اپلیکیشن چینی TikTok برای تهیهی ویدئوهای کوتاه، محبوبیت خاصی در بین جوانان و نوجوانان دارد. پیشتر گفته شده بود که فیسبوک درتلاش است تا اپلیکیشن Lasso را با الگوبرداری از تیکتاک، معرفی کند.
براساس آخرین خبرها، در حال حاضر نسخهی iOS و اندروید اپلیکیشن Lasso در دسترس کاربران قرار دارد تا بتوانند ویدئوهای کوتاه بسازند و بهاشتراک بگذارند. کاربران چین و کشورهای غربی میتوانند از اپلیکیشن Lasso برای تهیهی ویدئوهای لبخوانی کوتاه استفاده کنند.
مقالههای مرتبط:
ماه گذشته، وبسایت techcrunch تایید کرد که فیسبوک در حال توسعهی اپلیکیشنی برای تهیهی ویدئوهای کوتاه بههمراه موسیقی است که کاربران میتوانند پس از تهیهی ویدئوهای کوتاه، بهراحتی کلیپهای خود را بهاشتراک بگذارند. اپلیکیشن Lasso با الگوبرداری از اپلیکیشنTikTok، قابلیتهای مشابهی را در اختیار کاربران قرار میدهد؛ هرچند بهنظر میرسد که کاربران TikTok باید منتظر تغییرات خوب و ویژگیهای جدیدی در در این اپلیکیشن چینی باشند. در اینصورت فیسبوک باید کماکان مسیری که تیکتاک پیموده را دنبال کند تا در رقابت جا نماند. فیسبوک نه تنها باید به رقابت با تیکتاک بپردازد؛ بلکه اسنپچت هم تهدیدی رقابتی برای فیسبوک محسوب میشود که نباید نادیده گرفته شود.
سخنگوی فیسبوک تایید کرد که در حال حاضر اپلیکیشن Lasso برای هر دو سیستمعامل iOS و اندروید، تنها در دسترس کاربران ایالات متحده قرار دارد. وی تاکید کرد که Lasso، برنامهای مستقل و جدید است که به کاربران کمک میکند بتوانند ویدئوهای کوتاه و سرگرمکننده (از ویدئوهای کمدی گرفته تا ویدئوهای تناسباندام) بسازند. اپلیکیشن جدید میتواند مورد توجه کاربران قرار بگیرد، ولی فیسبوک درصدد جمعآوری و توجه به فیدبکهای کاربران است.
باوجودی که Lasso با حمایت فیسبوک منتشر شده؛ ولی این شرکت، برنامه را بهصورت غیررسمی معرفی کرده است. مدیر محصول جدید فیسبوک به انتشار توییتی مختصر دربارهی اپلیکیشن جدید بسنده کرده است. کاربران میتوانند با کمک اپلیکیشن Lasso، ویدیوهای ۱۵ ثانیهای را بههمراه موسیقی مورد نظر خود بهاشتراک بگذارند. کاربران میتوانند ویدئوهای پیشنهادشده از طریق برنامه را مشاهده کنند، همچنین امکان جستجو در ویدئوها و هشتکگذاری برای آنها وجود دارد.
در نسخهی بتای آزمایشی Lasso، میلیونها آهنگ در فروشگاه موسیقی در دسترس کاربران قرار داشت که بهراحتی میتوانستند از آنها استفاده کنند. در حال حاضر خبری از ویژگیهایی همچون واقعیت افزوده یا فیلترهای هیجانانگیزی همچون فیلترهایی که در اپلیکیشن تیکتاک وجود دارد، نیست. اما کاربران میتوانند از ویژگیهای ضبط اسکوموشن و سرعت بالا بهمنظور ایجاد کلیپهای سرگرمکننده بهره ببرند. بهطور کلی، اپلیکیشن Lasso، طراحی خوبی دارد و میتواند مورد توجه کاربران جوان و نوجوان قرار بگیرد.
جالب است که فیسبوک اپلیکیشن Lasso را تحت لوای نام فیسبوک معرفی کرده و سعی نکرده است این ارتباط را مبهم جلوه بدهد. Lasso در دسترس کاربران ایالات متحده قرار دارد و می تواند بخشی از تلاشهای فیسبوک را برای جلب نظر جمعیت جوان آمریکا بهنمایش بگذارد. براساس اعلام Pew، حدود نیمی از نوجوانان آمریکایی از فیسبوک استفاده میکنند، که از سال ۲۰۱۵ این رقم با کاهش در حدود ۲۰ درصد مواجه بوده است. از سوی دیگر ۶۹ درصد نوجوانان آمریکایی از اسنپچت استفاده میکنند. ۷۲ درصد اینستاگرام و ۸۵ درصد از یوتیوب استفاده میکنند. فیسبوک قصد دارد با معرفی ویژگیهای جدید تمایل کاربران جوان را بهاستفاده از این شبکهی اجتماعی بیشتر کند.
کاربران میتوانند وارد حساب کاربری فیسبوک یا اینستاگرام خود شوند و با تنظیمات شخصیسازیشده، بهسرعت از اپلیکیشن Lasso در استوریهای فیسبوک استفاده کنند. بهزودی این ویژگی در اختیار کاربران اینستاگرام نیز قرار خواهد گرفت. درنظر داشته باشید که محتوا و پروفایلهای مربوط به Lasso عمومی هستند و کاربران باید این موضوع را در نظر داشته باشند.
پیشتر اپلیکیشن Musical.ly نیز همین مشکل را داشت و افراد زیر سن قانونی میتوانستند محتواهایی را بهاشتراک بگذارند که از نظر قانونی، انتشار برخی ویدئوها از طریق کودکان در زیر سن قانونی، مجاز نیست. اپلیکیشن Lasso دارای گزینهای برای گزارشدهی است ولی هنوز مشخص نیست که فیسبوک چه گزارشهایی را مورد توجه قرار میدهد و به آنها رسیدگی میکند.
یکی از سوالاتی که ممکن است برای شما نیز پیش بیاید این است که آیا معرفی اپلیکیشن Lasso از سوی فیسبوک اساسا درست است؟ پیشتر اپلیکیشن Musical.ly توسط استارتاپ ByteDance غول فناوری چین معرفی شده بود و توانست بیش از ۲۰۰ میلیون کاربر را جذب کند که بعدها با اپلیکیشن TikTok ادغام شد. در چند ماه گذشته، استقبال جوانان از برنامهی تیکتاک بسیار زیاد بوده است و در ماه اکتبر شاهد ویدئوهای بهاشتراک گذاشتهشدهی بسیاری در فیسبوک، اینستاگرام، اسنپچت و یوتیوب از طریق این اپلیکیشن بودیم.
با وجودی که الگوبرداری اینستاگرام و فیسبوک از استوری اسنپچت بسیار موفقیتآمیز بوده است، ولی ظاهرا این دو شبکهی اجتماعی توانستهاند برای شبکههای اجتماعی خود، اپلیکیشنهای محبوب را توسعه دهند. اپلیکیشن Lasso، برنامهای مستقل است که میتواند در بین جوانان محبوبیت پیدا کند، هرچند اپلیکیشنهای قبلی فیسبوک از جمله Slingshot و Poke که با هدف جذب جوانان توسعه یافته بودند، نتوانستند به هدف خود دست پیدا کنند. باید ببینیم آیا فیسبوک میتواند با معرفی اپلیکیشن جدید خود، محبوبیت و جذابیت بیشتری را برای کاربران ایجاد کند یا خیر. آیا کاربران متقاعد میشوند چنین برنامهای را دانلود کرده و از آن استفاده کنند؟
رقابت خودروسازان در فناوری برقی و مرحلهی تجاری خودروهای الکتریکی، به سطح جدیدی رسیده است. بهنظر میرسد که باوجود تلاش فراوان برندهای اروپایی، بازار خودروهای برقی همچنان در اختیار چین باشد.
چین پرچمدار فناوری باتری خودروهای برقی و درواقع شریان اصلی آیندهی صنعت خودروسازی است. باتوجه به شرایط فعلی و سرمایهگذاریهای بیشتر در چین، تحلیلگران پیشبینی میکنند که چین در فناوری خودروهای برقی، درصدر باقی خواهند ماند.
مقالهی مرتبط:
خودروسازان آمریکایی و اروپایی، هر روز خط تولیدهای بیشتری در چین احداث میکنند؛ با اینکه اروپاییها هنوز هم بهطور کامل در این کشور متمرکز نشدهاند، اما درصورت ایجاد کارخانههای بیشتر در چین، خودروسازان قارهی سبز از رقابت عقب خواهند ماند. نیمی از فروش جهانی خودروهای برقی متوجه چین است و البته دو سوم ظرفیت جهانی تولید باتریهای لیتیوم-یون هم در این کشور قرار دارد؛ بنابراین چین، بزرگترین بازار خودروهای برقی جهان است که بخش بزرگی از فناوری باتری را هم، در اختیار دارد.
همین دو عامل و جلوگیری از تعرفههای سنگین واردات، دلیل اصلی مهاجرت خودروسازان به چین است. شاید تولید خودروی برقی در کشوری که ظرفیت بزرگی از تولید باتری را هم بههمراه دارد، منطقی بهنظر برسد. از طرفی، اروپاتنها یک درصد از ظرفیت تولید جهانی باتری لیتیوم-یون را شامل میشود؛ اما باید توجه داشت که حتی چند شرکت تولیدکنندهی اروپا هم چین را بهعنوان محل سرمایهگذاری اصلی انتخاب کردهاند. برای مثال شرکت هلندی لیتیوم ورکس (Lithium Werks)، دو کارخانه در چین دارد و هماکنون در حال احداث سومین کارخانه با سرمایهگذاری یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار است. مدیرعامل این شرکت اشاره میکند که دلیل سرمایهگذاری لیتیوم ورکس در چین، زیرساختهای مناسب و دسترسی آسانتر برای ساختوساز است؛ درواقع فرآیند کسب مجوز و ایجاد کارخانه در اروپا وقتگیر است.
کمیسیون اروپا با اختصاص کمکهای مالی بیشتر به شرکتها، بهدنبال تشویق تولیدکنندگان جهت سرمایهگذاری در خانه است. با وجود تلاش اروپاییها، چین برنامههای دیگری هم دارد. درواقع اخیراً دسترسی به منابع مهم تولید باتری مانند لیتیوم و کبالت محدود شده است؛ شاید باید قبول کرد که چین، نقش بزرگی در صنعت خودروسازی آینده خواهد داشت.
در حال حاضر "تلسکوپ پرتو ایکس چاندرا" (Chandra X-ray Observatory) در حال مطالعه اختروش معروف" RX J۱۱۳۱ " است.
به گزارش ایسنا، اختروش یا کوِیزار یا کوازار، یک هسته فعال به شدت نورانی و دوردست است که وابسته به یک کهکشان جوان است. آنها در رده یک کلاس از اشیا به نام هسته کهکشانی فعال قرار دارند.
اختروشها پیشتر به عنوان منابع انرژی الکترومغناطیسی شامل امواج رادیویی و نور مرئی با انتقال به سرخ زیاد شناخته میشدند که به ستارهها شبیه بودند.
