرد به اطلاعات خصوصی بازدارد؛ فعلاً نمیتوان نتیجهگیری کرد؛ اما واضح است که اولین تهدید برای محافظت از دادههای اطلاعات خصوصی ما، خودمان هستیم و برای اصلاح این امر، باید از خود آغاز کنیم.
محققان با استفاده از پالسهای لیزری و شبکهای لانهزنبوری، موفق شدهاند بیتها را با سرعتی یک میلیون بار بیشتر از رایانههای کنونی تولید کنند.
یک میلیارد عملیات در هر ثانیه فوقالعاده نیست. میدانید چه چیزی فوقالعاده است؟ یک میلیون میلیارد عملیات در ثانیه! تکنیک رایانش جدیدی که از پالسهای لیزری استفاده میکند، نویددهندهی دستیابی به چنین سرعت پردازشی فوقالعادهای است. این ایده میتواند منجر به تولید پیشنمونهای شود که با کمک پرتو لیزر و با تغییر وضعیت بین خاموش و روشن (صفر و یک) بیتها را تولید میکند؛ چنین پیشنمونهای انجام یک کادریلیون (۱۰۱۵) عملیات در ثانیه را امکانپذیر میکند؛ سرعتی که یک میلیون بار بیشتر از سرعت تولید بیتها در رایانههای مدرن امروزی است.
رایانههای امروزی (از ماشینحساب گرفته تا گوشی هوشمند و لپتاپ) همهچیز را به شکل صفر و یک تعبیر میکنند. هرکاری که رایانهها انجام میدهند، از حل مسائل ریاضی گرفته تا اجرای بازیهای رایانهای با گرافیک پیشرفته، چیزی نیست جز مجموعهای پیچیده از صفر و یک (یا بله و خیر). رایانههایی که اکنون از آنها استفاده میکنیم از قطعات سیلیکونی برای ساخت بیت استفاده میکند و در حدود یک میلیارد عملیات در هر ثانیه به انجام میرسانند.
طی آزمایشی که توسط محققان به انجام رسیده و نتایج آن اوایل ماه می در نشریهی Nature منتشر شده است، پالسهای لیزر مادون قرمز روی شبکهای با ساختار لانه زنبوری از جنس تنگستن و سلنیم تابیده میشوند. این تابش به تراشههای سیلیکونی اجازه میدهد مانند رایانههای معمولی بین حالت صفر و یک تغییر وضعیت دهند؛ تنها تفاوت این است که این کار یک میلیون بار سریعتر از رایانههای امروزی انجام میشود.
نکتهی کلیدی در این تکنیک، رفتار الکترونها در شبکههای لانهزنبوری است. در اکثر مولکولها، الکترونهای در حال چرخش، در صورت تحریک شدن دچار جهش به سطوح کوانتومی مختلفی میشوند؛ این سطوح معمولا «شبهچرخش» (Pseudospin) نامیده میشوند. برای اینکه بتوانید این سطوح چرخش را بهتر درک کنید، مولکولها را همچون زمین فوتبالی تصور کنید که دور آن یک پیست دو و میدانی با چندین مسیر مختلف قرار دارد.
وقتی الکترونها در حالت تحریکنشده قرار دارند، در مسیری که به زمین فوتبال نزدیکتر است میچرند؛ اما اگر آنها را با چیزی مانند تابش نور تحریک کنیم، الکترونهای تحریکشده مجبور میشوند به مسیری که از زمین فوتبال دورتر است بروند تا با طی مسیر بیشتر، بخشی از انرژی دریافتی را مصرف کنند. دانشمندان این مسیرها را Valley (دره) و تغییر دادن مسیر چرخش این الکترونها را Valleytronics مینامند.
شبکهی لانهزنبوری ساختهشده از تنگستن و سلنیم تنها دارای دو مسیر برای ورود الکترونهای تحریکشده است. اگر الکترونها را از زاویهای خاص تحت تابش لحظهای لیزر مادون قرمز قرار دهیم، الکترونها وارد مسیر اولیهی موجود در این شبکه میشوند. اما اگر تابش لحظهای لیزر مادون قرمز از زاویهی دیگری انجام شود، الکترونهای تحریکشده وارد مسیر دوم خواهند شد. بهطور فرضی، یک رایانه میتواند یکی از این مسیرها را معادل «صفر» و مسیر دیگر را معادل «یک» در نظر بگیرد. وقتی یک الکترون در مسیر اول باشد، میتوان آن را معادل «صفر» در نظر گرفت؛ در صورت انتقال به مسیر دوم، میتوان آن را معادل «یک» در نظر گرفت.
یکی از موارد مهم این است که مسیرهای موجود در شبکهی لانهزنبوری به هم نزدیک هستند؛ به همین دلیل الکترونها برای از دست دادن انرژی، نیاز نخواهند داشت مدت زیادی در مسیر طولانیتر زمان صرف کنند. اگر بخواهیم دقیقتر این مسئله را بیان کنیم، وقتی از زاویهی مشخصی لیزر مادونقرمز به شبکهی لانهزنبوری تابیده میشود، الکترونِ تحریکشده وارد مسیر طولانیتر میشود؛ اما تنها پس از چند فمتوثانیه (هر فمتوثانیه معادل ۱۵-۱۰ ثانیه است) به حالت غیر تحریکشده بازمیگردد و مجددا به مسیری وارد میشود که به هسته نزدیکتر است. توجه داشته باشید که یک فمتوثانیه مدت فوقالعاده کوتاهی است؛ برای مقایسه، حتی عبور نور از یک گلبول قرمز خون بیش از یک فمتوثانیه به طول میانجامد.
بر اساس آنچه گفته شد، الکترونها برای مدت بسیار کوتاهی در مسیر طولانیتر باقی خواهند ماند؛ اما نکتهی قابل توجهتر این است که حتی پیش از بازگشت آنها به مسیر کوتاهتر، میتوان با تابشهای لحظهای نور (از زاویهای متفاوت)، آنها را در مدت کوتاهتری به مسیر کوتاه انتقال داد. به عبارت دیگر، میتوان پیش از خروج الکترون از حالت غیر تحریکشده، آن را به مسیر کوتاه بازگرداند. همانطور که پیش از این گفته شد، همین قرار گرفتن در مسیرهای مختلف را میتوان بهعنوان «صفر» و «یک»-های دنیای رایانه تعبیر کرد؛ اما بر اساس یافتههای پژوهشگران، در این ایدهی جدید، تغییر این صفر و یکها با سرعت بهمراتب بیشتری نسبت به رایانههای کنونی انجام میشود.
پژوهشگران احتمال میدهند که شبکهی لانهزنبوری استفادهشده در این طرح میتواند امکان انجام رایانش کوانتومی را در دمای اتاق فراهم کند. این میتواند یک تغییر بزرگ در دنیای رایانش کوانتومی باشد؛ چرا که در رایانههای کوانتومی فعلی پژوهشگران مجبور هستند دمای ذرات کوانتومی را به صفر مطلق نزدیک کنند؛ یعنی سردترین دمای ممکن. پژوهشگران نشان دادهاند که میتوان در شبکههای لانهزنبوری الکترونها را در یکی از مسیرها قرار داد؛ اما علاوه بر این، میتوان با ایجاد وضعیتی درهمریخته، تا حدودی الکترونها را بهطور همزمان در هر دو مسیر نگاه داشت. چنین چیزی برای انجام محاسبات رایانش کوانتومی لازم است.
روپرت هوبر، استاد فیزیک در دانشگاه رگنسبورگ آلمان و پژوهشگر ارشد این مطالعه، میگوید:
در درازمدت، این شانس را داریم که بتوانیم ابزارهای اطلاعاتی کوانتومی ایجاد کنیم؛ ابزارهایی که عملیات را در مدتی کوتاهتر از نوسان یک موجنوری انجام میدهند.
شایان ذکر است که در مطالعهی انجامشده، محققان هیچگونه عملیات کوانتومی به انجام نرساندهاند و ایدهی رایانش کوانتومی در دمای اتاق نیز در حال حاضر صرفا در حد فرضیه است. در واقع، تنها عملیات انجامشده در این پژوهش، حرکت بین وضعیت صفر و یک در شبکهی لانهزنبوری بوده است. این ایده هنوز برای انجام محاسبات واقعی مورد استفاده قرار نگرفته است و تنها پس از انجام چنین کاری محققان میتوانند کاربردی بودن آن در رایانهها را به اثبات برسانند.
با این وجود، چنین ایدهای میتواند منجر به خلق رایانههای متعارف –یا کوانتومی- فوق سریع شود؛ رایانههایی پرسرعت که تاکنون به آنها دسترسی نداشتهایم.
سامسونگ وارد رقابت جدیدی با سایر تولیدکنندگان گوشی هوشمند میشود. دوربین سه گانه، عامل اصلی این رقابت است.
بر اساس تحلیل انجامشده توسط تحلیلگران بازار در تاریخ ۳۱ می (۱۰ خرداد)، گلکسی اس ۱۰، پرچمدار بعدی سامسونگقرار است با دوربین سه گانه و سنسور سهبعدی معرفی شود. کیم دونگون، تحلیلگر KB Sequrity، در گزارشی اشاره کرد که نسل بعدی گوشیهای آیفون اپل، با دوربین سه گانه رونمایی خواهند شد. این تحلیلگر در مورد شرکت سامسونگ هم نقطه نظراتی دارد. وی میگوید:
نسبت به آنچه انتظار میرفت، گلکسی اس ۹ سامسونگ با تقاضای کمتری مواجه شد. این شرکت قصد دارد پرچمدار بعدی خود را با دوربین سه گانه و سنسور سهبعدی تجهیز کند تا بتواند فروش تضمینشدهتری برای خود رقم بزند.
