مقامات فدارسیون جهانی اتومبیلرانی (FIA) و لیبرتی مدیا (Liberty Media) با انتشار تصاویر مفهومی از خودروهای فصل ۲۰۲۱ مسابقات فرمول یک، گامی مهم در جهت جذابتر کردن این خودروها و رقابتها برداشتند.
در آستانهی گرنپری سنگاپور ۲۰۱۸، تصاویر غیررسمی از کنفرانس فنی فرمول یک با سخنرانی راس براون، مدیرفنی فرمول یک در فضای مجازی منتشر شد. تنها پس از گذشت چند ساعت از این تصویر جالب، مقامات فرمول یک رسماً رندرهای مفهومی از خودروهای فصل ۲۰۲۱ را منتشر کردند. درمجموع، سه طرح مفهومی با ویژگیهای مختلف منتشر شدند که تمرکز ویژه در آنها، بر زیبایی ظاهری، افزایش عملکرد فنی و بهبود سبقتگیری بود.
مقایسه طراحی ۲۰۱۸ با کانسپت ۲۰۲۱
راس براون در جریان کنفرانس فنی فرمول یک گفت:
در طراحی خودروهای فصل ۲۰۲۱، اولین هدف افزایش عملکرد فنی و توانایی سبقتگیری بیشتر مدنظر ما بود. در اوایل تحقیقات، متوجه شدیم که خودروهای نسل فعلی توانایی خوبی در سبقتگیری ندارند. مورد بعدی، طراحی خودروهایی جدید با ظاهر زیباتر است؛ باید خودروهایی داشته باشیم که در برابر خودروهای بازیهای ویدئویی، زیباتر باشند. خودروهایی که بچهها، تصاویر آنها را به دیوار اتاقشان اضافه کنند. ما بهدنبال خودروهای الهامبخش هستیم؛ فرمول یک، سطح اول موتوراسپرت است و خودرو باید ظاهر زیبایی داشته باشد.
کانسپت یک
مقالهی مرتبط:
تا سال ۲۰۲۱ فرصت زیادی باقی است، پس چرا تصاویر مفهومی اولیه امروز منتشر شد؟ بر اساس گفتههای براون، بعد از فاش شدن یک تصویر از کنفرانس فنی، تصمیم بر آن شد که رسماً تمام تصاویر منتشر شوند.
در واقع دلیلی برای پنهانکاری وجود نداشت. براون از مشکل سبقتگیری در نسل فعلی خودروهای فرمول یک میگوید که این مورد بهطور مستقیم متوجه طراحی است. خودروهای فعلی توانایی حرکت بدون مشکل در کنار و پشت سرهم را ندارند؛ در حقیقت خودروی پشتی، تا ۵۰ درصد از داونفورس (نیروی عمود بر انتهای بدنه) خود را از دست میدهد. براون قول داده است که در فصل ۲۰۲۱، خودروها با این مشکل مواجه نباشند و مانند چند دهه پیش، حرکت میلیمتری خودروها و سبقتگیریهای بیشتر، ممکن شود.
کانسپت دو
در اولین کانسپت خودروی ۲۰۲۱، طراحی محافظ هیلو (Halo) بسیار هماهنگتر با بدنه انجام شده است تا ظاهر کلی خودرو، زیباتر باشد و البته مخالفان هیلو هم راضی شوند. در کانسپ دوم، طراحی تهاجمیتر و جذابتر مدنظر بودن است؛ تمام پنلهای آیرودینامیک بهلطف طراحان خوشذوق، شکل جذابتری گرفتهاند. از نکات قابل توجه، استفاده از رینگهای ۱۸ اینچ در کانسپت دوم است؛ براون اشاره کرد که خودروهای آینده بهدلیل زیبایی و فنی، رینگهای بزرگتری خواهند داشت.
کانسپت سه
کانسپت سوم، نزدیکترین طراحی به خودروهای فعلی را دارد، اما بازهم تغییرات در آن قابل توجه است. در این طرح، هدف اصلی رفع ایرادات طراحی چرخها و تایرها و ایجاد جریان هوای روانتر بوده است. یکی از مهمتری ویژگیها خودروهای فرمول، آزاد بودن تایرها و نبود گلگیر اطراف آنها است؛ در کانسپتهای منتشر شده، چرخهای کاملاً آزاد نیستند و پنلهای ریزو درشت در اطراف آنها مشاهده میشود. براوان اشاره کرد که کابین و تایرهای باز، از ویژگیهای منحصربهفرد فرمول یک است، اما در تایرها، جریان هوا میتواند با اضافه شدن چند پنل کوچک (نه بستن کامل با گلگیر)، روانتر شود.
پایان سال ۲۰۱۹، زمان قطعی شدن طراحی خودروهای فصل ۲۰۲۱ اعلام شده است. پس از انتشار تصاویر کانسپتهای رسمی، مهندسین تیم فراری طراحی این خودروها را مشابه مدلهای ایندی 500 آمریکایی توصیف کردند؛ در هر صورت یک سال دیگر تا طراحی نهایی فرصت باقی است تا فرمول یک با خودروهای جذابتر ادامه پیدا کند.
اگر قصد واردات یا صادرات کالایی را دارید اولین کلمهای که به گوشتان میخورد کارت بازرگانی خواهد بود. هر فرد یا شرکتی برای واردات و صادرات کالاهای مجاز به کارت بازرگانی نیاز دارد. کارت بازرگانی توسط اتاق تعاون ایران در تهران یا سایر شهرستانها صادر میشود که پس از تائید سازمان صنعت، معدن و تجارت معتبر خواهد بود. این کارت برای افراد، به صورت کارت بازرگانی حقیقی و برای شرکتها به صورت کارت بازرگانی حقوقی صادر میشود. در ادامهی مقالهی زومیت به بررسی بیشتر تعریف کارت بازرگانی، شرایط و مدارک لازم برای اخذ آن و همچنین راهنمای تصویری اخذ کارت بازرگانی حقوقی میپردازیم.
کارت بازرگانی چیست
کارت بازرگانی مجوزی است که به اشخاص حقیقی و حقوقی داده میشود و دارندهی آن میتواند به تجارت در عرصهی واردات و صادرات کالا بپردازد. ثبت سفارش، ترخیص کالا، واردات از مناطق آزاد، حقالعمل کاری گمرک و صادرات کالاهای مجاز شامل این نوع تجارت میشوند. کارت بازرگانی به دو نوع حقیقی (شخصی) و حقوقی (شرکتی) دستهبندی میشود. هر شخصیت حقیقی و حقوقی میتواند همزمان دو کارت حقیقی و حقوقی داشته باشد اما داشتن دو کارت حقیقی یا دو کارت حقوقی برای یک نفر امکانپذیر نیست.
همچنین اتباع غیر ایرانی امکان دریافت کارت بازرگانی ندارند و تنها به عنوان مدیرعامل شرکت میتوانند کارت عضویت حقوقی داشته باشند. چنانچه دارندهی کارت فوت کند یا مدیرعامل شرکت عوض شود، کارت بازرگانی باید غیرفعال شود.
متقاضیان اخذ کارت بازرگانی باید ۲۳ سال تمام بوده و دارای حداقل مدرک تحصیلی دیپلم متوسطه باشند. همچنین کارمندان تماموقت دولتی نمیتوانند کارت بازرگانی دریافت کنند. دارندگان کارت بازرگانی باید در حفظ کارت کوشا باشند زیرا در صورت مفقود شدن، کارت تعلیق میشود. مدت اعتبار کارت بازرگانی یک سال است که در صورت رتبهبندی میتواند دو سال، سه سال یا پنج سال تمدید شود.
ثبتنام اولیهی اخذ کارت بازرگانی به صورت اینترنتی انجام میشود اما حضور متقاضی یا نمایندهی قانونی او در مرحلهی برابراصل و اخذ کارت الزامی است. در ادامه به بررسی بیشتر مدارک لازم جهت اخذ کارت بازرگانی حقیقی و حقوقی میپردازیم.
مدارک مورد نیاز جهت صدور کارت بازرگانی اشخاص حقیقی
۱- اصل اظهارنامه ثبتنام در دفتر بازرگانی که به گواهی ثبت شرکتها رسیده باشد
۲- اصل گواهی پلمپ دفاتر از ادارهی ثبت شرکتها
۳- اصل گواهی عدم سوء پیشینه
۴- فرم دال (دریافت و تکمیل از وبسایت)
۵- اصل گواهی مبنی بر بلامانع بودن صدور کارت بازرگانی به آدرس متقاضی
۶- اصل کارت ملی
۷- دو قطعه عکس
۸- اصل مدرک تحصیلی معتبر (حداقل دیپلم متوسطه)
۹- اصل کارت پایان خدمت یا معافیت برای آقایان (متقاضیانی که سن آنان ۵۰ سال تمام باشد، از ارائه پایان خدمت معاف هستند.)
۱۰- اصل گواهی بانک مبنی بر تأیید حساب جاری
۱۱- ارائهی یکی از مدارک اصل سند مالکیت ۶ دانگ، اصل اجارهنامه محضری، اصل اجارهنامه بنگاه
۱۲- مدرک تولیدی معتبر از وزارتخانههای تولیدی
۱۳- کد اقتصادی
مدارک مورد نیاز جهت صدور کارت بازرگانی اشخاص حقوقی
۱- اصل اظهارنامه ثبتنام در دفتر بازرگانی که به گواهی ثبت شرکتها رسیده باشد
۲- اصل گواهی پلمپ دفاتر از ادارهی ثبت شرکتها
۳- اصل گواهی عدم سوءپیشینهی مدیرعامل
۴- فرم دال (دریافت و تکمیل از وبسایت)
۵- اصل گواهی مبنی بر بلامانع بودن صدور کارت بازرگانی به آدرس متقاضی
۶- روزنامه رسمی شرکت
۷- اصل کارت ملی مدیرعامل
۸- دو قطعه عکس
۹- اصل مدرک تحصیلی معتبر (حداقل دیپلم متوسطه)
۱۰- اصل کارت پایان خدمت یا معافیت برای آقایان (متقاضیانی که سن آنان ۵۰ سال تمام باشد، از ارائهی پایان خدمت معاف هستند.)
۱۱- اصل گواهی بانک مبنی بر تأیید حساب جاری
۱۲- ارائهی یکی از مدارک اصل سند مالکیت ششدانگ، اصل اجارهنامه محضری، اصل اجارهنامه بنگاه
۱۳- مدرک تولیدی معتبر از وزارتخانههای تولیدی
۱۴- کد اقتصادی جدید
مدارک مورد نیاز جهت تمدید کارت بازرگانی
دارندگان کارت بازرگانی بعد از اتمام مدت اعتبار باید حداکثر تا دو سال نسبت به تمدید کارت اقدام نمایند و در غیر این صورت باید علاوه بر مدارک تمدید، کلیهی مراحل صدور کارت را مجدد طی کنند.
مدارک لازم جهت تمدید کارت بازرگانی عبارتاند از:
۱- فرم دال
۲- ارائهی اصل کارت بازرگانی هنگام حضور در اتاق
۳- اصل کارت ملی
۴- اخذ گواهی موضوع ماده ۱۸۶ قانون مالیاتهای مستقیم
۵- اظهارنامههای مالیات بر ارزش افزوده از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴
۶- اصل مفاصا حساب بیمهی تأمین اجتماعی
۷- دو قطعه عکس
۸- روزنامه رسمی
و همچنین سایر مدارکی که با توجه به شرایط خاص هر متقاضی نیاز است.
مراحل اخذ کارت بازرگانی حقوقی
فرد متقاضی برای اخذ کارت بازرگانی باید بعد از ورود به پیشخوان اینترنتی سامانه یکپارچه کارت بازرگانی هوشمند، نسبت به ثبت اطلاعات خود اقدام کند. سپس باید فرمهایی را که به صورت الکترونیکی در اختیار او قرار داده میشود، چاپ کند و بعد از مراجعه به سازمانهای مربوطه، گواهیهای مورد نیاز را اخذ کند. در مرحلهی بعد باید مدارک تکمیل شده را اسکن کرده و در پیشخوان بارگذاری کند. درنهایت بعد از ثبت درخواست و تأیید نهایی، پرونده به صورت الکترونیکی برای اتاق مربوطه صادر میشود. درصورتیکه مدارک ناقص باشد این موضوع از طریق پیامک یا پست الکترونیک به متقاضی اطلاع داده میشود تا نسبت به تکمیل آن اقدام کند.
متقاضیان باید اطلاعات خود را با دقت به سامانه وارد کنند زیرا پس از تأیید نهایی امکان ویرایش اطلاعات وجود ندارد و اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و کشاورزی مربوطه باید درخواست را عودت دهد. همچنین هیچ نگرانی بابت قطع اتصال اینترنت یا قطع سیستم وجود ندارد زیرا اطلاعات به صورت خودکار در سامانه ذخیره میشوند و متقاضی با ورود مجدد میتواند ادامهی فرآیند را انجام دهد.
متقاضیان همچنین میتوانند آخرین وضعیت درخواست خود را با مراجعه به همین سامانه مشاهده کنند. برای ثبت اطلاعات در پیشخوان الکترونیکی باید از مرورگر اینترنت اکسپلورر نسخهی ۱۰ و ۱۱ استفاده کرده و در حین ثبتنام از دکمههای Back و Forward استفاده نکنید. در ادامه مراحل ثبتنام را همراه با تصویر توضیح میدهیم.
۱- مرحلهی اول:
بعد از ورود به سامانه یکپارچهی کارت بازرگانی هوشمند روی «ثبتنام جدید» کلیک کنید.
۲- مرحلهی دوم:
اطلاعات مورد نظر را وارد کرده و بعد از نوشتن شمارهی تلفن روی «دریافت کد اعتبارسنجی» کلیک کنید تا کد تأیید تلفن همراه پیامک شود. بعد از چند دقیقه پیامکی از طرف سامانه ارسال میشود. کد ارسال شده را در محل مورد نظر وارد کرده، تیک مربوط به مطالعهی قوانین و مقررات را بزنید و روی دکمهی ثبت کلیک کنید. همچنین به همراه کد یک کلمهی عبور ارسال میشود که میتوانید برای ورود به سامانه از آن استفاده کنید. فراموش نکنید برای درخواست کارت حقیقی باید شماره ملی خود و برای درخواست کارت حقوقی باید شناسه ملی شرکت را وارد کنید.
۳- مرحلهی سوم:
بعد از ورود به کارتابل الکترونیک میتوانید از منوی سمت راست فعالیت مورد نظر خود را انتخاب کنید.
۴- مرحلهی چهارم، مشخصات متقاضی:
بعد از کلیک روی صدور یکپارچهی کارت بازرگانی فرم زیر را تکمیل کرده و آرم و مهر شرکت را بارگذاری کنید.
۵- مرحلهی پنجم، مشخصات دارندهی کارت:
در این فرم باید اطلاعات مرتبط به مدیرعامل شرکت ثبت شود.
۶- مرحلهی ششم، مشخصات تماس:
در این فرم باید اطلاعات شرکت تکمیل شود.
۷- مرحلهی هفتم، فرمهای گواهی:
در این مرحله فرمهای مرتبط جهت ارائه به سازمانهای مختلف در سیستم ثبت شده است. فرمها عبارتاند از: درخواست گواهی عدم سوء پیشینه، فرم تأیید حساب حسن اعتبار بانکی (فرم الف)، تعهدنامه مبارزه با پولشویی، فرم تعهد و گواهی امضا (فرم دال). بعد از کلیک روی عنوان هر فرم باید آن را چاپ کرده و نسبت به تکمیل آن اقدام کنید. درنهایت فرمهای تکمیل شده باید اسکن شده و در مرحلهی پیوست مدارک بارگذاری شوند. همچنین برای ورود به مرحلهی بعد لازم است فرم دال را چاپ کرده و بعد از امضا مجددا بارگذاری کنید. درنهایت فرم توسط کارشناس اتاق ارزیابی شده و در صورت تأیید وارد مرحلهی بعد میشود.
۸- مرحلهی هشتم، مشخصات ثبتی:
مقالهی مرتبط:
در این فرم اطلاعات مرتبط با اظهارنامهی شرکت باید تکمیل شوند.
۹- مرحلهی نهم، مدیران و سهامداران:
در مرحلهی نهم اطلاعات مرتبط با اعضای هیئت مدیره و سهامداران شرکت باید وارد شده و روی دکمهی ذخیره کلیک شود.
همچنین در این فرم برای حداقل یک عضو باید حق امضا تعریف شده و پس از تکمیل اطلاعات مربوطه روی دکمهی اضافه کلیک شود.
۱۰- مرحلهی دهم، رشته فعالیت:
فرم مربوط به این مرحله یعنی گزینههای انتخابی باید بر مبنای فعالیت شرکت در حوزهی واردات یا صادرات انتخاب شوند. در صورتی که فعالیت شرکت صادرات است، باید گزینهی «فقط صادرات» انتخاب شود و چنانچه فعالیت شرکت واردات باشد، باید حداکثر سه مورد از گزینههای داده شده انتخاب شوند.
۱۱- مرحلهی یازدهم، مشخصات کسبوکار:
اطلاعات این فرم مربوط به نوع فعالیت شرکت بوده که تکمیل آن اختیاری است.
۱۲- مرحلهی دوازدهم، پیوست مدارک:
در این مرحله باید کلیهی مدارک شرکت بارگذاری شوند. بخشی از مدارک، فرمهای مرحلهی هفتم هستند که بعد از چاپ، تکمیل و اسکن در این مرحله بارگذاری میشوند. بخش دیگر مدارک مربوط به مدیرعامل یا سایر مدارک شرکت است.
مدارک لازم جهت اخذ کارت
- گواهی ماده ۱۸۶ قانون مالیاتهای مستقیم
- ادارهی کل امور مالیاتی
- ادارهی امور مالیاتی
- شمارهی مفاصا حساب
- تاریخ صدور مفاصا حساب
- گواهی مبنی بر حسن اعتبار بانکی (فرم الف)
- فرم تصدیق امضا (فرم د)
- تعهدنامه صدور یا تمدید کارتهای پنج ساله (مربوط به تولیدیها)
- مدارک مربوط به گروه فعالیت
مدارک مربوط به دارندهی کارت (مدیرعامل شرکت):
- تصویر پشت و روی اسکن شدهی کارت ملی
- شناسنامه
- مدرک تحصیلی
- کارت پایان خدمت
- گواهی عدم سوء پیشینه
اسناد ثبتی:
- آگهی روزنامه رسمی (تأسیس و تغییرات)، چنانچه روزنامهها در چند صفحه باشد باید به صورت یک فایل پیدیاف در سامانه بارگذاری شود.
- گواهی پلمپ دفاتر
- اظهارنامهی ثبتنام در دفاتر بازرگانی
- اظهارنامهی ثبت شرکتها
اسناد ملک (مربوط دفتر مرکزی شرکت):
- شناسنامه/ پایان کار ساختمان
- اجاره نامهی محضری/ غیر محضری با سند مالکیت
- شمارهی ملک
- شمارهی ثبت
- شمارهی بخش
مدارک سایر نهادها (مختص تولیدیها و برای بارگذاری مجوز تولید):
- مجوز تولید
سایر مدارک:
چنانچه در مراحل قبل محلی برای بارگذاری برخی مدارک پیشبینی نشده باشد، در این قسمت قابل بارگذاری است.
مدارک مرتبط با اصلاحیهی آییننامهی اجرایی قانون مقررات صادرات و واردات (مرتبط با کد اقتصادی شرکت)
۱۳- مرحلهی سیزدهم، تأیید نهایی:
در این مرحله اطلاعات کلی شرکت و مدارک بارگذاری شده قابل رویت هستند. سامانهی ثبتنام هوشمند بر اساس مدرک تحصیلی دورهی آموزش مورد نیاز را انتخاب میکند. همچنین یک کد اعتبارسنجی برای پست الکترونیک و تلفن همراه مدیرعامل ارسال میشود که باید در فرم مربوطه وارد شود. در انتهای این صفحه کادری برای نوشتن توضیحات اضافه در نظر گرفته شده است که در صورت لزوم باید از طرف متقاضی تکمیل شود.
بعد از تکمیل فرم وضعیت پرونده از همین سیستم قابل مشاهده و پیگیری است.
اولین تصاویر رسمی از کراساور/هاچبک مفهومی و الکتریکی بیامو ویژن آی-نکست (BMW vision iNEXT) در فضای مجازی منتشر شد. این تصاویر که پیش نمایش مدل تولیدی خودروی برقی بیامو ویژن آی-نکست در سال ۲۰۲۱ است، کراساوری متعلق به آینده با بهرهگیری از DNA بیامو را نشان میدهند. شبیه سایر خودروسازان آلمانی مانند مرسدس بنز و آئودی که جدیدترین خودروهای برقی مفهومی خود را برای آینده معرفی کردهاند، بیامو نیز حالا با رونمایی مفهومی ویژن آی-نکست قصد دارد از قافله عقب نماند.
تصاویر اولیه از محصول آینده بیامو نشان میدهد که این خودروی مفهومی از جلوپنجره بزرگ عریض کلیوی دوقلو همراه با برجستگی مش جعلی بهره میبرد. جلوبنجره مشبک بیامو ویژن آی-نکست همچنین دارای کناره کروم آبی رنگ است که به سیستم محرکه دوستدار محیط زیست خودروی الکتریکی اشاره دارد.
جلوپنجره مشبک بین چراغهای باریک و بخشهای محکم سپر جلو که هوا را به داخل ورودیهای باریک هدایت میکند، قرار گرفته است. در زیر میتوان قطعات سیاه براق را دید، که از روکشهای پلاستیکی بدنه تقلید میکنند.
با نگاه به آینههای جانبی میتوان به استفاده از دوربین با تقلید از خودروسازان پیشگام مانند آئودی و لکسوس پی برد. استفاده از رینگهای بزرگ و سانروف گلخانهای متمایز روی ستون وسط (ستون B) در تصاویر مشهود است. کراساور مفهومی بیامو ویژن آی-نکست همچنین دارای تغاری بزرگ گلگیر عقب و سقف نسبتا صافی است که به اسپویلر عقب منتهی میشود.
در حالی که بقیه قسمتهای کراساور/هاچبک برقی بیامو ویژن آی-نکست دارای سبک طراحی جسورانه هستند، بخش عقب کمی عادی به نظر میرسد. با این حال، خودروی برقی آینده بیامو دارای درب صندوق عقب منحنی با چراغهای اخطار ترمز نازک است. در زیر میتوانیم سپر تلطیف شده را با برجستگیهای آبی ببینیم.
فضای کابین رویکرد متفاوتی دارد، زیرا دارای طراحی مینیمالیستی و عمدتا بدون دکمه و تریم است. در عوض راننده کراساور الکتریکی بیامو ویژن آی-نکست، پشت فرمان مستطیل شکل قرار میگیرد و به صفحه داشبورد دیجیتال "شناور" نگاه میکند. سیستم اطلاعاتی و سرگرمی بزرگی در کنار آن قرار دارد و به نظر میرسد که قاب فلزی داشته باشد.
تشخیص جزئیات بیشتر در مورد کراساور بیامو ویژن آی-نکست سخت است، اما از تصاویر میتوان دریافت که از سقف شیشهای پانوراما و کنسول مرکزی منحصربفرد بهره میبرد؛ به نظر میرسد که سطح بیرونی کنسول مرکزی دارای چوب و سنگ مرمر است. داشبورد نیز به نظر میرسد که با چوب پوشیده شده است، در حالی که برجستگیهای فلزی روی درها وجود دارد.
بیامو در خصوص ارائه مشخصات دقیق کراساور برقی و مفهومی ویژن آی-نکست با احتیاط عمل کرده است؛ اما نقشه راه بیامو در دستیابی به قابلیتهای الکتریکی تایید میکند که خودروی برقی Vision iNEXT از نسل ۵ فناوری این شرکت بهره خواهد بود. خودروساز باواریا تا به حال تایید کرده است که این خودروی الکتریکی از بسته باطری ماژولار با ظرفیت بین ۶۰ کیلووات ساعت تا ۱۲۰ کیلووات ساعت استفاده میکند. این باعث میشود که خودروهای برقی آینده بیامو با یک بار شارژ بتوانند تا ۷۰۰ کیلومتر، مسافت طی کنند.
کراساور بیامو ویژن آی-نکست علاوه بر سیستم محرکه پیشرفته، دارای سیستم رانندگی پیشرفته نیمه خودران(مستقل) است. انتظار میرود که این مدل دارای سیستم خودران با سطح ۴ خودمختاری باشد و بتواند خود را در موقعیتهای متفاوت، رانندگی کند.
RMK به تازگی تصاویری رندر شده از مدل E2 منتشر کرده است. RMK E2 یک موتورسیکلت الکتریکی با شعاع حرکتی ۳۰۰ کیلومتر است که حداکثر قدرت آن به ۶۷ اسب بخار میرسد. موضوع جالب در مورد این موتور سیکلت خاص و جذاب، طراحی قوای محرک منحصر به فرد آن، در چرخ عقب است. همچنین تصاویری از مراحل ساخت ایم موتور سیکلت منتشر شده است و نشان میدهد تیم RMK در حال ساخت نمونهی اولیه یا اصطلاحا پروتوتایپ از این موتور سیکلت هستند.
سر طراح تیم RMK، تیمو سواکیو که یک طراح فنلاندی است مدیریت این پروژه را بر عهده گرفته است. تصاویر رندر جدید منتشر شده از این موتور سیکلت نشان میدهند که فرمان موتور سیکلت ارتفاع بالایی دارد و همین مورد این موتور سیکلت را از کلاس موتور سیکلتهای کافهای خارج کرده و بیشتر به موتور سیکلتهای استریت شبیه میکند. جزئیات طراحی اطراف و روی محل باک نیز در این تصاویر رندر شده به خوبی قابل مشاهده هستند. در بخش عقبی نیز میتوانید سیمکشیهای مربوط به پیشرانهی برقی را به طور کامل مشاهده کنید. این سیمها به رنگ نارنجی رنگآمیزی شدهاند و کاملا جلب توجه میکنند. این مورد میتواند برای کسانی که به کابل و سیمکشی علاقه دارند بسیار جذاب باشد.
تنها نگرانی که در مورد این سیمها وجود دارد مسئلهی حفاظت از آنها است چون ممکن است سنگریزههایی که از چرخ جلو پرتاب میشوند با این سیمها برخورد کرده و به آنها آسیب برساند و قطعا آسیب دیدن آنها موضوعی نیست که به کام رانندگان RMK E2 خوش بیاید. تصویر زیر نمونهی اولیهی RMK E2 را به خوبی نشان میدهد و به راحتی میتوانید اسکلت اصلی و محل جایگری باتری در این موتورسیکلت را در آن ببینید. تصویر بعدی نیز پیشرانهی برقی این موتور سیکلت را در حال ساخت نشان میدهد. با توجه به طراحی خاص چرخ عقب این خودرو و اینکه پیشرانه درون چرخ عقب قرار گرفته، ساکیو و تیم همراهش ناچار شدهاند تا یک پیشرانهی انحصاری را برای این موتورسیکلت طراحی کنند.
به گفتهی ساکیو، همین چرخ عقب تقریبا یک ماه از زمان تیم را به خود اختصاص داده است. اما با این وجود کارها به خوبی پیش رفته است و انتظار میرود نمونهی پروتوتایپ تستها و آزمایشات خود را تا پیش از پایان تابستان آینده آغاز کند. RMK برنامه دارد تا پایان سال ۲۰۱۹، ۵۰ الی ۱۵۰ دستگاه از این موتور سیکلت را به تولید برساند و برای سال ۲۰۲۰ آنها را به بازار عرضه کند. همین حالا این شرکت توانسته ۱۰ پیش سفارش را برای این موتور سیکلت دریافت کند. ساکیو همچنین خبر از تولید محصول دیگری توسط RMK داد که این محصول با نام RMK E3 شناخته میشود و در حال حاضر مراحل طراحی و توسعه را پشت سر میگذارد.
به گفتهی سائوکیو اصلیترین مسئلهای که تیم RMK با آن درگیر است آن است که این موتور سیکلت بتواند استانداردهای قانونی اروپا را کسب کند تا به این ترتیب بتوان آن را به تولید انبوه رساند.
روز دوشنبه دوم ژوئیهی امسال، فضاپیمای پژوهشی CryoSat-2 که بر یخهای قطبی زمین نظارت میکند، همانند همیشه در ارتفاع بالای ۷۰۰ کیلومتر از سطح سیاره در حال گردش در مدار خود بود؛ اما در آن روز، ناظران ماموریت در آژانس فضایی اروپا (ESA) با وضعیتی خطرناک روبهرو شدند و دریافتند که قطعهای زبالهی فضایی بهطرز غیر قابل کنترلی در حال حرکت به سمت ماهوارهی ۱۶۲ میلیون دلاری آنها است.
همانطور که مهندسان به دنبال کردن مسیر هر دو جسم پرداختند، احتمال برخورد آنها با یکدیگر بهآرامی افزایش یافت و ناظران ماموریت در ادامه بهمنظور جلوگیری از حادثه، ناگزیر به مداخله شدند. در ۹ ژوئیه، آژانس فضایی اروپا با بهرهگیری از پیشرانش فضایی به CryoSat-2 شتاب داد تا آن را در مدار بالاتری قرار دهد و تنها ۵۰ دقیقه بعد، زبالهی یادشده با سرعت سرسامآور ۴.۱ کیلومتر در ثانیه از کنار ماهواره عبور کرد.
این گونه مانورها هر ساله با افزایش تراکم فضای پیرامون زمین، بیش از پیش رواج پیدا میکنند. در سال ۲۰۱۷، شرکتهای تجاری، سازمانهای نظامی، مدنی و غیر حرفهای بیش از ۴۰۰ ماهواره به دور زمین پرتاب کردند که چهار برابر بیشتر از میانگین سالانه در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ به حساب میآید. اگر شرکتهایی نظیر بوئینگ، وانوب واسپیسایکس در پیروی از برنامههای خود، صدها تا هزاران ماهوارهی ارتباطی را تا چند سال آینده به فضا بفرستند، این رقم میتواند بهمراتب افزایش پیدا کند. در صورتی که این حجم عظیم از «صورتهای فلکی مصنوعی» به فضا بروند، شمار کلی آنها با تعداد ماهوارههایی که انسان در تاریخ پروازهای فضایی پرتاب کرده است، تقریبا برابر خواهد شد.
تمام این ترافیک در فضا بهصورت بالقوه میتواند منجر به وقوع فاجعهای تمامعیار شود. در سال ۲۰۰۹، ماهوارهی تجاری شرکت ایریدیوم با یک ماهوارهی ارتباطی غیر فعال روسی بهنام کاسموس ۲۲۵۱ برخورد کرد. این حادثه منجر به ایجاد هزاران قطعه گلولهی فضایی جدید شد که هماکنون دیگر ماهوارهها را در مدار نزدیک زمین در معرض تهدید قرار دادهاند؛ منطقهای که تا ارتفاع ۲۰۰۰ کیلومتری از سطح زمین ادامه پیدا میکند. در مجموع، نزدیک به ۲۰ هزار جسم انسانساخت از ماهوارههای درحال فعالیت تا قطعات ریز پنلهای خورشیدی و قطعات راکتی در مدار وجود دارند و گردانندگان ماهواره نیز نمیتوانند از تمام برخوردهای احتمالی آنها با یکدیگر جلوگیری کنند؛ زیرا هر حرکت زمانبر و مصرفکنندهی سوختی است که در حالت عادی باید برای وظیفهی اصلی فضاپیما بهکاربرده شود.
مقالههای مرتبط:
نگرانی دربارهی زبالههای فضایی به آغاز عصر ماهواره بازمیگردد؛ اما تعداد اجسام در مدار بهقدری سریع در حال افزایش است که پژوهشگران در حال جستجو و یافتن روشهای جدید برای حل این مشکل هستند. در همین راستا، چندین تیم هماکنون تلاش میکنند تا شیوههای تخمین اجسام موجود در مدار را بهبود دهند تا گردانندگان ماهواره بتوانند بهنحو بهینهتری در فضای بیش از همه همیشه شلوغ، فعالیت کنند. در حال حاضر، برخی از پژوهشگران شروع به گردآوری حجم عظیمی از مجموعهي دادههایی کردهاند که دربردارندهی بهترین اطلاعات ممکن از موقعیت هر جسم در مدار هستند. جمعی از دیگر پژوهشگران نیز طبقهبندی زبالههای فضایی را توسعه میدهند و تلاش میکنند نحوهی اندازهگیری مشخصات نظیر شکل و اندازه هر جسم را دریابند تا گردانندگان ماهواره بتوانند از میزان خطر قرارگیری اجسام بر سر راه خود مطلع شوند و در صورت نیاز اقدامات لازم را انجام دهند. علاوه بر این، پژوهشگران متعددی نیز در حال تعیین مدارهای ویژهای هستند که ماهوارهها پس از اتمام ماموریتشان بتوانند وارد آنها شوند تا بهسرعت در اتمسفر بسوزند و از تولید زبالهی بیشتر جلوگیری شود.
آیندهی روند فعلی غیر قابل تصور است. تنها چند برخورد فضایی کنترلنشده میتواند زباله کافی برای بهراه انداختن آبشاری عظیم و سرگردان از قطعات متلاشیشده ایجاد یا به عبارتی دیگر، فضای نزدیک زمین را غیر قابل استفاده کند. کارولین فروه، پژوهشگر مکانیک مداری در دانشگاه پردیو در ایندیانا آمریکا میگوید: «اگر ما به همین شکل پیش برویم، به نقطهای بدون بازگشت خواهیم رسید.»
آلودهسازی مدارها
اخترشناسان و دیگر دانشمندان از دههی ۶۰ میلادی تاکنون نگران زبالههای فضایی بودهاند. پژوهشگران در آن هنگام مخالف یکی از پروژههای نظامی آمریکا بودند که میلیونها سوزن مسی کوچک را به مدار ارسال میکرد. این سوزنها قصد داشتند در صورتی که آزمایشهای اتمی شوروی در ارتفاع بالا موجب نابودی یونوسفر (لایهای جوی که امواج رادیویی را به مسافتهای دور در اطراف زمین بازتاب میدهد) شوند، ارتباطات رادیویی را فعال نگاه دارند. نیروی هوایی ایالات متحده، سوزنها را در سال ۱۹۶۳ به مدار ارسال کرد و با موفقیت کمربندی بازتابدهنده را در فضا شکل داد. بسیاری از سوزنها بهصورت طبیعی در طول سه سال آینده از مدار به به پایین افتادند؛ اما نگرانی از «آلودهسازی» فضا به پایان دادن به این پروژه کمک کرد.
لیزا رند، تاریخشناس علم در فیلادلفیا و و یکی از اعضای انجمن تاریخ آمریکا و ناسا میگوید:
این یکی از نخستین مثالها از عمومی دانستن فضا بهعنوان چشماندازی بود که باید پاک نگاه داشته شود.
از زمانی که شوروی اسپوتنیک، نخستین ماهوارهی خود را در ۱۹۵۷ پرتاب کرد، تعداد اجسام موجود در فضا بهتدریج سیر صعودی گرفت؛ بدین صورت که در ۱۹۷۰ به نزدیک به ۲۰۰۰ شی و با آغاز قرن بیست و یک به تقریبا ۷۵۰۰ شی رسید و در حال حاضر نیز در حدود ۲۰ هزار جسم شناختهشده در فضا وجود دارد. بزرگترین جهشهای ناگهانی در مقدار زبالههای مداری نخست در سال ۲۰۰۷ بهوقوع پیوست؛ هنگامی که دولت چین یکی از ماهوارههای خود را در یک آزمایش موشکی نابود کرد و دوم در سال ۲۰۰۹ و پس از آن بود که دو ماهوارهی ایریدیوم و کاسموس با یکدیگر برخورد کردند. این دو حادثه منجر به تولید هزاران قطعهی متلاشیشدهی تازه شدند و بهگفتهی هولگرکراگ، سرپرست واحد زبالههای فضایی در آژانس فضایی اروپا در دارمشتات آلمان، هر ساله از بین بیش از ۲۰ مانور ماهوارهای این سازمان، نزدیک به نیمی از آنها بهمنظور جلوگیری از برخورد با بقایای رهاشده از دو حادثهی یادشده انجام میشود.
ارتش ایالات متحده روزانه بهطور میانگین ۲۱ بار دربارهی احتمال برخوردهای فضایی هشدار میدهد. این ارقام احتمالا سال آینده، هنگامی که نیروی هوایی ایالات متحده یک تاسیسات راداری قدرتمند جدید را در کواجالین در اقیانوس آرام راهاندازی کند. بهنحو قابل توجهای افزایش خواهد یافت. این تاسیسات به ارتش آمریکا امکان میدهد تا اجسام کوچکتر از حد امروزی ۱۰ سانتیمتر را در مدار نزدیک زمین شناسایی کند و بدین طریق تعداد اجسام ردیابیشده را تا ۵ برابر افزایش دهد.
آسیبی که در نتیجهی برخورد فضاپیمای اندور با یک تکه زبالهی فضایی یا ریزشهابسنگ ایجاد شد.
هرچه توانایی ما در رهگیری و نظارت بر اجسام فضایی افزایش میيابد، تعداد اشیاء موجود در مدار نیز سیر صعودی میگیرد. این بدین معنی است که شرکتها، دولتها و دیگر بازیگران در فضا بهمنظور اجتناب از تهدیدی مشترک، باید به روشهای تازهای با یکدیگر همکاری کنند. از دههی ۲۰۰۰ تاکنون، گروههای بینالمللی نظیر کمیتهی هماهنگی میان آژانسها در موضوع زبالههای فضایی، دستورالعملهایی را برای دستیابی به پایداری فضا تدوین کردهاند. این رهنمودها شامل از کار انداختن ماهوارهها در پایان عمر مفید آنها از طریق خالی کردن سوخت باقیمانده یا دیگر مواد تحت فشاری است که میتوانند موجب وقوع انفجار شوند. گروههای بیندولتی نیز پیشنهاد میدهند که سازمانها یا شرکتها ماهوارههایشان را بهاندازهای کافی در اتمسفر پایین بیاورند تا پس از گذشت ۲۵ سال بسوزند یا متلاشی شوند.
با این حال، بنا به گفتهی کرگ، تاکنون تنها نزدیک به نیمی از تمام ماموریتها از دستورالعمل ۲۵ ساله تبعیت کردهاند. گردانندگان ماهوارههای برنامهریزیشده میگویند آنها مسئول مدیریت فضا خواهند بود؛ اما کرگ نگران است که مشکل زبالههای فضایی با وجود بهترین تلاشهای آنها تشدید شود. وی این سوال را مطرح میکند که «چه بلایی سر آن [شرکت]هایی خواهد آمد که ناموفق یا ورشکسته میشوند؟ آنها احتمالا برای خارج کردن ماهوارههایشان از فضا پولی خرج نخواهند کرد.»
پلیس ترافیک برای فضا
ار نظر تئوری، گردانندگان ماهواره برای آنکه بتوانند تمام ماموریتها را با ایمنی انجام دهند و هرگز به هیچ جسم دیگری نزدیک نشوند، باید فضای بسیار زیادی در اختیار داشته باشند. بنابراین، برخی از دانشمندان با تلاش برای درک موقعیت تمام بقایای سرگردان در فضا با دقتی بسیار بالا، درصدد حل مشکل زبالههای فضایی هستند. تشخیص موقعیت این زبالهها، لزوم انجام بسیاری از مانورهای غیر ضروری امروزی را با هدف جلوگیری از برخوردهای احتمالی، کاهش خواهد داد. مارلون سورج، متخصص زبالههای فضایی در شرکت ارواسپیس کورپوریشندر کالیفرنیا میگوید:
اگر از موقعیت هر جسم بهطور دقیق اطلاع پیدا کنید، تقریبا هرگز با مشکل مواجه نخواهید شد.
این رشته، مدیریت ترافیک فضا نامیده میشود؛ زیرا قابل مقایسه با مدیریت ترافیک در جادهها یا هوا است. موریبا جاه، متخصص دینامیک مداری در دانشگاه تگزاس میگوید یک روز شلوغ را در فرودگاه را تصور کنید. هواپیماهایی که همچون رشتهای از مروارید در آسمان بهخط شدهاند، در یک روال بهدقت برنامهریزیشده، نزدیک به یکدیگر فرود میآیند و پرواز میکنند. ناظران ترافیک هوایی از موقعیت هواپیماها تا دقت یک متر اطلاع دارند. با این حال، مدیریت ترافیک نمیتواند دقیقا به همان شکل در مورد زبالههای فضایی اعمال شود. تمام اجسام در مدار شناختهشده نیستند و حتی آنهایی که در پایگاههای داده بهحساب آمدهاند، با سطوح مختلفی از دقت ردیابی شدهاند. علاوه بر این، هیچ کاتالوگ معتبری وجود ندارد که تمام زبالههای فضایی شناختهشده در مدارها را بهدقت فهرستبندی کرده باشد.
جاه فهرستبندی زبالههای فضایی را با یک پایگاه دادهی مبتنی بر وب که خود توسعه داده و آن راASTRIAGraph مینامد، نشان میدهد. این پایگاه از چندین منبع نظیر کاتالوگهای نگهداریشده توسط دولتهای آمریکا و روسیه استفاده میکند تا موقعیت اجسام را در فضا به تصویر بکشد. هنگامی که او برای یافتن یک جسم فضایی بهخصوص، نامش را در شناساگر مینویسد، آستریاگراف بهمنظور تعیین آن، خطی بنفش را رسم میکند.
با این حال، آستریاگراف با برخی از اجسام بهخوبی کار نمیکند؛ از جمله بدنهی یک راکت روسی که در سال ۲۰۰۷ پرتاب شد و در پایگاه داده بهعنوان جسم شمارهی ۳۲۲۸۰ شناسایی میشود. هنگامی که جاه این شماره را وارد میکند، آستریاگراف دو خط بنفش بهتصویر میکشد؛ زیرا منابع آمریکایی و روسی برای یک جسم یکسان، دو مدار کاملا متفاوت را ذکر کردهاند. جاه میگوید تعیین مدار صحیح تقریبا غیر ممکن است؛ مگر آنکه منبع اطلاعاتی سومی بتواند به تشخیص موقعیت صحیح کمک کند.
کیوبستها، ماهوارههای مکعبیشکل کوچکی که در سال ۲۰۱۲ از ایستگاه فضایی بینالمللی رها شدند.
آستریاگراف در حال حاضر حاوی برخی، اما نه تمام منابع اصلی اطلاعاتی دربارهی ردیابی اجسام فضایی است. کاتالوگ ارتش ایالات متحده (بزرگترین پایگاه دادهی در دسترس عموم) با احتمال قریب به یقین، اطلاعات مربوط به ماهوارههای محرمانه را از قلم انداخته است. دولت روسیه نیز بهنحو مشابهی بخش زیادی از دادههای خود را افشا نمیکند. در چند سال گذشته، چندین پایگاه دادهی تجاری ردیابی فضایی توسعه یافتهاند؛ اما اغلب آنها اجازهی دسترسی آزادانه به اطلاعات خود را نمیدهند.
جاه خود را بهعنوان یک طرفدار محیطزیست فضایی توصیف میکند:
من میخواهم فضا را به مکانی تبدیل کنم که برای فعالیت ایمن و همچنین آزاد و قابل استفاده برای نسلهای آینده باشد.
وی میگوید تا زمانی که این چشمانداز به حقیقت نپیوندد، جامعهی فضایی کماکان به آلودهسازی محیط مشترک فضا و از دسترس خارج کردن آن برای نسلهای بعد ادامه خواهد داد.
جاه و دیگر مدافعان محیطزیست فضایی، دستکم در آمریکا شروع به پیشرفت کردهاند. جاه سال گذشته به دعوت تد کروز، سناتور جمهوریخواه از ایالت تگزاس که در ماه ژوئیه لایحهی نظامنامهی فضایی را معرفی کرد، در مورد مدیریت ترافیک فضایی در مقابل کنگره شهادت داد. در ماه ژوئن، پرزیدنت دونالد ترامپ نیز فرمانی را در مورد سیاست فضایی امضا کرد که مسئولیت کاتالوگ عمومی زبالههای فضایی را از ارتش به یک آژانس غیر نظامی (احتمالا وزارت بازرگانی) واگذار میکند.
فرمان سیاست فضایی فرصتی بینظیر برای مطرح کردن زبالههای فضایی در بالاترین سطوح دولت ایالات متحده است. مایک گلد، نائب رئیس بخش نظارت، سیاستگذاری و قراردادهای دولتی در شرکت فناوری فضایی ماکسار تکنولوژیز در کلرادو میگوید: «این نخستین بار است که ما این بحث را به شکلی جدی مطرح میکنیم.»
مردگان متحرک
فضای پیرامون زمین انباشته از مردگان متحرک است. نزدیک به ۹۵ درصد از تمام اجسام در مدار، ماهوارههای از کار افتاده یا غیر فعال هستند. هنگامی که گردانندهی یک ماهوارهی فعال، هشداری مبنی بر حرکت جسمی در مسیر برخورد دریافت میکند، اطلاع از میزان خطری که زبالهی پیشرو بههمراه دارد، برای وی مفید و کمککننده خواهد بود. فروه میگوید: «با افزایش بیش از پیش اجسام و خطاهای تخمینی کنونی، صرفا بهصورت بیپایان هشدارهای برخورد دریافت خواهید کرد.» البته باید در نظر داشت که ریزشهابسنگها بیانگر تهدیدی مجزا هستند و امکان ردیابی آنها اصلا وجود ندارد.
بهمنظور ارزیابی خطر برخورد قریبالوقوع، گردانندگان ماهواره باید از ماهیت جسم مطلع باشند؛ اما کاتالوگهای ردیاب، اطلاعات کمی دربارهی بسیاری از اجسام دارند. در این موارد، ارتش و دیگر ردیابهای فضایی از تلسکوپ بهره میگیرند تا پیش از وقوع برخورد، سرنخها را در کوتاهمدت جمعآوری کنند.
فروه و همکارانش در همکاری با نیروی هوایی ایالات متحده در حال توسعهی روشهایی هستند تا بتوانند جزئیات اجسام در حال گردش را حتی با وجود ناچیز بودن اطلاعات دربارهی آنها بهسرعت کشف کنند. فروه بهعنوان مثال با مطالعه دربارهی اینکه چگونه یک جسم نور خورشید را با عبور از بالای سر بازتاب میدهد، میتواند نتیجه بگیرد که آن جسم در حال حرکت است یا نه؛ سرنخی که فعال یا غیر فعال بودن جسم را مشخص میکند. تیم او همچنین در حال آزمایش الگوریتم یادگیری ماشین است؛ فناوری قدرتمندی که میتواند به فرآیند تعیین ویژگیهای اجسام سرعت ببخشد.
تکهای زبالهي فضایی که ظاهرا متعلق به یکی از ماموریتهای شاتل فضایی در ۱۹۹۸ است.
بهمحض آنکه پژوهشگران از جنس یک جسم در حال گردش مطلع شوند، چندین روش بالقوه برای کاهش تهدید آن در اختیار خواهند داشت. برخی از پیشنهادهای برگرفته از داستانهای علمی تخیلی شامل استفاده از آهنربا برای جذب زبالهی فضایی یا بهرهگیری از لیزر برای نابودی یا انحراف آن در مدار است. در هفتههای پیشرو، پژوهشگران در دانشگاه ساری در گیلدفورد بریتانیا طی پژوهشی از یک تور برای بهدام انداختن ماهوارهای آزمایشی استفاده میکنند. این پروژه که حذف زباله (RemoveDEBRIS) نامیده میشود، در ادامه ماهواره را به مداری هدایت میکند تا دوباره وارد اتمسفر شود.
اما چنین رویکردهای فعالانهای برای پاکسازی فضا از زباله با توجه به تعداد بیشمار اجسام در مدار، ظاهرا در بلندمدت عملی نخواهند بود. در نتیجه برخی از مختصصان، بهترین روش مقابله با زبالههای فضایی را رویکرد منفعلانه میدانند. این شیوه از مزیت کششهای گرانشی خورشید و ماه بهره میگیرد که با عنوان رزونانس (تشدید) شناخته میشود و میتواند ماهوارهها را در مسیر نابودی قرار دهد. آرون روزنگِرِن، متخصص دینامیک مداری در دانشگاه آریزونا هماکنون در حال توسعهی روشهایی برای انجام این کار است.
روزنگرن ابتدا هنگامی که در حال مطالعهی سرنوشت ماهوارهها در مدار میانی زمین بود، با ایدهی فوق مواجه شد. این مدار، منطقهای از فضای دور زمین است که بین تقریبا ارتفاع بالای ۲ هزار کیلومتر، جایی که مدار نزدیک زمین پایان مییابد و ۳۵ هزار کیلومتر، جایی که مدار زمینثابت (کمربند کلارک) آغاز میشود، قرار دارد. در مدار نزدیک زمین میتوان با اجبار ماهوارهها به ورود مجدد به اتمسفر، آنها را دفع کرد. همچنین اکثر ماهوارهها در منطقهی کمرفت و آمدتر زمینثابت نیز میتوانند بهصورت ایمن در مدارهای «گورستان» که هرگز ارتباطی با دیگر اجسام برقرار نمیکنند، قرار گیرند. اما در مدار میانی زمین، به علت پدیدهی رزونانس گرانشی، این امکان وجود دارد که مسیرهای ماهوارهای در طولانیمدت ناپایدار شوند.
نخستین بار تلکسوپ فضایی انتگرال متعلق به آژانس فضایی اروپا که در سال ۲۰۰۲ پرتاب شد. نشان داد که گردانندگان فضاپیما میتوانند پدیدهی یادشده را مهار کنند. انتگرال در مداری بیضیشکل سفر میکند که در طول سه مدار نزدیک زمین، میانی و زمینثابت گسترش یافته است. این ماهواره بهصورت طبیعی برای بیش از یک قرن در فضا باقی خواهد ماند؛ اما در سال ۲۰۱۵، آژانس فضایی اروپا تصمیم به تنظیم مدار آن گرفت و بر همین اساس ناظران ماهواره با چند پیشرانش فضایی جزئی، ماهواره را در مسیری قرار دارند که با رزونانس گرانشی تعامل برقرار کند و اکنون بهجای قرنها بعد، سال ۲۰۲۹ مجددا وارد اتسمفر خواهد شد.
در سال ۲۰۱۶، روزنگرن و همکارانش در فرانسه و ایتالیا نشان دادند که شبکهای متراکم از رزونانس مداری وجود دارد که نحوهی رفتار اجسام را در مدار میانی زمین تعیین میکند. روزنگرن معتقد است این شبکه میتواند راهحلی بالقوه ارائه دهد. در این شبکهی متراکم از رزونانس، مسیرهایی وجود دارند که نه به مدار میانی زمین، بلکه بهطور مستقیم به درون اتسمفر منتهی میشوند و گردانندگان میتوانند با بهرهگیری از آنها، ماهوارههایشان را بهصورت مستقیم به سمت نابودی هدایت کنند. روزنگرن میگوید: «ما این شیوه را دفع منفعلانه از طریق رزونانسها و ناپایداریها مینامیم. بله، ما نیازمند نامی جدید هستیم.»
دیگر پژوهشگران ایدهی فوق را پیش از این بررسی کرده بودند؛ اما روزنگرن در تلاش است تا این روش را به جریان اصلی تبدیل کند. او میگوید: «این یکی از ایدههای جدیدتر در [مقابله با] زبالههای فضایی است.»
دسترسی به این مسیرهای دفع ماهواره در آسمان بهراحتی امکانپذیر است. در ماه ژوئیه در کنفرانسی فضایی در پاسادینا کالیفرنیا، روزنگرن و همکارانش در مورد تحلیل خود از ماهوارههای رصدخانهی ژئوفیزیکی گردان ایالات متحده از دههی ۱۹۶۰ گزارش دادند. دانشمندان دریافتند که تغییر تاریخ یا زمان پرتاب به میزان بسیار کم ۱۵ دقیقه، میتواند منجر به تغییرات بسیار بزرگی در مقدار زمان باقی ماندن ماهواره در مدار شود. چنین اطلاعاتی میتواند بهمنظور کمک به برآورد بهترین زمان برای ترک سکوی پرتاب بهکار گرفته شود.
همانگونه که گردانندگان ماهوارههایی نظیر CryoSat-2 دریافتهاند، فعال بودن فضاپیما اکنون میتواند از وقوع بسیاری از حوادث در مسیر جلوگیری کند. هنگامی که آژانس فضایی اروپا در ماه ژوئیه تصمیم به انجام اقدام گریزآمیز گرفت، مهندسان این سازمان ناگزیر بودند کل هفته را با یکدیگر کار کنند تا برای مانور آماده شوند. به گفتهی ویتالی برون، مهندس زبالههای فضایی در آژانس فضایی اروپا، هنگامی که زبالهی فضایی بهطور ایمن از کنار CrysoSat-2 عبور کرد؛ چند روز طول کشید تا این ماهواره به مدار معمول خود بازگردد.
با این حال، هشدارها دربارهی نزدیک شدن زبالههای فضایی متوقف نمیشوند. در هفتههای بعدی، گردانندگان ماهواره ناگزیر بودند بهمنظور اجتناب از برخورد با زبالهها، ماهوارههای مختلف را دستکم ۶ مرتبه جابجا کنند آنها در ۲۳ آگوست، سنتیل ۳ بی را برای نخستین بار از سر راه زبالهای فضایی حرکت دادند؛ ماهوارهای که از قرارگیری آن در مدار تنها چهار ماه میگذشت.
سومین محصول خانوادهی مرسدس AMG پس از کوپههای SLS AMG و AMG GT، سدان AMG GT است که چند ماه پیش رونمایی شد. پس از آزمایشهای موفقیتآمیز پیشتولید، امروز مقامات خودروساز اشتوتگارت، آغاز بهکار خط تولید این سدان لوکس و گرانقیمت را تأیید کردند.
سال ۲۰۱۴ بود که اولین اقدامات برای تولید سدان جدید در خانوادهی مرسدس AMG انجام شد؛ در آن زمان هیئت مدیره برای تغییر خط تولید، اضافه کردن بخش مخصوص مونتاژ این مدل و اختصاص سرمایهای حدود یک میلیارد و ۷۵۰ میلیون دلار تا سال ۲۰۲۰ موافقت کردند. در ادامه با سرمایهگذاری بیشتر (حدود ۷۰۲ میلیون دلار) در خط تولید شهر زیندلفینگن آلمان مرسدسبنز هم موافقت شد تا مدلهایی از E کلاس، CLS کلاس، S کلاس در کنار میباخ و سری AMG GT تولید و مونتاژ شوند. بخش قابل توجهی از این سرمایهگذاری میلیاد دلاری در بخش تحقیق و توسعهی مرسدس، متوجه مدلهای آینده و فناوری خودروهای الکتریکی است.
بهطور مشخص، برند EQ که چند روز پیش، اولین محصول تولیدی خود را رونمایی کرد، از سرمایهگذاری میلیارد دلاری مرسدس در زیندلفینگن استفاده خواهد کرد. در حال حاضر، این کارخانه بر تولید بینقص مرسدس AMG GT سدان متمرکز شده است تا جای خالی CLS63 را پر میکند. سدان AMG GT در تیپ GT63 S با پیشرانهی ۸ سیلندر ۴ لیتری توئین توربوشارژ، ۶۳۰ اسب بخار قدرت و ۹۰۰ نیوتنمتر گشتاور دارد تا یکی از قدرتمندترین محصولات فعلی مرسدس بنز باشد.
بر اساس گفتههای مقامات مرسدسبنز، مدل مفهومی AMG GT به زودی با قوای فنی هیبرید و قدرت بیش از ۸۰۰ اسب بخار بهتولید خواهد رسید؛ بنابراین GT63 S در آیندهای نزدیک از لحاظ قدرت پیشرانه، جزو محصولات معمول این گروه پرافتخار آلمانی محسوب خواهد شد.
نسخهی Edition 1 مرسدس AMG GT63S سدان با قیمت پایهی ۱۶۷ هزار و ۱۶ یورو (حدود ۱۹۵ هزار دلار) ماه آینده، در آلمان عرضه خواهد شد. سدان AMG GT اوایل سال ۲۰۱۹ به آمریکا میرسد.
همهی کسانی که فیلم شبکهی اجتماعی دیوید فینچر را دیدهاند، کمابیش با داستان تأسیس فیسبوک آشنا هستند. ماجرا به ترم بهاره سال ۲۰۰۴ در دانشگاه هاروارد برمیگردد. آن زمان، نام دامنهی فیسبوک TheFacebook.comبود و جرقهی ساخت آن با الهام از فرندستر (Friendster)، یک شبکهی اجتماعی پیشرو مستقر در سیلیکون ولی در ذهن مارک زاکربرگ زده شد. آنچه شاید در این میان کمتر مورد توجه قرار گرفته، این است که فیسبوک، تنها برای مدتی بسیار کوتاه در شهر کمبریج ماساچوست مستقر بوده و ادامهی مسیر رشد و بلوغ خود را در درهی سیلیکون، آرمانشهر غولهای فناوری جهان طی کرده است.
وبگاه مارک زاکربرگ در هاروارد سروصدای زیادی به پا کرد و به فاصله کوتاهی توانست کاربران پرشماری را برای خود دستوپا کند و همین باعث شد زاکربرگ و دوستانش تصمیم بگیرند پس از پایان امتحانات آخر ترم، راهی سیلیکون ولی بشوند و در تابستان، فیسبوک را به دیگر دانشگاهها در سراسر ایالاتمتحده معرفی کنند. سیلیکون ولی، قلب تپندهی اینترنت، جایی بود که مؤسسان فیسبوک به چشم سکوی پرتابی برای تسخیر اینترنت به آن نگاه میکردند.
در سیلیکون ولی، مقارن با اوایل هزارهی جدید میلادی، تلقی رایج این بود که تب اینترنت فروکش کرده، حکمرانان اینترنت، پایههای قدرت خود را تثبیت کردهاند و وب، سلطهی بیچونوچرای خود را در سراسر اینترنت گسترانده است. از سویی دیگر کمی قبلتر در سال ۲۰۰۳، حباب داتکام از هم پاشیده بود و بسیاری از شرکتهای اینترنتی به کام نابودی کشانده شده بودند. با این حال، هیچکس نگران این نبود که تمامی این اوضاع و احوال را برای زاکربرگ جوان توضیح دهد و او را از ورود به این حوزهی پرچالش برحذر کند؛ چرا که در آن زمان کسی زاکربرگ را نمیشناخت و این جوان نوخاسته صرفا یک دانشجوی بلندپرواز بود که اینترنت و کامپیوتر هوش و حواسش را برده بود. او میدانست که آیندهاش قرار است در دنیای کامپیوتر رقم بخورد؛ اما بهجز این رویا چیز دیگری در چنته نداشت و فاقد دانش و مهارتهای لازم برای رشد و پیشرفت بود. زاکربرگ حتی زمانی که در هاروارد درس میخواند نمیدانست که وب سایت هایی مانند نپستر (Napster)، نه یک وبسایت ساده که یک کسبوکار هستند که به دست شرکت ها ساخته میشوند و باید کسی اینها را برایش توضیح میداد.
اما زاکربرگ تسلیم جو حاکم بر سیلیکون ولی نشد و آن تابستان سرنوشتساز را با ملاقات با تنی چند از کلیدیترین فعالان درهی سیلیکون به پایان برد؛ کسانی که در نهایت، مسیر فیسبوک را که در آن زمان صرفا یک وب سایت ساده بود، به طور چشمگیری تغییر دادند. برای ثبت تاریخ شفاهی آن ماههای حساس در خلال سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵،آدام فیشر (نویسندهی کتاب درهی نابغهها: تاریخ بدون سانسور سیلیکون ولی) با تمامی بازیگران کلیدی فیسبوک مصاحبه کرده و به گفتوگو با چند چهرهی شناختهشده در حوزه راهاندازی کسبوکار نشسته است.
برآیند تمامی این مصاحبهها و گفتوگوها، تصویر پرترهای از فرهنگ یکتایی شده که هنوز هم میتوان ردپای آن را در فیسبوک امروزی مشاهده کرد. کل شاکلهی سازمانی فیسبوک از چیزی شبیه به یک شوخی شروع به پا گرفتن کرد و بهعنوان یک شرکت غیررسمی تنها بهانهای بود برای اینکه چند برنامهنویس دور هم جمع شوند و در کنار تفریح و سرگرمی چند خط کد بزنند. جالب آنکه روی اولین کارت ویزیت زاکربرگ نوشته شده بود: «من یک مدیرعامل هستم لعنتی!.» شاید مؤسسان فیسبوک هیچ گاه فکرش را هم نمیکردند که روزی آغازگر عصر جدیدی در دنیای وب باشند.
کتاب درهی نابغهها، اثر آدام فیشر
آنچه در ادامه میخوانید، حاصل مجموعه مصاحبههایی است که آدام فیشر با تنی چند از مؤسسان فیسبوک و فعالان سیلیکون ولی انجام داده و برخی از نقل قولها هم از مصاحبههای منتشرنشده، برداشت شده است. گفتههای زاکربرگ، داستین موسکوویتز و دیوید چو از سخنرانیهای آنها در نشستها و رویدادهای مختلف، گرفته شده و نقل قولهای استیو جابز هم از مصاحبهی ۶۰ دقیقهای او با والتر ایزاکسون برداشت شده است.
تصویر زاکربرگ در مارس ۲۰۰۶ در مقر فیسبوک در پالو آلتو
شان پارکر (همبنیانگذار نپستر و اولین رئیس فیسبوک): دوران داتکام به نوعی با نپستر به پایان رسید و از ویرانههای داتکام، عصر شبکههای اجتماعی ظهور کرد.
استیون جانسون (نویسنده و مفسر فرهنگی برجسته): در آن زمان، وب اساسا یک استعارهی ادبی از صفحهها (pages) بود؛ صفحههایی که در آن ابرمتنها (hypertext) میان صفحات پیوند برقرار میکردند. آن هنگام هیچ تصوری از مفهوم کاربر وجود نداشت و چنین پدیدهای جایی در وب نداشت.
مارک پینکوس (یکی از مالکان حق اختراع رسانههای اجتماعی): من نپستر را آغازگر عصر وب اجتماعی میدانم که در آن نه صفحهها که کاربران اجزای اساسی هستند. برای من، این شبکه اجتماعی یک نقطهی عطف و تاریخی در سیر تحولات اینترنت بود؛ چرا که دیدم اینترنت میتواند مانند یک شبکهی همتا به همتای کاملا توزیعشده عمل کند. به این ترتیب، ما میتوانستیم از شر بازیگران بزرگ عرصه رسانه خلاص و همه بدون کوچکترین واسطهای به هم متصل شویم.
استیون جانسون: برای من همه چیز از وبلاگ نویسی در سال ۲۰۰۰ شروع شد. وبسایتها و وبلاگها حول محور نقطه نظرات شخصی یک فرد شکل گرفتند. در ادامه، این فکر به ذهن برخی خطور کرد که آیا میتوان مولفهی دیگری را پیدا کرد که بشود وب را حول محور آن سازماندهی کرد؟ درست مانند اینکه منِ نوعی به این پنج فرد اعتماد دارم و میخواهم آنچه را که آنها پیشنهاد میدهند، ببینم. و این چیزی بود که هستهی اولیهی وبلاگ نویسی را شکل داد.
شان پارکر
مارک پینکوس
استیو جانسون
اوان ویلیامز (بنیانگذار بلاگر، توییتر و مدیوم): وبلاگها در ادامه به شدت به هم پیوند خوردند و اینترنت، موضوع محوری عمدهی آنها بود. ما در اینترنت در مورد اینترنت قلم میزدیم و در ادامه بیشتر و بیشتر به اینترنت لینک میدادیم، چه چیزی از این هیجانانگیزتر
استیون جانسون: شما میتوانستید دیدگاهها و صداهای متفاوتی را در یکجا گرد هم بیاورید که هر یک لینک هایی را به شما پیشنهاد میدادند و بنابراین یک فیلتر شخصی وجود داشت.
مارک پینکوس: در سال ۲۰۰۲ من به همراه رید هافمن به طوفان ذهنی متوسل شدیم و هر ایدهای را که به ذهنمان میرسید، ریختیم روی دایره. در ادامه به اینجا رسیدیم که چه میشود اگر وب مانند یک میهمانی بزرگ باشد؟ این چه سرنخهایی در اختیار ما میگذارد؟ اصلا یک سرنخ خوب چیست؟ یک سرنخ خوب، میتواند یک شغل، یک مصاحبه، یک قرار ملاقات، یک آپارتمان، یک خانه یا حتی یک مبل باشد.
در ادامه من و رید گفتیم: این وب میتواند چیزی را خلق کند که بسیار ارزشمندتر از گوگل باشد؛ چرا که شما در اجتماع یا انجمنی حضور دارید که هر یک از اعضای آن به شدت به یکدیگر گره خوردهاند و هر کس به دلیلی در آن حضور دارد، بنابراین شما به آن اعتماد میکنید. با این حال اما نسبت سیگنال به نویز میتواند بسیار بالاتر باشد. ما آن را وب ۲٫۰ (Web 2.0) نامگذاری کردیم؛ اما کمتر کسی رغبت داشت چیزی در مورد آن بشنود؛ چرا که در آن زمان، در زمستان سرد پس از متلاشی شدن حباب داتکام به سر میبردیم.
شان پارکر: بنابراین در بازهی زمانی میان سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ همانند آنچه فیسبوک با آن مواجه بود، این احساس وجود داشت که دیگر جایی برای خلاقیت در اینترنت باقی نمانده و تمام آنچه باید انجام میشده، انجام داده شده است. احتمالا سال ۲۰۰۲، سوت و کورترین دوران اینترنت بوده است. در آن سال شرکت خدمات پرداختپیپل (PayPal) روانهی تالار بورس شد و این تنها عرضهی اولیه یک شرکت اینترنتی در آن هنگام بوده است. در آن دوران عجیبوغریب، در مجموع تنها ۶ شرکت اینترنتی تأسیس شدند. پلکسو (Plaxo) یکی از این ۶ شرکت بود. پلکسو اولین نمونه از یک شبکه اجتماعی بود و ماهیتی ناهمگون داشت؛ طوری که آن را به یک ماهی عجیبوغریب پادار تشبیه میکنند.
آرون سیتیگ (طراح گرافیک و مبدع گزینه لایک فیسبوک): پلکسو یک حلقهی مفقوده است. این شبکهی اجتماعی اولین شرکتی بود که توانست با کمک رشد ویروسی (viral growth) به موفقیت دست پیدا کند. آن زمان ما تازه با این مفهوم آشنا شده و شروع به یادگیریاش کرده بودیم.
شان پارکر: مهمترین چیزی که تابهحال روی آن کار کردهام، توسعهی الگوریتمهایی برای بهینهسازی رشد ویروسی در پلکسو بوده است.
اوان ویلیامز
آرون سیتیگ
ازرا کالاهان
آرون سیتیگ: رشد ویروسی وقتی اتفاق میافتد که افرادی که از محصول استفاده میکنند، باعث شیوع استفاده از آن توسط دیگران شوند. در واقع، مردم بهطور هدفمند و با نیت قبلی دیگران را تشویق به استفاده از محصول نمیکنند؛ چرا که خود آن محصول را دوست دارند. به بیان دیگر، در رشد ویروسی، مردم در دورهی طبیعی استفاده از محصول یا نرم افزاری به سر میبرند که موردعلاقهشان است و همین باعث سرایت آن به دیگران میشود.
شان پارکر: از شبکههای اجتماعی اولیه از جمله نپستر و پلکسو که صرفا نمونههایی ابتدایی بودند و البته شباهتهای زیادی هم به شبکههای اجتماعی امروزی داشتند تا لینکدین، مایاسپیس (MySpace) و فرندستر(Friendster) و در ادامه، شبکههای اجتماعی مدرن امروزی مانند فیسبوک، یک سیر تکاملی به وقوع پیوسته است.
ازرا کالاهان (یکی از اولین کارمندان فیسبوک): در اوایل دههی ۲۰۰۰ فرندستر توانست دل تمامی پذیرندگان آغازین را به دست آورد، شبکهای متراکم برای خود دستوپا کند، فعالیت زیادی انجام دهند و از این نقطهی عطف عبور کند.
آرون سیتیگ: مسابقهی بزرگی در جریان بود و فرندستر هم با تمام قوا در این مسابقه حضور داشت و به نظر میرسید که این وبگاه توانسته مفهومی جدیدی به نام شبکهسازی اجتماعی (social networking) را ابداع کند و برندهی بلامنازع میدان باشد. اما در ادامه راه، این وب سایت به دلایل نامعلوم، روز به روز کندتر شد و سرانجام از کار افتاد.
ازرا کالاهان: و این فضا را برای جولان مایاسپیس باز کرد.
اوان ویلیامز: مایاسپیس یک پدیدهی بزرگ در زمان خود بود.
شان پارکر: آن زمان، اتفاقات پیچیدهای در حال رخ دادن بود. فرندستر به سرعت قافیه را به مایاسپیس باخت. بنابراین فرندستر با سیر نزولی مواجه شد و موتور مایاسپیس روی دور تند افتاد.
اسکات مارلت (برنامهنویسی که ابداعگر برچسبزنی روی تصاویر در فیسبوک بود): مایاسپیس بسیار محبوب بود؛ اما دیری نپایید که مشکلات توسعه و مقیاسپذیری گریبانگیر آن شد.
آرون سیتیگ: در این بحبوحه بود که فیسبوک بیسر و صدا و بدون هیاهو در فوریه ۲۰۰۴ راهاندازی شد.
داستین موسکوویتز (دست راست زاکربرگ): در آن زمان ما با یک مشکل واقعا دمدستی روبرو بودیم که امروز ممکن است حتی خندهدار به نظر برسد. آن موقع تقریبا غیرممکن بود که با در اختیار داشتن اسم یک فرد بتوانیم بهسادگی تصویرش را پیدا کنیم. همه خوابگاهها در هاروارد یک کتابچه فهرست مستقل به نام کتابچه چهرهها (face book) داشتند که برخی از آنها چاپی و برخی دیگر هم آنلاین بودند و تقریبا اکثر آنها تنها برای دانشجویان همان خوابگاه قابل دسترس بودند. بنابراین ما تصمیم گرفتیم که یک نسخهی آنلاین یکپارچه از تمامی کتابچهها بسازیم و نامش را گذاشتیم The Facebook تا از بقیه کتابچهها که نامشان face book بود متمایز باشد.
عکس سهنفرهی زاکربرگ در کنار همخوابگاهیهایش در هارواد یعنی داستین موسکوویتز (نفر وسط) و شان پارکر (نفر سمت راست) که در سال ۲۰۰۴ به عنوان رئیس به فیسبوک ملحق شد. این عکس در ماه مه ۲۰۰۵ در محل دفتر فیسبوک در پالو آلتو گرفته شده است.
مارک زاکربرگ (موسس و مدیر اجرایی وقت فیسبوک): در عرض تنها چند هفته، چند هزار نفر در فیسبوک ثبتنام کردند و در ادامه، ایمیلهای بسیاری از دیگر دانشگاهها به دستمان رسید که از ما خواسته بودند فیسبوک را در دانشکدههای آنها هم راه بیندازیم.
ازرا کالاهان: نامنویسی در فیسبوک در ابتدا محدود به دانشگاههای آیوی لیگ (یا مجمع پیچک که گروهی متشکل از هشت دانشگاه پرآوازه آمریکاست) بود. دلیل این امر نه غرور و خودشیفتگی دانشجویان این دانشگاهها بلکه احتمال بیشتر برقراری ارتباط دوستی میان اعضای این مجمع با یکدیگر بود.
آرون سیتیگ: وقتی که فیسبوک در برکلی راهاندازی شد، قواعد برقراری روابط اجتماعی به کل تغییر کرد. وقتی که من در برکلی مشغول به تحصیل شدم، راه خبردار شدن از میهمانیها این بود که کل هفته با دیگران در مورد علاقهمندیهای خود صحبت کنیم و دائما با آنها در تماس باشیم. با فیسبوک اما خبردار شدن از آنچه در تعطیلات آخر هفته در حال رخ دادن بود، اهمیت چندانی نداشت؛ چرا که همه چیز شستهورفته در فیسبوک قابل مشاهده بود.
فیسبوک بسیار زودتر از مارس ۲۰۰۴ به پردیس دانشگاه استنفورد در قلب سیلیکون ولی نقل مکان کرد.
شان پارکر: همهی هماتاقیهای من در پورتولا ولی (شهری در سن ماتئو ایالت کالیفرنیا) به دانشگاه استنفورد میرفتند.
ازرا کالاهان: بنابراین من یک سال خارج از استنفورد بودم و در سال ۲۰۰۳ از این دانشگاه فارغالتحصیل شدم. سپس به همراه چهار نفر از دوستان هم دانشگاهیم خانهای را در نزدیکی پردیس دانشگاه برای یک سال اجاره کردیم. آن خانه، یک اتاق خواب اضافه داشت و ما برای پیدا کردن یک همخانهای دیگر شروع به جست و جوی فهرستهای ایمیلی استنفورد کردیم. در نهایت یک نفر به ایمیلهای ما پاسخ داد و برای همخانه شدن با ما ابراز علاقه کرد و او کسی نبود جز شان پارکر. همه چیز خیلی اتفاقی جفتوجور شد و آنجا بود که فهمیدیم که نپستر برخلاف فراگیر شدن، یک سنت هم نصیب شان نکرده بود.
شان پارکر: نامزد یکی از همخانهایهای من در حال استفاده از یک برنامه بود که من از او پرسیدم «چقدر این برنامه شبیه فرندستر و مایاسپیس است» که او در جواب گفت: «آره خب، ولی هیچکس اینجا از مایاسپیس استفاده نمیکند». این پاسخ او نشان میداد که مایاسپیس دیگر آن برنامه محبوب قبلی نیست.
مارک زاکربرگ: تقریبا یک سوم از کارکنان مای اسپیس به رصد تصاویر بارگذاری شده مشغول بودند تا از انتشار احتمالی محتوای هرزهنگاری جلوگیری کنند. این در حالی بود که ما به ندرت در فیسبوک با محتوای هرزهنگاری روبرو بودیم. دلیلش هم این بود که مردم در فیسبوک از اسامی واقعیشان استفاده میکردند.
آدام دانجیلو (دوست دوران دبیرستان زاکربرگ): استفاده از اسم واقعی بسیار مهم است.
اسکات مارلت
داستین موسکوویتز
آدام دانجلو
آرون سیتیگ: ما همان اول کار به اهمیت این نکته پی بردیم؛ چرا که استفاده از نام واقعی تنها چیزی است که توانست به شکلگیری یک جامعه کاربری در شبکه اجتماعی Well (یکی از اولین شبکههای اجتماعی جهان) کمک کند. ما حتی پا را فراتر از این گذاشتیم و Well را طوری ساختیم که همه کنشها را بتوان در نهایت به یک شخص واقعی منتسب کرد.
استوارت برند (موسس Well): آینده Well میتوانست بسیار درخشان باشد، اما ما کار را نیمهتمام گذاشتیم. این یکی از اشتباهاتی بود که ما مرتکب شدیم.
مارک زاکربرگ: من فکر میکنم برای یک مسئلهی فنی پیچیده همیشه یک راهحل اجتماعی سادهی واقعی وجود دارد.
ازرا کالاهان: در اوایل کار، به ساده ترین شکل ممکن فیسبوک را ساختیم؛ چرا که پروفایل های فیسبوک تنها چند فرم وب پایه بودند.
روچی سانگی (برنامهنویسی که خبرخوان فیسبوک را خلق کرد): در صفحهی پروفایل، یک تصویر کوچک از کاربر وجود داشت که به زبان بیزبانی میگفت: «این پروفایل من است» و «دوستانم را ببینید». سه چهارتا لینک هم به همراه دو باکس دیگر زیر آن تصویر قرار داشتند.
آرون سیتیگ: من به شدت تحت تاثیر شفافیت و سرراستی محصولی بودم که خودمان ساخته بودیم. برای مثال، وقتی به صفحهی پروفایل خود میرفتید، همهی المانهای صفحه به واضحترین شکل ممکن به شما میگفتند: «این تو هستی». این و دیگر جزئیات ریز دیگر بسیار مهم بودند؛ چرا که در آن زمان هیچ درک درستی از شبکههای اجتماعی وجود نداشت. بنابراین تا زمانی که محصول در اختیار کاربر قرار نگیرد و اصلاح نشود، نمیتوان شاهد بلوغ و تکامل آن بود.
شان پارکر: من نظارهگر این تحولات بودم و به تعدادی از آدرسهای ارائه شده در فیسبوک، ایمیل ارسال کردم و برای مؤسسان آن نوشتم: «من مدتی با فرندستر کار کردهام و دوست دارم با شما ملاقات کنم تا اگر بشود بتوانیم گپ و گفتی با هم داشته باشیم». و به این ترتیب ما با هم یک قرار ملاقات در نیویورک تنظیم کردیم و همراه با مارک در مورد طراحی محصول و آنچه برای خلق یک محصول ضروری است، به گفتوگو پرداختیم.
آرون سیتیگ: شان پارکر با من تماس گرفت و گفت: «سلام، من نیویورک هستم. همین الان با مارک زاکربرگ ملاقات کردم. مارک، پسر خیلی باهوشی است و دارد فیسبوک را میسازد. آن طور که او و دوستانش گفته اند، آنها یک ویژگی پنهان دارند که در حال راهاندازیاش هستند و مدعیاند که میتواند همه چیز را تغییر بدهد؛ اما مارک چیزی در مورد آن به من نگفت و همین تمام فکرم را مشغول کرده است. نمیتوانم بفهمم آن ویژگی چیست. تو چیزی در مورد آن نمیدانی؟ میتوانی آمارش را بگیری؟ فکر میکنی آن ویژگی چه چیزی میتواند باشد؟» و به این ترتیب، من و شان مدتی در مورد آن ویژگی مخفی به گفتوگو پرداختیم؛ اما سرانجام نتوانستیم بفهمیم کدام ویژگی مخفی میتواند همه چیز را تغییر بدهد.
مارک زاکربرگ دو ماه پس از ملاقات با شان پارکر با سودای تبدیل پروژهی خود به یک کسبوکار بزرگ، به سیلیکون ولی نقل مکان کرد. داستین موسکوویتز، همکار و دست راست او به همراه چند کارآموز، وی را همراهی میکردند.
مارک زاکربرگ: پالو آلتو شهری افسانهای بود که همه فناوریها از آنجا سر برآوردند. من هم دوستش داشتم و میخواستم امتحانش کنم.
روچی سانگی: من وقتی فهمیدم که فیسبوک قرار است به بی اریا (Bay Area) بیاید، حسابی شگفتزده شدم؛ چرا که فکر میکردم آنها هنوز در هاروارد مستقر هستند.
زاکربرگ کریس هیوز، دانشجوی دانشگاه هاروارد را همان روزهای اول تاسیس فیسبوک استخدام کرد تا به او در توسعهی این شبکهی اجتماعی کمک کند. این عکس در ماه مه ۲۰۰۵ در الیوت هوس گرفته شده است.
ازرا کالاهان: تابستان ۲۰۰۴ زمانی است که سلسله رخدادهای سرنوشتسازی یکی پس از دیگری به وقوع پیوست. از جمله اینکه شان پارکر هنگام قدم زدن در خیابان با مؤسسان فیسبوک روبرو شد که چند ماه قبل در شرق آمریکا با آنها دیدار کرده بود. این برخورد، درست یک هفته پس از آن روی داد که ما همگی با هم از خانهای که مشترکا در آن زندگی میکردیم، بیرون آمده بودیم. شان هم گویا با والدین نامزد خود زندگی میکرد.
شان پارکر: من داشتم بیرون خانه قدم میزدم که دیدم عدهای دارند سمت من میآیند. همهی آنها هودی پوشیده بودند و شبیه بچه دبیرستانیهای خلافکار به نظر میآمدند که دنبال دردسر میگردند. ناگهان یکی از آنها اسم من را صدا زد. من فکر کردم احیانا این تصادفی بوده و کسی با من کاری ندارد؛ اما دوباره صدایم کردند و وقتی سرم را برگرداندم یکی از آنها گفت: «سلام شان، اینجا چهکار میکنی پسر؟»
حدودا ۳۰ ثانیه طول کشید تا متوجه شدم که جریان از چه قرار است و در نهایت فهمیدم که اینها دار و دستهی زاکربرگ و داستین و رفقایش هستند. بلافاصله از آنها پرسیدم: «اینجا چهکار میکنید بچهها؟» آنها در جواب گفتند: «ما اینجا زندگی میکنیم.» در ادامه من گفتم: «جدی؟ من هم همینجا زندگی میکنم» و این واقعا عجیبوغریب بود.
آرون سیتیگ: شان با من تماس گرفت و گفت: «سلام، اصلا نمیتوانی باور کنی چه اتفاقی افتاده.» او در ادامه گفت: «هر چه سریعتر، بار و بندیل خودت را جمع کن و بیا اینجا».
شان پارکر: همه چیز خیلی سریع داشت اتفاق میافتاد و عوض کردن خانه هم برایم خیلی ساده بود.
آرون سیتیگ: بنابراین من اثاثم را جمع کردم و به دیدن آنها رفتم و از تماشای کار گروهی و تمرکز کاری آن گروه حیرتزده شدم. آنها گاهی اوقات دست از کار میکشیدند و به امور شخصی خود میپرداختند، اما در بیشتر مواقع، لپتاپهایشان جلویشان باز بود و در حال کار بودند. من چند بار در هفته به خانهی آنها سر میزدم و همیشه میدیدم که پشت میز آشپزخانه روبروی لپتاپهایشان نشستهاند و سخت مشغول کارند تا بتوانند محصول خود را توسعه بدهند.
تمام آنچه زاکربرگ و تیمش میخواستند، بهبود روزافزون فیسبوک بود و گاهبهگاهی هم از کار فارغ میشدند و استراحت میکردند تا بتوانند برای کار کردن، انرژی کافی داشته باشند. آنها حتی هرگز پایشان را از خانه بیرون نمیگذاشتند، مگر برای فیلم دیدن.
ازرا کالاهان: فرهنگ حاکم بر روزهای اولیه فیسبوک بسیار رها و بی قیدوبند بود؛ انگار که پروژهای بود که در عین برخورداری از قابلیتهای تجاری شگفتانگیز، از کنترل خارج شده بود. کافی است برای درک حال و هوای آن روزهای فیسبوک، تصور کنید که یک دانشجوی تازه وارد هستید که میخواهید در خوابگاه دانشجویی برای خودتان کسبوکار راه بیندازید.
مارک زاکربرگ: بیشتر کسبوکارها این طور نیستند که تعدادی جوان در یک خانه زندگی کنند، هر کاری دلشان خواست انجام بدهند، خواب و بیداریشان حساب و کتابی نداشته باشد و دفتر کار آنچنانی نداشته باشند. یا اینکه برای استخدام نیروهای جدید، برخلاف تمام رویههای رسمی، ابتدا آنها را به خانه خود دعوت و با آنها خوشوبش کنند، میهمانی بگیرند و با هم سیگار بکشند.
ازرا کالاهان: اتاق نشیمن، دفتر کار ما بود که گوش تا گوش آن پر شده بود از نمایشگرهای مختلف و ورکاستیشنها. تا جایی هم که چشم کار میکرد، وایتبرد به در و دیوار نصب شده بود.
در آن زمان، زاکربرگ وسواس زیادی در مورد اشتراک فایل به خرج میداد و برنامهی بزرگش در تابستان، احیای نپستر بود. این شبکه میتوانست دوباره جانی تازه بگیرد، اما این بار در قالب یک قابلیت داخلی در فیسبوک. نام این پروژهی زاکربرگ وایرهاگ (Wirehog) بود.
آرون سیتیگ: وایرهاگ همان ویژگی پنهانی بود که زاکربرگ قول داده بود میتواند همه چیز را تغییر بدهد. مارک معتقد بود که آنچه میتواند فیسبوک را بین همه محبوب و موقعیت آن را در دانشگاهها و مدارس محکم کند، ابداع روشی برای ارسال فایلها بهویژه فایلهای موسیقی به دیگران است.
مارک پینکوس: آنها این ویژگی کوچک را که سر و شکلش شبیه به نپستر بود در فیسبوک گنجاندند و شما به کمک آن میتوانید ببینید که هر کاربر، چه آهنگهایی در کامپیوتر خود دارد.
ازرا کالاهان: راهاندازی این ویژگی مقارن شد با بسته شدن نپستر به دستور دادگاه به خاطر نقض قوانین حق نشر و صنعت سرگرمی و این شکایت از برخی از افراد را برای به اشتراکگذاری غیرقانونی فایلهای موسیقی کلید زد. بنابراین روزهای غرب وحشی به پایان رسید.
آرون سیتیگ: به یاد داشته باشید که وایرهاگ زمانی راهاندازی شد که شما حتی نمیتوانستید در صفحهی فیسبوک خود، تصویر به اشتراک بگذارید. با تعلیق فعالیتهای نپستر، ماموریت وایرهاگ به راهکاری برای به اشتراکگذاری تصویر تغییر پیدا کرد. در وایرهاگ یک جعبه در پروفایل شما قرار میگرفت و دیگر کاربران میتوانستند تمامی تصاویر (یا انواع فایل های دیگر) به اشتراک گذاشته توسط شما را در آن پیدا کنند. این فایلها میتوانستند صوتی، ویدئویی یا تصویری باشند.
ازرا کالاهان: اما وایرهاگ تنها یک سرویس به اشتراکگذاری فایل بود و نه بیشتر. وقتی که من به فیسبوک ملحق شدم، به نظر میرسید که کاربران با خود فکر میکنند که وایرهاگ بهجز تسهیل ارسال و دریافت فایل، میتواند برایشان دردسرساز هم باشد. آنها به روزی فکر میکردند که به خاطر نقض قوانین حق نشر، تحت پیگرد قضایی قرار بگیرند و این به نظر، ذهنیت رایجی بود.
مارک پینکوس: من از اینکه شان دوباره میخواست سراغ موسیقی یا چیزی شبیه به آن برود، بسیار متعجب بودم.
آرون سیتیگ: من فهمیدم که شماری از وکلای فیسبوک توصیه کردهاند که وایرهاگ باید به بایگانی سپرده شود. و به این ترتیب، با سرعت گرفتن روند رشد کاربران فیسبوک، کار روی وایرهاگ متوقف شد.
ازرا کالاهان: تقاضا برای ثبتنام و پیوستن به فیسبوک دیوانهوار بود. با اینکه ثبتنام در فیسبوک به صد دانشکده محدود شده بود، اما به سرعت آوازهی آن در تمامی دانشگاهها پیچیده بود. آمار و ارقام با سرعت حیرتانگیزی در حال رشد بود. تمام نوشتههای روی وایتبردها، مربوط به دانشکدههایی بود که در صف انتظار پیوستن به فیسبوک بودند. این مسئله تابهحال رخ نداده و بسیار منحصر به فرد بود. پرسش اساسی در این میان این بود که چگونه میخواهیم رشد کنیم؟
آرون سیتیگ: بلافاصله پس از اینکه فیسبوک در یک دانشکده راهاندازی شد، در عرض یک روز، بیش از ۷۰ درصد از دانشجویان دورهي لیسانس در آن نامنویسی کردند. تا آن زمان هیچ وبسایت یا سرویسی نتوانسته بود به چنین سرعتی در رشد دست پیدا کند.
ازرا کالاهان: نمیشد با قطعیت از دستیابی به موفقیت سخن گفت، اما نشانههای موفقیت یکی پس از دیگری در حال پدیدار شدن بود. داستین همیشه از سودای خود برای ورود فیسبوک به باشگاه شرکتهای میلیارد دلاری حرف میزد. او و زاکربرگ از همان ابتدا رویاهای دور و درازی در سر داشتند و به عنوان دو جوان ۱۹ سالهی خودشیفته از اعتمادبهنفس حیرتانگیزی برخوردار بودند.
مارک زاکربرگ: گاهی اوقات دور هم مینشستیم و میگفتیم: «قرار نیست دوباره اسیر درس و مشق شویم، درست است؟»
ازرا کالاهان: غرور و جاه طلبی در عمق چشمان زاکربرگ و دوستانش موج میزد.
دیوید چو (هنرمند برجستهی گرافیتی): شان یک جوان لاغراندام و پرتلاش بود و همیشه میگفت: «میخواهم برای فیسبوک، سرمایه جذب کنم. من میخواهم هوش و حواس سرمایهگذاران را ببرم». و من به او میگفتم: «چطوری میخواهی این کار را بکنی؟» و او در این لحظه به یک مرد آلفا (قوی ترین گونهی شخصیتی مردان) تبدیل میشد. مدل موهایش از آن مدل های تروتمیز و رسمی بود و همیشه برای جلسات، حسابی به خودش میرسید و کتوشلوارهای آنچنانی می پوشید و در نهایت موفق میشد پول را از سرمایهگذار دریافت کند.
مارک پینکوس: حوالی سپتامبر یا اکتبر ۲۰۰۴ بود و من در دفتر شرکت ترایب (Tribe) در ساختمان آجری آن در محله پوتررو هیل سان فرانسیسکو حضور داشتم. در اتاق کنفرانس نشسته بودیم که شان پارکر همراه با دار و دستهی فیسبوکیها وارد شد. تیپ زاکربرگ دیدنی بود. او یک شلوار ورزشی پوشیده بود و دمپاییهای آدیداسش حسابی توجه را به خود جلب میکرد. چهرهی او از آنچه تصور میکردم جوانتر بود. سپس او روی صندلی نشست و پاهایش را روی میز ولو کرد و بعد، شان یک نفس شروع به صحبت کردن راجع به آیندهی فیسبوک کرد و از هر دری در مورد آن سخن گفت و این کاملا من را به هیجان آورده بود.
از آنجا که من گرفتار مدیریت ترایب بودم و نتوانسته بودم گلیم آن را از آب بیرون بکشم و به چه کنم چه کنم افتاده بودم، دیدن این جوان نوخاسته که توانسته بود با ایدهی سادهای کارش را آغاز کند، رشکبرانگیز بود! حتی من از تحقق رویای آنها هراس داشتم و کمی هم البته به آنها حسودیام میشد. چرا که آنها توانسته بودند خیلی سادهتر و سریعتر و با منابع کمتری اهداف خود را محقق کنند. یادم میآید که شان سراغ کامپیوتر دفتر من رفت و سایت فیسبوک را بالا آورد و شروع به نشان دادن آن به من کرد. نکته جالب اینجا بود که من در آن موقع نمیتوانستم در فیسبوک ثبتنام کنم، چرا که هنوز نامنویسی در آن محدود به دانشجویان بود.
مردم شماره تلفن، آدرس منزل و هر اطلاعات دیگری را به راحتی در فیسبوک وارد میکردند و این برای من باورکردنی نبود. اما این جوانان توانسته بودند اعتماد کاربران را جلب کنند. شان پارکر به سرعت توانست چفت و بست اولین سرمایهگذاری را برای فیسبوک محکم کند و به زاکربرگ توصیه کرد ۵۰۰ هزار دلار از پیتر تیل و ۳۸ هزار دلار از من و رید هافمن بگیرد؛ چرا که ما سه نفر از جمله معدود فعالان حوزه شبکههای اجتماعی بودیم. در آن زمان، این باشگاه، بسیار بسیار کوچک بود.
ازرا کالاهان: تا ماه دسامبر که شماری از همکاران زاکربرگ سر درس و مشق خود برگشتند، میتوان گفت فضای کاری فیسبوک کمی رنگ حرفهای به خود گرفت و کار جدیتر دنبال شد. مارک و داستین بیشتر از تابستان کار میکردند. ما تا فوریه ۲۰۰۵ در دفتر کار مستقر نشدیم. درست در همان زمانی که در حال امضای قرارداد اجارهی دفتر بودیم، شان ناگهان گفت: «بچه ها، من این هنرمند نقاشیهای خیابانی را میشناسم. ما باید از او بخواهیم که دستی به بر و روی این ساختمان بکشد.»
دیوید چو: من گفتم: «اگر میخواهید که کل ساختمان را برایتان نقاشی کنم، باید ۶۰ هزار دلار به من پول بدهید». شان در جواب او گفت: «پول نقد میخواهی یا سهام؟»
ازرا کالاهان: او در نهایت، حقالزحمهی چو را در قالب سهام فیسبوک به او پرداخت کرد.
دیوید چو: من هیچ چیز در مورد فیسبوک نمیدانستم و اصلا روحم هم از آن خبر نداشت. شما برای ثبتنام در آن باید یک ایمیل دانشگاهی میداشتید که من نداشتم؛ اما میدانی؟ بدم نمیآمد دست به یک قمار بزنم. من به شان ایمان داشتم و میدانستم این پسر جنم موفقیت را دارد و به این ترتیب دوست داشتم پولم را روی او شرطبندی کنم.
ازرا کالاهان: در ادامه ما راهی ساختمان جدید شدیم و به محض ورود، چشممان به گرافیتی حیرتانگیز چو خورد و از تعجب دهانمان باز ماند: «یا خدا، چه کرده این چو!». دفتر ما در طبقهی دوم آن ساختمان بود و به محض ورود باید با یک راه پله و یک دیوار بزرگ به ارتفاع ده فوت مواجه میشدید که چو یک گرافیتی بسیار خیرهکننده روی آن کشیده بود.
این گرافیتی بسیار رعبآور و کمی هم ناجور بود. ما به شان انتقاد کردیم و گفتیم که این نقاشی آن چیزی نیست که ما به دنبالش بودیم. اصلا به نظر میرسید که همه این برنامهها زیر سر شان است و او به چو سفارش کرده چنین طرحی را ترسیم کند؛ شمایلی از یک زن جنگجو که سوار یک بولداگ شده، اولین تصویری بود که هنگام ورود به دفتر با آن مواجه میشدیم، به نظرتان وحشتآور نیست؟
روچی سانگی: درست است، گرافیتی کمی خشن بود، اما در عین حال زنده، پرحرارت و پرتپش بود و انرژی ساطعشدهاش را حس میکردیم.
کیت جمندر (مدیر پروژه در روزهای ابتدایی فیسبوک): من دوستش داشتم؛ اما واقعا خشن و تند بود. در آن گرافیتی تصاویر زنندهای بود که من چندان میانهی خوبی با آنها نداشتم. اما در هر حال نقاشی ستیزهجویانهای بود.
ازرا کالاهان: من فکر نمیکردم که آن گرافیتی کار دیوید چو باشد و گمان میکردم همه چیز زیر سر نامزد شان پارکر است که این تصاویر عریان را نه بر دیوار حمام که بر دیوار یک دفتر کار نقاشی کرده است.
مکس کلی (اولین مدیر ارشد امور امنیتی فیسبوک): جا به جا روی دیوار تصاویر بسیار زنندهای نقش بسته بود؛ طوری که حتی صدای یکی از کارمندان بخش پشتیبانی مشترکان هم در آمد و به آنها اعتراض کرد. من در نهایت به فروشگاه رفتم و یک قلممو خریدم و بخشهای زنندهی گرافیتی را محو کردم.
جف روثچایلد (سرمایهگذاری که در نهایت یکی از کارمندان فیسبوک شد): آن گرافیتی واقعا سرکش و رعبآور، اما در عین حال بسیار حیرتآور بود. با آن گرافیتیها، آن محل بیشتر به یک خوابگاه دانشجویی یا انجمن دوستی شبیه شده بود تا یک شرکت رسمی.
کیت جمندر: در گوشه و کنار شرکت، کلی پتو بود که به حال خود رها شده بود و از کنسول های بازیهای ویدئویی گرفته تا لگو و تفنگ اسباببازی همه جا به چشم میخورد و نشانهای از تمیزی و مرتب بودن در کار نبود.
جف روثچایلد: در آنجا یک کنسول پلی استیشن هم بود. یک جفت کاناپهی کهنه هم روبروی آن وجود داشت و مشخص بود که عدهای قبلا آنجا خوابیده بودند.
کارل بالون (یکی از اولین برنامهنویسان فیسبوک): من احتمالا دو یا سه شب در هفته در محل شرکت می ماندم و در دورهمیهای بچهها جایزه «محتملترین فرد برای پیدا شدن زیر میزش» را دریافت کردم.
جف روثچایلد: آنها همچنین در شرکت یک قفسهي بزرگ برای نوشیدنیهای نشاطافزا داشتند و بعد از یک روز طولانی کاری دور هم مینشستند و صفا میکردند.
ازرا کالاهان: در دفتر انواع و اقسام نوشیدنی در دسترس بچه ها بود. گاهی اوقات صبحها که از خواب بیدار میشدم میتوانستم بوی تند نوشیدنیها را در فضا احساس کنم.
روچی سانگی: در دفتر یک بشکه برای نوشیدنیها وجود داشت که در بالای آن یک دوربین نصب شده بود. این دوربین حضور فرد را در بالای سر بشکه تشخیص میداد و به بقیه میگفت که چه کسی سراغ نوشیدنیها رفته، بنابراین راهی برای مخفیکاری وجود نداشت و بلافاصله تصویر شما را برای همه ارسال میکرد و به همه میگفت که فلانی و فلانی رفتهاند سر وقت بشکه. این بشکه به عنوان یک پتنت به ثبت رسیده است.
ازرا کالاهان: وقتی که برای بار اول خواستیم به دفتر نقل مکان کنیم با یک قفل مواجه شدیم که نتوانستیم از آن سر دربیاوریم؛ اما در به طور خودکار راس ساعت ۹ صبح باز میشد. من موظف بودم که هر روز قبل از ساعت ۹ در محل دفتر حاضر باشم تا مطمئن شوم کسی از بیرون برای دزدی داخل دفتر نمیشود؛ چرا که هیچ کدام از بچهها قبل از ظهر پایش را به آنجا نمیگذاشت. تمام دار و دستهی فیسبوک بی برو و برگرد شبکار بودند.
کیت جمندر: بچهها (يعنی کارکنان فیسبوک که به معنای واقعی کلمه هم از نظر سنی بچه بودند) حولوحوش ساعت ۱۱ تا ۱۲ کارشان را شروع میکردند.
روچی سانگی: گاهی اوقات من به جای شلوار، پیژامه میپوشیدم که از قضا خیلی هم باحال بود. انگار که هنوز در دانشگاه و خوابگاه هستیم و همزمان داریم تجربیات مشابهی را در زندگی کسب میکنیم. کار ما بسیار فوقالعاده، هیجانانگیز و جالب بود و انگارنهانگار که داریم کار میکنیم نه تفریح.
ازرا کالاهان: شما [کارکنان فیسبوک] دارید خوش میگذرانید. با همکارانتان نوشیدنی میخورید و گاهی اوقات هم در محل شرکت با آنها قرارومدار ملاقات میگذارید...
روچی سانگی: ما در فیسبوک توانستیم نیمهی گمشدهی خود را پیدا کنیم. سرانجام همه ازدواج کردیم و الان هم داریم بچه هایمان را بزرگ میکنیم.
کیت جمندر: اگر به کسانی که آن روزها در فیسبوک کار میکردند، نگاهی بیندازید و جویای اوضاع و احوال آنها شوید، می بینید که نزدیک به ۷۵ درصد از آنها در نهایت از هم طلاق گرفتند.
مکس کلی: وقت ناهار برای خودش ماجرایی داشت. آشپز ما تعادل روانی نداشت و معلوم نبود چه چیزی داخل غذاهایش میریزد. گاهی اوقات در ماهی کرم پیدا میکردیم که واقعا رقتانگیز بود. من به طور معمول تا ساعت ۳ بعدازظهر کار میکردم و سپس چرخی در شرکت میزدم تا ببینم که آن شب قرار است چه بلایی بر سرمان نازل شود. چه کسی قرار است چه چیزی را راهاندازی کند؟ چه کسی آماده است اصلا؟ حرفوحدیثها چه میگویند؟ اصلا در شرکت چه خبر است؟
استیو پرلمن (کهنهکار سیلیکون ولی که کارش را با آتاری شروع کرد): یک فضای استراحت و دورهمی مشترک با فیسبوک داشتیم و در حال ساخت یک سختافزار برای فناوری ضبط چهره بودیم. بچههای فیسبوک اما داشتند روی کدهای HTML خود کار میکردند. آنها حوالی ظهر به شرکت میآمدند، ناهار مختصری میخوردند و سپس در میانههای بعدازظهر دست از کار می کشیدند. واقعا زندگی میکردند! من یک استارتاپ شبیه آنچه آنها داشتند، نیاز دارم. تنها چیزی که ما در مورد فیسبوک میدانستیم این بود که تعدادی بچهی خوب و سربهراه دارند برایش کار میکنند اما هرگز پایشان را از دفتر بیرون نمی گذارند.
مکس کلی: حولوحوش ساعت ۴ بعدازظهر من با تیم خودم جلسه میگذاشتم و برنامهی تفریح آن شب را با هم ردیف میکردیم و بعد راهی خیابان میشدیم. معمولا ۵ تا ۸ نفر بودیم که شبانه به دل خیابان میزدیم و بارهای خیابان دانشگاه را زیر و رو میکردیم و در نهایت با هم شام میخوردیم.
روچی سانگی: همه ما وقتی دور هم مینشستیم، بحثهای علمی عمیقی بین ما در میگرفت و پرسشهایی از این قبیل را مطرح میکردیم که: «از لحاظ نظری، اگر این شبکه [فیسبوک] یک گراف باشد، چگونه میتوان ارتباط بین دو کاربر را وزندهی کرد؟ ارتباط یک تصویر با یک کاربر را چطور؟ این شبکه قرار است در نهایت به کجا برسد؟ اگر بتوانیم چنین شبکهای را بسازیم، چهکارهایی میتوانیم با آن بکنیم؟»
شان پارکر: گراف اجتماعی (social graph) یک مفهوم ریاضی از نظریهی گراف است؛ اما استفاده از این عبارت، بیشتر روشی بود که بتوانیم به کمک آن، کار خود را برای دانشگاهیانی که پیش زمینه ریاضی داشتند، توضیح بدهیم؛ چرا که آنچه داشتیم می ساختیم، بیش از آنکه یک محصول باشد، شبکهای متشکل از گرهها بود که در میان آنها جریان اطلاعاتی خروشانی وجود داشت. نظریهی گراف هم راجع به همین است و بنابراین ما در حال ساخت یک گراف اجتماعی بودیم. قرار نبود اینها را به طور عمومی اعلام کنیم و صرفا اشاره به گراف اجتماعی، روشی بود برای اینکه کار خود را برای یک ریاضیدان تشریح کنیم.
روچی سانگی: وقتی به گذشته نگاه میکنم، نمیتوانم باور کنم که ما اینقدر راحت راجع به همه چیز با هم گفتوگو میکردیم. ما دور هم مینشستیم و از هر دری با هم بحث میکردیم و جالب آنکه این مباحثات به هیچ عضو خاصی از گروه محدود نبود. حتی قرار نبود آن بحثها به نتایج معینی ختم شوند و کاملا برآمده از افکار بچه ها بودند و هر کسی میتوانست آزادانه در آنها مشارکت کند.
مکس کلی: بچهها که هنوز در حال میگساری و تفریح بودند، حولوحوش ساعت ۹ شب، دستوپایشان را جمع میکردند تا برای کار آماده شوند: «امشب قرار است چه فیچر جدید را راه بیندازیم؟ چه کسی آماده است؟ چه کسی آماده نیست؟ تقریبا حولوحوش ساعت ۱۱ شب همه چیز تثبیت میشد و میدانستیم باید آن شب روی چه چیزی کار کنیم.»
کیت جمندر: هیچ رویه یا فرآیند ویژه ای وجود نداشت و این بسیار حیرتآور بود. برای مثال، مهندسان به طور مخفی روی چیزی کار میکردند که عمیقا نسبت به آن شور و حرارت داشتند و ناگهان در نیمههای شب آن را بدون طی هیچ گونه فرآیند آزمایشی به اتمام می رساندند.
ازرا کالاهان: اکثر وبسایتها از پلتفرم های تست بسیار مقاومی برخوردار بودند، بنابراین جای نگرانی نبود و مهندسان میتوانستند تغییرات ایجاد شده را آزمایش کنند. و این روش کار ما بود.
روچی سانگی: با فشار یک دکمه شما میتوانید کد را به صورت زنده روی سایت بارگذاری کنید. از آنجا که ما عمیقا به فلسفه سریع حرکت کن و موانع را کنار بزن باور داشتیم؛ بنابراین برای ایجاد تغییرات، یک هفته یا حتی یک روز هم صبر نمیکردیم. اگر کد آماده بود، باید میتوانستیم آن را بلافاصله روی وب سایت بارگذاری کنیم و این واقعا یک کابوس بی انتها برای ما کدنویسها بود.
کیت جمندر: آیا سرورهای ما میتوانند سرپا بمانند؟ یا فرآیند تست یک ویژگی از نظر حفرههای امنیتی به چه ترتیب خواهد بود؟ کافی است در جای دیگری بهجز فیسبوک با این مسائل روبرو شوید و ببینید چه اتفاقی میافتد.
جف روثچایلد: این در واقع همان ذهنیت هکری است و شما طبق آن کافی است کار را انجام دهید. این روش، وقتی که ما ده تا کارمند داشتیم جواب میداد. اما وقتی ۲۰، ۳۰ یا ۴۰ نفره شدیم، من زمان زیادی را صرف بالا نگهداشتن سایت میکردم و مجبور بودم برای خارج نشدن رشتهی امور از دستم، نظم و ترتیبی به رویههای کاری بدهم.
روچی سانگی: ما باید نیمههای شب کدها را بارگذاری میکردیم؛ چرا که در آن ساعات بیشتر کاربران آنلاین نبودند و میتوانستیم اشکالات برنامهها را برطرف کنیم. اما واقعا کار عذابآوری بود؛ چرا که مجبور بودیم تا پاسی از شب و حتی تا حوالی صبح بیدار بمانیم و همه باید در فرآیند توسعه کدها و اشکالزدایی از آنها مشارکت میکردیم.
مکس کلی: حوالی ساعت یک نیمهشب، ما میفهمیدیم که آیا همه چیز روبهراه شده یا اینکه به قهقرا رفتهایم. اگر اوضاع خوب بود، خیالمان راحت میشد و میتوانستیم برای مدتی کوتاه بخوابیم. اگر هم اوضاع، قهقرایی میشد، میگفتیم: «بسیار خوب، حالا باید آستین ها را بالا بزنیم و این باگ لعنتی را برطرف کنیم».
کیت جمندر: اینجا بود که تازه دردسر شروع میشد.
روچی سانگی: این فرآیند بارگذاری کد و اشکالزدایی آن همین طور تا حوالی صبح ادامه پیدا میکرد.
مکس کلی: اگر دوباره ساعت ۴ میشد و ما هنوز موفق به اشکالزدایی نمیشدیم، من میگفتم: «باید دوباره سعی کنیم و کد را اصلاح کنیم». و این یعنی اینکه تیم باید دوباره راس ساعت ۶ صبح کارش را شروع میکرد و تنها میتوانست بین ساعات ۴ تا ۶ استراحت کند و این چرخه هر روز به مدت ۹ ماه تکرار شد و این واقعا دیوانهکننده بود.
جف روثچایلد: هفت روز هفته اوضاع به همین منوال بود. من تمام وقت سر کار حاضر بودم. برای اینکه بتوانم بیشتر از ۲ ساعت نخوابم، قبل از خوابیدن، یک لیوان بزرگ آب مینوشیدم. مجبور بودم همه چیز را وارسی کنم تا مطمئن شوم که در مدت استراحت من، اشکالی پیش نمیآید و این چرخه در تمام روزها و شبها ادامه داشت.
کیت جمندر: برای کسی که سنی از او گذشته بود و خارج از شرکت برای خودش، خانواده و زندگی داشت، این سبک کاری بسیار چالشبرانگیز بود. اگر سن شما از بقیه اعضای تیم بیشتر بود و متاهل بودید و غیر از کار باید به زندگی تان هم میرسیدید، واقعا این احساس وجود داشت که به اندازهی کافی به اهداف شرکت متعهد نیستید.
مارک زاکربرگ: چرا اکثر استادان شطرنج، زیر ۳۰ سال سن دارند؟ جوانان، زندگی سادهتری دارند. ما [به عنوان چند جوان] ممکن است ماشین یا زن و زندگی نداشته باشیم. تنها چیزی که من دارم، فقط یک تشک است.
کیت جمندر: فرض کنید شما بالای ۳۰ سال سن دارید و چنین چیزی از رئیستان بشنوید!
مارک زاکربرگ: جوانان فقط باهوشتر هستند.
روچی سانگی: آن زمان ما خیلی جوان بودیم. انرژی بی نهایت زیادی داشتیم و میتوانستیم از پس کارها بربیاییم؛ اما لزوما در همه چیز بهترین و کارآمدترین تیم نبودیم. مدیران ارشد ما حق داشتند که کمی ناامید شوند، چرا که ما تا پاسی از شب در غیاب آنها به بحث و گفتوگو مشغول بودیم و وقتی صبح میشد و آنها به محل شرکت میآمدند با تغییرات زیادی مواجه میشدند که شب اتفاق افتاده بود. اما این طور کار هم لطف خاص خوش را داشت.
ازرا کالاهان: صد کارمند اول فیسبوک معمولا با یکی از کارکنان اولیه تیم فنی یا پشتیبانی دوست بودند. بسیاری از آنها تازهفارغالتحصیلان دانشگاه بودند. وقتی که ما به دفتر نقل مکان کردیم، فرهنگ زندگی خوابگاهی هنوز در شرکت جاری بود اما به تدریج شروع به کمرنگتر شدن کرد. در ادامه هنوز هم آن احساس راحتی خوابگاه وجود داشت، اما دیگر تمام کارمندان، بچه های دانشگاه نبودند و پای بزرگترها و متخصصها به شرکت باز شده بود.
جف روثچایلد: من در فوریه ۲۰۰۵ به فیسبوک ملحق شدم. در پیادهروی بیرون شرکت یک منو به شکل کاریکاتوری از یک سرآشپز با یک تختهسیاه وجود داشت و روی آن هم فهرستی از شغلها نوشته شده بود. در واقع همانند یک آگهی استخدام بود.
شان پارکر: در آن زمان، سروصدای یک غول، گوش فلک را کر کرده بود و آن غول کسی نبود جز گوگل که تمامی مهندسان کاربلد را میبلعید.
کیت لوز (اولین کارمند خدمات مشتری فیسبوک): فکر نمیکنم که میتوانستم در گوگل کار کنم. برای من فیسبوک خیلی باحالتر از گوگل بود، البته نه لزوما به این دلیل که فیسبوک باحالترین شرکت آن زمان بود؛ بلکه به این دلیل که فرهنگ کاری حاکم بر گوگل بسیار خشک و انعطافناپذیر بود، در حالی که اوضاع در فیسبوک بهتر بود و کارمندانش به کل بیخیال زندگی و تفریح نشده بودند. فیسبوک یک شبکهی اجتماعی بود و علیالقاعده نباید از مؤلفههای زندگی اجتماعی آمریکا تهی میبود.
کیت جمندر: در پایین دست خیابانی که دفتر شرکت در آنجا مستقر بود، خانهای قرار داشت که پنج شش تن از مهندسان ما آنجا زندگی میکردند و استاد بازی بیرپانگ شده بودند. آن خانه بیشتر از آنکه یک منزل مسکونی باشد، به باشگاههای شبانه شبیه بود.
تری وینوگراد (استاد برجستهی علوم کامپیوتر استنفورد): در واقع به عبارتی، فیسبوک بازتابی از فرهنگ دانشجویان لیسانس و گوگل بیشتر منعکسگر فرهنگ دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود.
جف روثچایلد: قبل از اینکه وارد فیسبوک بشوم، گمان میکردم که این بچه ها دارند یک وبسایت دوستیابی راه میاندازند. حدودا یک تا دو هفته طول کشید تا بفهمم که فیسبوک قرار است به چه دردی بخورد. زاکربرگ پیشتر به ما گفته بود که ما یک شبکهی اجتماعی نیستیم. او تاکید کرده بود: «فیسبوک یک شبکهی اجتماعی نیست. ما در واقع یک ابزار اجتماعی برای افرادی هستیم که آنها را واقعا میشناسیم».
مایاسپیس در پی ساخت یک جامعهی کاربری آنلاین میان افرادی بود که علایق مشترک داشتند. ممکن است فیسبوک هم تا حدی شبیه به مایاسپیس به نظر برسد؛ اما به دنبال هدف جامعتری هستیم. در واقع ما میخواهیم کارآمدی و اثربخشی ارتباطات دوستی را بهتر کنیم.
مکس کلی: من با زاکربرگ گفتوگو کردم تا بدانم که او در نهایت چهکاربردی را برای فیسبوک متصور است. او گفت: «فیسبوک قرار است افراد را به هم وصل کند و میخواهد سیستمی را بسازد که هر کسی در آن اقدام به برقراری ارتباط میکند، ارزشی برای شما به همراه بیاورد. و در این سیستم هیچ اهمیتی ندارد که شما کجا هستید، با چه کسی زندگی میکنید یا قرار است چگونه زندگیتان را تغییر بدهید؛ چرا که شما همیشه با افرادی در ارتباط هستید که بیش از هر چیز دیگری برای شما اهمیت دارند و شما همیشه میتوانید زندگیتان را با آنها به اشتراک بگذارید.
من بعد از شنیدن این جملات به فکر فرو رفتم و بعد تصمیم گرفتم که باید عضوی از خانواده فیسبوک شوم. در دههی ۹۰ میلادی همهی ما تصوری رویاگونه از آیندهی اینترنت داشتیم و فیسبوک همانند بازگشت زیبایی به ماهیت اصیل اینترنت بود که در آن همه میتوانستند فارغ از تمام مرزها و تعصبات به هم وصل شوند و بدون کوچکترین خللی هر چیزی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. فیسبوک برای من همان آرمانشهر رؤیایی بود. مارک در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی از رویاهای دور و دراز ما بیخبر بود، اما من فکر میکنم که او به طور ذاتی به هدف اصلی ابداع اینترنت پی برده بود. اینجا بود که فهمیدم مانند روزهای اولیه معرفی اینترنت قرار است اتفاق ویژه ای بیفتد و تصمیم گرفتم که تمام توان خودم را در خدمت فیسبوک بگذارم و این بسیار هیجانانگیز و جذاب بود.
آرون سیتیگ: در تابستان ۲۰۰۵ مارک همهی ما را دور هم جمع کرد و گفت: «ما در این تابستان به دنبال پنج هدف هستیم.» او ادامه داد: «ما میخواهیم سایت را بازطراحی کنیم. همچنین قرار است ويژگی جدیدی به اسم خبرخوان را به سایت اضافه کنیم که به شما می گوید دوستانتان در حال انجام چهکاری در سایت هستند. ما میخواهیم بخش Photos را راه بیندازیم و بخش Parties را به Events تغییر نام دهیم. همچنین قصد داریم یک محصول برای کسبوکارهای محلی توسعه بدهیم.» و وقتی که ما موفق شدیم یکی از آن کارها را به سرانجام برسانیم، بازطراحی سایت را در دستور کار خود قرار دادیم. Photos پروژهی بعدی من بود.
ازرا کالاهان: فیسبوک در آن زمان تنها یک چیز داشت و آن پروفایل بود. خبرخوان هنوز راهاندازی نشده و سیستم پیامرسانی هم بسیار ضعیف بود. یک محصول بسیار ابتدایی برای رویدادها وجود داشت که میتوانستید به کمک آن برای میهمانیهای خود برنامه بریزید و تقریبا هیچ قابلیت دیگری در دسترس نبود. حدودا هیچ تصویر دیگری غیر از عکس پروفایل شما در وبسایت نبود. همچنین نمیتوانستید از تغییرات اعمال شده توسط دیگران باخبر شوید. تنها راهی که میتوانستید بفهمید چه کسی تصویر پروفایلش را تغییر داده این بود که زود به زود به پروفایلش بروید و تصویرش را چک کنید.
آرون سیتیگ: عدهای بودند که ساعتبهساعت، تصویر پروفایلشان را عوض میکردند تا بتوانند تصاویرشان را به اشتراک بگذارند.
اسکات مارلت: در آن زمان، فوتوز پردرخواستترین ویژگی بود. بنابراین، من و آرون به فکر فرو رفتیم و روی وایتبرد ایدههایمان را نوشتیم و راجع به بهبود به اشتراکگذاری تصاویر و اینکه چه دادههایی باید ذخیره شوند با هم گفتوگو کردیم. تقریبا پس از یک ماه به یک نمونهی اولیهی بسیار خوب برای بخش فوتوز دست پیدا کردیم. این نمونه بسیار ساده بود. در واقع شما یک تصویر را ارسال میکردید، آن تصویر وارد یک آلبوم میشد، سپس شما مجموعهای از آلبومها را در اختیار داشتید و آنگاه میتوانستید افراد دلخواه را در آن تصاویر تگ کنید.
جف روثچایلد: آرون ایدهی نابی در مورد تگ کردن داشت؛ قابلیتی که تبدیل به یک ویژگی انقلابی شد.
آرون سیتیگ: من فکر میکنم کلیدیترین ویژگی تگ کردن این بود که به شما بگوید چه کسانی در یک تصویر حضور دارند. ما مطمئن نبودیم که این ویژگی بتواند سرانجام موفقیتآمیزی داشته باشد و صرفا حسمان نسبت به آن مثبت بود.
فوتوز در اکتبر ۲۰۰۵ در دسترس کاربران قرار گرفت و توانست ۵ میلیون کاربر برای خود دستوپا کند که تقریبا همهی آنها دانشجو بودند.
اسکات مارلت: ما ابتدا این ویژگی را در دانشگاههای هاروارد و استنفورد راهاندازی کردیم؛ چرا که رفقایمان آنجا بودند.
زاکربرگ کدنویسی را از سنین پایین در محلهی دابس فری نیویورک شروع کرد؛ جایی که او همراه با والدینش ادوارد و کارن و خواهرانش رندی و آریل زندگی میکرد.
آرون سیتیگ: ما سپس به کمک یک نمایشگر تلویزیونی بزرگ، شروع به رصد تمامی تصاویری کردم که کاربران در این سرویس بارگذاری میکردند. اولین تصاویری که روی صفحهنمایش آمد، والپیپرهای ویندوز بود و کاربری تمامی والپیپرهای خود را از دایرکتوری ویندوز در سرویس فوتوز آپلود کرد و که واقعا بسیار ناامید کننده بود؛ چرا که ما فکر میکردیم ممکن است کاربران هنوز نتوانستهاند از کارکرد فوتوز سردر بیاورند؟ شاید هم سرویسی که ما توسعه داده بودیم به مشکل برخورده بود.
اما تصویر بعدی، عکس فردی بود که همراه با رفقایش در حال گردش بود و همین طور در ادامه، کاربران تصاویر بیشتری را از خود روی این سرویس بارگذاری کردند.
مکس کلی: شما انگار در هر عروسی شرکت داشتید، حتی میتوانستید مراسم جشن تکلیف یهودیان را ببینید و این واقعا شگفتانگیز بود. جالب آنکه در ادامه، حتی یک تصویر زننده از اندام یک مرد هم روی سایت بارگذاری شد که در نوع خودش جالب بود!
آرون سیتیگ: در همان روز اول، کاربری ۷۰۰ تصویر را بارگذاری کرد و روی آنها تعدادی از دیگر کاربران را تگ کرد و بعد بلافاصله از فیسبوک خارج شد.
جف روثچایلد: ما در عرض سه ماه، از هر وب سایت دیگری روی اینترنت، تصاویر بیشتری دریافت کردیم. حالا باید بپرسید چرا؟ همه چیز به قابلیت برچسبزنی یا همان تگ کردن برمیگشت. هیچکس نیست که ایمیلی دریافت کند که در آن نوشته شده باشد: «فردی تصویری از شما را روی اینترنت آپلود کرده است.» و بتواند بیخیالش شود. این [کنجکاوی] عین ذات آدمیزاد است.
ازرا کالاهان: منحصر به فرد ترین مکانیزم رشد در آن موقع همین قابلیت تگ کردن بود. طوری که تمام تصمیمات برای توسعهی محصول در فیسبوک را تحت تاثیر قرار داد. این اولین باری بود که در نحوه کار مردم با فیسبوک، تغییر بنیادی ایجاد شده بود. ابداع قابلیت برچسبزنی، ذهنیت مؤسسان فیسبوک را تغییر داد و همزمان شد با راهاندازی خبرخوان و کمکم زاکربرگ و دوستانش را متقاعد کرد که وقتش رسیده که پا را از دانشگاهها بیرون بگذارند.
جف روثچایلد: پروژهی خبرخوان در پاییز ۲۰۰۵ کلید خورد و در پاییز ۲۰۰۶ راهاندازی شد.
داستین موسکوویتز: خبرخوان، تجسم عینی توزیع ویروسی بود.
ازرا کالاهان: خبرخوان همان چیزی است که اساس فیسبوک امروزی را تشکیل میدهد.
شان پارکر: نام اول خبرخوان، تازه چه خبر؟ (What’s New) بود و فقط تمامی اتفاقات رخ داده درون شبکه فیسبوک را پوشش میداد و مجموعهای بود از بهروزرسانیها در استاتوسها و تغییر تصاویر پروفایل کاربران.
کیت جمندر: خبرخوان در واقع نوعی آلبوم بود که همهی خبرها را پوشش میداد؛ با این حال، چند الگوریتم مرتبسازی در آن تعبیه شده بود؛ چرا که نمایش تمامی اتفاقات جاری از توان ما خارج بود. در واقع دو جریان اصلی در خبرخوان وجود داشت: کارهایی که شما در حال انجام آن هستید و کارهایی که سایر کاربران شبکه دارند انجام میدهند.
ازرا کالاهان: بنابراین خبرخوان یا همان نیوزفید اولین صفحهای بود که هنگام ورود به فیسبوک با آن مواجه میشدید و دیگر از آن صفحهی ثابت، خستهکننده و بی فایده خبری نبود. خبرخوان به طور مداوم با اتفاقاتی که پیرامون شما رخ میداد، بهروز میشد. اتفاقاتی که فیسبوک فکر میکرد برای شما مهم باشند.
روچی سانگی: خبرخوان ایدهی واقعا شگفتانگیزی بود؛ چرا که به طور معمول وقتی اسم روزنامه میآید، همه یاد محتوای دستچین شدهای میافتیم که توسط عدهای انگشتشمار انتخاب، چاپ و منتشر میشود و نهایتا به دست چند ده یا دست بالا چند صد هزار نفر میرسد. اما فیسبوک با خبرخوان خود ده میلیون روزنامه متفاوت ساخت؛ چرا که هر کاربری میتوانست نسخهی شخصیسازیشدهی خودش از روزنامه را داشته باشد.
ازرا کالاهان: این واقعا اولین قدم دشوار و تاریخی در فرآیند مهندسی محصول بود. میزان حجم از دادهای که تولید میشد بسیار چشمگیر بود و باید برای مدیریت این تغییرات و چگونگی انتشار دادهها در سطح فردی راهکاری اندیشیده میشد.
روچی سانگی: ما یک سال و نیم روی این مسئله کار کردیم.
ازرا کالاهان: و سپس این پرسش اساسی مطرح شد: چگونه میتوانیم چیزهایی را بیشتر در معرض دید کاربر بگذاریم که برایش از بیشترین اهمیت ممکن برخوردار است؟ مسائلی از این دست، از نظر مهندسی بسیار پیچیده هستند.
روچی سانگی: بدون آنکه دقیقا بدانیم به کدام سو حرکت میکنیم، یکی از بزرگترین سامانههای توزیعشده در نرمافزار را در آن زمان ساختیم که واقعا در نوع خودش بینظیر و یکتا بود.
ازرا کالاهان: ما این سیستم را در اختیار داشتیم و هفتهها با آن سر و کله میزدیم که واقعا در نوع خودش فراتر از حد معمول بود.
کیت جمندر: یادم میآید که آن موقع به بچهها گفتم: «دوستان الان وقت آن رسیده که راجع به رفتار کاربران تحقیق کنیم و پروهش کاربر (user research) را شروع کنیم.» در نهایت توانستم زاکربرگ را قانع کنم که ما باید کاربران را به یک آزمایشگاه شیشهای ببریم و رفتار آنها را هنگام استفاده از محصول، پایش کنیم. بالاخره بعد از سماجت فراوان، داستین و مارک را راضی کردم که بیایند و رفتار کاربران را تماشا کنند. واکنش آنها اما بسیار دلسردکننده بود، طوری که یکی از آنها گفت: «نه، نیازی به این کارها نیست، کاربران ما گیجتر از این حرفها هستند.» و این کلماتی بود که واقعا از دهان آنها بیرون آمد.
ازرا کالاهان: این اولین باری بود که ما مردم را برای آزمایش، داخل شرکت می آوردیم و اولین واکنش آنها تا حدی قابل پیشبینی بود. مردم میگفتند: «اوه لعنتی! من نمیخواهم این چیزها را ببینم و این درست نیست.» این واکنش آنها از آنجا ناشی میشد که میتوانستند بلافاصله ببینند که چه کسی تصویر پروفایلش را تغییر داده، فلانی چهکار کرده، بهمانی دارد چهکار میکند و همین طور الی آخر و این برایشان کمی رعبآور بود: «خدای من! همه میتوانند اطلاعات من را ببینند و از همه کارهای من در فیسبوک باخبر شوند.»
مکس کلی: اما حس ما نسبت به خبرخوان بسیار مثبت بود و همه عاشقش بودیم.
ازرا کالاهان: بنابراین در جمع خودمان راجع به این فکر میکردیم که این تغییر، تغییر بسیار بزرگی است و باید آرامآرام به کاربران عرضهاش کنیم تا دچار شوک نشوند؛ اما مارک محکم پای آن ایستاد و گفت: «ما باید این کار را انجام دهیم. ما باید سریعتر آن را راهاندازی کنیم. هرچه سریعتر بهتر! درست مثل کندن یکباره چسب زخم.»
روچی سانگی: در ساعات پایانی شب این محصول را راهاندازی کردیم، بسیار هیجانزده بودیم و حتی برایش جشن گرفتیم. صبح روز بعد اما وقتی از خواب بلند شدیم، شاهد سیلی از بازخوردهای منفی بودیم. پس از آن دست به قلم شدم و برای وبلاگ فیسبوک یک پست گذاشتم با این عنوان: فیسبوک شاهد یک فیسلیفت جدید است.
کیت جمندر: ما یک نامهی کوچک نوشتیم و زیر آن یک دکمه برای دریافت بازخورد کاربران گذاشتیم. آن دکمه رویش نوشته شده بود: «عالی!» نه «خوب» بلکه «عالی» و این شاید کمی گستاخانه به نظر میرسید. کاش از آن صفحه یک اسکرین شات داشتم. البته شاید کاربران حق داشتند. ما هیچ گزینهی دومی را پیش روی آنها قرار ندادیم و حتی به آنها نگفتیم قرار است چهکار کنیم و این باعث شد آنها کمی وحشت کنند.
جف روثچایلد: مردم شروع به اعتراض کردند؛ چرا که به نظر میرسید اطلاعاتی از آنها در معرض نمایش قرار گرفته که پیشتر قابل دیدن نبود. اما در واقع، این ذهنیت نادرست بود. تمام آنچه در خبرخوان نشان داده میشد، همان چیزهایی بود که پیشتر مردم روی وب سایت گذاشته بودند و برای همه قابل نمایش بود.
روچی سانگی: صدای مردم درآمده بود. آنها حتی ما را تهدید به تحریم کردند. آنها فکر میکردند که حریم خصوصیشان نقض شده است. دانشجویان در حال جمعآوری امضا برای یک طومار اعتراضی بودند. مردم هم بیرون دفتر جمع شده بودند؛ طوری که مجبور شدیم نگهبان امنیتی برای خود استخدام کنیم.
کیت جمندر: دوربینهای خبرگزاریها بیرون دفتر به خط شده بودند و مردم شعار میدادند: «ما همان فیسبوک قدیمی را میخواهیم!» آن طور که به نظر میآمد، همه از خبرخوان متنفر بودند.
جف روثچایلد: واکنشها به خبرخوان فراتر از حد انتظار بود. عدهای داشتند بیرون دفتر تظاهرات میکردند. یک گروه فیسبوکی هم داشت داخل شبکهی فیسبوک برای اعتراض به خبرخوان عضو جمع میکرد و توانست تنها در عرض دو روز، یک میلیون نفر را با خود همداستان کند.
روچی سانگی: گروه دیگری نیز من را به شیطان تشبیه کرده بود؛ چون که من آن پست وبلاگی را نوشته بودم.
مکس کلی: کاربران عملا وارد جنگ با ما شده بودند و مدام با تماس با بخش خدمات مشتریان میگفتند: «این [خبرخوان] لعنتی وحشتناک است!»
ازرا کالاهان: ما از دوستان و آشنایان هم کلی ایمیل دریافت کردیم. آنها برایمان نوشته بودند: «چهکار دارید میکنید؟ این [خبرخوان] وحشتناک است! آن را رها کنید.»
کیت جمندر: ما در دفتر نشسته بودیم و مردم در بیرون داشتند اعتراض میکردند و ما با خودمان میگفتیم: «آیا باید بی خیال خبرخوان شویم؟»
روچی سانگی: امروزه تحت شرایط معمول، اگر تنها ۱۰ درصد از پایگاه کاربری شما شروع به تحریم محصولی بکنند، شما باید آن محصول را به بایگانی بفرستید؛ اما آنچه در مورد خبرخوان داشت اتفاق میافتاد، خلاف قواعد رایج بود.
مکس کلی: حتی کسانی که سردمدار اعتراض به خبرخوان بودند، خود به طور مداوم داشتند از آن استفاده میکردند و این واقعا حیرتآور بود.
روچی سانگی: بهرغم این واقعیت که اعتراضات علیه محصول خبرخوان در جریان بود و مردم بیرون دفتر شرکت در حال شعار دادن و تظاهرات بودند؛ اما در عین حال همه آنها این محصول جدید را نه بررسی که شخم زده بودند. آنها در واقع داشتند از آن استفاده میکردند و حتی روز به روز استفادهی آنها دوچندان میشد.
ازرا کالاهان: آن روزها واقعا روزهای ویرانگری برای کارکنان فیسبوک بود. به خصوص برای آنهایی که قبلا میگفتند نباید این محصول را توسعه بدهیم و همیشه با ناامیدی میگفتند که: «میدانستیم بالاخره این محصول سرانجام خوشی نخواهد داشت!»
روچی سانگی: زاکربرگ در آن زمان در تور نشست های خبری خود در شرق آمریکا به سر میبرد و سایر کارکنان در دفتر پالو آلتو مستقر بودند و مدام لاگها را میدیدند و از مشارکت حیرتآور کاربران در خبرخوان میگفتند: «این محصول واقعا کار میکند!» و ما تصمیم گرفتیم پیش از تعطیلی خبرخوان، چند راه کوچک را امتحان کنیم.
کیت جمندر: ما دست آخر مجبور شدیم چند ویژگی جدید مربوط به حریم خصوصی را راهاندازی کنیم تا آتش اعتراضات را کمی فرو بنشانیم.
روچی سانگی: ما از همه خواستیم که ۲۴ ساعت صبر کنند.
کیت جمندر: ما سریع دست به کار شدیم و برای بخش حریم خصوصی و اطلاعات کاربران چند دکمهی خاموش و روشن طراحی کردیم تا آنها بتوانند خود انتخاب کنند که چه چیزهایی برای آنها نشان داده شود یا کدام بخش از اطلاعاتشان برای عموم قابل نمایش باشد. هرچند این دکمهها از لحاظ بصری زیبا بودند، اما راستش را بخواهید کاملا نامربوط بودند.
جف روثچایلد: من فکر نمیکنم کسی تا به حال از آنها استفاده کرده باشد.
ازرا کالاهان: اما اضافه کردن آن گزینهها موثر واقع شد و اعتراضات بلافاصله فروکش کرد و مردم فهمیدند که خبرخوان دقیقا همان چیزی است که آنها میخواستند. این ويژگی دقیقا همان چیزی بود که باعث میشد فیسبوک هزاران بار بیشتر سودمند باشد.
کیت جمندر: همانند ويژگی فوتوز (Photos)، خبرخوان (News Feed) مانند یک بمب ترکید و تغییرات بنیادینی را در فیسبوک ایجاد کرد و آن را به سطوح بالاتر ارتقا داد.
جف روثچایلد: با راهاندازی خبرخوان، نرخ کاربری ما به شدت افزایش پیدا کرد. در همان ایام بود که ما درهای فیسبوک را به روی سایر کاربران غیردانشگاهی باز کردیم.
ازرا کالاهان: وقتی آغوش فیسبوک به روی مردم باز شد، فهمیدیم که روزی این شبکهی اجتماعی نوخاسته تبدیل به دایرکتوری تمام مردم دنیا خواهد شد.
جف روثچایلد: این دو ویژگی یعنی فوتوز و خبرخوان، نقطه عطفی را رقم زدند که بعد از آن فیسبوک توانست به یک محصول بسیار فراگیر تبدیل شود. پیش از آن ما تنها یک محصول جمعوجور برای دانشجویان و دبیرستانیها بودیم.
مارک زاکربرگ: تسلط!
روچی سانگی: تسلط ذکر هر روزهی ما در آن روزها بود.
مکس کلی: من جلساتی را به خاطر میآورم که در آن شعار تسلط سر میدادیم.
ازرا کالاهان: ما در شرکت زیاد میهمانی میگرفتیم و مارک در دورهای در سال ۲۰۰۵ در پایان میهمانیها گیلاسش را بالا میبرد و میگفت: «به افتخار تسلط».
مارک زاکربرگ: تسلط!
مکس کلی: من به وضوح جلسهای را که در آن کاغذ پیشنهاد یاهو را ریزریز کردیم، به خاطر دارم.
مارک پینکوس: در سال ۲۰۰۶ یاهو پیشنهاد اغواکنندهی ۱.۲ میلیارد دلاری را برای خرید فیسبوک روی میز زاکربرگ گذاشت. من فکر میکردم کار تمام شده و آن پیشنهاد نفسگیر رد نخواهد شد و تصور اینکه مؤسسان فیسبوک دست رد به سینهی یاهو میزنند، بسیار دشوار بود. همه سرانجام تلخ نپستر، فرندستر و مایاسپیس را دیده بودند و برای شرکتی که حتی یک سنت هم درآمد نداشت، امتناع از پذیرش پیشنهاد ۱.۲ میلیارد دلاری یک شرکت معتبر غیرقابل باور بود. بدون شک باید کلاهمان را به نشانهی احترام به مؤسسان جاهطلب و بلندپرواز فیسبوک از سر برداریم.
داستین موسکوویتز: من مطمئن بودم اگه یاهو فیسبوک را میخرید، به شدت به آن لطمه میخورد. شان هم به من گفت که ۹۰ درصد از همه ادغامها سرانجام به شکست منتهی میشوند.
مارک پینکوس: یک جورهایی هم میشود گفت که شانس با زاکربرگ همراه بود؛ چرا که بهای سهام یاهو کاهش یافته بود و مدیران آن به دلیل پاره ای از مشکلات، نتوانستند پیشنهاد بهتری روی میز زاکربرگ بگذارند. پیشنهاد ۱.۲ میلیارد دلاری آنها در واقع بستهای از تعداد ثابتی سهام بود و به دلیل افت بهای سهام یاهو در بازار بورس، ارزشش به ۸۰۰ میلیون دلار کاهش یافته بود و من فکر میکنم همین اتفاق، تردیدهای زاکربرگ را برای خالی نکردن میدان و رد پیشنهاد یاهو از بین برد. شاید اگر یاهو میگفت: «هیچ مشکلی نیست و ما میتوانیم مابهالتفاوت پیشنهاد را با پول نقد یا سهام بیشتر جبران کنیم»، ممکن بود مقاومت مارک در هم بشکند و شاید امروز فیسبوک یک بخش کوچک از خانوادهی یاهو بود.
مکس کلی: ما واقعا کاغذ پیشنهاد یاهو را ریزریز و آن را زیر پا له کردیم! طوری که میگفتیم: «یاهو برود به جهنم، اصلا ما باید آنها را بخریم!»
مارک زاکربرگ: تسلط!
کیت لوز: مارک به شکل خندهداری این کلمه را به زبان میآورد و اصلا خشک و بی روح، آن را ادا نمیکرد، یک جورهایی حتی بامزه هم بود. اما در هر حال نشان میداد که مارک دارد به ابعادی بسیار بزرگتر از آنچه فیسبوک در آن هنگام داشت، فکر میکند. برای من جالب بود که بدانم آیا مردم خبر دارند که تعدادی جوان دور هم نشسته اند و برای پیکرهبندی تعاملات آنها نقشه میکشند و ایدههایی بزرگ برای متحول کردن جهان در سر دارند؟
ازرا کالاهان: «این جوانهای آیندهنگر ۱۹ تا ۲۰ ساله چقدر توانستند بر سمت و سوی تحولات اینترنت تاثیر بگذارند؟» این یک پرسش واقعی است و جامعه شناسان در آینده باید در مورد آن تحقیق کنند.
کیت لوز: من فکر نمیکنم که اکثر مردم راجع به ارزشی که این جوانان برای آنها به ارمغان آوردهاند، چیزی بدانند.
استیون جانسون: من فکر میکنم در اینجا جای بحث وجود دارد. بدون شک فیسبوک باعث شده مسائلی از قبیل اتاق پژواک (در رسانههای خبری، لفظ اتاق پژواک تمثیلی از اتاق پژواک صوتی است که در آن صدا در فضایی بسته منعکس میشود، منابع رسمی غالباً زیر سؤال نمیروند و دیدگاههای متفاوت یا رقیب سانسور، ممنوع، یا کمتر از حد پوشش داده میشوند) یا دوقطبیسازی سیاسی تشدید شوند؛ اما نباید از این واقعیت غافل شد که اینترنت از آنچه مردم فکر میکنند، مسئولیت کمتری را به دوش دارد.
مارک پینکوس: شاید من خیلی به این ماجرا نزدیک باشم؛ اما اگر از زاویههای بالاتری نگاه کنید می بینید که هیچ کدام از ما آنقدرها که به نظر میرسد، مهم نیستیم. من فکر میکنم اینترنت راه خودش را میرود؛ راهی که خودش آن را انتخاب میکند. تلاش همهی ما این است که بفهمیم خواستهی مصرفکنندگان چیست و اگر آنها حضور در یک اتاق پژواک بزرگی مانند فیسبوک را ترجیح میدهند، فردی بالاخره آن را برایشان میساخت و بازی را میبرد.
استیو جابز: من برای فیسبوک هیچ همتایی نمیبینم؛ آنها توانستهاند بازیگر مسلط و بیچونوچرای حوزهی کاری خود باشند.
مارک پینکوس: بنابراین من فکر میکنم این دانشجویان جوان اینترنت را تغییر ندادهاند، بلکه از نو آن را ابداع کردهاند.
مارک زاکربرگ: تسلط!
ازرا کالاهان: تا وقتی که ما یک شورای عمومی تماموقت نداریم که به زاکربرگ بگوید: «مارک به خاطر خدا دوبارهی کلمهی تسلط را تکرار نکن!» او خیال متوقف شدن ندارد!
شان پارکر: وقتی که شما بر بازار مسلط باشید، ناگهان چنین وضعیتی تبدیل به ابزاری برای سرکوب رقابت میشود.
استیو جانسون: ۳۰ سال طول کشید تا اینترنت بتواند یک میلیارد کاربر برای خود دستوپا کند. فیسبوک اما ده ساله این راه را طی کرد. نکتهی اساسی در مورد فیسبوک این است که این شبکهی اجتماعی نه یک سرویس یا اپلیکیشن که یک پلتفرم بنیادی است و ابعادی به اندازهی اینترنت دارد.
استیو جابز: من واقعا مارک زاکربرگ را تحسین میکنم. او را زیاد نمیشناسم؛ اما همین که شرکتش را نفروخت و از آرزوهایش دست نکشید، جای دست مریزاد دارد. من واقعا او را تحسین میکنم.
موتو زد ۲ فورس، دومین نسل از گوشیهای هوشمند پرچمدار و ماژولار موتورولا به حساب میآید که طراحی خاص آن، امکان استفاده از مادهای متنوعی را به کاربر میدهد.
موتورولا با قدمتی ۹۰ ساله، پیوند عمیقی با حوزهی تجهیزات مخابراتی و ارتباطی دارد، این شرکت آمریکایی سازندهی نخستین گوشی موبایل شخصی نیز بهحساب میآید؛ اما تجارب قبلی به ما نشان میدهند که داشتن سابقهای طولانی در دنیای پرفراز و نشیب فناوری، لزوما با موفقیت همتراز نیست، Motorola یکی از مصادیق این اصل نانوشته است؛ شرکتی که پس از چندین دههی درخشان، با از دستدادن بیش از ۴ میلیارد دلار، بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹، سرانجام در سال ۲۰۱۱ به دو شرکت جداگانهی Motorola Mobility و Motorola Solutions تقسیم شد.
از بین دو شرکت یادشده، آنچه ما کاربران عادی بهعنوان موتورولا میشناسیم، در حقیقت Motorola Mobility است که یک بار در سال ۲۰۱۲ طی قراردادی به ارزش ۱۲.۵ میلیارد دلار به تصاحب گوگل درآمد تا بدین ترتیب سران مانتینویو به گنجینهی پتنتهای پرشمار Motorola دست پیدا کنند؛ اما مالکیت گوگل عمر کوتاهی داشت و تنها پس از گذشت دو سال، مجموعهی موتورولا موبیلیتی در سال ۲۰۱۴ بهموجب قراردادی ۲.۹۱ میلیارد دلاری به لنوو واگذار شد.
نخستین پرچمدار موتورولا با عرضهی جهانی زیر نظر لنوو، دو گوشی هوشمند بهنامهای Moto Z و Moto Z Force بود که در سال ۲۰۱۶ معرفی شدند و خط بطلانی بر روند عرضهی محصولات پرچمدار Motorola در قالب سری Moto X کشیدند، این گوشی هوشمند از پلتفرم MotoMods نیز بهره میبرد که بهموجب آن، ابزارهای جانبی مختلفی مانند کاور، پروژکتور و اسپیکر موسوم به مادها بهصورت مغناطیسی به پنل پشتی دستگاه متصل میشدند، موتورولا در آن زمان اعلام کرد که مادهای عرضهشده با نسلهای بعدی سری Z سازگاری خواهد داشت و خوشبختانه با عرضهی سومین نسل موتو زد نیز، این موضوع کماکان صادق است.
نسل دوم موتو زد در سال ۲۰۱۷ معرفی شد؛ با این تفاوت که برخلاف نسل گذشته، خبری از نسخهی عادی نبود و موتورولا تنها به عرضهی نسخهی Moto Z2 Force بسنده کرد. پرچمدار سال گذشتهی Motorola نسبت به نسل نخست، تغییراتی همچون ارتقاء پردازنده، دوربین دوگانه و کاهش وزن را همراه خود دارد. حال با تأخیری یک ساله، موتو زد ۲ فورس در اختیار زومیت قرار گرفته است با ما همراه باشید تا به بررسی آخرین پرچمدار موجود در بازار ایران از برند موتورولا بپردازیم. شما میتوانید مشخصات فنی موتو زد 2 فورس را در جدول زیر مشاهده کنید:
مشخصات فنی موتورولا موتو زد 2 فورس | |||||
اتصالات | |||||
---|---|---|---|---|---|
شبکه بیسیم | Wi-Fi 802.11 a/b/g/n/ac, دو بانده, WiFi Direct, هاتاسپات | ||||
بلوتوث | 4.2, A2DP, EDR, LE (پس از بروزرسانی به نسخهی 5.1 ارتقا مییابد) | ||||
GPS | بله, با A-GPS | ||||
NFC | بله | ||||
رادیو | خیر | ||||
USB | Type-C 1.0 | ||||
باتری | |||||
باتری | باتری غیر قابل تعویض لیتیوم یونی با ظرفیت 2730 میلی آمپر ساعت | ||||
بدنه | |||||
ابعاد | 155.8 در 76 در 6.1 میلیمتر | ||||
وزن | 143 گرم | ||||
سیمکارت | تک سیمکارته (نانو-سیم) یا دو سیمکارته (نانو-سیم, همزمان یکی فعال) | ||||
مقاوم در برابر پاشش آب | |||||
پلتفرم | |||||
سیستمعامل | اندروید 7.1.1 (نوقا) | ||||
تراشه | Qualcomm MSM8998 Snapdragon 835 | ||||
پردازنده مرکزی | 8 هستهای (چهار هستهی 2.35 گیگاهرتزی Kryo و چهار هستهی 1.9 گیگاهرتزی Kryo) | ||||
پردازنده گرافیکی | Adreno 540 | ||||
حافظه | |||||
درگاه حافظه | میکرو اسدی, تا 256 گیگابایت (درگاه اختصاصی) | ||||
حافظه داخلی | 64 گیگابایت, 4 گیگابایت رم | ||||
دوربین | |||||
اصلی | دوگانه 12 مگاپیکسل، f/2.0، فوکوس خودکار لیزری با تشخیص فاز، فلاش دوگانهی (LED (dual-tone | ||||
قابلیتها | 1/2.9 اینچ سایز سنسور, 1.25 میکرومتر سایز پیکسل, برچسبگذاری جغرافیایی, فوکوس لمسی, تشخیص چهره, HDR, پاناروما | ||||
ویدیو | 2160p@30fps, 1080p@30/60/120fps, 720p@240fps | ||||
سلفی | 5 مگاپیکسل, f/2.2, فلاش دوگانهی (LED (dual-tone | ||||
شبکه | |||||
فناوری | GSM / HSPA / LTE | ||||
صدا | |||||
جک ۳.۵ میلیمتری | خیر | ||||
- همراه با آداپتور تبدیل جک 3.5 به USB نوع C - لغو کنندهی نویز صدا از طریق میکروفون اختصاصی | |||||
عرضه | |||||
معرفی | 2017, جولای | ||||
وضعیت | موجود. عرضه شده در اوت 2017 | ||||
قابلیتها | |||||
حسگرها | حسگر اثرانگشت (جلوی گوشی), شتابسنج, ژیروسکوپ, سنسور مجاورت, قطبنما, فشارسنج | ||||
- شارژ سریع باتری - پخشکنندهی MP3/AAC+/WAV/Flac - پخشکنندهی MP4/H.264 - ویراستار عکس و فیلم - نمایشدهندهی اسناد | |||||
متفرقه | |||||
رنگها | مشکی, طلایی, خاکستری | ||||
محدوده قیمت | حدود 700 یورو | ||||
نمایشگر | |||||
نوع | P-OLED لمسی خازنی, 16 میلیون رنگ | ||||
سایز | 5.5 اینچ (~70.4% نسبت نمایشگر به بدنه) | ||||
رزولوشن | 1440 در 2560 پیکسل (~534 پیکسل در اینچ تراکم پیکسلی) | ||||
محافظ | نشکن |
موتو زد ۲ فورس توسط شرکت هما تلکام برای بررسی در اختیار زومیت قرار گرفته است، این گوشی از مهرماه با گارانتی هما تلکام در سراسر کشور عرضه خواهد شد.
طراحی
اصرار موتورولا بر ادامهی پشتیبانی از پلتفرم MotoMods باعث شده است تا طراحی موتو زد ۲ تفاوت چندانی با نسل گذشته نداشته باشد. مهندسان Motorola برای آنکه امکان استفادهی راحت از گوشی حین اتصال مادهای مختلف را فراهم کنند، بدنهای بسیار باریک برای آن در نظر گرفتهاند که در پنل پشتی از دوربینی با برآمدگی بسیار ضخیم میزبانی میکند؛ البته موتورولا از برآمدگی دوربین بهعنوان تکیهگاهی برای مادها بهره میبرد. چنانچه برآمدگی دوربین موتو زد ۲ فورس برای شما غیرقابل تحمل است، باید بگوییم که همراه دستگاه کاوری مغناطیسی با پوشش پارچهای نیز ارائه میشود که با اتصال آن به پنل پشتی گوشی، میتوان از برآمدگی ماژول دوربین رهایی یافت.
موتو زد ۲ فورس بهخودی خود با ضخامت ۶.۱ میلیمتری و وزن ۱۴۳ گرمی خود، دستگاهی فوقالعاده باریک و سبک محسوب میشود که بهلطف بدنهی فلزی و کیفیت ساخت بالایی که دارد، حس خوشایندی را به کاربر انتقال میدهد. پنل پشتی دستگاه کاملا مسطح است و پوششی بُرسخورده دارد؛ البته پنل پشتی کاملا یکدست از جنس فلز نیست و موتورولا برای تقویت آنتندهی دستگاه، دور تا دور آن را با نواری پلاستیکی پوشانده است. در نیمهی بالایی، ماژول دوربین دوگانهی دستگاه خودنمایی میکند که بهدلیل استراتژی Motorola درون یک سطح دایرهای بسیار ضخیم قرار دارد. لوگوی خاطرهانگیز موتورولا پایین ماژول دوربین جای گرفته است و در نیمهی پایینی نیز پینهای اتصال مادهای مختلف دیده میشوند.
پنل جلوی موتو زد ۲ فورس دقیقا همان بخشی از طراحی این محصول است که شما را دلزده میکند، در حالی که اغلب رقبای Moto Z2 Force، از نمایشگرهایی کشیده با حاشیههای باریک استفاده میکنند، موتورولا به همان طراحی قدیمی پایبند بوده است. ۷۰.۴ درصد از نمای جلویی دستگاه به نمایشگر ۵.۵ اینچی با نسبت تصویر ۱۶:۹ آن اختصاص دارد و این نمایشگر در لبهی بالا و پایین به حاشیههای بسیار ضخیمی ختم میشود. حاشیهی بالا، محل قرارگیری دوربین سلفی، اسپیکر مکالمه، سنسورها و فلش LED دوربین است؛ در حالی که حاشیهی پایین تنها از لوگوی موتورولا و حسگر اثر انگشت بیضیشکل دستگاه میزبانی میکند، متاسفانه این شرکت از فضای این حاشیه استفادهی بهینهای نداشته و بهجای قراردادن کلیدهای خازنی ناوبری داخل آن، از کلیدهای نرمافزاری استفاده کرده است.
موتورولا بهجای استفاده از پوششهای شیشهای مرسوم، نظیر گوریلا گلس، پوششی پلاستیکی را برای محافظت از نمایشگر در نظر گرفته است و از آن باعنوان ShatterShield یاد میکند و مدعی است که این پوشش پلاستیکی، مقاومت بسیار بالایی در برابر ضربه دارد؛ اما باید بهیاد داشته باشیم که مقاومت در برابر ضربه، لزوما بهمفهوم مقاومت در برابر خراشیدگی نیست؛ در طول مدت کوتاهی که گوشی را برای بررسی در اختیار داشتیم، لبههای نمایشگر خشهای ریزی را بهخود گرفته بود که در تصویر زیر آنها را مشاهده میکنید. پوشش نمایشگر موتو زد ۲ فورس انحنایی ندارد و کاملا مسطح است، در عوض لبههای موتو زد ۲ فورس از هر دو سمت تراش خورده تا گوشی بهراحتی در دست کاربر جای بگیرد.
در لبهی سمت چپ هیچ کلید و درگاهی قرار نگرفته است؛ اما در لبهی سمت راست شاهد کلیدهای کنترل صدا و پاور با ابعادی مشابه هستیم؛ البته سطح کلید پاور بافت متفاوتی دارد تا کاربر بتواند آن را از دو کلید دیگر تمیز دهد. در لبهی بالای دستگاه درگاه سیمکارت و کارت حافظه قرارگرفته است و لبهی پایینی دستگاه تنها از پورت USB-C میزبانی میکند و خبری از اسپیکر و جک هدفون نیست، در حقیقت موتورولا از اسپیکر مکالمه و پخش صدا را یکپارچه کرده است. متاسفانه در موتو زد 2 فورس خبری از استاندارد IP برای مقاومت در برابر آب و گردوغبار نیست؛ اما موتورولا ادعا میکند که این دستگاه در برابر پاششهای مقطعی آب مقاوم است.
نمایشگر
امروزه بخش عمدهای از تعامل ما با گوشیهای هوشمندمان از طریق نمایشگر آنها صورت میگیرد؛ بنابراین طبیعی است که شرکتهای تولیدکننده، به کیفیت و عملکرد این قطعه توجه ویژهای داشته باشند، در همین راستا، طی سالهای اخیر، شاهد گذار تدریجی شرکتها از پنلهای LCD به پنلهای OLED بهدلایلی همچون روشنایی و کنتراست بالاتر بودهایم. خوشبختانه موتورولا نیز سوار بر این موج است و پرچمداران خود را با چنین نمایشگرهایی روانهی بازار میکند؛ بدین ترتیب در پرچمدار سال ۲۰۱۷ آن نیز شاهد استفاده از پنل OLED هستیم.
موتو زد ۲ فورس از نمایشگر ۵.۵ اینچی OLED با رزولوشن ۲۵۶۰ × ۱۴۴۰ پیکسل و تراکم ۵۳۴ پیکسلبراینچ استفاده میکند و بهلطف چنین تراکم بالایی، تصاویر و متون را با وضوح بسیار خوبی بهنمایش میگذارد. Moto Z2 Force جزو معدود محصولات پرچمدار سال ۲۰۱۷ بهحساب میآید که از پنلی با نسبت تصویر مرسوم ۱۶:۹ بهره میبرد و همانطور که در بخش طراحی نیز اشاره کردیم، با توجه به نسبت پنل به بدنهی ۷۰.۴ درصدی آن، نمایشگر از دو لبهی بالا و پایین، به حاشیههای قطوری ختم میشود.
برای بررسی نمایشگر موتو زد ۲ فورس، در ابتدا بالاترین و پایینترین سطح روشنایی نمایشگر را مورد ارزیابی قرار دادیم. حداکثر روشنایی نمایشگر در حالت خودکار (Adaptive Brightness) در بالاترین حالت به ۷۷۰ نیت میرسد؛ اما در حالت دستی، این عدد به ۶۰۵ نیت کاهش پیدا میکند. اگرچه روشنایی نمایشگر موتو زد ۲ فورس برای استفاده از دستگاه زیر نور شدید کافی بهنظر میرسد؛ اما بیشک در حد محصولاتی همچون سری گلکسی سامسونگ یا وانپلاس ۶ نیست. حداقل روشنایی پرچمدار موتورولا در آزمایشهای ما به حدود ۱۲.۳ نیت رسید و همین موضوع باعث میشود تا Moto Z2 Force گزینهی ایدهآلی برای استفاده در محیطهای تاریک نباشد.
در منوی تنظیمات موتو زد ۲ فورس دو پروفایل رنگی Standard و Vibrant بهترتیب برای نمایش واقعگرایانه و اشباع وجود دارد که کاربر میتواند بسته به تمایل خود آن را تغییر دهد. برای ارزیابی دقت رنگ، عملکرد نمایشگر را در سه فضای رنگی sRGB، Adobe RGB و DCI P3 بررسی کردیم. نمایشگر موتو زد ۲ فورس در پروفایل Standard و فضای رنگی Adobe RGB با خطای میانگین ۶، کمترین دقت را ثبت میکند؛ اما بهدلیل گستردگی این فضا، در پروفایل Vibrant بیشترین دقت را با خطای میانگین ۳.۶، بالاترین دقت را دارد.
عملکرد نمایشگر محصولات بالارده | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
محصول / پارامترها | حداقل روشنایی | حداکثر روشنایی دستی | حداکثر روشنایی خودکار | نسبت کنتراست Native | خطای رنگ میانگین | |||
سفید | مشکی | سفید | مشکی | سفید | حالت استاندارد | دقیقترین حالت | ||
موتو زد ۲ فورس | 12.3 | 0 | 605 | 0 | 770 | ∞ | 3.9 | 3.6 (Vibrant) |
گلکسی نوت ۹ | 2.3 | 0 | 580 | 0 | 1023 | ∞ | 6.3 | 2.7 (AMOLED photo) |
وان پلاس ۶ | 2.6 | 0 | 694 | 0 | 1040 | ∞ | 7 | 2.7 (DCI-P3) |
اکسپریا ایکسزد ۲ کامپکت | 5 | 2.15 | 600 | 2.13 | 600 | 280.5 | 4.3 | 4.3 (Standard Mode) |
پیکسل ۲ ایکسال | 5 | 0 | 597 | 0 | 597 | ∞ | 2.8 | 2.2 (Natural) |
پی ۲۰ پرو | 3.42 | 0 | 565 | 0 | 813 | ∞ | 1.3 | 1.3 (Normal Mode) |
گلکسی اس ۹ پلاس | 2.2 | 0 | 625 | 0 | 1043 | ∞ | 6.6 | 1.8 (AMOLED photo) |
گلکسی اس ۹ | 2.4 | 0 | 645 | 0 | 1115 | ∞ | 6.8 | 1.8 (AMOLED photo) |
وان پلاس ۵تی | 2.5 | 0 | 643 | 0 | 644 | ∞ | 7.1 | 2.1 (sRGB Mode) |
گلکسی اس ۸ پلاس ۲۰۱۸ | 2.53 | 0 | 568 | 0 | 795 | ∞ | -- | -- |
گلکسی ای ۸ ۲۰۱۸ | 2.60 | 0 | 570 | 0 | 763 | ∞ | -- | -- |
آنر ۹ | 2.48 | 3.87 | 479 | 3.87 | 480 | 124 | -- | -- |
میت ۱۰ پرو | 2.26 | 0 | 605 | 0 | 850 | ∞ | 3.4 | -- |
نوکیا ۸ | 1.81 | 1.11 | 552 | 1.13 | 559 | 497 | -- | -- |
آیفون ۱۰ | 2.43 | 0 | 750 | 0 | 930 | ∞ | 2.4 | 2.4 |
میت ۱۰ | 1.27 | 3.17 | 315 | 3.93 | 502 | 127 | 6 | 6 (Normal Mode) |
آیفون ۸ | 2.56 | 1.84 | 550 | 1.95 | 658 | 337 | -- | -- |
آیفون ۸ پلاس | 2.26 | 1.64 | 529 | 1.87 | 629 | 336 | -- | -- |
اکسپریا ایکسزد وان | 5.2 | 1.03 | 432 | 1.1 | 473 | 430 | 2.9 | 2.9 (Standard Mode) |
الجی وی ۳۰ | 3.71 | 0 | 591 | 0 | 706 | ∞ | 5.3 | -- |
گلکسی نوت ۸ | 2.85 | 0 | 738 | 0 | 1074 | ∞ | 2.3 | -- |
موتو زد ۲ فورس در فضای رنگی پرکاربرد sRGB و پروفایلهای رنگی Standard و Vibrant، بهترتیب خطای میانگین ۳.۹ و ۵.۴ را تولید میکند. ما برای ارزیابی میزان پوشش رنگ در پروفایلهای Standard و Vibrant، تصمیم گرفتیم تا عملکرد دستگاه را در فضای مرسوم sRGB مورد ارزیابی قرار دهیم که نتیجهی آن پوشش ۱۱۹.۲ و ۱۳۵.۵ درصدی بود. در فضاهای Adobe RGB و DCI-P3 در حالت Vibrant به ۹۲.۱ و ۹۶.۹ درصد رسیدیم که با تعویض به حالت Standard اعداد ۸۹.۶ و ۹۱.۵ بهدست میآید؛ اما در این بین نکتهای که بیش از همهی موارد از نمودارهای بهدست آمده، نمود پیدا میکند، تمایل رنگ سفید در پنل به سمت آبی است. شما میتوانید در جدول فوق تمام اطلاعات مربوط به آزمایشهای زومیت را مشاهده کنید.
با توجه به رزولوشن بسیار مناسب دستگاه، استفاده از موتو زد ۲ فورس برای دستگاههای VR لذت بخش خواهد بود. موتورولا برای آنکه بتواند تجربهی کاربری را در این زمینه ارتقاء بخشد، در قسمتی از تنظیمات صفحهنمایش دو قابلیت در نظر گرفته است. Reduce blur و Reduce Flicker در زمان اتصال به عینکهای واقعیت مجازی میتواند مات یا فلیکر صفحهنمایش را کم کند؛ البته فعال کردن یکی از قابلیتها مستلزم قربانی کردن گزینه دیگر است؛ زیرا تنها یکی از این حالات فعال خواهد شد.
اسپیکر
همانطور که در بخش طراحی نیز اشاره کردیم، در موتو زد 2 فورس خبری از اسپیکر مجزا برای پخش صدا نیست و این وظیفه بهصورت همزمان برعهدهی اسپیکر مکالمه قرار دارد. شاید چنین تصور کنید که اتخاذ چنین استراتژی غیرمعمولی میتواند منجر به افت تجربهی شنیداری پرچمدار موتورولا شود، باید بگوییم در اشتباه هستید؛ چرا که موتو زد ۲ فورس در این زمینه عملکرد بسیار خوبی را از خود به نمایش میگذارد.
اسپیکر تککانالهی Moto Z2 Force عملکرد قابل احترامی در زمینهی بلندی و کیفیت صدای خروجی دارد؛ بهطوری که اگر بخواهید در یک فضای کوچک، نظیر اتاق، از گوشی بهعنوان دستگاه پخش موسیقی استفاده کنید، صدای خروجی بسیار واضح و شفاف خواهد بود. این دستگاه با توجه به سال رونمایی و عرضه در بازار، رقبایی چون آیفون ۱۰ و پیکسل ۲ را با اسپیکرهای استریو در میدان دارد، اگر به این دو دستگاه را بهلحاظ تجربهی شنیداری، بهترینهای سال ۲۰۱۷ بدانیم، بدین ترتیب، موتو زد ۲ فورس، اختلاف چندانی با آنها خواهد داشت.
منوی تنظیمات، قابلیتهای خاصی را برای اسپیکر موتو زد ۲ فورس در بطن خود ندارد و کاربر باید به تنظیمات پیشفرض گوشی بسنده کند. موتورولا همراه پرچمدار خود ایربادی را نیز عرضه میکند؛ اما در کمال تعجب، سوکت این ایرباد، از نوع USB Type-C نیست و کاربر برای اتصال آن به موتو زد ۲ فورس باید از دانگل جک ۳.۵ میلیمتری به USB Type-C استفاده کند. در هر صورت، ما از کیفیت صدای خروجی از هدفون موتو زد ۲ فورس نیز کاملا رضایت داشتیم؛ اما بلندی صدا را در حالت اتصال هدفون، متسوط ارزیابی میکنیم.
رابط کاربری
یکی دیگر از ویژگیهای موتو زد ۲ فورس که میتواند بخش عمدهای از کاربران علاقهمند به اندروید را بهسوی خود جلب کند، رابط کاربری نزدیک به اندروید خالص آن است. موتورولا از مدتها قبل، حتی پیش از تصاحب این شرکت توسط گوگل در سال ۲۰۱۳، محصولات خود را با ظاهری شبیه به اندروید خالص و چند قابلیت سودمند اضافه روانهی بازار میکند، خوشبختانه این روند زیر نظر لنوو نیز ادامه پیدا کرده است و ما اکنون با Moto Z2 Force نیز سادگی مشابهی را تجربه میکنیم.
پرچمدار سال ۲۰۱۷ موتورولا بهصورت پیشفرض با سیستمعامل اندروید ۷.۱.۱ نوقا روانهی بازار میشود؛ اما هماکنون به سیستمعامل انردوید ۸ اوریو قابل بهروزرسانی است، البته باید توجه داشته باشید که در داخل کشورمان برای بهروزرسانی گوشی باید از ابزارهای تغییر IP استفاده کنید. موتورولا در زمینهی بهروزرسانی گوشیهای هوشمند خود عملکرد بسیار خوبی دارد و اعلام کرده است که پرچمدار ۲۰۱۷ خود را به سیستمعامل اندروید ۹ پای نیز بهروزرسانی خواهد کرد.
رابط کاربری موتو زد ۲ فورس بسیار سریع و روان است و جابهجایی بین محیطهای مختلف آن بهنرمی صورت میگیرد. اگر شما جزو طرفداران اندروید خالص و محصولات سری پیکسل هستید، بیشک رابط کاربری و عملکرد پرچمدار Motorola نیز رضایت شما را جلب خواهد کرد. وجود اپلیکیشنهای خالص اندروید، حال و هوای بسیار خوبی دارد و در همان لحظات نخست کار با گوشی به خوبی با آن ارتباط برقرار میکنید. سرعت آنلاکشدن دستگاه بسیار سریع است و بدون کوچکترین مکثی صورت میپذیرد. Moto و Moto Z Market تنها اپلیکیشنهای غیر گوگلی موتو زد ۲ فورس محسوب میشوند. در موتو زد مارکت میتوانید انواع ماژول و لوازم جانبی مخصوص دستگاه خودتان را پیدا کنید؛ اما برای خرید باید به سراغ سایت رسمی موتورولا بروید.
با اجرای اپلیکیشن Moto، در ابتدا سه گزینهی اصلی مطرح میشود. Moto Action ،Moto Display و Moto Voice قابلیتهای بسیار خوبی را به دستگاه اضافه میکنند. با موتو اکشن میتوان عملکردهای زیر را انجام داد:
- One Button Nav: استفاده از حسگر اثرانگشت برای ناوبری
- Chop Twice for FlashLight: تکان دادن جهت روشن یا خاموش کردن فلش گوشی
- Twist for Quick Capture: دو بار چرخاندن گوشی برای باز کردن دوربین در هرجایی
- Swipe to Shrink Screen: سوایپ برای کوچک کردن صفحه جهت کار با یک دست
- Pick up to stop ringing: برداشتن دستگاه جهت فعالسازی حالت سایلنت
- Flip for Do Not Disturb: برگرداندن دستگاه جهت فعالسازی حالت عدم مزاحمت
- Approach for Moto Display: نزدیکشدن به گوشی جهت نمایش موتو دیسپلی
در حالت استفاده از حسگر اثر انگشت برای ناوبری، با سوایپ به سمت چپ میتوان به منوی قبلی بازگشت، با یکبار تپ کردن به منوی اپلیکیشنها هدایت شد و با سوایپ به سمت راست، اپلیکیشنهای در حال اجرا را مشاهده کرد. در نهایت با لمس طولانی، صفحهنمایش قفل خواهد شد و اگر حسگر را به مدت بیشتری نگهداریم، گوگل اسیستنت فعال خواهد شد و صفحه را برای سوژهی مدنظر جستجو میکند؛ البته تجربهی ما نشان میدهد که فعالسازی این قابلیت، کاربر را گیج خواهد کرد.
اما در قسمت موتو دیسپلی، دو عملکرد Night Display و Moto Display در نظر گرفتهشده است که با عملکرد نخست میتوانیم مشخص کنیم تا بهصورت خودکار، با غروب آفتاب، نور آبی از صفحهنمایش فیلتر شده و بدین ترتیب فشار کمتری به چشم کاربر وارد شود. موتو دیپسلی بهصورت پیشفرض روی موتو زد ۲ فورس فعال است و با توجه به خاموش شدن صفحهنمایش نیازی نیست تا برای مشاهدهی اعلانها، صفحهنمایش را بهصورت کامل روشن کنید.
با قسمت موتو ویس همانند دیگر اپلیکیشنهای دستیار صوتی میتوان با دستگاه بهصورت کلامی تعامل داشت. یکی از مهمترین دستوراتی که با موتو ویس برای کاربر در نظر گرفتهشده، استفاده از کلمهی Show Me است که میتوان بیشتر قسمتهای نرمافزاری را با این دستور باز کرد. برای مثال میتوان با گفتن جملات Show me the calender یا Show me App name، تقویم را اجرا کرد یا نام اپلیکیشن را مشاهده کرد.
دوربین
موتو زد ۲ فورس نخستین محصول موتورولا با دوربین دوگانه محسوب میشود، این گوشی هوشمند برای عکاسی از ترکیب دو سنسور ۱۲ مگاپیکسلی با ابعاد ۱/۲.۹ اینچی و اندازهی پیکسل ۱.۲۵ میکرومتری استفاده میکند؛ برخلاف راهکار بهکاررفته در اغلب گوشیهای موجود در بازار، موتورولا همانند هواوی از یک سنسور رنگی در کنار نمونهی سیاهوسفید در پرچمدار خود استفاده میکند، این سنسورها در پس لنزهایی با دیافراگم یکسان f/2.0 قرار دارند که گشودگی آن همسطح با محصولاتی همچون گلکسی اس ۹ با دیافراگم f/1.5 نیست.
خاطرنشان میکنیم که هیچکدوم از دو سنسور اصلی از لرزشگیر اپتیکال تصویر بهره نمیبرند که برای محصولی در سطح پرچمدار، نکتهی مثبتی بهحساب نمیآید. موتو زد ۲ فورس توانایی ضبط فیلمهای 4K با نرخ ۳۰ فریمبرثانیه و فول اچدی با نرخ حداکثر ۶۰ فریمبرثانیه را دارد، ضمن اینکه در حالت اسلوموشن میتوان یکی از دو حالت اچدی با نرخ ۲۴۰ فریمبرثانیه و فول اچدی با نرخ ۱۲۰ فریمبرثانیه را انتخاب کرد.موتورولا وظیفهی ثبت تصاویر سلفی را نیز برعهدهی سنسور ۵ مگاپیکسلی با لنز f/2.2 قرار داده است و کنار این دوربین فلش LED دوگانهای وجود دارد تا سلفیهای بهتری را در محیطهای تاریک بتوان ثبت کرد.
نرمافزار دوربین موتو زد ۲ فورس، رابط بسیار سادهای دارد و کار با آن بهراحتی امکانپذیر است. در لبهی بالایی رابط دوربین گزینههای HDR، فلش، تایمر و انتخاب حالت عکاسی از بین خودکار و دستی وجود دارد. موتو زد ۲ فورس در حالت دستی، امکان تنظیم پارامترهای فوکوس، تراز سفیدی، سرعت شاتر، ایزو (۱۰۰ تا ۳۲۰۰) و جبران نوردهی (اکسپوژر) را به کاربر میدهد. پرچمدار موتورولا حالتهای عکاسی پیشفرضی همچون پرتره برای ثبت عکسهایی با افکت بوکه، Cutout برای حذف بخشی از تصویر، ثبت عکسهای سیاهوسفید با استفاده از سنسور دوم و Spot color برای حذف رنگی دلخواه از عکس را در اختیار کاربر میگذارد.
از آنجایی که در موتو زد ۲ فورس خبری از لنزهایی با فاصلهی کانونی متفاوت نیست؛ موتو زد ۲ فورس قابلیت زوم اپتیکال ندارد و از سنسور دوم برای بهبود جزئیات و کاهش نویز در عکسها استفاده میکند. گوگل لنز با نرمافزار دوربین Moto Z2 Force یکپارچه شده است و قابلیتهایی همچون اسکن متون، تشخیص کالایی بهخصوص با دوربین و بهدستآوردن اطلاعات مکانهای مختلف را در اختیار کاربر قرار میدهد.
نمونهی تصاویر ثبتشده با موتو زد ۲ فورس
حالتهای فوکوس و پرتره: حالتهای مختلف Cutout:بازده و عملکرد
امروزه به جز هواوی، اپل و سامسونگ، اغلب تولیدکنندهها، پرچمداران خود را با پردازندهی یکسانی روانهی بازار میکنند، این موضوع در مورد موتورولا نیز صدق میکند. موتو زد ۲ فورس در سال ۲۰۱۷، همانند بخش عمدهای از گوشیهای هوشمند پرچمدار همدورهی خود با پردازندهی اسنپدراگون ۸۳۵ روانهی بازار شد. محصول شاخص پیشیم موتورولا در کنار پردازندهی یادشده، از ۴ یا ۶ گیگابایت حافظهی رم استفاده میکند، مدل ۴ گیگابایتی این محصول، حافظهی ذخیرهسازی داخلی ۶۴ گیگابایتی را در اختیار کاربر قرار میدهد؛ در حالی که نسخهی ۶ گیگابایتی را میتوان با یکی از دو حافظهی ذخیرهسازی ۶۴ یا ۱۲۸ گیگابایتی خریداری کرد.
مشخصات تراشهی اسنپدراگون ۸۳۵ در برابر رقبا | ||||
---|---|---|---|---|
مشخصات / تراشه | اسنپدراگون ۸۳۵ | اسنپدراگون ۸۲۱ | اکسینوس ۸۸۹۵ | اکسینسوس ۸۸۹۰ |
CPU | ۴ هستهی Kryo 280 با فرکانس ۲.۴۵ گیگاهرتز ۴ هستهی پردازشی Kryo 280 با فرکانس ۱.۹ گیگاهرتز |
۲ هستهی Kryo با فرکانس ۲.۱۵ گیگاهرتز ۲ هستهی پردازشی Kryo با فرکانس ۱.۵۹۳ گیگاهرتز |
۴ هستهی اکسینوس M2 با فرکانس ۲.۳۱۴ گیگاهرتز ۴ هستهی پردازشی Cortex-A53 با فرکانس ۱.۶۹ گیگاهرتز |
۴ هستهی اکسینوس M1 با فرکانس ۲.۳ و ۲.۶ گیگاهرتز ۴ هستهی پردازشی Cortex-A53 با فرکانس ۱.۶ گیگاهرتز |
GPU | Adreno 540 ۷۱۰ مگاهرتز |
Adreno 530 ۶۲۴ مگاهرتز |
Mali G71MP20 |
Mali T880MP12 ۶۵۰ مگاهرتز |
کنترلر حافظه | LPDDR4X | LPDDR4 | LPDDR4X | LPDDR4 |
حافظهی ذخیرهسازی | eMMC 5.1, UFS 2.1 | eMMC 5.1, UFS 2.0 | eMMC 5.1, UFS 2.1 | eMMC 5.1, UFS 2.0 |
مودم | Down: LTE Cat16 Up: LTE Cat13 |
Down: LTE Cat13 Up: LTE Cat12 |
Down: LTE Cat16 Up: LTE Cat13 |
Down: LTE Cat12 Up: LTE Cat13 |
ISP | ۳۲ مگاپیکسل تکی ۱۶ مگاپیکسل دوگانه |
۲۸ مگاپیکسل تکی |
دوربین عقب: ۲۸ مگاپیکسل دوربین جلو: ۲۸ مگاپیکسل |
دوربین عقب: ۲۴ مگاپیکسل دوربین جلو: ۱۳ مگاپیکسل |
فرایند تولید | ۱۰ نانومتری FinFET | ۱۴ نانومتری FinFET | ۱۰ نانومتری FinFET | ۱۴ نانومتری FinFET |
پیش از این توضیحات جامعی را دربارهی پردازندهی هشت هستهای و توانمند اسنپدراگون ۸۳۵ و مشخصات واحدهای مختلف آن ارائه دادهایم؛ بنابراین در بررسی پیش رو صرفا در قالب جدول فوق، مشخصات فنی این پردازندهی بالارده را در برابر رقبای آن بیان میکنیم و سپس به ارزیابی عملکرد گوشی در تستهای مختلف میپردازیم. شما میتوانید توضیحات ما دربارهی اسنپدراگون ۸۳۵ را در بررسی گوشی هوشمند الجی وی ۳۰ مطالعه کنید. خاطرنشان میکنیم که Moto Z2 Force مورد بررسی ما از ۶ گیگابایت حافظهی رم LPDDR4X و ۶۴ گیگابایت حافظهی ذخیرهسازی استفاده میکند.
در ابتدا با استفاده از نرمافزار AndroBench، سرعت خواندن و نوشتن حافظهی ذخیرهسازی ۶۴ گیگابایتی موتو زد ۲ فورس را مورد ارزیابی قرار میدهیم، یادآور میشویم که از این میزان حافظه، حدود ۴۷.۱۴ گیگابایت در اختیار کاربر قرار دارد.
عملکرد حافظهی ذخیرهسازی ابزارهای موبایل پرچمدار | ||||
---|---|---|---|---|
مدلها / عملکرد | نرخ خواندن ترتیبی (مگابایتبرثانیه) |
نرخ نوشتن ترتیبی (مگابایتبرثانیه) |
نرخ خواندن تصادفی (مگابایتبرثانیه) |
نرخ نوشتن تصادفی (مگابایتبرثانیه) |
موتو زد ۲ فورس | ۷۰۵.۷۸ | ۲۰۱.۹۲ | ۱۵۹.۰۲ | ۸۲.۳۵ |
گلکسی نوت ۹ | ۸۱۷.۷۷ | ۱۹۴.۹۲ | ۱۳۱.۰۵ | ۲۱.۴ |
وانپلاس ۶ | ۷۲۳.۱۵ | ۲۰۳.۶۹ | ۱۳۴.۶۵ | ۲۱.۹۷ |
اکسپریا ایکسزد ۲ کامپکت | ۶۹۶.۸۹ | ۱۹۴.۹۲ | ۱۵۲.۷۳ | ۱۶.۸۱ |
پیکسل ۲ ایکسال | ۷۲۹.۳۲ | ۲۱۲.۹۲ | ۱۷۶.۷۸ | ۲۳.۶ |
هواوی پی ۲۰ پرو | ۸۲۳.۹۳ | ۱۹۳.۸ | ۱۴۲.۲۱ | ۱۵۵.۰۹ |
گلکسی اس ۹ پلاس | ