با وجود تبلیغات فراوان که نشان از اشتیاق تسلا (Tesla) برای ورود به بازار خودروهای سنگین داشت، انتظار میرفت که این شرکت برنامههای عظیمی برای حمله به این بازار پررونق داشته باشد. وقتی ایلان ماسک در جریان رونمایی از طرح کامیون الکتریکی خود موسوم به Semi. از توانمندیهای این کامیون صحبت میکرد؛ به سیستمی مبهم با نام BAMF اشاره کرد که سبب شد حاضرین به فکر فرو روند. اما این همهی ماجرا نبود. هنگامیکه ماسک از شتاب ۰ تا ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت ۵ ثانیهای این کامیون سخن گفت، همهی افراد مسحور عملکرد خارقالعادهی این خودرو شدند. اگرچه شتاب ۵ ثانیهای اینکامیون بدون حمل تریلر محقق میشود؛ اما باید توجه داشته باشیم که Semi از آلفارومئو جولیای پر سروصدا و البته تمام کامیونهای دیزلی تولیدی سریعتر است.
بر اساس ادعای تسلا؛ درحالیکه تریلری به وزن ۳۶ تن به Semi متصل شود، ۲۰ ثانیه زمان لازم است تا این کامیون الکتریکی از حالت سکون به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت دست یابد که سبب میشود Semi به پدیدهای در دنیای خودروهای سنگین تبدیل شود. از دیگر ویژگیهای خارقالعادهی این کامیون میتوان به توانایی بالا رفتن از مسیری با شیب ۵ درصد با سرعت ثابت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت اشاره کرد. تواناییهای منحصربهفرد Semi بهطور قطع سبب میشود که رانندگان بسیاری به این خودرو علاقه نشان دهند.
Semi با حفظ سرعت تعیینشده در بزرگراهها، با هر بار شارژ میتواند تا شعاع ۸۰۰ کیلومتر حرکت کند؛ البته این شعاع حرکتی در حالتی است که تریلری به Semi متصل نباشد. شعاع حرکتی Semi بهعنوان یک کامیون الکتریکی از شعاع حرکتی کامیونهای دیزلی با یکبار سوختگیری بیشتر است. این نتیجهی خارقالعاده با کمک طراحی بدنهی آیرودینامیک به دست آمده است. از جمله بهینهسازیهای آیرودینامیک صورت گرفته میتوان به فلپهای کناری، حذف فاصله میان کامیون و تریلر و کف مسطح کابین اشاره کرد. بر اساس ادعای تسلا، تمام موارد ذکرشده باعث میشوند ضریب درگ (ضریب پسا) Semi با عدد ۰.۳۶، از بوگاتی شیرون بهتر باشد.
همواره دغدغهی اصلی دوستداران خودروهای الکتریکی، مدتزمان شارژ این خودروها بوده و حساسیت این امر برای کامیون Semi به دلیل ماهیت کاری این خودرو، بیشتر است. تسلا اعلام کرده است که ایستگاههای شارژ سریع این شرکت میتواند در مدت زمان سی دقیقه باتریهای Semi را برای طی مسافت ۶۴۰ کیلومتر شارژ کند و با وجود شبکهی ایستگاههای شارژ سریع در توقفگاه کامیونها، طی کردن مسافتهای طولانی با خودروهای الکتریکی دیگر یک رؤیا نیست.
صندلی راننده در مرکز کابین Semi قرار دارد و در دو طرف فرمان، دو نمایشگر لمسی برای کنترل قسمتهای مختلف خودرو تعبیه شده است. دوربینهای نصبشده در اطراف این کامیون سبب میشود راننده دیگر نگران نقاط کور نباشد. Semi نیز مانند دیگر خودروهای تسلا، با سیستمهای ایمنی و کمکی بیشمار عرضه خواهد شد که از جملهی آنها میتوان به سیستم خودران اشاره کرد. سیستم خودران Semi در سفرهای طولانی میتواند به موهبتی برای رانندگان تبدیل شود.
هنوز قیمت نهایی این کامیون اعلام نشده است؛ اما بر اساس اعلام تسلا، Semi در مقایسه با دیگر کامیونهای دیزلی، در هر ۱.۶ میلیون کیلومتر رانندگی سبب صرفهجویی ۲۰۰ هزار دلاری در هزینهی سوختگیری خواهد شد. اگرچه مسافت ۱.۶ میلیون کیلومتر زیاد بهنظر میرسد؛ اما این مسافت در دنیای خودروهای سنگین کاملا عادی است.
بر اساس اعلام شرکت تسلا، تولید Semi از سال ۲۰۱۹ آغاز میشود و علاقهمندان هماکنون با پرداخت ۵ هزار دلار میتوانند اقدام به رزرو یک دستگاه کامیون Semi کنند. اگر تمام ویژگیهای Semi کاملا مطابق با تبلیغات صورتگرفته باشد، میتوان این کامیون الکتریکی را انقلابی در صنعت خودروهای سنگین دانست.
سیلیکونولی بزرگترین منبع استعدادهای تکنولوژی در دنیا است. اما تقاضا برای استخدام این افراد بهاندازهای بالا است که شرکتها برای جذب کردن و نگهداشتن آنها باید از روشهای خلاقانه استفاده کنند. در غیر این صورت این افراد خسته و جذب محیطهای کاری هیجانانگیزتر میشوند. دو استارتاپ سیلیکونولی بدون در نظر گرفتن حقوق بالا از روشهای جالبی برای جذب و نگهداری نیروی مورد نظر خود استفاده میکنند. در ادامهی این مقالهی زومیت به بررسی این روشها میپردازیم:
انگیزه دادن و ایجاد فرصت برای رشد
با افزایش ۷۵ درصدی درآمد حاصل از کسبوکارهای سابسکریپشن (پرداخت پول بهاندازهی استفاده از امکانات دلخواه) نیاز به مهندسان و افرادی که در زمینهی فروش و بازاریابی تخصص دارند افزایش پیدا کرده است. استارتاپ آناپلن (Anaplan) از روشها قدرتمندی برای جذب و نگهداری استعدادهای مورد نظر خود استفاده میکند. این استارتاپ یک تیم استعدادیابی قدرتمند دارد که میدانند چگونه باید نیروهای مورد نظر خود را شناسایی کنند. نیروهای مورد نظر آنها استعدادهایی هستند که در شرکتهای دیگر کار میکنند و قصد ندارند شغل خود را تغییر دهند. یک برنامهی دوستانه و خانوادگی برای انگیزه دادن به کارمندانی که کاندیداهای موفق را جذب میکنند، یک مأموریت قانعکننده، استفاده از خلاقیت و مهیا شدن فرصت رشد از امکاناتی هستند که این استارتاپ در اختیار کارمندانش قرار میدهد. آناپلن به دنبال افرادی با ویژگیهای خاص است. کسانی که بتوانند کارها را تمام و کمال انجام دهند، هدفمند هستند و میخواهند به موفقیت برسند و همچنین مهارت کار کردن با دیگران را دارند. آنها دنبال مهندسانی هستند که در گذشته محصولات مشابه با استارتاپ آنها تولید کرده و متخصصان فروشی که محصولات مشابه فروختهاند.
آنها با چالشهای زیادی در استخدام نیروی جدید در سانفرانسیسکو همراه هستند زیرا اغلب افرادی که مراجعه میکنند حقوقهای بالا درخواست میکنند. بنابراین باید روی مواردی مانند داشتن آیندهی خوب کاری برای توسعه و تعادل مناسب میان کار و زندگی تمرکز کنند تا بتوانند نیروهای با استعداد را سمت خود جذب کنند.
عرضهی سهام و مالکیت
استارتاپ Y Media Labs یک آژانس دیجیتالی فعال در زمینهی خدمات موبایل در کالیفرنیا است. آنها در سال ۲۰۱۶ حدود ۵۰ درصد رشد داشتهاند و میخواهند نیروهای جدیدی را به تیم کاری خود اضافه کنند. مهندسان، طراحها، استارتژیستهای محصول و مدیران حسابداری از جملهی نیروهای مورد نظر این شرکت برای استخدام هستند. آنها نیروهای مورد نظر خود را از آژانسهای دیگر، استارتاپها و شرکتهایی مانند مانند اپل استخدام کردهاند و همچنین قصد دارند نیروهایی از گوگل، فیسبوک و اوبر را به مجموعهی خود اضافه کنند. این استارتاپ نمیتواند از نظر حقوق با این شرکتها رقابت کند اما وعدهی رشد کسبوکار و دادن سهام به کارمندان از جمله مزایای رقابتی آنها به شمار میرود. این استارتاپ نرخ بالایی در نگهداری کارمندان دارد و طبق گفتهی مدیرعامل آن تا به حال موفق شدهاند ۸۹ درصد افرادی که استخدام کردهاند را نگهدارند.
این استارتاپ نیروهای کلیدی دارد که دوست دارند آخر هفتهها با یکدیگر زمان بگذرانند و همچنین پاداش خوبی به افرادی میدهد که میتوانند با دیگران همکاری کنند و خدمات خوبی به مشتریها تحویل دهند. یکی از تکنیکهای غیرمعمول این استارتاپ برای دریافت نقدینگی برای بنیانگذاران این بود که بخشی از سهام خود را به شرکا فروخت. مدیرعامل این شرکت معتقد است که سهام این شرکت رو به رشد است و سال ۲۰۱۶ بهاندازهای برای آنها خوب بوده است که شرکت یک ملک را در هاوایی اجاره کرده است و این کار مورد استقبال کارمندان قرار گرفته است. آنها معتقدند اگر این تکنیکها در سیلیکونولی جواب میدهد، برای دیگر شرکتها نیز مفید خواهد بود.
دانشمندان موفق شدند با استفاده از چاپ سهبعدی، ضایعات پلاستیکی را به مبلمان شهری تبدیل کنند.
به گزارش ایسنا و به نقل از نیواطلس، تولید زبالههای پلاستیکی این روزها بیداد میکند و بازیافت این مواد بسیار مورد توجه است. گزارشها حاکی از آن است که هر فرد در آمستردام، سالانه حدود 23 کیلوگرم ضایعات پلاستیکی تولید میکند.
محققان هلندی اظهار کردند: زبالههای سالانه هر سه نفر میتواند برای چاپ سهبعدی دو نیمکت بزرگ پلاستیکی مفید باشد تا در مکانهای عمومی قرار گیرند.
نام این طرح "شهر خود را چاپ کن" است و نمونه اولیه این نیمکت چاپ شده و نوعی صندلی گهوارهای دو طرفه است.
این نیمکت 150 سانتیمتر طول و 80 سانتیمتر عرض دارد و محل نشستن دو تا چهار نفر است.
شکل و اندازه نیمکت را میتوان با توجه به نیاز خاص در مدلهای مختلف چاپ کرد.
نوتلا همچون بسیاری از دستاوردهای بشر، به دلیل وجود محدودیت یا به بیان بهتر، گران بودن کاکائو متولد شده است. نوتلا امروزه یکی از محبوبترین محصولات در حوزهی صنابع غذایی است؛ بهطوریکه بیش از یکچهارم از فندق تولیدشده بهصورت سالیانه در جهان، برای ساخت نوتلا توسط صنایع غذایی فررو مورد استفاده قرار میگیرد. صنایع غذایی فررو برای رفع نیاز بالای خود به فندق، در سال ۲۰۱۴ کمپانی ترکیهای اُلتان را که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان فندق در جهان است، تصاحب کرد.