دوربینهای سه گانه نسبت به دوربینهای دوگانه یا تکی، تصاویری واضحتر و بهتر و از زوایای مختلف در اختیار کاربر قرار میدهند. این دوربینها، مجهز به ویژگی زوم پیشرفته هستند و در حوزه واقعیت افزوده هم کاربرد دارند. هواوی، شرکت چینی تولیدکننده گوشی هوشمند نیز در این حوزه دستی در آتش دارد. این شرکت اخیرا هواوی پی ۲۰ پرو را مجهز به دوربین سه گانه معرفی کرد. بیشک هواوی نیز همین اهداف را دنبال میکند. هواوی پی ۲۰ پرو با دوربین اصلی ۴۰ مگاپیکسلی و دوربین ثانویه ۸ مگاپیکسلی و در نهایت دوربین مونوکرومیک ۲۰ مگاپیکسلی رونمایی شده است.
بر اساس خبرهای منتشرشده، یکی دیگر از گوشیهای هوشمندی که قرار است با دوربین سه گانه به بازار بیاید، آیفون ایکس پلاس اپل خواهد بود. وقتی تعداد دوربینهای بیشتری در گوشی هوشمند به کار برده میشود، بدان معنی است که تأمینکنندهی قطعات این دوربینها از جمله سامسونگ الکترومکانیکس، پول بیشتری از این طریق به دست خواهند آورد.
کیم جیسان، تحلیلگر Kium Securities، معتقد است:
با وجود کاهش سرعت رشد بازار جهانی تلفن همراه، موجودی قطعات مورد نیاز برای گوشیهای هوشمند، از جمله ماژولهای دوربین و سنسورها، افزایش خواهد یافت و سامسونگ الکترومکانیکس یکی از شرکتهایی است که از این رویکرد بازار سود خواهد برد.
در سال ۲۰۱۷، سود عملیاتی بخش تأمین قطعات الکترونیکی گروه سامسونگ، با رشد سالیانه ۱۱۵۵ درصد، به ۲۹۰ میلیون دلار ( ۳۰۶.۲ میلیارد وون کره جنوبی) افزایش یافت که این رقم را مدیون دوربین دوگانه گلکسی نوت ۸ است. شرکت سامسونگ الکترومکانیکس یکی از تأمینکنندگان اصلی قطعات گوشیهای هوشمند سامسونگ الکترونیکس است.
نیسان مدل مخصوص پیست GT-R نیسمو GT3 را معرفی کرده است که دارای مشخصات جدیدی است و بهزودی وارد بازار خواهد شد.
نیسان GT-R نیسمو GT3 بهعنوان مدلی قوی تر و تیونینگشده از GT-R نخستین بار در سال ۲۰۱۲ به بازار معرفی شد. حالا پس از گذشت چند سالها از معرفی اولین مدل از این خودرو، نیسان مدل ۲۰۱۸ را با مشخصات جدیدی معرفی کرده و اعلام کرده است که بهزودی این خودرو را روانه بازارها خواهد کرد. زمان دقیق ورود به بازار GT-R نیسمو GT3 برای ژانویهی سال ۲۰۱۹ برنامهریزی شده است.
مدل GT3 را باید نسخهای از نیسان GT-R دانست که دارای مشخصاتی همانند یک خودروی مسابقهای است؛ برای مثال نقطه ثقل پایینتری در مقایسه با مدل استاندارد این خودرو دارد که با استفاده از دسته موتورهای جدید اختصاصی برای این مدل به دست آمده است. پیشرانهی این خودرو در مقایسه با مدل استاندارد GT-R در ارتفاع پایینتری نصب شده است. اگر بخواهیم دقیقتر باشیم باید بگوییم که پیشرانهی مدل GT3 پانزده سانتیمتر ارتفاعی کمتر از مدل قبلی دارد. در کنار این کاهش نقطه ثقل، سیستم تعلیق نیز بهینهسازی شده و عملکرد آن ارتقاء یافته است. نیسان برای این خودرو یک سیستم تهویه مخصوص نیز طراحی کرده است که میتواند در هوای بسیار گرم، فضای کابین را کاملا متعادل نگه دارد.
نیسان مدل جدید GT3 در زمینهی مهندسی نیز پیشرفت قابل توجهی کرده و به این ترتیب استفاده از این خودرو برای رانندگان حرفهای و آماتور بسیار آسان و کاربردی است. نیسان از تجربیات خود در مسابقات اتومبیلرانی نیز در ساخت این خودرو بهره برده و همچنین تضمین کرده است که این خودرو دوام و کارایی بسیار بالایی دارد؛ چون این مدل را در مسافت ۳۰ هزار کیلومتر در مسابقات استقامتی مورد استفاده و آزمایش قرار داده است.
بخش نیسمو بهعنوان واحد خودروهای اسپرت نیسان از متخصصان با تجربه و حرفهای خود در کنار فناوریهای نوین در ساخت GT3 استفاده کرده است و این کار سبب شده تا GT-R نیسمو GT3 بتواند با تمامی خودروهای مدعی در کلاس GT3 در سراسر جهان رقابت کند.
در بخش پیشرانهی این خودرو شاهد استفاده از یک پیشرانهی ۶ سیلندر وی شکل از نوع تویین توربو هستیم که ۳.۸ لیتر حجم دارد و میتواند ۵۵۰ اسب بخار قدرت تولید کند. برای انتقال قدرت در این خودرو از یک جعبهدندهی ۶ سرعتهی سکوئنشال بهره گیری شده است که نیروی موتور را به هر چهار چرخ خودرو انتقال میدهد. نیروی مورد نیاز برای متوقف کردن GT-R نیسمو GT3 از ترمزهای دیسکی قدرتمندی تأمین میشود که کالیپرهای آنها در جلو از نوع شش پیستون و در عقب از نوع چهار پیستون هستند.
قیمت نیسان GT-R نیسمو GT3ا۶۰ میلیون ین اعلام شده است که با نرخ تبدیل ارز به دلار چیزی در حدود ۵۵۰ هزار دلار میشود. نیسان همچنین قطعاتی یدکی مخصوص این خودرو را به بازار عرضه خواهد کرد و مشتریان این خودروی مسابقهای از این نظر نگرانی نخواهند داشت.
به لطف دو شخص در مایکروسافت، یک نسل برای ایکس باکس سوخت؛ حال چه میشود؟ باید با ایکسباکس خداحافظی کرد یا به آینده امیدوار بود؟ با زومجی و بررسی عملکرد ایکسباکس همراه باشید.
به عنوان کسی که همیشه ایکس باکس را دوست داشتم، همچنان نسل هشتم برای من از سمت ایکسباکس خسته کننده پیش میرود، نسلی که هر سال منتظر اتفاقی هیجانانگیز از سوی سران ایکسباکس هستم. نسلی که هر سال منتظر مراسم E3 هستم تا ببینم واقعا مایکروسافت برای بیرون آمدن از این منجلاب چه کاری انجام میدهد؛ اما در نهایت با یک مشت بازی رو به رو میشوم که در طول سال هیچ موفقیتی نمیتوانند کسب کنند. نمونش همین Sea of Thieves که مایکروسافت چپ و راست به عنوان یکی از بزرگترین بازیهای این نسلش با آن پُز میداد، به هیچ جا نرسید. البته طبق معمول باید یک سری نکات را بگویم که منظورم را اشتباه نگیرید. مایکروسافت توانسته آثار خوبی عرضه کند، از سری Forza که کمتر از شاهکار نمیتوان به آن گفت تا بازی فوقالعاده متفاوتی مثل Cuphead یا حتی سرویسهای بینظیری که در صنعت گیم بسیار تک هستند. اما خب عملکرد کلی را باید در نظر بگیریم، عملکردی نه چندان مطلوب که برای شخصی مثل من، هیچ جذابیتی در کارهای مایکروسافت دیده نمیشود؛ حداقل تا اینجا، تا بازیهایی که امروز عرضه کرده است.
مسئله این بود که با رفتن دان متریک و با سر کار آمدن فیل اسپنسر، کمی امیدهایمان نسبت به آن دوران گوهربار اوایل نسل بهتر شده بود، اما مشکل اینجا بود که باید تا چند سال بعد، اثرات اشتباهات او را تحمل میکردیم و مسئله بدتر این است که فیل اسپنسر هر چیزی را درست کرده است جز وضع بازیهای فرستپارتی و انحصاری ایکسباکس. او یک کنسول فوقالعاده خوش ساخت به نام ایکسباکس وان ایکس عرضه کرد، کلی سرویسهای فوقالعاده مانند Backward Compatibility وXbox Game Pass را ارایه کرد، اما شرایط بازیهای انحصاری این کمپانی، به شدت افتضاح است. همه چیز از سال ۲۰۱۶ شروع شد، از لغو شدن بازی Fable Legends. اثری که شاید ظاهر خوبی داشت، اما یک فیبل نبود، نه آن فیبلی که در نسخههای اول و دوم تجربه کرده بودیم. سپس موضوع بدتری به میان آمد، لغو ساخت یکی از مورد انتظارترین بازیهای یکی از بهترین بازیسازهای صنعت گیم، یعنی Scalebound، آخرین اثر کامیا که از آن به عنوان یکی از بلندپروازانهترین پروژههای خود یاد میکرد. کاری نداریم که این بازی چه محتوایی داشت و آیا موفق میشد یا خیر، اما کنسل شدن آن شدیدا ضد حال بود.
از آن سال به بعد، ذرهبینها بیشتر و بیشتر روی مایکروسافت متمرکز شد، چه کار داشت میکرد؟ هدفش چه بود؟ اصلا آیا به صدای طرفداران و حتی مخالفانش گوش میداد؟ حالا حتی اوضاع بدتر است. در روزهایی که بسیاری از بازیها را فقط به خاطر میانگین نمراتش میسنجند، بازیهای اخیر مایکروسافت مانند Sea of Thieves و State of Decay 2 چندان عملکرد خوبی از خود در این زمینه نشان ندادند. خب حالا چه میشود؟ آیا این مایکروسافت درست شدنی است یا نه؟ سایت Windows Central اخیرا مطلبی در این مورد منتشر کرده است. این مطلب که توسط جز کوردن نوشته شده، میتواند بهترین جواب را به این سوالات ما نسبت به هر سایت دیگری بدهد، چرا که او رابطه نزدیکی با بخش ایکسباکس مایکروسافت دارد و بیشتر از هر شخص دیگری به عنوان یک رسانه میتواند ما را روشن کند. پس مطلبی که مطالعه میکنید، از سوی نویسنده سایت ویندوز سنترال برداشت شده است.
مایکروسافت انتقادات را شنیده است
مهم است به این موضوع اشاره کنیم که مایکروسافت کاملا صدای انتقادات نسبت به عملکرد فرست پارتیهایش شنیده است؛ بلند و واضح. فیل اسپنسر خودش نیز همانند طرفداران، بر این عقیده است که بخش ایکسباکس نیاز شدیدی به بازیهای بیشتری دارد، بازیهایی در سبک نقش آفرینی، بازیهایی با پشتیبانی سازندگان ژاپنی، و از همه مهمتر، این کمپانی نیاز دارد روی ساخت تجربههایی جدید و عمیق سرمایهگذاری کند.
اگر نظر شخصی من را بخواهید، من به عنوان طرفدار ایکسباکس، اصلا از راهی که فرستپارتیهای این کمپانی پیش میبرند راضی نیستم. مایکروسافت بازیهای خوبی در این نسل منتشر کرد، اما شاهکار نبودند. بازیهایی مانند Ryse که از نظر من قطعا یک بار ارزش تجربه کردن را دارد، یا Quantum Break که میتوانست بیخیال بخش سریالی خود شود و روی بزرگتر کردن خود بازی تمرکز داشته باشد. از طرفی دیگر، بازیهایی هستند که همیشه میآیند و تنوع شدیدی روی آنها مشاهده نمیکنیم. بازیهایی مثل سری Halo که در دو قسمت آخر، بخش داستانی به شدت ضعیفی ارایه دادهاند (البته بخش چند نفره آن فوقالعاده است). از طرفی سری Gears of War با اینکه بهترین شوتر خالص سوم شخصی است که میشناسم، اما واقعا نیاز به تنوع و ریسک دارد. سری Forza، چه موتور اسپورت و چه هورایزن، هر دو بینظیر هستند، اما یک تغییر خوب بین این دو احساس میشود.
متاسفانه بعد از Gears of War 4 مایکروسافت دیگر بازی به شدت خوش نام و نشانی نداشته است. چه بخواهد یک IP جدید باشد چه قدیمی، مایکروسافت شدیدا عقب است. البته با فورتزا کاری نداریم و آنها مدتها است که تبدیل به سلطان سبک ریسینگ شدهاند. در این مدت که جای خالی آثار بزرگی خالی است، مایکروسافت مانور زیادی روی بازیهای مختلف داد. یکی از آنها Sea of Thieves بود. این بازی با اینکه سازنده خوش نام و نشانی داشت، و حتی با اینکه بازی نسبتا پر طرفداری از آب درآمد، اما من اصلا احساس نکردم که با یک بازی متفاوت، بزرگ و تاثیرگذار طرف هستیم؛ حداقل در آن حدی که تبلیغش را میکردند. این بازی میتوانست به مراتب بهتر و بزرگتر باشد، اما حالا حس میکنم تبدیل به یک درس بزرگ برای اثری به نام Skulls and Bones شده است؛ اثری با محوریت دزدان دریایی که یوبیسافت مشغول ساخت آن است و تاخیر هم خورده است تا ساختمانش به خوبی شکل بگیرد و سپس عرضه شود. Sea of Thieves تلاش داشت تا یک بازی آنلاین همکاری چند نفره باشد، اما وقتی بازیهایی مانند Monster Hunter در این زمینه توانستهاند عمق بیشتری داشته باشند و آیتمهای متنوعتر، هیجان بیشتر و تجربهای عمیقتر خلق کنند، بازی استودیو ریر خیلی راحت فراموش میشود. همچنین در این بین بازی ReCore از دیگر آثاری بود که مایکروسافت روی آن تاکید داشت، اما از همه نظر ناقص بود، البته نمیگویم بازی بدی ساختند، اما کامل و هیجانانگیز نبود. اخیرا هم بازی State of Decay 2 عرضه شد که خب، نمیگویم بازی بدی است، اما پر است از باگ و البته خسته کننده. یک بازی ناقص که انگار مجبور بودهاند انقدر زود منتشرش کنند. از طرفی هم حالا فقط Crackdown 3 مانده است، از بازیهایی که مایکروسافت روی آنها مانور میداد، فقط همین مانده است و بس. حالا با توجه به عملکرد اخیر بازیهای آنها، آیا باید توقع زیادی نسبت به این بازی داشته باشیم؟ من که ندارم!
البته مایکروسافت بازیهای موفق هم داشته است. بهترین بازیهای این نسل مایکروسافت، بیشتر مربوط به بازیهای هنری و متفاوتی هستند که بازیکنان را وارد یک دنیای دیگر کردهاند، یک دنیای جدید، یک دنیای فانتزی. یکی از این بازیهای موفق، چیزی نیست جز Ori and the Blind Forest، و دیگری بازی بینهایت متفاوت یعنی Cuphead است. اما خب مشکلی در صنعت گیم و در بین یک سری گیمرها وجود دارد. خیلیها بازیهای موفق را تنها مربوط به آثاری بسیار بزرگ AAA میبینند و تعداد این افراد هم کم نیست. یک بازی مستقل کوچک، یا آثاری مانند Cuphead که واقعا به خوبی روی آنها کار شده است، به چشم آنها نمیآید. البته بحث فقط بازیهای مایکروسافت نیست، بازیهایی مانند Celeste یا موارد مشابه، با این که بینظیر هستند، اما مورد توجه خیلیها قرار نمیگیرند. بخواهیم یا نخواهیم، بخش اعظمی از موفقیت در این صنعت هم به چنین افرادی بستگی دارد و مایکروسافت باید از این موضوع آگاه باشد. آنها در کنار اینکه بازیهای هنری فوقالعاده را باید عرضه کنند، باید دنبال بازیهای بسیار بزرگ باشند.
چهطور ماجرا به اینجا کشید؟
کاملا واضح است که مایکروسافت نمیخواهد و دوست ندارد که رقابت را به سونی و دیگر کمپانیهای این صنعت واگذار کند. درست است که آنها به شدت عقب ماندهاند، اما قطعا قصد کناره گیری از آن را هم ندارند. یکی از مواردی که مایکروسافت با آن به خوبی نشان داد از این صنعت دست نمیکشد، عرضه کنسول قدرتمند Xbox One X است. این کنسول، نه فقط برای پاسخ به رقبا بود، بلکه بیشتر از آن، برای آن طرفدارانی بود که در اوایل نسل هشتم با یک کنسول بسیار ضعیف و گران رو به رو شدند که خیلی زود بازنده شد. حتی اگر کمی دقت کنیم، مایکروسافت از نظر نرمافزاری و سیستم عامل، به شدت از رقابیش بهتر عمل کرده است. اما بازیها و مشکلات و انتقاداتی که دور و بر آن میچرخد، به آیندهنگری ضعیف، بد شانسی و قمارهای اشتباه این کمپانی مربوط میشود.
اما همانطور که گفته شد، مایکروسافت به خوبی انتقادات را شنیده است. برای همین، مایکروسافت بخش ایکسباکس و سرگرمیهای خود را دوباره سازماندهی کرد. برای شروع، رییس سابق بخش «ویندوز و دیوایسها» را کنار گذاشتند و نقش فیل اسپنسر را ارتقا دادند تا جایگاه بخش بازیهای مایکروسافت پر رنگتر و جدیتر دنبال شود. حال ویندوز و موارد مربوط به آن به چند بخش تقسیم شدهاند. یکی از این بخشها Expriences & Devices نام دارد که تحت نظر راجش جاها، معاون اجرایی این کمپانی اداره میشود. همچنین بخش Clound and AI تحت نظر اسکات گاتری به کار خود ادامه میدهد. خالق محصولات سرفیس یعنی پانوس پانی، حالا رهبر و رییس بخش محصولات کمپانی است و در نهایت، فیل اسپنسر رهبر کل بخش بازیهای مایکروسافت را برعهده گرفت که چنین جایگاهی در کمپانی مایکروسافت، برای اولین بار است که اجرا شده است.
در گذشته، رییس بخش ایکسباکس یعنی دان متریک و رییس تیم ویندوز یعنی تری مایرسان، یکی از بزرگترین دردسرهایی بودند که جلوی پیشرفت بخش گیمینگ مایکروسافت را میگرفتند. نویسنده این مطلب، به این موضوع اشاره کرده است که او دائما سرزنشهای افرادی را که در کمپانی مشغول کار بودند میشنید و همه مقصر را این دو شخص میدانستند. این دو فرد، دقیقا همان افرادی هستند که باعث شدند ایکسباکس به چنین جایگاهی برسد و نتواند آنطور که باید، رشد کند و در برابر رقبایش قد علم کند.
یکی از مشکلات گذشته که دقیقا مربوط به دن متریک و نری مایرسان میشد، این بود که بودجههای محدودی به بخش بازیهای انحصاری ایکسباکس میرسید. این بودجههای محدود در آن زمان به بازیهایی نظیر Quantum Beak و Ryse: Son of Rome ختم شدند و باقی بودجه برای بخشهای دیگر خرج شد، بخشهای به درد نخوری که حتی حالا دیگر خبری از آنها نیست و هیچ تاثیری نداشتند. اما حالا که فیل اسپنسر رهبری بخش بازیها را در دست دارد و مستقیما با ساتیا نادلا، رییس کمپانی مایکروسافت در ارتباط است، این موضوع و مشکلات مربوط به بودجه باید حل شده باشد. نویسنده این مطلب، اعلام کرده است که قطعا و بدون شک، بودجه بسیار کلانی برای بخش بازیها در نظر گرفته شده است، اما مسئله زمان است؛ بازیهای بزرگ زمان بر هستند.
ایدهآلترین حالت ممکن برای کمپانیای که کنسول عرضه میکند، داشتن همزمان کیفیت بالای بازیهای انحصاری و قابلیتها و سرویسهای متنوع است و این حالا دقیقا باید هدف اصلی ایکسباکس باشد. جالب است بدانید که اخیرا، سرمایهگذاران مایکروسافت روی افزایش هزینهها و بودجه کل کمپانی تاکید داشتند و این فقط و فقط به یک دلیل است؛ بخش بازیهای مایکروسافت. این موضوع برای طرفداران پر و پاقرص ایکسباکس خبر خوبی است، مخصوصا آنهایی که دنبال بازیهای بزرگی از سوی این کمپانی هستند.
آینده چگونه خواهد بود؟
بازیهای انحصاری از نظر تجاری به آن اندازه که مردم دوست دارند باور کنند، بزرگ و مهم نیستند؛ شاید فروش خیره کنندهای داشته باشند، اما هزینه سرسام آور آنها را فراموش نکنیم. بر خلاف چیزی که تصور میکنید، پول و سود زیادی با فروش کنسول به تنهایی به دست نمیآید. این یکی از دلایلی است که مایکروسافت دیگر فقط روی بازیهای ایکسباکس تمرکز ندارد و حالا در کنار این کنسول، نام ویندوز و پی سی را میبینیم. بر این اساس سرویس Play Anywhere میان ایکسباکس و ویندوز 10، بر این اساس برنامهریزی شده تا نرمافزار و سرویسها را به فروش برساند، نه اینکه فقط خود را به سختافزار محدود کند. کنسولها به خودی خود حاشیه کمی دارند و تاثیری نمیگذارند، بلکه آنها دروازهای هستند برای فروش نرمافزارها و سرویسها. ما به خوبی میدانیم که این نسل رو به پایان است، بنابراین مایکروسافت قصد ندارد حداقل در این نسل برای فروش اکوسیستم خود روی بازیها تکیه کند چرا که بازیهای مولتیپلتفرمی مانند Fortnite،PUBG ،Far Cry 5 یا Call of Duty و Battlefield که این روزها بحثشان داغ است، چنین کاری را به خودی خود از نظر تجاری انجام میدهند. حتی اگر روراست باشیم، میتوان گفت امسال بازی Red Dead Redemption 2، بیشتر از هر انحصاری دیگری از سونی و مایکروسافت، قادر است باعث فروش کنسولها شود!
به دلیل اینکه در سالهای گذشته، بودجه مایکروسافت برای بخش بازیها محدود و کم بود، مسئولین این بخش تصمیم گرفتند تا روی بازیهای مولتیپلتفرم و بازیهای Game as a Service که باعث فروش ایکسباکس لایو و Xbox Game Pass میشوند تمرکز کنند. تمرکز روی اینها و فروش سرویسهایی که مورد توجه بازیکنان هم قرار گرفته است، از نظر درآمد، بسیار سالمتر و مطمئنتر از خرج کردن برای بازیهای بلاکباستر پرخرج تک نفره هستند. با وجود قدرت بالای پی سی و کنسول ایکسباکس وان ایکس و ارایه کیفیت بالاتر از نظر بصری، حالا بخش بازیهای مولتیپلتفرم برای مایکروسافت حتی سودآورتر از گذشته است.
اگر نگاهی به فروش کنسولها داشته باشیم، با وجود اینکه انتقادات به شدت زیادی روی بخش بازیهای مایکروسافت و مشکلات آنها در بین بازیکنان و منتقدین مطرح میشود، اما فروش و سود کنسولهای ایکسباکس سال به سال بیشتر از قبل میشود. اگر ایکسباکس بازیهای بزرگ و قدرتمندی در حد God of War داشت، فروش محصولاتش بیشتر نمیشد؟ بدون شک!
با وجود محدودیتهایی که در زمان دن متریک و مسئول بخش ویندوز برای بازیهای مایکروسافت ایجاد شد، حالا ایکسباکس آن دوران را سپری کرده و به جایگاهی رسیده است که بتواند بخش بازیهای خود را سر و سامان دهد. این کاملا حق تمامی طرفداران است که به خاطر مشکلاتی که قبل از سازماندهی مجدد بخش بازیهای مایکروسافت به وجود آمده بود، شدیدا این کمپانی را مورد انتقاد قرار دهند، چرا که در آن زمان، مایکروسافت نمیتوانست تشخیص دهد ایکسباکس به چه چیزی نیاز دارد. حالا این مورد دیگر موضوع بزرگی نیست، اما اگر حالا مایکروسافت با برطرف شدن موانع پیش رویش، این بخش را نیز سر و سامان ندهد، دیگر نمیتوان امیدی داشت.
مایکروسافت از حالا بخش سرویسهای ابری و سرویسهای جذابی مانند Game Pass را در اختیار دارد که هنوز رقبایش حتی به آن نزدیک هم نشدهاند. اما اگر روزی، سرویسهای اشتراکی مانند Game Pass، به کلی آینده صنعت گیم را تشکیل بدهند، بازیهای انحصاری حتی اوضاعشان به مراتب مهمتر از امروز میشود و شرایط برای ایکسباکس بدتر میشود. اگر در آینده، شرایط تمامی سرویسهای اشتراکی بازیها در کنسولها برابر باشد، محتوای انحصاری و قابلیتهای متنوع، یکی از مهمترین دلایل خرید کنسولها میشوند. آن وقت است که کنسولی مانند ایکسباکس، با این که در بین رقبایش از همه زودتر سراغ این چنین سرویسهایی رفته است، خیلی زود باز هم باید خود را بازنده ببیند. نمونه بزرگ چنین محصولات اشتراکی را میتوان در دنیای سینما و سریالها دید. با یک مقایسه ساده و قرار دادن سرویسNetflix و Amazon Prime در کنار یکدیگر، کاملا مشخص است که به دلیل محتویات بسیار بهتر، متنوعتر و انحصاری نتفلیکس، میلیونها نفر سراغ خرید اشتراک این سرویس میروند. اگر واقعا آینده گیمینگ به سرویسهای اشتراکی ختم شود، آن کمپانیای که به سراغ محتوای انحصاری و متنوع نرود، خیلی زود میبازد!
شاید این روزها، با خود بگویید فروش یک بازی در چنین سرویسهایی چه سودی دارد؟ سرویسهایی مانند Xbox Game Pass یا حتی Mixer چه فایدهای برای کمپانی دارند. بگذارید مثالی بزنم، اثری مانند Sea of Thieves، به دلیل این که برای مدتی شماره اول استریم توییچ بود و هنوز هم در جایگاه خوبی در این سرویس پرطرفدار قرار دارد، باعث شد تا فروش آن بیشتر شود! حال وجود سرویسی مانند Xbox Game Pass حتی باعث شد تا دسترسی به این بازی به مراتب راحتتر باشد و کسی مجبور نباشد ۶۰ دلار فقط پای این بازی بدهد. به همین راحتی به جای اینکه فقط چند نفر بتوانند Sea of Thieves را بخرند، Xbox Game Pass باعث شد تا افراد بیشتری با خیال راحت به تجربه این بازی بپردازند.
حال مایکروسافت در کنار آپدیت انحصاریهای خود، ارایه بازیهای اپیزودیک و همکاریهای مستحکم با کمپانیها و استودیوهای ترد-پارتی، باید به فکر انحصاریهای AAA هم باشد تا بتواند بیشتر روی سرویسهای قدرتمند خود تکیه کند. نگه داشتن مخاطبان و بازیکنان روی چنین اکوسیستمهایی که مایکروسافت خیلی زودتر از رقبای خود خلق کرده است، باعث ایجاد رشد بیشتر و عمیقتری به سوی سرویسهای ابری و اشتراکی میشود. از نظر تئوری، مایکروسافت هر چه بیشتر بتواند سرویسهای اشتراکی خود را قوت ببخشد و افراد بیشتری را عضو آن کند، به خودی خود محتوای محصولاتش متنوعتر میشوند. شما کافی است به نتفلیکس نگاه کنید، به لطف اشتراکهای میلیونی خود، حالا روی صدها محصول متنوع و انحصاری کار میکند. حال در صنعت گیم، هیچ کمپانی دیگری مثل مایکروسافت قادر نیست به چنین امری دست پیدا کند، به شرطی که آن اشتباهات گذشته خود را دیگر تکرار نکند.
البته کمپانیهای دیگر نیز بیکار ننشستهاند. سونی سرویس استریم خود به نام PS Now را دارد و به نظر میرسد کمپانیهایی نظیر گوگل، تنسنت و آمازون نیز روی چنین استریمهایی در حال سرمایهگذاری هستند و مایکروسافت نمیتواند برای همیشه بدون داشتن محتوای بیشتر از این نظر جلو بماند. کمی زمان بر است، اما حالا با سازمان یافتگی دوباره بخش بازیهای این کمپانی و رشد قابل توجه ایکسباکس در سالهای اخیر، این محصول حالا در جایگاه خوبی قرار دارد تا بازیهای انحصاری خود را سر و سامان دهد و آن چیزی را ارایه دهد که طرفداران قدیمیاش سالها است از آنها میخواهند.
مایکروسافت خودش هم میداند که این نسل را به شکل بدی پیش برد. با قبول این شکست، آنها روی سرویسهای جذاب و یک کنسول قدرمند کار کردند. حالا زمان ساخت انحصاریهای با کیفیت است و امیدواریم در E3 2018 امید ما را نسبت به آینده این پلتفرم افزایش دهد.
.: Weblog Themes By Pichak :.