باوجود بحثهای مختلف بر سر وجودیت این شی آسمانی، همگی دانشمندان به یک توافق علمی رسیدند که یک اختروش، هاله متراکم شده ماده است که ابرسیاهچاله یک کهکشان جوان را احاطه کردهاست. اختروشها دارای کاربردهای زیادی هستند مثلا در تعیین سرعت چرخش زمین و تهیجهای آن کاربرد دارند.
دانشمندان تلسکوپ پرتو ایکس چاندرا پیشتر سرعت چرخش یک سیاهچاله این اختروش که بیش از ۱۵۰ هزار کیلومتر در ثانیه بود، اندازه گیری کردند. این اختروش حدود شش میلیارد سال نوری از زمین دور است و به نظر میرسد تقریبا ۷.۷ میلیارد سال پس از انفجار بزرگ بوجود آمده است.
اندازه گیری سرعت چرخش میتواند سرانجام به پژوهشگران سرنخهای مهمی در مورد چگونگی رشد سیاه چالهها در طول زمان بدهند.
پژوهشگران انگلیسی، نوعی پلتفرم رباتیک ابداع کردهاند که میتواند به تعامل مستقیم انسانها کمک کند.
به گزارش ایسنا و به نقل از تکاکسپلور، رباتها، نقش بسیار مهمی در مراقبتهای مربوط به سلامتی دارند و میتوانند به افراد مسن یا آسیبپذیر کمک کنند. پژوهشگران "کالج سلطنتی لندن" (Imperial College London)، برای کمک به افرادی که از ناتوانان مراقبت میکنند، یک پلتفرم پژوهشی رباتیک ابداع کردهاند.
این پلتفرم موسوم به "روبوت دنیرو" (Robot DE NIRO)، به پرستاران کمک میکند تا با بیماران تعامل مستقیم داشته باشند. دکتر "فابیان فالک" (Fabian Falck)، یکی از پژوهشگران این پروژه گفت: هدف ما از این پژوهش، ساخت رباتی است که تواناییهای اجتماعی را به نمایش بگذارد.
وی افزود: ما ایدههای کارآمدی داشتیم و در پایان تصمیم گرفتیم یک ربات را آموزش دهیم. این ربات، در بسیاری از شرایط مانند تهیه دارو برای بیماران ضعیفی که حرکت کردن برای آنها دشوار است، کارآمد خواهد بود. ما دنیرو را به قابلیتهایی مانند جهتیابی، تشخیص چهره و به کار بردن اشیا مجهز کردیم.
این ربات میتواند ابزار را به خوبی نگه دارد و وظایف پیچیده را انجام دهد. تعامل دنیرو با انسانها، قابل اطمینان است و میتواند به صورت خودکار در محیطهای چالشبرانگیز حرکت کند.
فالک ادامه داد: دنیرو، ترکیبی از ربات "بکستر" (Baxter) شرکت "ریتینک رباتیکز" (Rethink Robotics) و یک پلتفرم محرک است که به آن قابلیت حرکت میدهد. این ربات، از حسگرهایی مانند دستگاه حسگر "کینکت" (Kinect) شرکت مایکروسافت و اسکنرهای لیزری تشکیل شده تا توانایی درک اطراف را داشته باشد.
ویژگیهای ایمنی دنیرو، موجب تمایز آن از رباتهای کنونی میشود و تعاملات آن با انسان و واکنش به کاربران را تضمین میکند. از آنجا که این ربات، برای کمک به افراد آسیبپذیر یا مسن طراحی شده، توجه به ایمنی هم در نرمافزار و هم در سختافزارهای آن، قابل مشاهده است.
هدف پژوهشگران این است که با افزایش آگاهی دنیرو و به کار بردن تجهیزاتی مانند دوربین ۳۶۰ درجه یا فناوری لیدار سهبعدی، به بهبود ایمنی آن کمک کنند.
فضاپیمای "جونو" ناسا تصاویر جدیدی از سیاره مشتری به ثبت رسانده است.
به گزارش ایسنا و به نقل از دیلیمیل، ناسا به تازگی تصاویر جدید و شگفت انگیزی از طوفانهای سیاره مشتری منتشر کرده است.
این تصاویر که توسط کاوشگر"جونو"( Juno) به ثبت رسیده است، طوفانهای مشتری درکمربند معتدل شمالی را نشان میدهد.
این طوفانها به صورت ابرهای سفید و روشن ظاهر شدهاند.
این ابرها به احتمال زیاد از کریستالهای یخی آمونیاک تشکیل شدهاند یا ترکیبی از یخ آمونیاک و آب هستند.
اگرچه که تمام این ابرها بینظم به نظر میرسند اما یک الگوی متناوب از ویژگیهای چرخشی و رنگی این ابرها در منطقه شمالی و جنوبی این سیاره وجود دارد.
محققان معتقدند که مناطق تاریکتر دارای ابرهای عمیقتری هستند.
این عکسها در چند ماه اخیر به ثبت رسیده است.
زمانیکه جونو این تصاویر را به ثبت رساند، در فاصله هفت هزار کیلومتری از ابرهای سیاره بوده است.
این ابرها در عرض جغرافیایی ۴۰ درجه شمالی قرار داشتند.
"جونو" فضاپیمای رباتیک بدون سرنشین ناسا است که در سال ۲۰۱۶ میلادی در مدار قطبی مشتری قرار گرفت.
این فضاپیما در مدار قطبی این سیاره قرار گرفته تا ترکیب، میدان گرانشی، میدان مغناطیسی، ومَگنِتوسفِرِ مشتری را بررسی کند. جونو همچنین تلاشهایی برای یافتن سرنخهایی در مورد چگونگی تشکیل شدن این سیاره را به دست میآورد.
از جمله این سرنخها میتوان به بررسی احتمال یک هسته سنگی، مقدار آب موجود در ژرفای جو آن، توزیع انبوه جرمی و بادهای عمیق آن که سرعت آن میتواند تا ۶۱۸ کیلومتر در ساعت برسد، اشاره کرد.
نپتون هشتمین سیاره از شمارش، چهارمین سیاره بزرگ از نظر قطر، سومین سیاره غول پیکر و متراکمترین سیاره در منظومه شمسی است، جرم نپتون ۱۷ برابر زمین و حجمش از سیاره اورانوس کمی بزرگتر است.
این سیاره برای اولین بار در سال ۱۸۴۶ توسط "جان گاله "و "هاینریش دارست" کشف شد و اولین سیارهای بود که پیش از اینکه با تلسکوپ مشاهده شد، وجود آن از طریق پیشبینیهای ریاضی مشخص شد. این سیاره به دلیل اختلالاتی که در مدار اورانوس مشاهده شد، کشف شد. این اختلال که تغییر ناگهانی در چرخش اورانوس است ناشی از نیروی گرانش نپتون بود.
ویژگیهای فیزیکی سیاره نپتون
این سیاره مانند همه سیارههای منظومه شمسی به لایههای مختلف تقسیم میشود. ترکیب نپتون با توجه به لایهای که به آن نگاه میکنید، متغیر است. هسته این سیاره از آهن، نیکل و سیلیکات، گوشته آن از آب، آمونیاک و متان و جو آن از هیدروژن، هلیوم و متان تشکیل شده است. فاصله زیاد نپتون از خورشید باعث شده که اتمسفر بیرونی آن، که بالاترین دمای ابرهای آن ۲۱۸- درجه سلسیوس است، سردترین نقطه منظومه شمسی باشد. به دلیل وجود متان در جو سیاره که رنگ قرمز را جذب میکند، این سیاره به رنگ آبی دیده میشود.
این سیاره 17 برابر سیاره زمین وزن دارد اما چگالی آن از چگالی زمین کمتر است، به دلیل فاصله این سیاره تا خورشید، نپتون طولانی ترین دوره تناوب مداری را در بین سیارههای دیگر منظومه شمسی دارد. به همین دلیل، یک سال در این سیاره معادل 165 سال زمینی است.
نپتون به خاطر داشتن انحراف محوری نزدیک به زمین و مریخ (28/5 درجه) تا حدودی تغییرات فصلی دارد. یک فصل نپتونی، بیش از 40 سال طول میکشد، اما مثل بقیه غول های گازی-یخی، تغییرات دمایی قابل توجهی ندارد.
حلقههای نپتون
نپتون دارای 5 حلقه است که این حلقهها از حلقه زحل کمرنگتر هستند و در فاصله ۲۷۰۰۰ تا ۳۸۵۰۰ کیلومتری به دور سیاره ی نپتون میچرخند، اسم آنها " گیل، له وریه، لاسل، آراگو و آدامز" است. حلقه خارجی نپتون با بقیه حلقههای سیاره ای منظومه شمسی متفاوت است. این حلقه معروف به "آدامز" دارای سه بخش منحنی غیر عادی به نام های «آزادی، برابری و برادری» است که از بقیه قسمتهای آن روشن تر و متراکم تر است. كشش جاذبهاي ماههاي نپتون ممكن است باعث ناصافي يا نابرابري حلقهها شده باشد. بعضي از ماههاي كوچكتر نپتون ممكن است با نيروهاي جاذبه شان از حلقههاي داخلي نگهداري كنند. آنها مواد تشکیل دهنده حلقه ها را تأمین می کنند.
قمرهای نپتون
نپتون 14 قمر شناخته شده دارد. اسامی چند تا از قمرها: نایاد (Naiad)، تالسا(Thalassa)، دیسپینا(Despina)، گالاتیا(Galatea)، لاریسا(Larissa)، پروتیوس(Proteus)، تریتون(Triton)، نرئید(Nereid) و ....
چند نکته جالب درمورد قمرهای سیاره نپتون
نایاد: نزدیک ترین قمر به سطح نپتون است و شکل منظمی دارد. این ماه کوچک هر هفت ساعت و شش دقیقه دور سیاه میچرخد و قطر این ماه 58 کیلومتر است.
تریتون
تالسا: این قمر شکل نامنظمی و 80 کیلومتر قطر دارد.
پروتئوس: دومین قمر نپتون از نظر بزرگی است.
نرئيد : خارجيترين و سومين ماه بزرگ نپتون است که شكل بی قاعدهاي دارد.
تریتون (Triton) بزرگترین قمر این سیاره است و 2705 کیلومتر قطر دارد و در فاصله 354.760 کیلومتری سیاره قرار گرفته است.این سیاره ۹۹,۵% جرم اجسام چرخنده به دور نپتون را شامل میشود. نکته جالب در مورد این قمر این است که برخلاف جهت حرکت سیاره نپتون در چرخش است. تریتون بسیار سرد است و درجه حرارت آن 235- درجه سانتیگراد و یکی از سردترین مکانهای منظومه شمسی است. تریتون مداری دایره شکل دارد و در مدت 6 روز زمینی یک بار دور نپتون می چرخد.
همه میدانند که چینیها، همه چیز را کپی میکنند و در این کار پیشینه طولانی دارند. علاوه بر این، گردشگران چینی به لطف افزایش درآمد و کاهش محدودیت پاسپورت، تمایل زیادی برای سفر به اقصی نقاط دنیا پیدا کردهاند و اروپا جزو قارههایی است که بیشترین بازدید را داشتهاند. به همین دلیل چینیها به این فکر افتادند که کپی کردن و سفر به اروپا را در هم بیامیزند. اکنون هر گردشگر چینی که آرزوی بازدید از اروپا را دارد، نیازی به صرف وقت و هزینهی زیادی ندارد زیرا همان شهرها را میتواند در خاک چینپیدا کند. در این مقاله قصد داریم تعدادی از شهرهای اروپایی که چینیها کپی کردهاند را به شما معرفی کنیم.
۱. هالاشتات در گوانگدونگ
هالاشتات (Hallstatt)، شهری کوچک در رشتهکوههای آلپ اتریش است که در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. چینیها با صرف ۹۴۰ میلیون دلار، نسخه تقلبی آن را در گوانگدونگ ساختهاند و برای اینکه درست مشابه اصل آن به نظر برسد، یک دریاچه مصنوعی برای آن ساختهاند و کبوترهای وارداتی و خانههای مشابه خانههای روستای آلپ را نیز در آن قرار دادهاند بهطوری که بومیان آلپ را شگفتزده و در عین حال ناراحت کرده است.
۲. پاریس در تیاندوچنگ
پاریس، شهر نورها چنان جاذبهای برای چینیها داشت که کپی همان را با آپارتمانهای مشابه و جاذبه اصلی پاریس، برج ایفل در تیاندوچنگ ساختند. متاسفانه این شهر لوکس به خاطر موقعیت جغرافیایی آن که در زمینهای کشاورزی قرار گرفته، الان به شهر ارواح تبدیل شده است و بازدیدکنندهای ندارد.
۳. روستای هلند در پودونگ
آسیاب بادی در نزدیکی رودخانه، از ویژگیهای کشور هلند به شمار میرود. روستای هلند (Holland Village) در پودونگ قرار دارد و یکی از پروژههای مسکنسازی «یک شهر. نُه شهرک» از سوی کمیسیون برنامهریزی شانگهای محسوب میشود که در سال ۲۰۰۱ آغاز شد، با این حال به موفقیت کامل نرسید، زیرا موقعیت جغرافیایی آن خیلی با شهر فاصله دارد. این روستا به تقلید از معماری شهر آمستردام و محلهی کاتنبروک و همچنین کانالهای آب و آسیابهای بادی ساخته شده است.
۴. شهر سوئد در لودیان
حتی کشور اسکاندیناوی سوئد نیز بهعنوان بخشی از پروژهی نیمهکاره «یک شهر. نه شهرک» قرار داشت. شهر سوئد چینی، درست مشابه سیگتونا است و حتی دریاچه ملارن (Lake Malaren) نیز چیزی از نمونه اصلی کم ندارد. هر چند که این محل خالی از سکنه است.
۵. شهر تیمز
مشابه خیابانهای سنگفرش، تلفنهای عمومی قرمز رنگ، مجسمهی برنزی وینستون چرچیل و حتی محافظان ملکه انگلیس در شهر تیمز (Thames Town) را میتوانید در نزدیکی شانگهای ببینید. اینجا نیز یکی دیگر از شهرکهای پروژهی «یک شهر. نه شهرک» بود که الان همچون شهر ارواح است.
۶. شهر آلمانی آنتیگ
یکی دیگر از شهرهای اروپایی که در پروژه چینیها به چشم میخورد، شهر آنتیگ (Anting Town) در آلمان است. این شهرک را آلبرت اسپیر طراحی کرده و با توجه به ساختمانهای سه تا پنج طبقه رنگارنگ، فضای سبز، کانالهای آب و رستورانها به خوبی مشابه اصل آن است. اما اینجا نیز خالی از سکنه است و چینیها علاقهای به زندگی دائمی در این محل نداشتند. مجسمههای برنزی گوته و شیلر نیز در وسط میدان سنگفرش این شهرک قرار دارند، هر چند که مردم بومی شناختی از آنها ندارند.
۷. شهر بریزا سیتا دی پوجیانگ
یکی دیگر از شهرهای ارواح در پروژهی «یک شهر. نه شهرک»، شهر ایتالیایی بریزا سیتا دی پوجیانگ (Breeza Citta di Pujiang) است که ظاهرا هیچ شباهتی به برخی از نقاط ایتالیا ندارد.
۸. فلوارنس در تیانجین
شهر فلورانس تیانجین (Tianjin Florence Town)، بیشتر از آنکه یک شهرک باشد، یک مرکز خرید است که متراژی به بزرگی ۲۰۰ هزار متر مربع را پوشش میدهد و برخی از معروفترین برندهای دنیا در این شهرک به چشم میخورد.
۹. پل برج لندن در سوژو
کپی شده پل برج لندن (London’s Tower Bridge) را میتوانید روی دریاچه یوان هی در شهر سوژو چین ببینید که کافهای به سبک انگلیسی دارد و ارتفاع برجهای آن دو برابر برجهای اصلی است. تنها فرق آن با نسخه اصلی، در این است که فاقد مکانیسم بلند شدن برای عبور کشتیها است.
۱۰. هتل Château de Maisons. Laffitte در پکن
نسخه کپی شدهی هتل Château de Maisons. Laffitte در پکن ساخته شده و به لطف ۱۰ هزار عکسی که از هتل اصلی گرفته شده، کوچکترین جزییات آن درست مشابه اصل آن است. یک اسپا و موزه نیز در این هتل وجود دارد.
۱۱. پل الکساندر سوم در تیانجین
پل الکساندر سوم (Pont Alexandre III) در تیانجین، نسخه کپیشده پل پاریسی (که سال ساخت آن به ۱۹۷۳ برمیگردد) است و شامل ۴ مجسمه اژهای آبی، ببر سفید، رزفنچ و لاک پشت سیاه است که نمادهایی از صلح و هماهنگی هستند.
به غیر از شهرکهایی که از روی نسخه اصلی اروپایی کپی شده است، کپیهای دیگری از تعدادی از جاذبههای این قاره نیز در کشور چین به چشم میخورد. این تقلیدها نشاندهنده فقدان خلاقیت آنها است، اما چینیها عاشق کپیبرداری هستند و به این توانایی خود افتخار میکنند، زیرا از این طریق نشان میدهند که به دستاوردهای غربیها، دست یافتهاند.
سایر جاذبههای کپی شده اروپایی در چین
اگر شما هم دربارهی آینده زمین نگران هستید، باید بگوییم که کاملاً حق دارید، چون گزارشهای جدید پیشبینی میکنند که برای جلوگیری از فاجعهبارترین سناریوی تغییرات آبوهوایی تنها ۱۰ سال زمان باقیمانده است.
در همین حال، وضعیت بد و شرایط نگرانکنندهی آبوهوای جهان، هر روز رکوردهای قبلی را پشت سر میگذارد. پیشبینی میشود با روند حاضر، تا سال ۲۰۵۰ وزن پلاستیکهای درون دریا بیشتر از وزن ماهیان باشد و هماکنون، گونههایی از آبزیان نیز در خطر انقراض هستند که هنوز از جانب ما انسانها شناسایی نشدهاند.
شاید فکر کنید اثر اقدامهای ما، مانند استفاده از کیسههای چندبار مصرف برای خرید، در برابر تصمیمات دولتها و صنایع بزرگ ناچیز به نظر میرسد. اما از لحاظ علمی اینطور نیست. مطالعهای در سال ۲۰۱۶ نشان داد که بیشترین تأثیر انسانی روی سیارهمان، بیشتر از هر عامل دیگری به فعالیت مصرفکنندگان وابسته است.
درست است که اقدامهای فردی و جزئی قادر به حل مشکلی به بزرگی گازهای گلخانهای انتشاریافته در اتمسفر زمین نیستند؛ ولی انتخابهایی که در شبانهروز و در زندگی طیف وسیعی از مصرفکنندهها اتفاق میافتد، میتواند تأثیرگذار باشد.
ما قبلاً میدانستیم که باید کمتر از خودروهایمان استفاده کنیم، بطریها را بازیافت کنیم و لباسها را در آب سرد بشوریم؛ ولی اگر میخواهیم کرهی زمین را نجات دهیم، نباید به همین کارها اکتفا کنیم.
در ادامه با چند راهکار ساده و علمی که تأثیرات شگفت انگیزی بر محیطزیست دارند، آشنا میشویم.
ریزدانههای پلاستیکی را کنار بگذارید
دانههای ریزی که درون محصولات آرایشی و بهداشتی وجود دارند، به محض استفاده کردن و انتقال به فاضلاب، به رودخانه ها و اقیانوسها راه پیدا میکنند. پژوهشها نشان دادهاند که این دانههای ریز پلاستیکی سلامتی ماهیها و سایر موجودات زندهی دریا را تهدید میکند. ریزدانهها که خاصیت جذب سموم را دارند، به اشتباه وارد زنجیرهی غذایی شده و باعث مسمویت انسان توسط غذاهای دریایی میشوند.
بسیاری از کشورها استفاده از این ریزدانهها را ممنوع کردهاند؛ ولی اگر شما هنوز از این محصولات استفاده میکنید، با مصرف نکردن آنها لطف بزرگی در حق همه و محیط زیست کردهاید.
تجدید نظر در استفاده از پدهای بهداشتی
بهطور میانگین، هر زن در عمر خود ۱۲ هزار پد معادل با ۱۳۶ کیلوگرم مصرف میکند. اغلب پدها زیستتخریبپذیر نیستند و از موادی مانند پلی اتیلن و سایر انواع پلاستیک ساخته شدهاند.
با احتساب ۳/۸ میلیارد زن ساکن کرهی زمین، تخمین زده میشود در حدود نیم درصد از زبالههایی که زنان تولید میکنند، مربوط به همین پدهای بهداشتی است. البته که نیاز به پدها امری ضروری است؛ ولی پیشنهادهای دیگری هم وجود دارد.
کاپهای قاعدگی، پدهای با قابلیت استفادهی مجدد و لباسهای مخصوص، هم به کاهش آسیب به محیطزیست کمک خواهند کرد و هم باعث صرفهجویی در وقت و هزینهی زنان خواهد شد. پژوهشی در سال ۲۰۱۱ نشان داد ۹۱ درصد زنانی که برای اولین بار از کاپهای مخصوص بهجای پد استفاده کردهاند، دوباره به این محصول مراجعه و آن را به دیگران توصیه کردهاند.
کمتر گوشت بخورید و به اندازه خرید کنید
ثابت شده است که کاهش میزان گوشت در رژیم غذایی، تأثیر مثبتی بر محیطزیست خواهد داشت. البته با جایگزینی میوه و سبزیجات بهجای گوشت، همهی مشکلات از بین نخواهند رفت. مقالهای در واشنگتن پست به این نکته اشاره دارد که اگر تصمیم گرفتهاید تا دیگر لب به گوشت نزنید، نمیتوانید یک کیلوگرم از آن را که ۲۲۸۰ کالری دارد با یک کیلوگرم کلم بروکلی با انرژی ۳۴۰ کالری عوض کنید. فرد برای دریافت ۲۲۸۰ کالری باید ۶.۷ کیلوگرم بروکلی بخورد.
بسیاری از سبزیجات نمیتوانند انرژی جایگزین گوشت را، با وزن برابر تأمین کنند. ریچارد فیشبک در پژوهش خود نشان داد که گیاهخواری و رژیمهای سالم میتوانند تاثیر بدتری بر محیطزیست داشته باشند.
مشکل واقعی نوع خاصی از غذا نیست. مسئله اینجا است که کشورهای مرفه، بیشتر از میزانی که نیاز دارند، مواد غذایی تهیه میکنند. امروزه حدود یک سوم از مواد غذایی که پرورش داده میشود، دور ریخته میشود.
بنابراین، برای وعدههای غذایی هر هفته برنامهریزی کنید و رژیم غذایی متعادل و سادهای را دنبال کنید و هرگز بیشتر از مقدار مورد نیازتان خرید نکنید.
ارگانیکها همیشه مفید نیستند
اغلب این تصور رایج است که همهی غذاهای ارگانیک، برای محیطزیست مفید هستند. با این که کاهش میزان آفتکشها و کودهای مورد استفاده برای تولید محصولات کشاورزی مفید است، متاآنالیزی در سال ۲۰۱۲ نشان داد که تولید محصولات ارگانیک، ۲۵ درصد کمتر از محصولات معمولی بازده دارد.
درصد فوق به این معنی است که برای تولید محصول یکسان، در روش ارگانیک، یک چهارم زمین بیشتری برای پرورش محصول نیاز است و این تأثیر منفی بر سیارهی زمین دارد. البته برخی از روشهای تولید ارگانیک محصولات کشاورزی، مانند کشت چندمحصولی یا تناوبی به سلامت خاک کمک میکند.
شواهد رو به رشدی موجود است که محصولات اصلاحشدهی ژنتیکی را بهعنوان یک گزینهی مطلوب برای محیطزیست معرفی میکند. بررسی مطالعاتی ۱۴۷ یافته در سال ۲۰۱۴ نشان داد که فناوری اصلاح ژنتیکی، کاهش ۳۷ درصدی آفتکشها و افزایش ۲۲ درصدی بهرهوری محصولات را در پی دارد.
این به آن معنی نیست که باید از محصولات ارگانیک پرهیز کرد، اما نباید فرض کرد که تنها گزینهی قابل اتکا در پیش رویمان هستند، فراتر از این باید توجه داشت که هنوز تأثیر قطعی این محصولات بر سلامت ما ثابت نشده است.
دوش گرفتن بیش از حد لزومی ندارد
اگر از برق و گاز مصرف شده برای ۸.۲ دقیقه حمام (زمان میانگین) صرفنظر کنیم، هر امریکایی برای هر بار دوش گرفتن، ۶۵.۱ لیتر آب با ارزش را مصرف میکند. این زمان در برخی کشورها بسیار بیشتر هم میشود.
بحث فراوانی در کمپینهای محیطزیستی پیرامون کاهش زمان حمام انجام میشود؛ ولی همه میدانیم وقتی وارد حمام شدیم، انجام کل فرایند شستن بدن در ۲ یا ۳ دقیقه برایمان مشکل میشود و بیشتر ما زمان بیشتری را در حمام سپری میکنیم.
بهجای تلاش برای کاهش این زمان، شاید همهی ما باید دربارهی تعداد دوش گرفتنهایمان تجدید نظر کنیم. در برخی نقاط جهان، افراد بیش از یک بار در روز استحمام میکنند.
در عینحال دستورالعملهای علمی مبنی بر تعداد حمام کافی برای سلامتی مطرح نشده است. البته حمام بیش از حد باعث از دست رفتن رطوبت پوست میشود. اگر بوی نامطلوبی نمیدهید و هنوز به میزان کافی تمیز هستید، از حمام رفتن خودداری کنید تا محیطزیستمان کمتر آسیب ببیند!
از خوردن آب بستهبندی شده پرهیز کنید
شاید همه از تأثیر منفی بطریهای پلاستیکی آب آشامیدنی بر محیطزیست آگاه باشند؛ ولی از چگونگی آن نه. نتایج یک بررسی که در Environmental research Letters منتشر شده است، نشان میدهد که در سال ۲۰۰۷ برای تهیهی بطریهای آب در ایالات متحده، ۳۲ تا ۵۴ میلیون بشکه نفت مصرف شده است. این مقدار، بسیار زیاد است. سالانه هر امریکایی حدود ۱۴۸ لیتر آب بستهبندیشده مینوشد. این مقدار بیشتر از مقدار مصرف نوشابه و شیر بوده و در حال رشد است.
در شرایط کنونی، در صورت مصرف آب، جایگزینی برای آن نیاز است. به صورت دقیقتر، برای جبران یک لیتر آب مصرف شده، ۱.۳۹ لیتر آب مورد نیاز است. متأسفانه در نقاطی از جهان دسترسی به آب شیرین بهداشتی دشوار بوده و وجود بطریهای آب در آنجا ضروری است. ولی در شهرهای زیادی، آب لولهکشی بهداشتی در همه جا موجود است و استفاده از بطریهای آب، نسنجیده و برای محیطزیست مضر خواهد بود.
به دانشمندان در جمعآوری داده کمک کنید
برنامههای شهروندمحور محیطزیستی بهتازگی اجرا شدهاند که در آنها مردم عادی میتوانند مشاهدات خود از تغییرات اقلیمی در کرهی زمین را به مراکز مسئول گزارش کنند. به عنوان نمونه در یکی از آنها که توسط ناسا برنامهریزی شده است، شهروندان میتوانند با استفاده از تلفنهای همراه خود، مشاهدات محیطزیستی، تصاویر و فیلمهایشان از تغییرات آبوهوایی را به سامانهی ناسا ارسال کنند، همچنین نشنال جئوگرافیک و SciStarter از دیگر مؤسسههایی هستند که در این زمینه فعالیت دارند.
مقالههای مرتبط:
پروژه Pieris، برای گردآوری اطلاعات دربارهی پراکندگی پروانهی سفید در اثر افزایش دمای کرهی زمین، از شهروندان کمک گرفته است.
مسئله محیطزیست را جدی بگیرید
یافتههای علمی، تغییرات دمایی بیش از ۱.۵ درجهی سلسیوس را فاجعهآمیز میدانند و وظیفهی همه، ثابت نگه داشتن تغییرات دمایی در این محدوده است. رسیدن به این هدف زمانی ممکن خواهد بود که همهی ما در تمام سطوح در جهت حفظ محیطزیست عمل کنیم و آن را جدی بگیریم.
۱۰ سال پیش، تام پرستون ورنر، کریس وانستراث و پیجی هایت گروهی را برای انجام یک پروژهی تقریباً تفریحی شکل دادند. هدف آنها، انجام این پروژه بهصورت پارهوقت و در روزهای تعطیل بود. این گروه هیچگاه تصمیم نداشت پروژهی تفریحی خود را به کسبوکار دائمی تبدیل کند. پس از مدت کوتاهی، پتانسیلهای این پروژه برای گروه روشن شد. ایدهی آنها واقعا ارزشی بیش از یک پروژهی آخر هفتهای داشت. در نهایت این ایده، شیوهی برنامهنویسی و همکاری توسعهدهندگان را در جهان تغییر داد. ایدهی آنها، گیتهاب بود.
گیتهاب در مدت ۱۰ سال فعالیت خود، شیوهی برنامهنویسی مردم را تغییر داد. این سرویس نه تنها کدنویسی را آسانتر کرده، بلکه سبک تفکر برنامهنویسها را نیز در مورد برنامهنویسی تغییر داده است.
GitHub با شناسایی و درک مشکل میلیونها نفر در سرتاسر جهان، توانست به رشدی خارقالعاده دست پیدا کند. همکاری در کدنویسی، مشکلی بود که برای سالها چالش اصلی تیمهای برنامهنویسی محسوب میشد. راهکار گیتهاب در این زمینه، ساده، کاربردی و مفید بود. محصول آنها دقیقاً همان چیزی بود که مردم نیاز داشتند.
مقالههای مرتبط:
تیم گیتهاب، با استفاده از ابزار خارقالعادهی گیت، محصولی بهصورت نرمافزار بهعنوان سرویس یا SaaS عرضه کرد. آنها با استفاده از این سرویس متنباز و پیادهسازی عالی ایدهی خود، از این پروژه و اکوسیستم متنباز، بهراحتی کسب درآمد کردند. این موفقیتهای سریع باعث شد تا مایکروسافت (که زمانی دشمن اصلی اکوسیستم متنباز بود) به خرید شرکت علاقهمند شود.
در این مطلب زومیت، به بررسی تاریخچهی فعالیت این سرویس پرطرفدار میپردازیم. برای درک بهتر پیشرفت گیتهاب، بهتر است نگاهی به اکوسیستم توسعهی نرمافزار در سال ۲۰۰۸ داشته باشیم.
۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱: کدنویسی تیمی و نرمافزارهای اجتماعی
اگرچه استیو جابز و بیل گیتس بهعنوان بزرگترین تأثیرگذاران در دنیای کامپیوترهای شخصی شناخته میشوند. پرداختن به این تاریخچهی جذاب، بدون توجه به کارهای مهم بزرگانی همچون لینوس توروالدز، دور از انصاف است. توروالدز، مهندس نرمافزار فنلاندی بود که سیستمعامل محبوب لینوکس، محصول نوآوریهای او است.
لینوکس در سال ۱۹۹۱ عرضه شد و دوقطبی ویندوز / مک را به چالش کشید. این سیستمعامل متنباز، با سرعت بالا بین گیکهای دنیای فناوری محبوب شد. افرادی که میخواستند کنترل بیشتری روی سیستمعامل خود داشته باشند.
عرضهی یک سیستمعامل، برای بسیاری از افراد، بزرگترین کار زندگی خواهد بود اما توروالدز، با اکثر مردم فرق داشت. او پس از چند سال از توسعهی لینوکس، سرویس جدیدی برای کنترل نسخههای نرمافزارها با نام Git معرفی کرد. کنترل نسخه در پروژههای نرمافزاری تیمی بسیار مهم است. این فرآیند، تغییرات نسخههای مختلف را در فایلهای کامپیوتری ذخیره میکند.
کنترل نسخهی نرمافزار، شبیه به نقاط و موقعیتهای Restore است که کامپیوترها ذخیره میکنند. این فرآیند، به افراد حاضر در تیم برنامهنویسی امکان میدهد تا بدون دخالت در کدهای یکدیگر، نسخههای خود را روی برنامه توسعه دهند. دو اصطلاح عمومی در این فرآیند، فورک کردن (Forking) و شاخههای مستقل (Branching) هستند.
وقتی یکی از اعضا تغییرات لازم را در شاخهی مخصوص خود انجام میدهد، میتوان این شاخه را به کد اصلی بازگردانده و با آن ادغام کرد. این فرآیند با اصطلاح commit در گیت استفاده میشود. همانطور که گفته شد، کار کردن روی شاخههای مستقل، هیچ تغییری در پروژهی اصلی ایجاد نمیکند.
پیش از عرضهی گیت، برنامهنویسان برای همکاریهای گروهی انتخابهای محدودی داشتند. یکی از این انتخابها با نام Subversion یک ابزار متن باز برای کنترل نسخه بود. این ابزار در آن زمان و حتی اکنون، بین برنامهنویسان مشهور است. البته کمبودهای سابورژن مختص آن نبود. در واقع همهی ابزارهای این حوزه، کمبودهایی داشتند که ناشی از ذات برنامهنویسی گروهی و تیمی بود.
در ابزارهای پیش از گیت، کسب اجازه از مدیر پروژه برای فورک کردن کد و کار روی نسخهی مستقل، برخی اوقات زمانی بیش از نوشتن خود کد، طلب میکرد. این دشواریها مشکلات متعددی را تیمهای متنباز ایجاد میکرد و اکثر تلاشها، بیفایده بود.
عرضهی گیت در سال ۲۰۰۵ همزمان با رنسانس دنیای متنباز بود. در آن زمان استفاده از لینوکس به اوج محبوبیت خود رسیده بود و اولین نسخههای اپلیکیشنهای وب ۲ در حال انتشار بودند. بسیاری از شرکتها، پروژههای خود را روی سرورهای متنباز منتقل میکردند. در آن زمان اگرچه گیت مشکل اصلی کدنویسی گروهی را با عرضهی قابلیت فورک مطرح کرد، اما یک چالش بزرگ هنوز بر قوت خود باقی بود. برنامهنویسها در پیدا کردن پروژههای متنباز مشکل داشتند. در واقع برنامهنویسهای بسیار زیاد روی پروژههای بسیار متعدد و جذاب کار میکردند اما گویی کسی از دیگری خبر نداشت.
پیجی و کریس پیش از صحبت در مورد پروژهی خود، در وبسایت CNET مشغول به کار بودند. آنها از طرفدارانپلتفرم برنامهنویسی Ruby on Rails بودند و در زمان کار در این وبسایت، بهبودهای متنوعی را به کد اصلی ریلز اضافه کردند. در این میان، پیدا کردن کسی که کدهای آنها را بررسی کند، مشکل اصلی بود.
در آن زمان، ریلز نیز مانند بسیاری از پروژههای متنباز توسط گروه کوچکی اداره میشد که اضافه کردن و اعمال تغییرات جدید را بهصورت دستی و سلیقهای انجام میدادند. این برنامهنویسها اصطلاحا دروازهبان پروژه بودند. پیجی و کریس تلاشهای زیادی کردند تا دروازهبانهای ریلز به کد آنها نگاه کرده و در صورت صلاحدید، آن را به پلتفرم اصلی اضافه کنند.
حتی در صورت موافقت یکی از این دروازهبانها، باز هم اضافه کردن کد جدید چالشهای خاص خود را داشت. در واقع، همکاری در چنین پروژههایی بهجای معلومات برنامهنویسی، به آشنایی با تیم اصلی نیاز داشت.
گیت با هدف برطرف کردن برخی از این مشکلات بهوجود آمد. این محصول توروالدز نیز مانند سیستمعاملش عالی و کاربردی بود. گیت به برنامهنویسها اجازه میداد تا بدون درخواست رسمی، نسخهای از کد اصلی پروژهی متنباز را برای ویرایش دریافت کنند. به بیان دیگر، گیت اولین قدمها در مسیر دموکراتیک شدن اکوسیستم برنامهنویسی را (خصوصا در جامعهی متنباز) برداشت.
البته گیت هم با تمام نقاط قوت، از کمبود ابزارهای همکاری تیمی رنج میبرد. بهعلاوه، اشتراک کد بین دو برنامهنویس هنوز هم دشوار بود. تصور کنید تیم برنامهنویسی باید دائما بستههای کامل کد را برای یکدیگر ارسال میکردند. همین مورد ساده، نیاز شدید به گیتهاب در آن زمان را نشان میدهد.
علاوه بر مورد بالا، گیت کمبود مهم دیگری هم داشت. این سرویس رابط کاربری نداشت و اساسا بر پایهی خط فرمان عمل میکرد. این روش کار برای مدیران سیستم و کاربران حرفهای خوب و مفید بود؛ اما کاربران دیگر از شرایط راضی نبودند. بههرحال پس از مدت کوتاهی اولین رابطهای گرافیکی نیز برای گیت عرضه شدند.
ورنر در مورد روزهای ابتدایی عرضهی گیت میگوید:
افراد در رویدادهای دورهمی روبی، در مورد گیت صحبت میکردند. آنها مجذوب امکانات این سرویس جدید بودند. البته هنوز کمبودهایی وجود داشت. گیت قرار بود بهعنوان ابزاری برای کدنویسی بهصورت غیرمتمرکز استفاده شود اما راهکاری برای حفاظت از کدهای خصوصی وجود نداشت. تنها راهکار، ساختن حسابهای کاربری مجزا روی ماشینهای یونیکس برای این منظور بود.
با تمام این کمبودها، ورنر که برنامهنویس روبی در منطقهی Bay Area بود، ایدهی جالبی در مورد گیت پیدا کرد. ورنر در حال کار روی پروژهای بهنام Grit بود. این ابزار، به برنامهنویسها امکان میداد تا با استفاده از روشی شیگرا و با بهره از روبی آن ریلز، به منابع کد پروژههای متنباز در گیت دسترسی داشته باشند. ورنر و وانستراث برای اولین بار یکدیگر را در یک باشگاه ورزشی ملاقات کردند. آنها در همان دیدار در مورد این پروژه با هم بحث و تبدل نظر کردند.
پرستون ورنر در این فکر بود که سرویسی برای ذخیرهی تمام کتابخانههای برنامهنویسی توسعه دهد. برنامهنویسها در این سرویس قابلیت همکاری در پروژهها و یادگیری در مورد گیت را داشتند.پرستون ورنر همانجا نام Git Hub را برای ایدهاش انتخاب کرد.
کار روی اولین نسخهی از گیتهاب در یکم اکتبر سال ۲۰۰۷ شروع شد. در ساعت ۱۰:۲۴ جمعه، ۱۹ اکتبر، وانستراث اولین کامیت را در گیتهاب ایجاد کرد و دنیای برنامهنویسی را تغییر داد.
وقتی پرستون ورنر و وانستراث در سال ۲۰۰۷ کار روی پروژهی گیتهاب را شروع کردند، بههیچ وجه هدفی برای تجاری کردن آن یا ایجاد کسبوکار با آن را نداشتند. آنها برای همکاری به این ابزار نیاز داشتند و به همین دلیل آن را توسعه دادند. نکتهی مهم در مورد راهحل این دو نفر آن است که تقریبا همهی برنامهنویسها صرفنظر از زبان و پلتفرم، مشکل مشابهی را تجربه کردهاند. در نتیجهی این نیاز همگانی، پتانسیل بالای پروژهی آنها بسیار زود روشن شد.
در هفتههای بعد، ورنر و وانستراث در روزهای آخر هفته به بهبود پروژهی خود میپرداختند. ورنر بخشهای طراحی را بر عهده داشت و وانستراث ایدههای مورد نظر او را پیادهسازی میکرد. ورنر در مورد آن ماههای اولیه میگوید:
تا سه ماه پس از عرضهی اولین نسخه، کریس و من زمان زیادی را به برنامهریزی و برنامهنویسی گیتهاب اختصاص میدادیم. من با استفاده از پروژهی Grit، رابط کاربری را توسعه میدادم و کریس هم اپلیکیشن ریلز را پیش میبرد. ما هر هفته شنبهها جلسه داشتیم و تصمیمات طراحی و درآمدزایی را در آن جلسات نهایی میکردیم.
سرانجام در ژانویهی سال ۲۰۰۸ پس از ماهها کار بیوقفه و جلسات و تبادل نظرهای دونفره، گیتهاب بهصورت عمومی عرضه شد. این سرویس ابتدا بهصورت آزمایشی و خصوصی ارائه شد. وانستراث و ورنر در ایمیلهایی به دوستانشان در سیلیکون ولی، از آنها در خواست کردند که از سرویس جدید استفاده کنند. پاسخ و نظرات افراد به این پروژهی جدید، بسیار سریع، مثبت و امیدوارکننده بود. یک ماه بعد، GitHub بهصورت رسمی بهعنوان یک شرکت ثبت شد. نام شرکت ابتدا Logical Awesome بود که به گیتهاب تغییر کرد.
اگرچه آن دو نفر ایدهی جدی برای تبدیل کردن پروژهشان به کسبوکار سودآور نداشتند؛ اما پتانسیل تجاری آن بهحدی بود که کشش لازم را برای طرح درآمدزایی ایجاد کرد. در آوریل سال ۲۰۰۸، سه ماه پس از عرضهی نسخهی بتا و همزمان با انتشار رسمی سایت اصلی، جفری گروزنباخ بنیانگذار وبسایت آموزشی PeepCode پیامی برای کریس ارسال کرد. جفری در این پیام گفته بود که کدهای خود را به گیتهاب منتقل کرده است.
گروزنباخ فردی بود که با وجدان خود، روند درآمدزایی را به گیتهاب نشان داد. او به کریس گفت از این که بهصورت رایگان از گیتهاب برای پروژههای شرکتی استفاده میکند، احساس خوبی ندارد. پیامهای اینچنینی در ماههای بعدی هم ارسال شدند که نشاندهندهی ارزش بالای این سرویس بودند. کاربران فعال گیتهاب با وجود رایگان بودن سرویس ترجیح میدادند وجهی را به صاحبان سایت پرداخت کنند.
یکی از بزرگترین دلایل رشد گیتهاب، سادگی مدل کسبوکار آنها بود. اگر بخواهید کد خود را برای دسترسی عموم در این سرویس نگهداری کنید، استفاده از آن برای همیشه رایگان است. اگر پروژهی شما خصوصی است، باید وجهی را پرداخت کنید. این دو نوع استفاده از گیتهاب کاملا مشخص و روشن هستند و مدل درآمدی سادهای را ایجاد میکنند. این مدل، نسخهی رایگان سرویس را بدون کم و کاست به کاربران عرضه میکند که محبوبیت آن را دوچندان کرده است.
شرکت گیتهاب بهسادگی میتوانست سرویسهای خود را به عضویت یا پرداخت حق ماهانه محدود کند. این روش، درآمد خوبی هم متوجه آنها میکرد اما بههرحال اجرا نشد. نکتهی مهم دیگر این مدل کسبوکار، سهولت در جابهجایی از مدل رایگان به مدل پولی سرویس است.
درواقع، مدل درآمدی گیتهاب تنها مدل کسب درآمد از یک پروژهی توسعهی نرمافزار متنباز بود. اگر آنها از ابتدا همهی منابع کد را بهصورت پولی عرضه میکردند، هرگز چنین استقبالی از گیتهاب نمیشد. قطعا همان استقبالهای اولیه از رایگان بودن سرویسها، به محبوبیت امروز این شرکت منجر شده است.
نکتهی مهم دیگر در روند قیمتگذاری سرویسهای گیتهاب، مبتنی بر وب بودن آنها بود. درواقع، میزبانی کدها در اینترنت ایدهی بسیار عالی بود اما بالاخره باید هزینهی پهنای باند، پرداخت میشد. در اینجا، حرکت روزنباخ بهعنوان اولین پرداختکنندهی وجه به گیتهاب، شروع روندی از طرف دیگر شرکتها برای پرداختهای بعدی بود. این پرداختها، بنیانگذاران را بر آن داشت تا سرویس خود را بهعنوان کسبوکاری سودده بررسی کنند.
وانستراث در مورد اولین ایدهها برای درآمدزایی از پروژه میگوید:
در این موقعیت، با این نتیجه رسیدیم که گیتهاب علاوه بر تأمین هزینههای خود، قابلیتهای دیگری هم خواهد داشت. میتوانیم آن را به یک کسبوکار واقعی تبدیل کنیم. ما تصمیم گرفتیم که کتابخانههای عمومی را برای همیشه رایگان عرضه کنیم اما برای منابع خصوصی و شرکتی، مبلغی را بهعنوان هزینه در نظر بگیریم. به بیان دیگر، ما از افرادی پول میگرفتیم که به پرداخت، تمایل داشتند.
پیجی هایت بهعنوان همبنیانگذار سوم در ژانویهی سال ۲۰۰۸ به گیتهاب پیوست. تنها چند ماه بعد، در دهم آوریل سال ۲۰۰۸، گیتهاب بهصورت رسمی رونمایی شد.
تا سال ۲۰۰۹، رشد گیتهاب و استقبال از آن بسیار زیاد بود. ورنر در فوریهی سال ۲۰۰۹ در کنفرانس مخصوص توسعهدهندگان در یاهو سخنرانی کرد. او از ۴۶ هزار مخزن کد عمومی در گیتهاب گفت که ۱۷ هزار عدد از آنها فقط در ماه ژانویه به سرویس پیوسته بودند. تا سخنرانی بعدی ورنر در یاهو یعنی آوریل آن سال، تعداد کاربران به ۱۰۰ هزار و تعداد پروژههای عمومی به بیش از ۹۰ هزار عدد رسیده بود. رشدی ۹۵ درصدی تنها در ۵ ماه.
نکتهی مهم در مورد رشد اولیهی گیتهاب این است که این شرکت، در ماههای اولیه و تنها با تبلیغهای دهان به دهان، توانسته بود در کمتر از یک سال به ۱۰۰ هزار کاربر برسد. گیتهاب بهعنوان یک محصول از همان ابتدا اعتیادآور بود. دلیل آن نیز مشکل همگانی بود که گیتهاب حل میکرد. البته در آن زمان ابزارهای دیگر همکاری بر پایهی گیت نیز وجود داشتند اما گیتهاب، بازار خود را با ساختن سرویسی بر پایهی یک فناوری جذاب رو به رشد ساخته بود.
مدل کسبوکاری دوگانهی گیتهاب و محبوبیت در جامعهی برنامهنویسان، رشد این شرکت را در سالهای بعد تضمین میکرد. گیتهاب، حل چالش همکاری را در اولویت خود قرار داده بود و دسترسی به پروژهها، فاکتور رشد آن بود. این سرویس، سرعت کار را با اهدای مجوز به همهی کاربران برای فورک کردن پروژهها، افزایش داد. درواقع، حل این مشکل تکنیکی در برنامهنویسی باعث شد تا فرهنگ همکاری نیز در جامعهی برنامهنویسها دچار انقلابی بزرگ شود.
البته نیاز بازار و اعتیاد به محصول، تنها فاکتورهای رشد گیتهاب نبودند. در واقع، ماهیت اجتماعی این سرویس نیز در رشد آن بیتأثیر نبود. پیش از گیتهاب، برنامهنویسها برای نشان دادن تخصص خود تنها به جلسات پرسش و پاسخ عمومی محدود بودند. با این سرویس، آنها کدهای خود را برای عموم و کارفرمایان احتمالی عرضه میکردند، بهعلاوه، شرکت در پروژههای بزرگ نیز ابزاری برای افزایش محبوبیت و تخصص میان برنامهنویسها شد.
این ماهیت اجتماعی، علاوه بر برنامهنویسها به شرکتها هم امکان داد تا متخصصان نرمافزاری خود را بهتر پیدا کنند. آنها با جستجو در مخازن عمومی کد، افراد بااستعداد را برای استخدام کشف میکردند.
در ۲۹ ژوئن سال ۲۰۱۰، گیت هاب قابلیتی با نام Organizations Feature اضافه کرد. این بخش به شرکتها امکان میداد تا پروژههای گروهی را از یک پیشخوان واحد کنترل کنند. این قابلیت، پاسخی به نیازهای شرکتها بود که در پیوستن به گیتهاب مردد بودند. بهعلاوه، برنامههای بلندپروازانهی این پلتفرم همکاری نیز در این بخش جدید نمایان شد.
بنیانگذاران این سرویس تا سال ۲۰۱۰ مطمئن شده بودند که تنها راه درآمدزایی و آیندهی روشن برای این سرویس، عرضهی آن برای شرکتها و مشتریان تجاری است. یک سال بعد، نسخهی نهایی این بخش با نام Enterprise عرضه شد.
تا پایان سال ۲۰۱۱، گیتهاب بزرگانی همچون SourceForge، Google Code و Microsoft Codeplex را پشت سر گذاشته بود. آنها تا آن سال میزبان ۲ میلیون مخزن کد بودند. در این میان عرضهی قابلیت Enterprise، گیتهاب را هم برای برنامهنویسان شخصی و هم شرکتهای بزرگ دنیای فناوری، به نیازی حتمی تبدیل کرده بود. این روند یعنی جذب و حفظ مشتریان درآمدزا، تمرکز اصلی GitHub در خلال سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ بود.
نکتهی جالب توجه دیگر در مورد گیتهاب، رشد سریع آنها بدون جذب سرمایهی خارجی بود. البته از سال ۲۰۱۲ اولین سرمایهگذار یعنی اندرسن هورویتز وارد شرکت شد.
۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵: از رشد سریع تا گسترش جهانی
گیتهاب در سال ۲۰۱۲ به سرویسی بسیار مشهور تبدیل شده بود. این سرویس نهتنها بدون هیچگونه جذب سرمایه یا تبلیغات، به پایگاهی عظیم از مشتریان دست یافته بود، بلکه تعداد پروژههای خصوصی و شرکتی میزبانی شده در آن نیز روز به روز افزایش مییافت.
نیاز گیتهاب در آن سالها، نفوذ بیشتر به فضای تجاری برای کسب درآمد بیشتر بود. اولین اقدام آنها، استخدام برایان دال بود که بهعنوان معاون بازاریابی و استراتژی از فوریهی سال ۲۰۱۲، مشغول به کار شد. قدم بعدی، جذب سرمایهی ۱۰۰ میلیون دلاری بهعنوان مرحلهی اول جذب سرمایه بود که توسط شرکت اندرسن انجام شد.
پرستون ورنر در مورد آن سالها و استراتژی شرکت میگوید:
ما یک برنامهی مخصوص با نام GitHub Everywhere داشتیم. میخواستیم هر کس در صنعت نرمافزار، از گیتهاب استفاده کند. اشخاص، تیم های کوچک، دانشجویان و همچنین شرکتهای معتبر و بزرگ، همگی هدف ما بودند.
مرحلهی اول جذب سرمایه به گیتهاب فرصت داد تا مسیرش در رسیدن به هدف فوق را با سرعت بیشتری طی کند. آنها تا آن زمان ۱.۷ میلیون کاربر و ۳ میلیون مخزن کد داشتند. بهعلاوه، درآمد گیتهاب از سال تأسیس بهصورت سالانه ۳۰۰ درصد رشد داشت. این رشد طبیعی آنها را به سمت جذب شرکتهای بزرگ فهرست فورچن ۵۰۰ سوق داد تا درآمدهای هنگفت سالهای بعد را از طریق این شرکتها تأمین کنند.
بسیاری از کارشناسان و کارآفرینان، از جذب سرمایهی گیتهاب استقبال کردند اما برخی دیگر، نگاهی انتقادی به سرازیر شدن پول به این سرویس داشتند. یک گروه کوچک اما تأثیرگذار از جامعهی متنباز، جذب سرمایهی خارجی توسط پروژهی گیتهاب را نوعی خیانت به پایهها و اصول متنبازی میدانست که این شرکت روی آنها بنا شده بود. درواقع، کشمکش پایههای متنباز گیتهاب و برنامههای آتی آن برای تبدیل شدن به ابزاری تجاری، نیاز به تعادلی دقیق در مسیر توسعهی شرکت داشت.
انجام یکی از بزرگترین جذب سرمایههای تاریخ، آزادی عمل بیشتری را به گیتهاب میداد. البته این سرمایه، فشار بیشتری را نیز به شرکت وارد میکرد. شرکتی که پیش از آن نیز با هویت دوگانهی خود دست به گریبان بود.
گیتهاب تا سال ۲۰۱۲ رشدی عالی داشت و با جذب سریع کاربران، موفقیتهای اولیه را بسیار زود کسب کرده بود. البته پس از مدتی مشخص شد که کار کردن با همان سرمایههای اولیهی شخصی یا اصطلاحا مدیریت بهصورت بوتاسترپ، سقف مشخصی را برای رشد شرکت ایجاد میکند. در واقع برای حفظ سرعت پیشرفت و دسترسی به بازارهای بزرگتر، قطعا نیاز به سرمایه وجود داشت. جذب سرمایهی ۱۰۰ میلیون دلاری از اندرسن به آنها قدرت داد تا تیم مهندسی بزرگتری برای تولید محصولات جدید تشکیل دهند.
نکتهی جالب توجه این است که عدم جذب سرمایه در سالهای اولیه، بهخاطر تقابل سرمایه با اصول گیتهاب و اکوسیستم متن باز نبود. در واقع، آنها نیازی به سرمایهگذار خطرپذیر نداشتند اما از لحاظ اصولی و اخلاقی نیز اشکالی در این حرکت نمیدیدند. زمانی که این شرکت به جذب سرمایه اقدام کرد، پایگاه قوی مشتریان خود را ایجاد کرده بود. بهعلاوه، آنها از همان روز اول یک کسبوکار سودده بودند. این موارد به گیتهاب امکان میداد که نهتنها محصول خود، بلکه فرهنگ جامعهی برنامهنویسی را نیز شکل دهد.
پرستون ورنر در مورد جذب سرمایه برای شرکت میگوید:
ما هنوز هم اعتقاد داریم جذب سرمایهی زیاد و زودهنگام، برای شرکتها مضر است. اثرات خارجی زیاد، برای شرکت خطرناک خواهد بود. ما اکنون ۴ سال و نیم عمر داریم و به اندازهی کافی، شخصیت خود را تثبیت کردهایم. ما هیچگاه با جذب سرمایه مخالف نبودیم بلکه ارائهی محصول برای مقاصد اشتباه را نقد میکردیم.
بههرحال گیتهاب پس از جذب تعداد زیادی برنامهنویس و تیمهای توسعه، رشد کافی را پیش از جذب سرمایه انجام داده بود. آنها مسیر و هدف خود را نیز بهروشنی مشخص کرده بودند. هدف بعدی، نفوذ به بازارهای جدید و افزایش درآمدهای بالقوه بود. در این میان، مهمترین المان در فرآیند جذب سرمایهی گیتهاب، زبان ورنر در اعلام این تصمیم بود:
شرکت ما برای سالها، سودده بوده است و نیازی به پول ندارد. پس چرا این چالش را بپذیریم؟ چون ما میخواهیم بهتر باشیم. میخواهیم بهترین محصولات را بسازیم. میخواهیم مشکلات بزرگتر را حل کنیم. میخواهیم زندگی را برای مردم آسانتر کنیم. تجربه و منابع اندرسن به ما کمک میکند که به این اهداف برسیم.
تمرکز اصلی صحبتهای ورنر، حل مشکلات بود. با توجه به این صحبتها، میتوان سوءبرداشتها در مورد گیتهاب بهعنوان یک محصول یا شرکت را برطرف کرد. گیتهاب برای سادهتر کردن کدنویسی برای برنامهنویسها طراحی نشده است. در واقع این سرویس، برای سادهکردن کدنویسی برای همه توسعه یافت.
گیتهاب در طول سالهای فعالیت خود بسیاری از مشکلات بزرگ برنامهنویسی را حل کرده است. وانستراث و تیمش میتوانستند از همان ابتدا تنها به مشکلات کوچک و جزئی توجه کنند. اما آنها چالشهای بزرگ و اساسی این اکوسیستم را هدف قرار دادند و در نهایت، محصولی با پتانسیل رشد بالا، حول آن توسعه یافت.
جذبهی گیتهاب بهسرعت از جامعهی متنباز و عاشقان هک و برنامهنویسی فراتر رفت. جذب شرکتها و سازمانهای بزرگ، بسیار سریع انجام شد. تا سال ۲۰۱۳، اکثر شرکتهای بزرگ سیلیکون ولی از گیتهاب استفاده میکردند. ادوبی، دراپباکس، فیسبوک، گوگل، و توییتر، همگی مخازن کد اختصاصی خود را در گیتهاب داشتند. برخی شرکتها مانند موزیلا، صدها مخزن کد در این سرویس داشتند و بهعبارتی همهچیز را در گیتهاب ذخیره میکردند. شرکتهای دیگر مانند فیسبوک، مخازن کمتر اما با مشارکت بیشتر داشتند. ۱۰۲ مخزن فیسبوک، ۱۵ هزار فورک داشتند.
رشد سریع و محبوبیت گیتهاب باز هم ادامه داشت. تا سال ۲۰۱۵، آنها ۲.۸ میلیون کاربر و ۴.۶ میلیون مخزن کد داشتند. بههرحال با این که ریشههای شرکت در فرهنگ برنامهنویسی بود، چشمانداز آنها فراتر از این اکوسیستم ترسیم شد. مرحلهی بعدی رشد این شرکت، تبدیل شدن به بزرگترین هاب نرمافزارهای متنباز و در نهایت، ساخت پلتفرمی بود که به «فیسبوک توسعهدهندگان» تبدیل شد.
نفوذ گیتهاب به سیلیکون ولی ختم نشد و آنها راه خود را به پایتخت آمریکا نیز باز کردند. در ۹ می سال ۲۰۱۳، کاخ سفید «سیاستهای رسمی ایالات متحده در برابر دادههای آزاد» را در گیتهاب منتشر کرد. این اولین مرتبهای بود که یک سیاست رسمی فدرال بهاین صورت منتشر میشد. اگرچه فایلهای منتشر شده در مقایسه با پروژههای ذخیره شده در گیتهاب، استفادهی آنچنانی نداشتند، اما نماد مهمی محسوب میشدند. درواقع، میزبانی اسناد سیاستهای دولتی در سرورهای یک شرکت خصوصی، حرکت جدیدی بود. بهعلاوه با این کار، امکان فورک کردن و تغییر این اسناد نیز برای عموم آزاد بود.
بن بالتر، مدیر محصول گیتهاب در مورد آن اتفاق تاریخی گفت:
این اقدام، اولین مرتبهای بود که یک دولت، قانون را بهصورت یک سند زنده و قابل همکاری منتشر میکرد. باید منتظر تغییر و تحولات جذاب در این سند باشیم که توسط جامعه ایجاد میشود. امیدواریم که این حرکت، شروعی بر یک روند دائمی در این زمینه باشد.
بههرحال، این خبر بهنوعی تبلیغات و روابط عمومی رایگان را برای گیتهاب انجام داد. بهعلاوه، با این کار کاربردهای جدیدی نیز برای گیتهاب روشن شد. کاربردهایی که برای سالیان دراز توسط فعالان حرکت آزادی داده، گوشزد میکردند. هرچند برخی از آن کاربردها هیچگاه اجرایی نشدند.
۲۰۱۵ تا کنون: توسعهی جهانی، گیتهاب به واشنگتن دی.سی. میرود
تا سال ۲۰۱۵، بسیاری از برنامهنویسها از گیتهاب برای کنترل نسخهی برنامههای خود استفاده میکردند. البته این سرویس، کاربردهایی فراتر نیز داشت. گیتهاب به پلتفرمی تبدیل شده بود که برنامهنویسها در آنجا از یکدیگر نکات کاربردی یاد میگرفتند. بهعلاوه، این سرویس به شبکهی اجتماعی و محلی برای تبادل نظرهای حرفهای نیز تبدیل شده بود. کاربرد مهم دیگر، استفاده از این پلتفرم به عنوان محلی برای نمایش نمونه کارها و رزومهی برنامهنویسی بود.
گیتهاب به محلی برای ذخیرهی کدهای مهم جهان تبدیل شده بود. از پروژههای برنامهنویسی شخصی تا پروژههای بزرگترین شرکتهای فناوری جهان، در این سرویس حضور داشتند.
مانند هر شرکت بزرگ دیگر، گیتهاب نیز با بزرگتر شدن، هدف مهمی برای مجرمان سایبری شد. در ۲۸ مارس سال ۲۰۱۵، گیتهاب بزرگترین حملهی سایبری تاریخ خود را تجربه کرد. گفته شد که این حملهی DDoS، از طرف چین برنامهریزی شده است. البته این حمله، تلاش یک رقیب آسیایی برای به زانو در آوردن یک شرکت آمریکایی نبود. هدف اصلی، دو پروژهی مهم در گیتهاب بودند.
پروژهی اول، GreatFire بود که به کاربران اینترنت در چین امکان میداد تا محدودیتهای دولتی را دور بزنند. هدف بعدی، صفحهی گیتهاب وبسایتی چینی و کپی نیویورک تایمز بود. این صفحه نیز به کاربران چینی امکان میداد تا با گذر از برنامههای نظارتی، به این رسانه دسترسی داشته باشند. اگرچه این حملات به سرعت خنثی شد، اما خطرات نگهداری آن حجم از کد و برنامه در یک مکان را به همه نشان داد.
۴ ماه پس از حملهی دیداس چینی، مرحلهی دوم یا B جذب سرمایه برای گیتهاب به مبلغ ۲۵۰ میلیون دلار و توسط Sequoia Capital انجام شد. این جذب سرمایه، ارزش گیتهاب را به بیش از ۲ میلیارد دلار رساند. وانستراث در مورد استفاده از این سرمایههای جدید، هدف آنها را سرمایهگذاری در بخشهای دیگر، توسعهی محصولات جدید و تلاش برای حضور بینالمللی عنوان کرد.
اولین دفتر بینالمللی گیتهاب در توکیو تأسیس شد. انتخاب ژاپن بهعنوان اولین مقصد خارجی توسط GitHub، استراتژی مهمی داشت. نهتنها ژاپن از لحاظ تولید ناخالص ملی، سومین اقتصاد جهان محسوب میشود، بلکه این کشور به نوآوریهای فناورانه نیز مشهور است. این ویژگیها، ژاپن را به بهترین مقصد برای شرکتی تبدیل کرد که قصد میزبانی از همهی کدهای جهان را داشت. شرکتهای بزرگ ژاپنی همچون هیتاچی و سایبرایجنت نیز جزو اولین مشتریهای گیتهاب بودند.
توسعهی گیتهاب باز هم ادامه پیدا کرد. آنها تا جولای سال ۲۰۱۵ بیش از ۹ میلیون کاربر و ۲۱ میلیون مخزن کد داشتند. در آن زمان، این سرویس به بزرگترین مخزن کد در جهان تبدیل شده بود. اگرچه رشد کاربران با سرعت خوبی ادامه داشت، ورود به بازارهای تجاری و جلب نظر شرکتها، نقش اصلی را در حفظ درآمد دائمی GitHub ایفا میکرد. بیش از نیمی از شرکتهای بزرگ و مشهور آمریکایی از گیتهاب استفاده میکردند. این وضعیت، نمادی از چشمانداز پرستون ورنر با عنوان GitHub Everywhere بود.
مقالههای مرتبط:
البته گیتهاب با وجود رشد زیاد و جذب ۱۰ هزار کاربر جدید در هر روز، از طرف رقبای قدرتمندی تهدید میشد. GitLab و Bitbucket بزرگترین رقبای این سرویس بودند که سرعت رشد کاربران گیتهاب را تحت تأثیر قرار میدادند. البته درآمد گیتهاب باوجود ظهور این رقبا باز هم بهسرعت افزایش پیدا میکرد. درآمد این سرویس در سپتامبر سال ۲۰۱۵ حدود ۹۰ و در سال بعد حدود ۱۴۰ میلیون دلار گزارش شد.
درآمد گیتهاب در دورهی ۲۳ ماهه از سپتامبر ۲۰۱۴ تا آگوست ۲۰۱۶، در بخش پروژههای شخصی رکود نسبی داشت. البته درآمد از بخشهای Organization دوبرابر و از بخش Enterprise نیز حدود سه برابر شد. در سپتامبر ۲۰۱۴، این بخش حدود ۳۵ درصد از درآمد شرکت را تأمین میکرد که تا آگوست ۲۰۱۶ به بیش از نیمی از درآمد رسید.
تا سال ۲۰۱۷، وابستگی افزایش و حفظ درآمد به بخشهای شرکتی و تجاری کاملا روشن شد. در آن زمان شایعهی یک عرضهی عمومی سهام (IPO) قوت گرفت. البته شایعات دیگر در مورد خرید یا ادغام با شرکتهای دیگر نیز وجود داشتند. در نهایت در ۴ ژوئن سال ۲۰۱۸، خبر بزرگ دنیای فناوری منتشر شد. مایکروسافت، گیتهاب را به قیمت ۷.۵ میلیارد دلار خرید.
تنها در عرض چند ساعت، سرویسهایی مانند هکر نیوز، ردیت و تکدرت مملو از نظرات و پستهای کاربران عصبانی شد. آنها خرید گیتهاب را نوعی خیانت میدانستند. بسیاری از کاربران، برنامههایی جامع برای ترک گیتهاب طراحی کردند. بسیاری از آنها فرآیند کوچ از گیتهاب به سرویسهای رقیبی مثل گیتلب را شروع کرده بودند.
کاربران با شنیدن این خبر، جوکهایی را از روی عصبانیت در مورد امنیت کدهایشان منتشر میکردند. بههرحال نگرانی بین اکثر کاربران وجود داشت. بسیاری از آنها این حرکت را شبیه خرید سان مایکروسیستمز توسط اوراکل و در اختیار گرفتن MySQL میدانستند.
بههرحال در کنار تمام نگرانیها و انتقادات، احساس عمومی، تیره و تار شدن آیندهی گیتهاب بود. البته، اکثر مردم متوجه این نکته نمیشدند که خرید گیتهاب در حال حاضر، تأثیری روی کلیت آن بهعنوان یک محصول نخواهد داشت. گیتهاب برای مدت یک دهه به استاندارد صنعت برای توسعهی نرمافزار بهصورت گروهی تبدیل شد.
قطعا گیتلب و بیتباکت تعدادی از کاربران ناراضی گیتهاب (به خاطر فروش به مایکروسافت) را جذب خواهند کرد اما موقعیت این سرویس و کاربرد آن نزد جامعهی برنامهنویسی، ضامن موفقیت و رشد آتی آن خواهد بود.
بهعلاوه، تجربهی مایکروسافت بهعنوان یک سرویسدهندهی تجاری، گیتهاب را به یک دارایی استراتژیک برای این غول دنیای فناوری تبدیل خواهد کرد. برای مایکروسافت، خرید گیتهاب بهعنوان تصاحب یک محصول نیست. بلکه هدف اصلی، جذب اکوسیستمی است که با این سرویس همراه هستند.
اکثر بحث و تبادل نظرهای آنلاین پیرامون هوشمندانه بودن یا نبودن خرید گیتهاب توسط مایکروسافت شکل میگیرد. سؤال اصلی این است که ایا مایکروسافت از GitHub استفادهی صحیحی خواهد داشت؟ خریدهای قبلی این غول فناوری یعنی لینکدین و ماینکرافت نشان میدهد آنها به این زودیها ساختار GitHub را تغییر نخواهند داد.
مقاصد بعدی GitHub
مقالههای مرتبط:
اکنون که مایکروسافت به صاحب قدرتمند بزرگرین مخزن کد جهان تبدیل شده است، مسیر آیندهی گیتهاب به تصمیمگیریهای این شرکت در زمینهی رشد بلندمدت وابسته میشود. در این میان، برخی تصمیمگیریها در مورد ادامهی مسیر این سرویس، احتمال بیشتری دارد:
۱- یکپارچگی با Visual Studio
کارشناسان معتقدند یکپارچه شدن گیتهاب با ویژوال استودیو، حرکت حتمی مایکروسافت خواهد بود. این مجموعه ابزار قدرتمند مایکروسافت برای توسعهدهندگان، پتانسیل بالایی را به گیتهاب میافزاید. این حرکت، در مسیر استراتژیهای بزرگتر مایکروسافت مبنی بر تغییر مسیر از فروش ویندوز به خدمات تحت ابر خواهد بود.
۲- ابزارهای بیشتر برای توسعهدهدنگان
در حال حاضر هنوز هم برنامهنویسها با مشکلات متعدد در نوشتن و توسعهی کدهای خود روبرو هستند. ابزارهای متنوع برای بهبود تجربهی کدنویسی، هماهنگی بیشتر با سرویس آژور یا روشهایی برای کشف بهتر خطاها، امکاناتی هستند که پتانسیل اضافه شدن به گیتهاب را دارند. در این میان ترکیب گیتهاب و مایکروسافت با تمرکز بر خدمات ابری، به توسعهی این ابزارها کمک میکند.
۳- خدمات و محصولات جانبی
GitHub در حال حاضر علاوه بر مهندسان نرمافزار، برای متخصصان دیگر از جمله مدیران محصول نیز کاربردی است. این سرویس در خدمات آتی خود میتواند قابلیتها و کاربردهایی را مخصوص این متخصصان عرضه کند. بهعنوان مثال ابزارهای مدیریت یکپارچهی پروژه، یکی از این حرکتهای احتمالی خواهد بود. این هدف، احتمال بالایی برای وقوع دارد؛ چرا که مایکروسافت نیز بهروشنی بهدنبال اجرای هرچه بیشتر اپلیکیشنهای شرکتی و ابزارهای همکاری تیمی است.
درسهایی از تاریخچهی گیتهاب برای کارآفرینان
گیتهاب در نهایت به ردموند رسید و اکنون، عضوی از خانوادهی بزرگ مایکروسافت است. صرفنظر از آیندهی این سرویس محبوب، تاریخچهی آن درسهای بزرگی برای علاقهمندان به فعالیت در دنیای فناوری دارد.
۱- مشکل بزرگی را برای حل کردن پیدا کنید
آسانتر کردن استفاده از گیت، یکی از اهداف GitHub بود؛ اما کار هیچگاه به اینجا ختم نشد. مأموریت اصلی گیتهاب، تقویت همکاری و کدنویسی آسانتر بود. هر برنامهنویسی در جهان با مشکلاتی روبرو بود که گیتهاب قصد حل کردن آنها را داشت. این واقعیت، بازاری با پتانسیل بالا در اختیار این سرویس قرار داد.
اگر شما هم به فکر محصول یا خدمات هستید، پیش از انجام هر کاری این سوالات را از خود بپرسید:
- آیا محصول شما، مشکل اختصاصی گروه کوچکی از جامعه را حل میکند؟ یا مشکلی متداول از جامعهای بزرگتر با آن حل میشود؟ تولید محصول احتصاصی امتیاز رقابتی خوبی است اما هدف قرار دادن مشکلات بزرگ و جامع، پتانسیل بازار را افزایش میدهد.
- آیا خود شما در کارهای روزمره از محصولتان استفاده خواهید کرد؟ بسیاری از شرکتها فرهنگ استفاده از محصول خود را تشویق میکنند اما تعداد کمی از آنها این استراتژی را به عمل میرسانند.
- اگر خودتان از محصول استفاده نمیکنید، دلیل آن را پیدا کنید. آیا مشکل از محصول است یا چالش حل شده توسط آن ارتباطی با خود شما ندارد؟ هر دوی این سناریوها به نوبهی خود خطرناک هستند. استفاده نکردن از محصول خود، این سؤال را ایجاد میکند که آیا محصول نهایی اصلا کاربردی هست یا خیر؟ اگر خود شما، مشکل حل شده توسط محصول را تجربه نکردهاید، چگونه میتوانید به بهترین شرکت برای ارائهی راهحل تبدیل شوید؟
۲- حل مشکلات بزرگ را برنامهی همیشگی خود بکنید
یکی از فاکتورهای موفقیت ادامهدار گیتهاب، نهتنها تمرکز روی حل مشکلات بزرگ، بلکه تلاش دائمی برای رفع چالشهای همیشگی و دردناک اکوسیستم استارتاپی بود. این تلاش همیشگی، پتانسیل دستیابی به پایگاه بزرگ مشتریان را در مدل کسبوکار آنها ایجاد کرد. پیشنهاد میشود شما هم در مورد محصول و خدمات خود این تصورات را داشته باشید:
- قابلیتهای جدید محصول یا خدمات شما، چه مشکلاتی را حل خواهند کرد؟
- چرا این ویژگی در حال حاضر در محصول وجود ندارد؟ آیا بلندپروازانه یا سخت است؟ چگونه با چالشهای توسعهی این قابلیت روبرو میشوید؟
- چه عاملی موجب دردناک شدن و مهم شدن این مشکل شده است؟ آیا مشکل موجود ناشی از کمبودهای انسانی یا فنی است؟
۳- توسعهی سریع و بهینهی فرهنگ سازمانی
گیتهاب در روزهای ابتدایی خود به اهمیت فرهنگ سازمانی پی برد. این شرکت با قدرت فرهنگ خود را توسعه داد. فرهنگ سازمانی نه بر اساس محصول بلکه بر اساس تصمیمها و عملکرد مدیران در تصویب قوانین شکل میگیرد. در مورد فرهنگ سازمانی شرکت خود به این سؤالها پاسخ دهید:
- فرهنگ سازمانی شما، چگونه نمایانگر ارزشهای سازمان خواهد بود؟ گیتهاب از همان روزهای ابتدایی با برنامههای متنوع و حتی طراحی دکوراسیون دفتر، فرهنگ همکاری و عدم وجود سلسلهمراتب سنتی را به روشنی نشان داد.
- کارمندان در چه زمینههایی فرهنگ شرکت را تشکیل میدهند؟ بهبیان دیگر، چه مقدار از فرهنگ سازمانی بهخاطر قوانین دیکته شده و چه مقدار متأثر از استخدامها خواهد بود؟
- رقبا، شرکت و محصول شما را چگونه میبینند؟ چهمقدار از این تصور وابسته به فرهنگ سازمانی است؟
در پایان یادآور میشویم که گیتهاب با دو رویکرد به موفقیت سریع رسید. حل مشکل عمومی و بزرگ جامعهی هدف و ساخت محصولی که نیاز به استفاده از آن، همیشگی باشد.
شاید مایکروسافت بهعنوان یکی از مخالفان سنتی جامعهی متنباز، خانهی خوبی برای GitHub نباشد اما تلاشهای این غول دنیای فناوری برای عرضهی هرچه بیشتر و بهتر خدمات تجاری و تمرکز بر محصولات شرکتی، میتواند برای آیندهی گیتهاب مسیری روشن ایجاد کند. در پایان باز هم به سؤال اصلی میرسیم: مایکروسافت با این اسباببازی جذاب و گرانقیمت خود چه کاری انجام خواهد داد؟
لذت بردن از صدای اگزوز خودروهای سوپراسپرت، حتی اگر علاقهمند به دنیای خودرو نباشیم، در خون ما نهفته است. باید بدانید که برای فهمیدن چگونگی پیدایش این هیجان، پژوهشهای علمی صورت گرفته است؛ هزاران سال پیش وقتی نوع بشر تنها با شکار کردن غذایش را تأمین میکرد، صدای غرش شیر و گربهسانان به معنای خطر بود و انسانهای اولیه به این صدا اغلب با ترس، بالا رفتن ضربان قلب و لرزش بدن واکنش میدادند. این عکسالعمل در طی هزاران سال به واکنش غریزی تبدیل شد و امروز بهدلیل شباهت صدای اگزوز خودروهای قدرتمند به نعره حیوانات، واکنشی مشابه را بروز میدهیم.
اما حالا بهتر است خود را برای شنیدن صدایی جذاب و خشن آماده کنید؛ چراکه پیشرانه ۶.۲ لیتری ۱۲ سیلندر خورجینیفراری توان انجام چنین کاری را دارد. در ویدئوی زیر یک دستگاه فراری FXX K Evo با رنگآمیزی مسابقهای و شماره ۵۴ در خیابانهای شهر میلان و در حاشیه رویداد فستیوال فراری مسابقه فرمول یک ایتالیا، جولان میدهد. بعد از تماشای ویدئو احتمالا متوجه خواهید شد، چرا تردد این ابر خودرو ایتالیایی در خیابان قانونی نیست.
.: Weblog Themes By Pichak :.