قیمت بالای کاکائو عاملی برای تولد نوتلا
پس از پایان جنگ جهانی دوم، یک قناد جوان ایتالیایی به نام پیترو فِرِرو که در شهر آلبا واقع در شمال غرب این کشور ساکن بود، در پی تولید ترکیبی خوشمزه بود تا طعم و رنگ کاکائو را نیز به همراه داشته باشد. با توجه به اینکه در آن دوران کاکائو بسیار گران و در عین حال یک محصول لوکس به شمار میرفت، وی استفاده از فندق را برای ترکیب با میزان کمی از کاکائو آزمایش کرد. دلیل انتخاب فندق از سوی فررو این بود که در محل زندگی او، درختهای فندق فراوانی وجود داشت و در واقع یکی از اصلیترین تولیدات محل سکونت وی، فندق بود.
فررو پس از دست یافتن به یک ترکیب مناسب و نسبتا قابل قبول، در سال ۱۹۴۶ میلادی محصولی با عنوان Pasta Gianduja راهی بازار کرد. Gianduja نام یکی از شخصیتهای کارناوالهای برگرفته از فرهنگ ایتالیایی است که حتی از این شخصیت در اولین تبلیغات برای شیرینی جدید نیز استفاده شد. البته وی ترکیب جدید خود را نه در قالب یک محصول تجاری، بلکه بهعنوان یک خوراکی جدید در فروشگاه شیرینیفروشی خود در شهر آلبا به فروش میرساند. این محصول برخلاف نوتلایی که امروز میشناسیم، ماهیت سفت و سختی داشت و برای استفاده از آن باید تکههایی با استفاده از چاقو جدا میشد. فررو محصول جدید خود را بهصورت تکههایی شبیه شکلات درون فویل آلومینیومی به فروش میرساند. فررو تکههای شکلات پیچیدهشده در ورقههای آلومینیومی را گزینهی خوبی برای ساخت ساندویچ شکلاتی برای مصرف کودکان تصور کرده بود، اما بسیاری از کودکان با جدا کردن نان حول این شکلات سخت، فقط شکلات را میخوردند.
پس از گذشت چند سال از آغاز فروش Pasta Gianduja و مشاهدهی این نکته که شکلات اغلب بدون نان و نه در قالب فرم یک ساندویچ مصرف میشود، فررو تصمیم به تغییر ترکیب گرفت. وی در سال ۱۹۵۱ میلادی نسخهی نرمتر این ترکیب را با عنوان Supercrema راهی بازار کرد که تقریبا شبیه به نوتلایی بود که امروز در بازار وجود دارد.
پس از عرضهی Supercrema به بازار، این محصول با اقبال عمومی روبرو شد. پیش از عرضهی این محصول، کاکائو و خوراکیهای تولیدشده مبتنی بر آن، مختص قشر مرفه جامعه بود؛ اما با ورود Supercrema شرایط تغییر کرد. تا پیش از ورود سوپرکریما، بسیاری از مردم کاکائو و شکلات را در جشنها و روزهای خاصی نظیر جشن سال نوی میلادی یا کریسمس مورد استفاده قرار میدادند؛ اما سوپرکریما قواعد جامعه در مورد مصرف شیرینی را تغییر داد.
جیووانی فررو، پسر پیترو فررو، بنیانگذار نوتلا در این خصوص میگوید:
عرضهی Supercrema به بازار موفقیت بسیار بزرگی بود. سوپرکریما اولین برندی بود که این امکان را برای عموم مردم فراهم میکرد تا شیرینی را با قیمتی معقول خریداری کنند و مورد استفاده قرار دهند. موفقیت Supercrema سرآغازی برای تبدیل شدن نوتلا به یک برند موفق تجاری بود.
پس از موفقیت سوپرکریما، مشیل فررو، پسر ارشد پیترو در پی تجاریسازی و گسترش عرضهی این محصول برآمد. وی در سال ۱۹۶۳ میلادی، با بهکارگیری روشهای نوین بازاریابی، سوپرکریما را وارد سایر کشورهای اروپایی کرد. وی همچنین اسم این محصول را تغییر داد و در سال ۱۹۶۴ نوتلا متولد شد. پس از عرضهی نوتلا در بازارهای اروپایی، این محصول بهشدت موفق بود و با استقبال بسیار گستردهای از سوی مصرفکنندگان همراه شد.
هرچند پیترو فررو در سال ۱۹۴۶ تولید نوتلا را تحت نام کمپانی Ferrero SpA آغاز کرد؛ اما تحول بزرگ در رشد این کمپانی زمانی اتفاق افتاد که پیترو فررو ادارهی امور کمپانی را به پسر ارشد خود، میشل فررو واگذار کرد. پسر ارشد فررو بود که با ایجاد تحول در فرایند تولید و تجاریسازی نوتلا، راه را برای تولید محصولات دیگری توسط صنایع فررو باز کرد.
موفقیت نوتلا، نتیجهی یک بازاریابی زیرکانه
نام نوتلا که به شکل Nutella نوشته میشود، با زیرکی خاصی انتخاب شده است. این اسم از دو بخش Nut و ella تشکیل میشود که هر یک کاربرد خاصی دارد. Nut برگرفته از Nuts است که به فندق یا ماهیت طبیعی این خوراکی اشاره دارد و ella بهعنوان یک پسوند که در اغلب نامهای ایتالیایی نظیر موزارلا (نوعی پنیر) یا کاراملا (نوعی شیرینی ایتالیایی) میشنویم، حال و هوایی ایتالیایی به این اسم داده است.
انتخاب نام برای این محصول جذاب و دوستداشتنی تنها بخشی از سیاستهای زیرکانه و هوشمندانه برای بازاریابی و فروش این محصول به شمار میرود. برای درک این موضوع بهتر است در ابتدا نگاهی به ترکیب نوتلا داشته باشیم. هرچند در ابتدا شاید اینگونه به نظر برسد که بیشترین موارد بهکاررفته در نوتلا فندق و شکلات باشد؛ اما این چنین نیست. بخش بزرگی از نوتلا را روغنهای گیاهی که غالبا شامل روغن پالم است در کنار شکر تشکیل میدهد. آزمایشهای صورتگرفته نشان از این دارند که بیش از ۵۰ درصد از نوتلا شامل شکر و روغنهای گیاهی نظیر پالم است. ۱۳ درصد از نوتلا را فندق تشکیل داده و مقداری نیز کاکائو و شیر کمچرب در آن استفاده میشود. هرچند نوتلا در بسیاری از کشورها با عنوان کرم خوراکی فندق به فروش میرسد، اما براساس قانون ایتالیا نمیتواند از نام کرم کاکائو برای این محصول استفاده کرد؛ چراکه میزان کاکائوی مورد استفاده در نوتلا بسیار کمتر از مقداری است که بتوان از آن بهعنوان کرم کاکائو اسم برد.
برخلاف نوتلا، اولین محصول فررو که Pasta Gianduja نام داشت شامل ۷۱.۵ درصد فندق و ۱۹.۵ درصد شکلات بود. البته این کمپانی ایتالیایی در نوامبر سال جاری میلادی ترکیب نوتلا را تغییر داد و میزان شکر و شیر خشک کمچرب مورد استفاده در آن کمی افزایش پیدا کرد؛ از اینرو نوتلای جدید با کمی تغییر رنگ همراه شده است.
اما بهتر است با تشریح نامگذاری و ترکیب نوتلا، به سیاستهای بازاریابی این محصول بپردازیم. اولین نکتهای که باید در مورد نوتلا بیان کنیم، شیشهای است که برای آن استفاده میشود. شکل شیشهی نوتلا فرمی سنتیگونه دارد و به دلیل ساخت آن با شیشه و نه پلاستیک، وجههی لوکسی به خود گرفت است. نکتهی دوم در مورد نوتلا این است که کمپانی فررو هیچگاه نوتلا را بهعنوان یک جایگزین معرفی نمیکند. در واقع هیچ یک از تبلیغات و آگهیهای نوتلا آن را بهعنوان جایگزینی ارزانتر برای شکلاتهایی که درصد کاکائوی بیشتری دارند، معرفی نمیکند؛ بلکه نوتلا اغلب بهعنوان یک خوراکی که برخلاف سایر گزینهها از وجود فندق نیز بهره میبرد، معرفی شده است.
در واقع جایگزین شدن فندق به جای شکلات در نوتلا نه بهعنوان یک نقطه ضعف برای ارزانتر کردن محصول، بلکه بالعکس بهعنوان یک برتری در برابر رقبایی که فندق در ترکیب خود ندارند، استفاده میشود. بخش بزرگی از تبلیغات نوتلا این خوراکی را بهعنوان یکی از عناصر اصلی صبحانه برمیشمارد، بهطوریکه نوتلا با داشتن فندق و شیر در ترکیب خود، یک وعدهی کامل برای صبحانه نمایش داده میشود. فررو تلاش زیادی کرده است تا نوتلا را بهعنوان یک وعدهی غذایی کامل برای صبحانه و جایگزین برای صبحانه روزانه معرفی کند؛ حال آنکه این موضوع مشکلاتی نیز به همراه داشته است. نوتلا سال ۲۰۱۲ در پی یک پروندهی قضایی، قبول کرد مبلغ سه میلیون دلار بهعنوان جریمه پرداخت کند. وکلای آمریکایی نوتلا و کمپانی فررو به دروغگویی در مورد فواید غذایی نوتلا متهم کرده بودند. همین پروندهی قضایی فررو را بر آن داشت تا بازنگری گستردهای در آگهیهای تلویزیونی و کمپینهای تبلیغاتی خود انجام دهد.
بخش دیگری از موفقیت نوتلا را باید در شبکههای اجتماعی جستجو کرد. فررو با درک این نکته که شبکههای اجتماعی نقش پررنگی در درگیر کردن مخاطبان و مشتریان بازی میکند، از سال ۲۰۱۴ و به مناسبت پنجاهمین سالگرد عرضهی نوتلا یک کمپین داستانگویی به راه انداخت؛بهطوریکه تمام داستانهای به اشتراک گذاشتهشده توسط کاربران با هشتگ nutellastories# در وبسایت این کمپانی به نمایش گذاشته میشود. در حال حاضر بیش از ۷۶ هزار خاطره یا به بیان بهتر داستان توسط کاربران شبکههای اجتماعی در بیش از ۱۱۴ کشور جهان به اشتراک گذاشته است. طرفداران نوتلا به اندازهای به این برند وفادار هستند که روز ۵ فوریه را بهعنوان روز جهانی نوتلا با حمایت صنابع غذایی فررو جشن میگیرند.
فِرِرو، سومین تولیدکنندهی بزرگ شیرینی و شکلات در جهان
صنایع غذایی فررو که توسط خانوادهی فررو اداره میشود، با تولید نوتلا که همزمان با اجرای سیاستهای موفق بازاریابی و همچنین افزایش تنوع محصولات بوده، موفقیت بزرگی کسب کرده؛ بهطوریکه جایگاه خود را بهعنوان سومین تولیدکنندهی بزرگ در حوزهی شیرینی و شکلات تثبیت کرده است. ثروت ناشی از تولید نوتلا در کنار محصولات دیگر به اندازهای سودآور بوده که اکنون ماریا فرانکا فیسولو، همسر پیترو فررو، بنیانگذار صنابع غذایی فررو، عنوان ثروتمندترینشهروند ایتالیا را به خود اختصاص داده است. ماریا فرانکار فیسولو با داشتن ثروت تقریبی ۲۵ میلیارد دلار، بالاتر از افرادی نظیر سیلویو برلوسکونی و جیورجیو آرمانی قرار دارد.
صنایع غذایی فررو در عین موفقیت، بسیار سری عمل میکند؛ بهطوریکه این کمپانی حتی ماشینآلات مورد نیاز خود را در داخل کمپانی و با تأسیس یک واحد مهندسی تولید میکند. تاکنون هیچ رسانهای موفق نشده است به عمق خطوط تولید کارخانههای فررو در سراسر جهان وارد شود و تصویری از نحوهی تولید محصولات آن تهیه کند.
هرچند نوتلا بهعنوان محبوبترین محصول فررو نام و آوازهای جهانی دارد؛ اما این کمپانی محصولات مطرح دیگری نیز تولید میکند که از جملهی محبوبترین و شناخته شدهترین آنها باید به کیندر (Kinder) اشاره کرد. بر اساس اطلاعات ارائهشده، صنایع غذایی فررو در سال مالی ۲۰۱۶ درآمدی ۱۲ میلیارد دلاری داشته که نزدیک به یک میلیارد دلار از این درآمد، سود عملیاتی کسبشده توسط کمپانی ایتالیایی بوده است.
پس از آنکه شرکت تسلا (Tesla) از اولین کامیون برقی خود در مراسم صبح امروز توسط مدیرعامل این شرکت، ایلان ماسک رونمایی کرد؛ مدل جدید خودروی رودستر نیز معرفی شد. بله درست متوجه شدید؛ خودروی تسلا رودستر این بار متفاوتتر از قبل پا به عرصهی وجود گذاشته است و به نظر میرسد برای دیدن آن در خیابانها و معابر باید حداقل تا اواسط سال ۲۰۲۰ صبر کنیم. اگر به یاد داشته باشید، شرکت خودروسازی تسلا در ابتدای فعالیت خود به تولید رودستر اسپرت مشغول بود که البته موفقیت چندانی در فروش نصیب آن نشد.
بنا به ادعای تسلا، عملکرد نسخهی جدید تسلا رودستر چشمگیر و بسیار متفاوت نسبت به قبل است. اینکه واقعا این خودرو ارزش این همه هیاهو را دارد یا نه، به عهده شما میگذاریم. اما برخی از جزئیات اولیهی این خودرو که در مراسم صبح امروز توسط تسلا اعلام شد، به ما نوید ظهور خودرویی بسیار جذاب در آيندهی نهچندان دور میدهد.
بنا به اعلام تسلا، میزان گشتاور رودستر جدید ۱۰ هزار نیوتون متر است؛ بله درست خواندید؛ رقم اعجاب انگیز ۱۰ هزار نیوتون متر. این خودرو در زمان ۱.۹ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت میرسد و بدینترتیب بهعنوان سریعترین خودروی تولیدی در تیراژ بالا شناخته خواهد شد. رودستر جدید برای رسیدن به سرعت ۱۶۰ کیلومتر بر ساعت ( ۱۰۰ مایل بر ساعت) تنها به ۴.۲ ثانیه زمان نیاز خواهد داشت و مسافت ۴۰۰ متر را در ۸.۸ ثانیه طی مسیر میکند که از این حیث نیز بر تمامی خودروهای تولیدی حال حاضر فائق میآید. حداکثر سرعت تسلا رودستر جدید بیش از ۴۰۰ کیلومتر بر ساعت است و با هر بار شارژ قادر خواهد بود بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر در مسافتهای بزرگراهی طی کند؛ رقمی عجیب که به واقع میتوان ادعا کرد آیندهی خودروهای الکتریکی را دچار تحولی عظیم خواهد کرد.
ایلان ماسک در این مراسم با اشاره به اطلاعات و ارزیابیهای شرکت تسلا، اعلام کرد که مالکان این خودرو قادر خواهند بود تنها با یک بار شارژ خودروی رودستر، مسافت حدفاصل شهرهای لسآنجلس تا سانفرانسیسکو (حدود ۹۰۰ کیلومتر) را در بزرگراه مربوطه بهصورت رفت و برگشت طی کنند. البته این اعداد و ارقام همگی مربوط به نسخهی اولیه این خودرو هستند که در مراسم امروز صبح رونمایی شد. نمونهی تولیدی رودستر در آینده ممکن است حتی آماری بهمراتب بهتر از ارقام گفتهشده از خود به جای گذارد و سرعت و مسافت طیشدهی بیشتری برای مالکان و سرنشینان خود رقم زند. قطعا تا زمانی که نمونه تولیدی این خودرو به بازار عرضه نشود، نمیتوان در مورد این اعداد و ارقام اظهار نظر درستی داشت؛ اما باید بپذیریم با خودرویی بسیار متفاوت و هیجانانگیز روبهرو خواهیم بود.
نسل جدید تسلا رودستر از ۳ موتور الکتریکی (یکی در قسمت جلو و دو تا در قسمت عقب) بهره میبرد و سیستم قوای محرکه آن، دو دیفرانسیل و تمام چرخ محرک است. قدرت بالای خروجی از این ۳ پیشرانه در نتیجهی تأمین انرژی آن توسط باتریهای با ظرفیت بالای ۲۵۰ کیلووات ساعت است و قادر خواهید بود سقف خودرو را بهکلی باز و بسته کنید. در بخش داخل کابین، فضای کافی برای ۴ سرنشین در نظر گرفته شده است و امکان قرار دادن چندین کیف مسافرتی نیز در بخش عقب خود وجود دارد.
شاید دوست داشته باشید صاحب یک دستگاه از این خودروی جذاب شوید. برای رسیدن به این هدف، شما نیاز دارید هماکنون مبلغ ۵۰ هزار دلار بپردازید و این خودرو را پیشخرید کنید. اما بنا به اعلام تسلا، قیمت نهایی این خودرو رقم قابل توجه ۲۰۰ هزار دلار خواهد بود. همچنین تسلا اعلام کرده است که ۱۰۰۰ دستگاه از این خودرو را بهصورت ویژه و با امکانات بیشتر در قالب طرح «خودروهای مدیران» تولید خواهد کرد که قیمت این نسخه ۲۵۰ هزار دلار خواهد بود.
بنا به اعلام تسلا، تولید این خودرو از سال ۲۰۲۰ آغاز خواهد شد. اما به نظر میرسد با توجه به بحرانهای موجود برای این شرکت بهخصوص در خط تولید مدل ۳، شاید برای دیدن این خودروی جذاب باید کمی بیشتر صبور بود.
در ژانویهی سال ۲۰۱۵، رومی لورنز با دو تن از استادان راهنمای خود در مورد پژوهش خود گفتوگو کرد. او در نیمهی راه دورهی دکترای تخصصی بود، ولی هنوز نتوانسته بود در آزمایشهایش به نتیجهای برسد. بنابراین نیاز داشت تحقیقاتش را به مسیر درستی هدایت کند.
وقتی لورنز ۲۹ ساله در ژوئن سال ۲۰۱۳ وارد دانشکدهی محاسباتی، آزمایشگاهی، تصویربرداری، شناختی و بالینی لندن شد، با استاد راهنمای عصبشناس خود، راب لیچ در مورد موضوع رسالهی دکترا به توافق رسید. موضوع آنها، خلق و ایجاد بازخورد نورونی حقیقی بود. لورنز چنین گفته است:
ما از مغز افراد اسکن میگرفتیم و به آنها میگفتیم که چگونه فعالیتهایشان را بر اساس آنچه ما در اسکنرها میبینیم، تغییر دهند.
لیچ و لورنز برای رسیدن به این هدف برنامهای با نام ماینکرافت را ارائه دادند تا با استفاده از آن، فعالیت مغزی بازیکن را تحت نظر بگیرند و با آن همگام شوند. در ماه اکتبر سال ۲۰۱۴ لورنز از داوطلبان تقاضا کرد که در دنیای پیکسلی بازی پرسه بزنند. بازی در صفحهی نمایشی مقابل آنها قرار داشت و آنها با فشار دادن دکمههای روی دو گوشی دایرهای شکل، آواتارهایشان را کنترل میکردند.
آزمایش بازخورد شامل برنامهای پایهای بود که برای رمزگشایی اسکنهای مغز طراحی شده بود و نور بازی را با توجه به حالت مغزی بازیکن، روشن یا تیره میکرد. اگر بازیکن به بازی توجه نمیکرد، نرمافزار نور بازی را کم و بازی را تیره میکرد تا بازیکن مجبور شود تمرکز کند.
آزمایش لورنز برای کنترل بخش خاصی از مغز به نام شبکهی حالت پیشفرض بود که بخش غشاء مغزی را به قسمتهای عمیقتری از قبیل هیپوکامپ متصل میکرد. اما آزمایش شکست خورد. خود لورنز در این باره میگوید:
من انتظار نداشتم که اولین آزمایشم با موفقیت روبهرو شود؛ اما در نیمه راه دکتری بودم و موضوع پژوهش اصلیام چندان نتیجهبخش نبود. اینجا بود که متوجه شدم باید خلاقیت به خرج دهم.
وقتی لورنز و لیچ با استادراهنمای عصبشناس دوم، آلدو فیصل ملاقات کردند، در مورد بهبود روند کار بحث کردند. لورنز گفته است:
رشتهی آلدو، تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی نبود. وقتی ما سعی کردیم توضیحات را به زبان ساده برای او تشریح کنیم، ناگهان چیزی به ذهن ما خطور کرد. چه اتفاقی خواهد افتاد اگر ما آزمایشهای خود را روی مغز افراد انجام دهیم؟ اگر بهجای خلق بازخورد با پارامتری مثل نور (تاریک و روشن کردن)، ترکیبی از چندین پارامتر مختلف را مورد استفاده قرار دهیم تا مغز را به حالتی ببریم که میخواهیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
البته انجام این آزمایش روی انسان در حالت طبیعی خیلی پیچیده بود. بنابراین آنها مجبور شدند از هوش مصنوعی برای انجام آزمایش استفاده کنند. هوش مصنوعی در زمینههایی مثل رباتیک، سیستمهای پیشنهاددهندهی آنلاین ووبسایتهای کمپین سیاسی قبلا استفاده شده و سؤال اینجا است که آیا هوش مصنوعی میتواند در علوم اعصاب نیز کارایی داشته باشد؟
لورنز معتقد است:
ما با آزمایش ماینکرافت سعی کردیم موارد مختلف و جدید را مورد بررسی قرار دهیم و با استفاده از یک محیط بازی پیچیده و بزرگ، شبکههای مختلفی از مغز را که با زندگی روزمره در ارتباط هستند، رمزگشایی کنیم. در آن موقع شاید کارهایی که در یک زمان انجام میدادیم بیش از حد بود.
درسی که از آزمایش گرفتیم این بود که آزمایش بعدی باید ساده آغاز شود. چیزی که لورنز الان به آن نیاز دارد، مشکلی است که قبلا بهطور کامل درک و بررسی شده است و این به او کمک میکند که ایدهی جدیدش را امتحان کند. او تصمیم گرفت بخشهای سمعی و بصری مغز را مورد بررسی قرار دهد. این بخشها مطابق با صداها و تصاویر عمل میکنند.
جدا کردن ترکیبی از صدا و تصویر و درک آنها بهصورت جداگانه برای انسان راحت است. اگر انسان بخواهد تنها صدا را بشنود، باید صفحه نمایشی خالی را به همراه گروه اپرا جلوی او قرار داد و اگر بخواهد تنها تصویر را ببیند، باید ترکیبی از ویدیویی از شلوغی شهر توکیو با صدای زوزهمانند در مقابل او قرار بگیرد. اما برای دستگاه هوش مصنوعی موضوع متفاوت است. لورنز در مورد این آزمایش گفت:
این آزمایش خستهکننده است؛ ولی با این وجود اگر بهخوبی کار میکرد، میتوانست نتایج قابل توجهی داشته باشد.
الگوریتم هوش مصنوعی باید بهگونهای میبود که قادر باشد بهموقع قسمتهای مربوطهی سمعی و بصری را به کار بگیرد یا از کار اندازد: مثلا در مورد پیچیدگی محرکهای بصری، سرعت ویدیوی صحنهی ترافیک خیابانی را تغییر دهد و در مورد محرکهای شنوایی صدای افراد را مانند ربات تغییر دهد.
لورنز و لیچ الگوریتمهای زیادی از هوش مصنوعی را امتحان کردند: یادگیری عمیق، شبکههای عصبی؛ ولی هیچکدام کارگشا نبودند. در ماه مارس سال ۲۰۱۵، آنها با کمک آمارشناسی به نام جیوانی مونتانا از دانشکدهی کینگ لندن، الگوریتمی بر اساس بهینهسازی بیزی (Bayesian Optimisation) ایجاد کردند. این الگوریتم متدی است که نام آن برگفته از نام توماس بایس است. او روشی سیستماتیک از محاسبه را طراحی کرد. روش سیستماتیک او بر پایه این فرضیه بود: چگونه یک امر محتمل با اکتشاف حقایق جدید، تغییر میکند. این روش راهی است برای محاسبهی اعتبار فرضیهها باتوجه به دانش قبلی. روش بایس برای ساخت هوش مصنوعی بسیار ایدهآل بود؛ چراکه هوش مصنوعی بهطور پویا به دنبال بهترین جواب یا تجربه جستجو میکند.
لورنز در ماه می، از تعدادی از همکارانش درخواست کرد که تحت آزمایش قرار بگیرند. خوبی دستگاه اسکنر fMRI در این است که به محض اینکه فرد داخل آن قرار میگیرد، میتوانید متوجه شوید که آیا آزمایش بهخوبی پیش رفته است یا خیر. لورنز میگوید:
من و راب درحالیکه استرس داشتیم، نظارهگر ماجرا بودیم. وقتی نتایج اولین شخص وارد اسکنر شد، دستگاه با چندین تلاش موفق شد ترکیب صحیحی از ویدیو و صدا را دریافت کند. ما در ابتدا فکر کردیم که این امر از روی شانس بوده است، ولی دستگاه برای تمامی موارد همین گونه کار کرد. هوش مصنوعی بهطور متوسط هر ۶ دقیقه یک محرک مطلوب را پیدا میکرد.
لیچ بسیار خوشحال بود. آنها متوجه شدند که تکنیک بهکار بردهشده، بسیار قدرتمند است و بدین ترتیب بود که آنها اولین دانشمند هوش مصنوعی را ساختند و نام آن را دانشمند عصبشناس اتوماتیک(Automatic Neuroscientist) گذاشتند.
اگرچه علم همیشه برای بیطرفی و واقعیت محض تلاش میکند؛ ولی در مقابل جهتگیری انسان ایمن نیست. توانایی ما برای کشف الگوها ممکن است خارق العاده باشد؛ ولی ما گاهی اوقات همبستگیهایی را میبینیم که خیالی هستند. پروفسور جان یونیدیس از دانشگاه استنفورد، در سال ۲۰۵۵ با مقالهای با نام «چرا اکثر یافتههای پژوهشی منتشرشده نادرست هستند»، باعث شگفتی همکارانش شد. نتیجهی این مقاله این بود که اکثر نتایج بهدستآمده از اکثر انتشارات علمی نمیتوانند بهطور مستقل تولید شوند. یک دههی بعد، گزارش شد که بیش از نیمی از بررسیهای روانشناسی نمیتوانند چاپ و تولید شوند. یونیدیس امسال مقالهای منتشر کرد که نشان میداد علوم اعصاب حتی در وضعیت بدتری (نسبت به آنچه تصور میشود) قرار دارند.
البته کارهای مرتبط با مغز بهآسانی قابل تشخیص و دستکاری نیستند. دانشمندان علوم اعصاب دههها است که روی مدارهای مغز انسان کار میکنند. اینگونه به نظر میرسد که مدارهای مختلف، وظایف مختلف، اختصاصی و منحصربهفردی دارند؛ ولی در عمل اینگونه نیست. بهعنوان مثال، در بررسی مدار درد در هنگام آسیب دیدگی، همان قسمتی از مغز فعال میشود که در مدار مربوط به واکنش به محیط، اشیاء و افراد فعال میشود.
بخش دیگری از مغز مثل شیار فوقانی، تمام کارهای مختلف مانند کنترل حرکات، پردازش صحبت کردن، و تشخیص چهرهرا انجام میدهد. البته چنین اطلاعاتی زمانی قابل قبول است که شما آنها را باور کنید. بسیاری از این اکتشافات اینچنینی، پایهی آماری قدرتمندی ندارد و تنها جامعهی آماری کوچکی آن را حمایت میکند؛ حتی تجزیهوتحلیل مربوط به آنها نیز ایراداتی دارد.
بسیاری از این اکتشفات حتی اجازهی چاپ ندارند و اگر هم چاپ شوند، ممکن است بعدا با بررسیهای جامعتر زیر سؤال روند. یک مثال قابل توجه در سال ۲۰۰۹ پاسخی به این ادعا است: هنگامی که از یک ماهی سالمون بیجان اسکن گرفته شد، مشخص شد که هنوز مغز آن فعالیت میکند و این فعالیت آنقدر زیاد است که انگار ماهی هنوز در حال تفکر است. از این مثال با نام اثر ماهی سالمون مرده (Dead salmon effect) یاد میشود.
متأسفانه دانشمندان همگی انسان هستند و بهگفتهی لورنز نمیتوانند کاملا بیطرف عمل کنند. با وجود همهی این موارد، مغز ما برای بقا بهینه شده است، نه برای انجام آزمایشها.
وقتی لورنز برای اولین بار پیشنهاد داد برای مطالعهی مغز انسان از هوش مصنوعی استفاده شود، لیچ به خاطر مواجه شدن با سختیهای کار کمی دلسرد شد. با این وجود، هوش مصنوعی بر خلاف دانشمندان انسانی، کاملا بیطرف و حقیقی است و میتواند یافتهها را دوباره و مثل اول تکرار کند. لیچ میگوید:
نمیدانستم باید برای انجام آن چه کاری بکنم و اگر رومی تنها کارهایی را میکرد که من به او میگفتم، هیچگاه نمیتوانستیم آن کار را انجام دهیم.
مدرک کارشناسی لیچ، رشتهی فلسفهی دانشگاه کمبریج بود. او یکی از طرفداران پائول فیرابند، فیلسوف استرالیایی بود که باور داشت:
اگر علم برای پیشرفت است، هر چیزی میتواند برای این کار مناسب و قابل قبول باشد. این گفته، مثال خوبی برای استفاده از هوش مصنوعی برای درک هوش انسان است.
لیچ میگوید:
ما میتوانیم تمامی راهها و روشهای انجام کارهای علمی را تغییر دهیم.
پس از موفقیت دانشمند عصب شناس اتوماتیک، لیچ تمام احتمالات موجود برای علم اعصاب را در نظر گرفت و با اعتماد بهنفس گفت:
بهتر است بگذاریم بیزی (Bayesian) همه چیز را بهینهسازی کند. آنها چندین ماه پس ازموفقیت آزمایش خودشان، متوجه شدند که دستگاهها بهطور بالقوه میتوانند کاری فراتر از تشریح کارهای مغز انجام دهند. دستگاهها میتوانند بهگونههای دیگری به کار گرفته شوند؛ بهعنوان مثال، طراحی آزمایشهای بالینی یا درک اینکه چگونه میتوان مغز را تحریک کرد تا رفتار خود را تغییر دهد.
آنها وقتی فهمیدند Automatic Neuroscientist کار میکند، تلاش کردند که آن را به چالش بکشند تا پتانسیلهای آن را درک کنند. بهگفتهی لورنز:
ما بعد از اولین مطالعه میخواستیم کاری را انجام دهیم که این آزمایش را جذابتر کند و سؤالات جدید را پاسخ دهد.
ما افراد را داخل اسکنرهای مغزی قرار دادیم و به آنها گفتیم چگونه فعالیت مربوط به قسمتهای مختلف مغزشان را بر اساس آنچه که ما در اسکنرها میبینیم، تغییر دهند.
این چالش از گفتوگوی میان لورنز، لیچ، و همکارشان آدام همپشایر، در پاییز سال ۲۰۱۵ آغاز شد.
همپشایر با آدریان اوون (یک پیشگام عصبشناسی که با استفاده از اسکنرهای مغز توانست کاری کند تا بیمارانی که در حالت بیهوشی مغزی پس از کما بودند، قادر به برقراری ارتباط شوند) و جان دونکان (کارشناس IQ) دکترای خود را تکمیل کرده بود. او و اوون در هنگام تکمیل دورهی دکترا، تست آنلاینی طراحی کردند که با استفاده از آن، نحوهی توانبخشی و نوسازی پس از جراحت مغزی را مورد بررسی قرار دهند و اثرات داروهای هوشمند را ارزیابی کنند.
درآن زمان من (نویسنده متن اصلی) سردبیر بخش علمی دیلی تلگراف بودم و به آنها این ایده را دادم که تستی آنلاین برای خوانندگان طراحی کنند تا اثرات آن را بر هوش سنی، جنسیت، سبک زندگی، و سایر عوامل، کشف و بررسی کنند.
اوون و همپشایر، ۱۲ تست شناختی انتخاب کردند که هرچیزی را از حافظه گرفته تا منطق و قوه استدلال و برهان مورد ارزیابی قرار میداد. اوون به آنها نام ستونهای حکمت و خرد را داد. بهعنوان مثال، تستی که استدلال استقرایی یا قیاسی را مورد ارزیابی قرار میداد، Odd One Out (چیزی که با بقیه متفاوت است، حذف میشود) نامیده شد: فرد تستشونده باید شکلی را شناسایی کند که از نظر منطقی با بقیه متفاوت است.
ستونهای حکمت و خرد بهعنوان یک مجموعهی کلی، برای این طراحی شده بود که مشخص کند آیا میتوان هوش انسان را با یک پارامتر اندازهگیری کرد یا اینکه چندین پارامتر برای این کار نیاز است. همپشایر میگوید:
این ایده به سال ۱۹۰۴ برمیگردد؛ زمانی که چارلز اشپیرمان، روانشناس، مدعی شد یک قوهی ذهنی کلی وجود دارد که تمامی عملکردهای شناختی ما را پیریزی و حمایت میکند. این فرضیه اکنون با نام فرضیهی اشپیرمان یا 'g' شناخته میشود.
با این حساب اگر فرضیهی 'g' تمام چیزی است که ما برای ارزیابی هوش انسان به آن نیاز داریم؛ تستهایی از قبیل Odd One Out راههایی متفاوت برای اندازهگیری همین پارامتر به ما ارائه میکنند: اگر شما در یکی از تستها خوب عمل کنید، در مورد دیگری هم خوب عمل خواهید کرد. تست در سال ۲۰۱۰ بهصورت آنلاین گرفته شد. اوون و همپشایر به دانشگاه اونتاریوی غربی کانادا رفتند. در طول ۴ ماه، ۱۱۰ هزار نفر از سراسر دنیا تست دادند.
وقتی آنها توسط بالغ بر یک میلیون امتیاز دادهای بررسی شدند، یک نتیجهی قطعی به دست آمد: نتیجهی هوش تنها با یک عامل و فاکتور مشخص نمیشود. همپشایر میگوید:
وقتی طیف گستردهای از وظایف شناختی اندازهگیری شده است، تغییرات در عملکرد حداقل با سه جزء مجزا قابل توضیح است: حافظهی کوتاهمدت؛ استدلال؛ مولفهی کلامی.
برای همپشایر و اوون این سؤال مطرح بود که آیا این سه عامل مسئول، سه مدار کاملا متفاوت در مغز هستند یا خیر. آنها بههمین منظور، پژوهش دیگری را شروع کردند. آنها با استفاده از اسکنرهای fMRI، از ۱۶ نفر تست ستونهای حکمت و خرد گرفتند. حق با آنها بود؛ همپشایر گفته است:
وظایفی که همبستگی ضعیفی با یکدیگر از لحاظ عملکرد دارند، تمایل دارند شبکههای مختلفی از مغز را فعال کنند.
به نظر میرسد که استدلال استقرایی یا قیاسی با بخشهای جانبی مغز در لوبهای پیشانی و لوبهای ترمیمی ارتباط داشته باشد. حافظهی فضایی قسمتهای مختلفی را که در زیر خلفیترین لوب قدامی مغز هستند، فعال میکند. همپشایر میگوید:
بر این اساس بود که گفتیم هر شبکه از مغز مسئول یک توانایی متفاوت است.
هنگامی که اوون و همپشایر یافتههایشان را در مجلهی Neuron در سال ۲۰۱۲ منشتر کردند، گفتند:
موضوعات کمی در روانشناسی بهمیزان قدمت و بحثبرانگیزی مطالعهی هوش انسان وجود دارد.
این حرف نوعی دست کم گرفتن بود. اگرچه بعضی از عصبشناسان شناختی متقاعد شدند؛ ولی بسیاری از محققان روانسنجی خشمگین شدند. مطلب یک صفحهای که در ژورنال Intelligence منتشر شد این گونه نسبت به آنها گلایه کرده بود:
نتایج آنها تنها وابسته به چند فرضیه و تصمیم ذهنی است که در بهترین حالت، تفاسیر مختلفی میتوان از آنها ارائه کرد.
محققی دیگر گفت:
این یکی از بدترین مقالههای دههی گذشته است.
طراحی آزمایش انبوه آنها ایراد داشت. منتقدان اظهار کردند:
آیا دهها هزار تن از مردمی که در این تستها شرکت کردند نمایانگر حقیقت بودند؟ چرا آنها به دنبال اثرات موجود در مغز در چیزهای شناخته شدهای مثل "g" نمیگشتند؟ چرا آنها از منطق دایرهای استفاده کردند و وظایفی را انتخاب کردند که قسمتهای مختلف مغز را فعال میکرد؟
همپشایر چند ماه بعد تصمیم گرفت به انگلستان برگردد؛ چراکه نمیتوانست دیگر با اوون که اکنون یک عصبشناس معروف شده بود، کار کند.
وی آزمایشگاه خودش را در همان ساختمانی که راب لیچ در ژوئن سال ۲۰۱۳ بود، راهاندازی کرد. در همین زمان بود که رومی لورنز دورهی دکترای خود را شروع کرد. اما آنها در پاییز سال ۲۰۱۵ با یکدیگر ملاقات کردند. همپشایر هنوز درگیر و غرق درک این بود که مغز چگونه جنبههای مختلف هوش را حمایت میکند. او با اینکه نتوانست در مقابل انتقادهایی که از مطالعهاش میشود، از آن دفاع کند، ولی میخواست نسخهی بهبودیافتهای را از نو راهاندازی کند. وی در این باره گفته است:
در این نسخهی جدید، تعداد و تنوع وظایف شناختی محدود شده بود.
ادامه دارد...
وقتی که نشریات و دیگر افراد علاقهمندان حوزه فناوری ماه سپتامبر گذشته برای نطق اصلی اپل به سیلیکون ولی واقع در کالیفرنیا آمده بودند، انتظار از حد معمول بالاتر و مانند همیشه با تبوتاب همراه بود. غول تکنولوژی درهی سیلیکون قصد داشت جدیدترین و مهمترین آیفون بروزرسانی شده از زمان عرضهی آن در یک دههی اخیر را رونمایی کند. آیفون صنعت گوشی هوشمند را ارتقاء داد و نحوهی تعامل ما با همه چیز را متحول کرد. جالب است بدانید بسیاری از صاحبان بلیط طلایی این رویداد در مورد بازدید از مکان برگزاری رویداد، بیشتر از معرفی آیفون جدید هیجانزده بودند.
جانی آیو، مدیر طراحی اپل، در دفتر مرکزی جدید در حال نگاه کردن به اپل پارک با وسعت ۱۷۵ هکتار. کارمندان میتوانند برای رفتوآمد در محوطه از ۲۰۰۰ دوچرخه مخصوص با رنگ خاص نقرهای اپل استفاده کنند.
این اولین باری بود که حضار میتوانستند مقر جدید ۵ میلیارد دلاری اپل را که حرفهای زیادی در مورد آن به میان آمده بود، از نزدیک مشاهده کنند؛ ساختمانی به شکل فضاپیما که ساختاری حلقهای متشکل از شیشه، آلومینیوم، سنگ آهک و بتن دارد و تعریف جدیدی از دفتر مرکزی اپل است و توسط شرکت فاستر پلاس پارتنرز طراحی شده است.
مهمانها از یک تپهی مصنوعی عبور میکنند که بخشی از ۱۷۵ هکتار محوطهی اپل است و در گذشته یک پارکینگ کاملا مسطح به همراه سولههای متروکه متعلق به HP بود. شاهکار مهندسی و یکی از جاذبههای حال حاضر کالیفرنیا، در کنار ۹۰۰۰ درخت از دل زمینی بیکاربرد بیرون آمده است.
مقالههای مرتبط:
تمامی درختها، طبق هدف از پیش تعیینشده، وظیفه دارند تا اجازه ندهند که ساختمان جدید با مساحت تقریبی ۲۶۰ هزار متر مربع خود را نمایان کند. به لطف درختهای کاشتهشده، تنها بخشی از ساختمان غو پیکر حلقهای را میبینید؛ بهطوریکه حتی دو طبقه از مجموع چهار طبقهی این سازهی عظیم نیز پنهان شده است. پهپادها طی فرایند ساخت مقر جدید اپل در کنار تصاویر رندر، بخشی از این ساختمان بزرگ را نمایش دادهاند؛ اما با این وجود هنوز وسعت زیاد مقر جدید اپل در کنار ماهیت علمی-تخیلی آن ملموس نیست. مقر جدید اپل فضاپیمایی غولآسا است که در میان کوپرتینو فرود آمده است.
همایشهای اپل در سالن جدید استیو جابز بهعنوان یک شگفتی کوچک از مهندسی، نوآوری و توجه به جزئیات برگزار میشود. استفان بلینگ، یکی از معماران ارشد در طراحی اپل پارک، میگوید:
اگر پروژه کلی یک شهر کوچک است؛ این ساختمان تالارشهر و گوهر آن محسوب میشود.
در ظاهر، مرکز همایش استیو جابز یک سالن مدور شیشهای به قطر حدود ۵۰ متر است که دیوارهی خارجی آن با شیشه پوشیده شده است. بلینگ ادامه میدهد:
در ابتدا فقط این ایده وجود داشت که یک سقف معلق داشته باشیم و فقط این بخش از سقف، در منظره شناور باشد. این سختترین سازه در حرفهی من بوده است.
شبکهای از ۴۴ مجرا شامل کابلهای مورد نیاز برای سیستم برق، دیتا و سیستم اطفاء حریق، در نوارهای آلومینیومی سهچهارم اینچی بین جدار شیشهای سالن قرار گرفته است. سقف فیبر کربنی سالن در شهر دبی مورد آزمایش قرار گرفت و مهندسان یک بار آن را ساخته و دوباره از هم باز کردهاند. این سقف به همان شیوهای که بدنههای قایقهای بادبانی مسابقهای ساخته میشوند، طراحی و ساخته شده است.
بلینگ میگوید:
اولین بار در تاریخ بشر است که این کار انجام میشود. این بزرگترین سقف ساختهشده از فیبر کربن در جهان است. اگر برای ساخت چیزی که پیش از آن ساخته نشده، جدیت لازم وجود داشته باشد و بخواهید بهترین خروجی ممکن را به دست بیاورید، باید حتما اشتیاق و انرژی مورد نیاز را نیز در خود بیابید.
راهپله با نردههای فرورفته در دیوار تالار استیو جابز
شور و هیجان و غرور بلینگ در سالن همایش واضح و قابل حس است. اما او با وجود شور و هیجانی که از اجرایی شدن این پروژه دارد تأیید میکند که پروژه فقط کار فاستر پلاس پارتنرز نیست و تمامی مراحل پروژه بهصورت همکاری مشترک بوده است. بلینگ میگوید:
ساختمان، محوطه و هر چیزی که در آن میبینید حاصل همکاری کامل با جانی آیو (مدیر ارشد طراحی اپل) و استودیوی طراحی او است. در طول ۹ سالی که ما با آنها همکاری داشتهایم، بارها ایدهها و طرحهای خود را با به اشتراک گذاشتهایم و بهنوعی میتوان گفت که در یکدیگر ادغام شدهایم و این موضوع تأیید میکند که ساختمان فقط توسط فاستر پلاس پارتنرز طراحی نشده است.
هنگام پایین آمدن به سمت سالن کنفرانس باید از راهپلهی منحنی که از سنگ آهک ساخته شده است عبور کنید. جالب است بدانید نردهی این راه پله برخلاف نردههای معمولی از یک طرف در داخل دیوار حک شده است و در طرف دیگر تخته سنگهایی هستند که به اندازهی ارتفاع یک نرده روی هم قرار گرفتهاند و در بخش فوقانی زاویهای ملایم دارند. بلینگ میگوید:
از حکاکی نردهها درون دیوار بهعنوان یک ایدهی بکر در کل فضای راهپله استفاده شده است (چیزی شبیه به طراحی منحصربفرد نردههای منحنی در فروشگاه اپل در خیایان رجنت در لندن).
با ورود به سالن کنفرانس با هزار صندلی به رنگ قهوهای روشن از برند Poltrona Frau، پارکتهای منحنی شکل چوبی و فضای وسیعی در پشت استیج هماندازهی فضای جلوی آن روبرو میشوید. این سالن برای معرفی هرآنچه اپل در آینده عرضه میکند، ساخته شده است.
چند هفته پس از آنکه اصحاب رسانه مقر اپل را ترک کردهاند، ساختمان مرکزی که از آن بهعنوان حلقه نیز یاد میشود، همچنان محلی برای پیشبرد کارهای ساختمانی است، هر چند این اقدامات را باید بهعنوان کارهای نهایی مورد نیاز برای تمام شدن بنای ساختمان در نظر گرفت. این ساختمان در حقیقت یک برج ۵۰ تا ۶۰ طبقه است که به کنارههای خود واژگون شده و به شکل یک دایره پیچیده شده است. واژگونی و حلقهای شکل بودن این ساختمان بزرگترین جذابیت آن است.
شما با یک ساختمان افقی چهار طبقه مواجه هستید که کمتر از ۷۰ متر عمق دارد؛ و این ویژگی باعث میشود که ساختمان از بیرون عجیب و مرموز به نظر رسد؛ درحالیکه درون ساختمان پر از نورهای طبیعی است و محیطی پر از امید و شادمانی برای کارکنان است. این ساختمان ظرفیت بهکارگیری ۱۲ هزار کارمند در بخشهای مختلف دارد؛ ساختار حلقهای این ساختمان هشت بار به دور خود چرخیده است. شما میتوانید درون ساختمان در امتداد یک راهرو با وسعت سهچهارم مایل (۱.۲ کیلومتر) حرکت کنید. ۸۰۰ پنل شیشهای منحنی با ارتفاع ۱۳.۷ متر در نمای جلوی ساختمان توسط شرکت آلمانی Seele ساخته شده است که چشماندازی از کوههای سانتاکروز و محوطهی ۳۰ هکتاری با باغها، درختان بلوط، حوضی بزرگ و آلاچیقهایی که برای غذاخوردن در محوطهی بیرون ساخته شدهاند، در دید شما قرار میدهند. همچنین تعدادی پنل خورشیدی روی سقف تعبیه شدهاند که ۸۰ درصد از نیازهای انرژی ساختمان را فراهم خواهند کرد. استفاده از این پنلها همراه با یک سیستم تهویهی طبیعی که جز در شرایط حاد، دمای ساختمان را بهراحتی بین ۲۰ تا ۲۵ درجهی سانتیگراد نگه میدارد و عوامل دیگری مانند استفاده از چوب بازیافتشده ثابت میکند که ساختمان دارای گواهی LEED Platinum (گواهی مدیریت انرژی و طراحی محیطی با رده پلاتینیوم) است.
یک منطقهی غذاخوری تراس مانند که به کافهی اصلی مشرف است. صندلیها توسط نااوتو فوکاساوا برای شرکت ژاپنی مارونی طراحی شدهاند. اما توسط شرکت آرکو بهصورت سفارشی تکمیل شدهاند تا با نیمکتها و میزهای مخصوص کافه مطابقت داشته باشند.
گاهی اوقات، این پروژه ۲۵۰ معمار فاستر پلاس پارتنرز را به این مکان میکشاند. آنها پایگاههایی را برپا میکردند تا بتوانند در کنار تیم طراحی مهندسی آیو کار کنند. آیو و تیم او روی جزئیات این پروژه کار میکردند؛ اما ایدهی اصلی اپل پارک به استیو جابز تعلق داشت. او در سال ۲۰۰۹ برای اولین بار با نورمن فاستر ملاقات کرد و در طول ۲ سال آخر عمرش در مورد اپل پارک ایدهپردازی میکرد (او در سال ۲۰۱۱ فوت کرد). دیدگاه او این بود که کار کردن برای کارکنان را تا حد امکان همانند پیادهروی در پارک راحت و لذتبخش ترسیم کند. درحقیقت، یکی از مقاصد او از ساخت این پروژه استقرار کارکنان صد ساختمان مجزا در یک مجتمع واحد بود تا بتوانند در سطحی از هماهنگی با یکدیگر همکاری داشته باشند.
فضای اداری در این ساختمان بسیار انعطافپذیر است. کارکنان میتوانند انتخاب کنند که در مکانهای انفرادی کار کنند یا در فضاهای باز با دیگران همکاری داشته باشند. هر طبقه دارای یک ناحیهی مرکزی با یک میز جلسهی ساختهشده از چوب بلوط و تابلوهای شیشهای است که این تابلوها هنگام نمایش محتوا در تلویزیونها کنار میروند. همچنین ساختمان طوری طراحی و مهندسی شده است که تعاملات تصادفی بین کارکنان در راهپلهها و راهروها بیشتر رخ دهد (۳۲ راهرو و راهپله در ساختمان وجود دارد که ساخت و طراحی آنها برای آیو و معماران فاستر پلاس پارتنرز مایهی افتخار است.)
کافه با ظرفیت چهار هزار نفر و با داشتن یکی از بزرگترین آشپزخانهها در آمریکا، از مهمترین بخشهای ساختمان است. در بخش ورودی آن، دو درب شیشهای متحرک در اندازهی ۲۶ در ۱۶.۵ متر طراحی شدهاند تا چشماندازی زیبا از منطقه Bay Area را نمایش دهد.
دفتر مرکزی جدید کوپرتینو به نوعی محصول نهایی اپل است
مقالههای مرتبط:
یک روز بعد از رویداد اپل، گروهی از کارشناسان فناوری برای ملاقات جانی آیو به سوئیتی در هتل کارلی در بخش شرقی منهتن رفتند. در این منطقه به علت بافت سنتی به ندرت میتوان محصولات اپل را یافت و حتی تمام آسانسورهای آن منطقه بسیار قدیمی و در اویل شکوه قرن بیستم ساخته شدهاند. آیو حالا در سن پنجاه سالگی قرار دارد؛ اما همچنان با انرژی و با ابهت است. او لحنی ملایم، گرم و دوستداشتنی دارد و شور و هیجان دربارهی ساختمان جدید و ویژگیهای آن در چهرهی او نمایان است.
آیو در مورد انتقاداتی که به ساختمان وارد است، حساس است. منتقدان عقیده دارند که ساختمان اپل، از مد افتاده و غیرقابل انعطاف است. این گروه معتقدند که آینده از آن ساختمانهایی با قابلیت تنظیم است؛ ساختمانهایی که قادرند خود را در طول زمان با محیط اطراف و جامعهای که در آن قرار گرفتهاند وفق دهند. (دفتر مرکزی فیسبوک با طراحیفرنک گری، همکاری گوگل با جارک اینگلز و توماس هیتِرویک، و محوطهی شهری آمازون در سیاتل از این نوع هستند.) برای آیو، انعطافپذیری اپل پارک در درون خود ساختمان نهفته است و قرار نیست لزوما آن را نمایان کند. آیو میگوید:
فکر نمیکنم لازم باشد دربارهی انعطافپذیری این ساختمان چیزی بگویم؛ انعطافپذیری آن کاملا بهاندازهی ساختمانهای همردهی خود است. این ساختمان بسیار قابل انعطاف است و شما میتوانید به سرعت فضاهای باز و وسیع ایجاد کنید یا تعداد زیادی دفاتر خصوصی کوچک بسازید. ساختمان تغییر میکند و تکامل مییابد و مطمئن هستم طراحی و توسعه محصولات مختلف در ۲۰ سال آینده و ضرورتی که آنها ایجاد میکنند محوطه را به سمت تغییر و تکامل پیش خواهد برد. درحقیقت در زمان طراحی من علاقهمند هستم تا چشمانداز که ویژگی بسیار مهمی است بیشتر نمایان باشد.
ساختمان مدور شیشهای سالن همایش استیو جابز با سقفی از فیبر کربن که با وزن ۸۰ تن پوشیده شده است. همچنین محوطهی اپل شامل یک فروشگاه و مرکزی برای ملاقاتکنندگان و یک مرکز سلامتی و ورزش به وسعت تقریبی 9300 متر مربع است.
برخلاف Infinite Loop (حلقه نامحدود)، مقر پیشین اپل، که مجموعهای از ساختمانهای جداگانه است، The Ring یک کل واحد است. این حلقهی جدید به عنوان بخشی از فرهنگ پنهانی اپل بود که حالا فاش شده است. آیو میگوید:
در اپل برنامهای برای ارسال سفینه به ماه، یا تحقیقات برای یافتن راههای درمان سرطان یا تأسیس یک باغ عدن در مریخ وجود ندارد. شیوهی کار ما چیزی دیگری است و استرتژیهای ما در این زمینه متفاوت است و این بخشی از ماهیت اصلی ما است.
انتقاد از ساختمان بهعنوان جزیرهای مستقل که با محیط خارج خود ارتباطی ندارد، عدم درک از حقیقتی است که در این ساختمان وجود دارد. این یک ساختمان برای پردازش عملیاتهای کاری است. آیو روشن میکند که این ساختمان برای استودیوی طراحی او و دیگر کارکنان اپل شیوهی جدیدی از کار را تعریف میکند. آیو میگوید:
یکی از چیزهایی که من در مورد آن بسیار هیجانزده هستم، تقسیم تعداد زیادی از استودیوهای فیزیکی واقعا غیر مرتبط بود که حالا میتوانند کارکنان اپل از هر بخشی را در درون خود جای دهند وبخشهای مختلف همه در یک استودیو قرار گیرند. برای مثال؛ طراحان صنعتی در کنار طراح فونت، طراح صدا، متخصص موشن گرافیک، طراح رنگ، طراح مواد نرم در توسعه اشیا نشستهاند و در مجاورت مجموعهای از دفاتر بسته، یک سالن وسیع برای همکاری و به اشتراکگذاری ایدهها در هر سطحی قرار دارد. این سالنها فضاهای بزرگی هستند که در تمام ساختمان وجود دارند.
مدیر ارشد دپارتمان طراحی اپل در ادامه میگوید:
The Ring ساختمانی است که به طور مداوم به شما یادآوری میکند که در یک فضای به هم متصل و پویا قرار دارید. ما تلاش کردیم ساختمان را به گونهای طراحی کنیم که در ۴ طبقه خلاصه شود و شما ارتباط بین طبقات مختلف را از درون ساختمان کاملا حس کنید. یکی از دلایلی که ما زمان زیادی را صرف پلهها کردیم ایجاد ارتباطی بصری بین طبقات بود. درخشش نور در سرتاسر ساختمان و راهپلههای آن نمایان است و از درون ساختمان میتوانید تمامی طبقات و بخشها را ببینید.
این ساختمان تنها یک سازهی ساختهشده از بتن نیست. ساختمان جدید اپل به نوعی آخرین محصول اپل است که در قسمتهایی از آن، موادی استفاده شده است که اپل در ساخت لپتاپها و گوشیهای خود استفاده میکند. موفقیت اپل نهتنها بهخاطر طراحی محصولات زیبا که تمام ویژگیهای زیباشناختی را در خود دارند بلکه بهخاطر سطح بالای صنعتیسازی، تولید در مقیاس وسیع و با کیفیت ماندگار ایجاد شده است.
آیو بیش از هر چیز یک سازنده است. فرهنگ ساختن در قلب چیزی که بلینگ آن را «هایبرید استودیو» مینامد قرار دارد که توسط تیمهای فاستر پلاس پارتنرز و اپل ساخته شده است. آیو میگوید:
یکی از ارتباطاتی که خیلی سریع ایجاد شد این بود که راهکارهای تیم طراحی فاستر پلاس پاتنرز در حل مشکل به طرز باورنکردنی شبیه به ما بود، ما هر دو تعداد بسیار زیادی مدل و نمونهی اولیه میسازیم. ما نمونههای اولیهای از ساختمان را در ابعاد اصلی برای امتحان و کشف مواد ساختیم. نمونهی اولیه در ساخت شکلهای متعددی به خود میگیرد.
کافه چهار طبقه با چهار هزار صندلی؛ همچنین درهای کشویی از کف تا سقف ساختمان در سمت راست قرار دارند. آشپزخانه میتواند ۱۴۰۰۰ هزار غذا در روز سرو کند و تا حد ممکن از محصولاتی که در درون محوطهی ساختمان پرورش داده میشوند، استفاده میشود. استیو جابز به شدت دربارهی رژیم غذایی خود وسواس داشت و انتظار داشت غذاهای تازه را برای کارکنانش عرضه کند. جالب است بدانید اپل حتی قایق ماهیگیری مخصوص به خود را دارد.
اما اگر آیو سازنده و طراح صنعتی در قالب کلاسیک است، عاشق طراحی منحنیهای خاص است، و از انتقال حس واقعی سنگی خاص و یا آلومینیوم برس خورده از نوعی که در محصولات اپل استفاده میشود به دستان ما لذت میبرد، او همچنین مردی مسئولیت پذیر برای تولید محصولات جدید ضروری برای ما نیز است. آیو میگوید:
بهعنوان یک تیم طراحی، هدف ما گاهی اوقات کنار زدن طراحی از سر راه است. ما سعی میکنیم راه حلی را که انجام دادن آن اجتناب ناپذیر به نظر میرسد پیدا کنیم.
پیشرفتهترین آیفون، آیفون X، با مشخصهی اصلی تمام صفحه بودن با جنجال و سر و صدای زیاد عرضه شد. اما "تمام صفحه بودن" راه درستی برای نگاه کردن به آیفون 10 نیست.نکته اصلی در این گوشی عملکرد روان و متفاوت آن است.
مقالههای مرتبط:
آیا آیو برای کلیک و اسکرول فیزیکی نخستین آیپادها، بخشهای کاری مجزا و تک عملکردی بودن دلتنگ می شود؟ آیو میگوید:
من همیشه در مورد این محصولات که اهداف کلیتری دارند شگفتزده بودهام، اما چیزی که درباره آیفون X قابل توجه است این است که قابلیتهای آن تا حد زیادی به نرمافزار متکی است. بهخاطر طبیعت سیال نرمافزار، این محصول قرار است تغییر کند و تکامل پیدا کند. در مدت ۱۲ ماه این گوشی قادر به انجام کاری خواهد بود که اکنون نمیتواند انجام دهد. فکر میکنم این فوقالعاده است. فکر میکنم در آینده وقتی به عقب برگردیم و به این گوشی نگاه کنیم از آن بهعنوان نقطهای مهم در میان طراحی و توسعهی محصولات خود یاد کنیم. البته باید اعتراف کنم در حالی که کاملا به واسطه یکپارچگی و سادگی اولین آیپاد و اینکه چقدر کار کردن با آن راحت است، اغوا شدهام؛ بیشتر از چیزی هیجانزده هستم که عملکرد خود را اساسا تغییر میدهد و تکامل پیدا میکند و آیفون X نمونهی آن است. مردم در مورد ویژگیهای آیفون زیاد بحث میکنند (هر چند دیگر محصولات ساخته شده توسط اپل با سحر و جادو فرقی ندارند. آیپد هنوز هم اساسا ارتقاء دهندهی زندگی و معجزه آسا احساس میشود، مکبوک ابزاری برای خلق بهصورت حرفهای است و اپلواچ بهتدریج به سمت مرکز صحنه حرکت میکند و خود را به عضوی از زندگی روزمره ما تبدیل میکند)؛ اما چیزی که از همه بیشتر آیفون را بهعنوان یک انقلاب در گوشیهای موبایل بر سر زبانها انداخت صفحه لمسی و مولتی تاچ آن بود. فناوری مولتی تاچ نشان داد که یک صفحه نمایش به تنهایی میتواند همزمان میلیونها کاربرد مختلف داشته باشد.
یکی از ۳۲ راهپله اصلی ساختمان که از بتن سبک وزن قالبریزی شده است، پنلهای عایق صدا از جنس چوب که طراحی فاستر پلاس پارتنرز و استودیوی طراحی آیو هستند و دارای هزاران سوراخ بسیار ریز هستند که با مواد جاذب پوشانده شدهاند.
آیو میگوید:
اگر فکر میکنید مالتی تاچ چه چیزی را به ارمغان آورده است، باید بدانید که این فناوری بسیار بدیع بود؛ چرا که کاربر میتوانست مستقیما در دادهها تغییر ایجاد کند. اما بهخاطر اینکه از دکمههای فیزیکی در آن خبری نبود، شما میتوانستید برای یک اپلیکیشن خاص یک رابط کاربری ایجاد کنید. این موضوع دلیلی بود برای بوجود آمدن اپ استور که به واسطهی آن میتوانید طیف وسیعی از اپلیکیشنها و رابطهای کاربری را در اختیار بگیرید.
تحت فشار مداوم روی اپل برای ساخت یک آیفون سحرآمیز دیگر، حالا بهنظر میرسد اپل روی واقعیت افزوده بهعنوان یک دستآویز برای توسعهدهندگان و مصرفکنندگان شرطبندی بزرگی کرده است. بنابراین با توجه به استراتژی های جدید اپل، آیو در حال طراحی محصولاتی است که نهتنها همانند گوشیهای موبایل در گذشته عملکرد ثابتی ندارند، بلکه چهارچوبی برای تجارب و آموزشهای بینظیر و غیرمستقیم باشند.
در زمان حال به دلیل تمرکز روی بخش نرمافزاری، بخش فیزیکی یا سختافزاری از اهمیت کمی برخوردار است. به همین دلیل دوران آینده برای یک طراح محصول معمولی، دوران سختی خواهد بود؛ زیرا نمیتواند خود را مثل گذشته به چالش بکشد. اما برای آیو داستان فرق میکند، همه چیز دست به دست هم داده تا او را به نقطه فعلی برساند. آیو میگوید:
زمانی که در کالج بودم را به یاد میآورم، روش جدیدی در توسعه و چالشهای جدیدی برای طراحان وجود داشت که در حقیقت با عرضه مک در سال ۱۹۸۴ شروع شده بود. عملکرد اصلی یک محصول میتوانست در ثانیهای تغییر کند و محافظهکاری در توضیح عملکردهای یک محصول بهدلیل توسعه بخش نرمافزاری، دیگر بیربط بود، این برای من فوقالعاده بود.
تیمهای مختلف اپل میتوانند از یک منو، تنظیمات فضای کاری خود را انتخاب کنند. تمام میزها قابلیت تنظیم ارتفاع دارند و سیستمهای کابلکشی در یک محفظه که مانند مکبوکهای اپل از آلومینیوم برس خورده ساخته شده پنهان شدهاند. همچنین راهروهای ساختمان با صندلیهای برند Eero Saarinen Womb برای تشویق کارمندان به مکالمه خودمانی مزین شده است.
حالا آیو و تیمش باید در جایی که چالش بعدی آنها را درگیر میکند، کار کنند. آیو میگوید:
ما گروهی سرسخت از طراحان هستیم که به طور عجیبی کنجکاو هستیم و بهطور مداوم طرحهای جایگزین در کار خود را جستجو میکنیم. برخی از آنها را اکنون میتوانیم درک کنیم، اما برخی دیگر فراتر از فناوری زمان حال هستند و در طول زمان کشف میشوند. البته آنها بهعنوان ایده وجود دارند و ذهنها را بکار میگیرند تا توسعه فناوری را تضمین کنند، در نهایت بعضی از ایدهها نتیجه میدهند و بعضی دیگر خیر.
در حقیقت، تا حدی نامشخص است که اپل در آینده چه خواهد کرد. آیا اپل میتواند برای بازگشت به دوران اوج خود با تولید یک محصول انقلابی دیگر، انتظارات را برآورده کند یا خیر؟
آیا اپل بعد از مرگ استیو جابز چیز مهمی را از دست داده است؟ البته. تکمیل فوری اپل پارک یادآور آرزوها و دیدگاههای مثبت جابز است، اپل پارک دیدگاههای جابز را در قلب شرکت و فرهنگ سازمان حک میکند. نبود جابز در اپل یک ضرر بزرگ برای این شرکت محسوب میشود، اما او هنوز آنجا است؛ در قلب شرکت اپل، هنوز در حال ساختوساز، طراحی و یادگیری. آیو میگوید:
وقتی به ۲۵ سال گذشته بازمیگردم و عملکرد خود را مینگرم، چیزی که به نظرم بسیار با ارزش میآید، محصولی نیست که ما ساختهایم؛ بلکه چگونگی تولید آن و تجربیات باارزشی است که از توسعه و تولید آن فرا گرفتهایم. من همیشه فکر میکنم در انتهای پروژه دو محصول وجود دارد، محصول و خدمت فیزیکی؛ چیزی که تولید آن را مدیریت کردهاید، و محصول دیگر تمام چیزی است که فراگرفتهاید. توانایی که از یادگیری شما سرچشمه گرفته، شما را قادر میسازد تا کار بعدی را انجام دهید و آن را بهتر انجام دهید.
موفقیت جدید دانشمندان در روش ویرایش ژنی کریسپر کَس-۹ میتواند به آنها امکان ویرایش ژنی در تک تک جفتهای پایهي دیانای را بدهد و همچنین توانایی ویرایش جفتهای پایه آرانآی را در اختیارشان قرار دهد. این موفقیت جدید به قدری مهم است که برخی از دانشمندان از آن به عنوان روش ویرایش ژنی«CRISPR 2.0» یاد میکنند.
اگر با تکنیک ژنی کریسپر آشنایی داشته باشید، به خوبی میدانید که کریسپر برای مهندسان زیستی همچون یک ابزار برش و چسباندن است. کریسپر به توالیهای غیرمعمول دیانای گفته میشود که به ارگانیسمها برای شناسایی تهدیدها-خصوصا ویروسها- کمک میکند. نام این روش مخفف تناوبهایِ کوتاهِ پالیندرومِ فاصلهدارِ منظمِ خوشهای است. در توالی دیانای، خوشهها در فواصل مشخصی از هم فاصله میگیرند و پالیندرومِ ها در تکرارهای کوتاه با تغییرات اندکی بارها و بارها تکرار میشوند. دانشمندان با استفاده از این تکنیک، میتوانند ژنهای مشخصی را از یک ژنوم بردارند و آن را با یک دیانای دلخواه جایگزین کنند.
روش ویرایش ژنی کریسپر، امکانات زیادی در اختیار محققان قرار میدهد: از اصلاح حذف دیانای بیماریهای ژنتیکی مهلک تا حتی درمان سرطان ارثی به طور کامل. روش ویرایش ژنی کریسپر پیش از این آنقدر تاثیر خوبی داشته که در درمان آزمایشی برخی بیماریها از جمله؛ سرطان خون، فیبروز سیستیک، کم خونی داسی شکل و دیگر بیماریها مورد استفاده قرار گرفته است. اما با وجود تمامی پتانسیلهای بالای این تکنیک، نحوهی استفاده از این روش و به اصطلاح دستکاری دیانای، نگرانیهای زیادی ایجاد کرده است. پیش از این تکنیک ویرایش ژنی کریسپر در حیوانات مورد استفاده قرار گرفته است، اما در مورد انسان هنوز سوالات اخلاقی زیادی در میان است.
دیوید لیو، متخصص علوم شیمی از موسسه امآیتی و دانشگاه هاروارد در این رابطه گفت:
ما یک ویرایشگر جدید ساختهایم (یک ماشین مولکولی) که قابل برنامهریزی، غیر قابل بازگشت، موثر و ایمن است و میتواند جهشها ژنوم سلولهای زنده را اصلاح کند.
او در ادامه گفت:
وقتی که نواحی خاصی از ژنوم دیانای انسان را هدف قرار میدهیم، این ویرایشگر (جدید) جهشهایی را که با یک بیماری خاص مرتبطاند، تغییر میدهد.
تقریبا نیمی از جهشهای نقطهای مرتبط با بیماریهای انسانی در ترکیب جفتهای نوکلئوبازهای شیمیایی آدنین (A)، سیتوزین (C)، گوانین (G) و تیمین (T) وجود دارند که دیانای انسان را تشکیل میدهند. با وجود این، دانشمندان به لطف تکنیک ویرایش ژنی کریسپر کَس-۹ (CRISPR-Cas9)، میتوانند ساختارهای ژنوم را با تکنیکهایی کاملا موثرتر از قبل تغییر دهند. البته هنوز در مراحل آزمایشی است و نمیتوان تا آزمایشهای بیشتر در این مورد مطمئن بود.
در یک مطالعه جداگانه دیگر، دانشمندان موفق به طراحی نسخه جدیدتری از تکنیک ویرایش ژنی شدهاند که به آن «Cas13» گفته میشود. بر خلاف ویرایش دیان ای که با باعث تغییر نوکلئوبازها در ساختار ژنوم میشود، ویرایش آرانای، یک روش سبکتر و غیردائمی است. در این تکنیک همچنین ممکن است که یک مبادله دقیق دیگر امکانپذیر شود: تغییر آدنوزین به انزین که در سلولها به عنوان گوانین شناسایی میشوند.
فینگ ژانگ، محقق و نویسنده ارشد این مطالعه، توضیح میدهد:
تاکنون، توانستیم به خوبی ژنها را غیر فعال کنیم، اما در واقع بهبود عملکرد پروتئین بسیار بسیار دشوارتر است. این توانایی جدید برای ویرایش آرانآی میتواند، فرصت بیشتری برای بهبود عملکرد و درمان بسیاری از بیماری ها تقریبا در هر سلول پدید بیاورد.
مطمئنا، پیش از آنکه هر یک از این تکنیکهای جدید برای کمک به بیماران به کار روند، نیاز به آزمایشهای بالینی روی بیماران دارند. به این جهت، هنوز احتیاج به مطالعات و بررسیهای بیشتری برای قابل اعتمادتر، ایمن تر و موثرتر کردن این روش ویرایش ژنی است.
اما هر دوی این مطالعات دستاوردهای عالی و امیدوارکنندهای محسوب میشوند که ممکن است، روزی برای درمان بیماریهایی از جمله کوری ژنتیکی، اختلالات متابولیک، بیماری پارکینسون و بسیاری دیگر از بیماریها مورد استفاده قرار گیرند.
نتایج یافتههای این دو مطالعه در نشریههای «نیچر» و «ساینس» به چاپ رسیده است.
تسلا (Tesla) در چند سال گذشته بهخوبی از خلأ موجود در صنعت خودروهای الکتریکی سود برد و نامی برای خود دست و پا کرد. محصولات این برند به لطف قوای محرکهی قدرتمند الکتریکی و سیستمهای کمکی هوشمند و پیشرفتهی خودران، طرفداران بسیاری در سرتاسر دنیا یافتهاند. این موضوع به جایی رسیده است که خودروهای جدید این برند پیشفروش بیسابقهای در سراسر دنیا تجربه میکنند. به لطف ایلان ماسک و تسلا، جان تازهای به نوآوریهای صنعت خودروسازی بخشیده شد و اکنون شاهد حرارت زیاد کاربران در این حوزه از فناوری هستیم؛ شور و شوقی که پیش از این مشابهش را در دنیای گوشیهای هوشمند بهخوبی تجربه کردهایم.
قدمهای بزرگ تسلا در چند سال اخیر باعث شده است رویدادهای پیش روی این شرکت به نقاط عطف هرسالهی صنعت خودروسازی تبدیل شوند و با حضور خیل گستردهای از کارشناسان و علاقهمندان صنعت خودروسازی، شاهد جذابیت بالای این رویدادها باشیم. امروز و در رویدادی اختصاصی و پیش از نمایشگاه خودروی لسآنجلس، ایلان ماسک از دو محصول جدید تسلا رونمایی کرد. کامیون و رودستر الکتریکی جدید تسلا قابلیتهای فراوانی به همراه دارند تا مجددا این سبک از خودروسازی توسط یکی از ارزشمندترین برندهای دانشبنیان جهان، بازتعریف شود.
رویداد امروز تسلا از حرارت بسیار زیادی برخوردار بود که در ادامه میتوانید ویدیویی آن را تماشا کنید.
تویوتا کمری همچنان محبوبترین خودرو در کلاس سدانهای سایز متوسط است و شکست دادن آن، کار بسیار سختی است. این خودرو تا اکتبر امسال توانست ۳۰۸,۷۵۹ دستگاه بفروشد. نزدیکترین رقیب آن، هوندا آکورد بود که در طی ۱۰ ماه نخست سال توانست ۲۷۷,۵۴۲ دستگاه فروش داشته باشد. بنابراین میتوان گفت که تقریباً تمامی خودروهای این کلاس، هدف خود را شکست دادن تویوتا کمری میدانند؛ اما تویوتا کمری نیز برای سال ۲۰۱۸ مورد بازنگری و تغییراتی قرار گرفته است تا میدان را به رقبای عمدتا هموطن واگذار نکند.
تویوتا کمری در مدل XSE، همچنان از پیشرانه V6 استفاده میکند. این در حالی است که سایر رقبا همگی پیشرانههای پرحجم را کنار گذاشتهاند و به سمت پیشرانههای چهار سیلندر توربو شارژر روی آوردهاند و تمامی این پیشرانههای توربو شارژردار چهار سیلندر، از پیشرانههای پرحجم قبلی آنها قویتر هستند. هوندا پیشرانهي ۳.۵ لیتری V6 آکورد را ار نسل جدید این خودرو حذف و آن را با یک پیشرانه چهار سیلندر توربو شارژر به حجم ۲ لیتر جایگزین کرده که متعلق به هوندا سیویک R-TYPE است. این پیشرانه میتواند ۲۵۲ اسب بخار قدرت و ۳۷۰ نیوتون متر گشتاور تولید کند. نیروی پیشرانه این خودرو از یک گیربکس ۱۰ سرعته خودکار و یا شش سرعته دستی به چرخها انتقال پیدا میکند. در سمت دیگر، تویوتا کمری جدید قرار دارد که پیشرانه V6 آن با حجم ۳.۵ لیتر میتواند ۳۵۱ اسب بخار قدرت و ۳۶۲ نیوتن متر گشتاور تولید و از طریق جعبهدندهی هشت سرعتهی خودکار، این نیرو را روانهی چرخهای جلو کند.
تویوتا کمری در مقایسه با هوندا آکورد توربو قدرت بیشتری دارد؛ اما شتاب صفر تا صد کیلومتر آن ۵.۸ ثانیه است. این در حالی است که آکورد ۲۰۱۸ با موتور ۲ لیتری میتواند در ۵.۷ ثانیه سرعت خود را از صفر به ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برساند. البته این شتاب تنها در صورتی قابل دستیابی است که آکورد توربو را با جعبهدندهی ۱۰ سرعتهي خودکار خریداری کرده باشید. در صورتی که این خودرو را با جعبهدندهي ۶ سرعتهي دستی بخرید، شتاب صفر تا صد آن ۶.۲ ثانیه خواهد بود.
کمری همچنین به پیشرانه دیگری مجهز است که روی تیپ XLE قرار دارد. این پیشرانه از نوع تنفس طبیعی و چهار سیلندر است که با حجم ۲.۵ لیتری خود میتواند ۲۲۳ اسب بخار قدرت تولید کند. مدل XLE کمری میتواند در عرض ۶.۷ ثانیه سرعت خود را از صفر به ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برساند. برگردیم به مدل قدرتمند V6 کمری. XSE میتواند مسافت یکچهارم مایل (۴۰۰ متر) را در عرض ۱۴.۳ ثانیه طی کند که از این نظر با آکورد توربوی اتوماتیک یکسان است. البته نتایج این خودرو خیلی ناامیدکننده نیست؛ چون کمری XSE میتواند کیا اپتیمای توربو و هیوندا سوناتای توربوی سال ۲۰۱۷ را که آنها نیز به پیشرانه ۴ سیلندر دو لیتری توربوشارژ دار مجهز هستند، در شتابگیری شکست دهد. رقیب دیگر این خودرو، شورولت مالیبو ۲۰۱۷، به یک پیشرانه ۴ سیلندر توربو ۲ لیتری مجهز است که نیروی آن از طریق یک جعبهدندهي ۹ سرعته خودکار به چرخها انتقال پیدا میکند و شتاب صفر تا صد آن ۵.۷ ثانیه است.جالب است که رکورد ۴۰۰ متر شورولت با کمری یکسان است.
دیگر رقیب این خودرو، فورد فیوژن ۲۰۱۷ هم به پیشرانه V6 توئین توربو ازسری اکوبوست مجهز شده که البته فیوژن خودروی بسیار قدرتمندتری است. البته اعدادی که ذکر شد خیلی اهمیت ندارند و اکثر کسانی که کمری را خریداری میکنند، چندان به دنبال مسابقه دادن و شتابگیری نیستند: بلکه به امنیت خودرو فکر میکنند و اینکه این خودروی ۱۶۶۲ کیلوگرمی چقدر توانایی متوقف کردن خود را دارد. البته باید گفت که ترمزگیری کمری بهترین در کلاس خود نیست. این خودرو برای متوقف شدن از سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت نیاز به ۳۷ متر مسافت دارد. البته مدل XLE به خاطر وزن کمتر خود که ۱۵۸۳ کیلوگرم است، میتواند در مسافت کمتری متوقف شود.
در سمت دیگری هوندا آکورد توربو با وزن ۱۴۹۲ گرم قرار دارد که میتواند در ۳۳ متر متوقف شود. نسخه تورینگ هوندا آکورد با وزن ۱۵۵۳ کیلوگرمی میتواند در ۳۵ متر متوقف شود که نشان میدهد که هوندا آکورد ترمزهای بهتری در مقایسه با کمری دارد.
تویوتا کمری دارای سواری بسیار نرم و بی صدایی در جاده است و پیشرانهی آن یکی از کمصداترینها در کلاس خود محسوب میشود. شاسی این خودرو نیز مورد بهینهسازیهایی قرار گرفته است تا چسبندگی آن را به مسیر افزایش دهد و هندلینگ خودرو در مقایسه با نسلهای قبل بسیار بهتر شده است. ضمن اینکه کاهش وزن این خودرو در مقایسه با نسل های قبلی، به بهبود پایداری آن کمک کرده است. البته در هنگام تست این خودرو مشخص نشد که وقتی خودرو در حالت اسپرت قرار میگیرد، دقیقاً چه تغییری در آن حاصل میشود و تفاوتی بین حالت اسپرت و حالتهای دیگر مشاهده نشد. ظاهرا تویوتا کمری نسبت به مدلهای قبلی کمی لوکس و گرانقیمتتر به نظر میرسد.
در کمری نیز برخی نکات منفی وجود دارند. از جمله اینکه باز کردن دربها از داخل کمی سخت است یا اینکه در هنگام باز و بسته کردن دربها صدای خیلی خوشایند تولید نمیشود. البته باید گفت مدل هیبریدی این خودرو به پیشرانه ۲.۵ لیتری ۴ سیلندر و یک الکتروموتور مجهز شده و یک خودروی کمصدا در مقایسه با نسخه عادی آن است. از دیگر نکات منفی این خودرو آن است که وقتی ترمز پارک خودرو را خلاص میکنید، صدای سیستم هیدرولیک آن به گوش میرسد. اما نکات مثبت نیز در داخل این خودرو وجود دارند؛ همانند تودوزی چرم قرمزرنگ که ظاهر و کیفیت بسیار خوبی دارد و باید بگویم برای اولین بار است که در کابین کمری شاهد طراحی اسپرت هستیم و باید در حقیقت این حس اسپرت را بزرگترین تغییری دانست که تویوتا در کمری ۲۰۱۸ ایجاد کرده است. این مورد حتماً خریداران بسیاری را خوشحال خواهد کرد. همچنین باید گفت خریداران کمری تا زمانی که سوار هوندا آکورد نشود؛ تقریبا هیچگاه متوجه نکات منفی این خودرو نخواهند شد. در انتها مشاهدهی گالری تصاویر تویوتا کمری را به شما پیشنهاد میکنیم.
.: Weblog Themes By Pichak :.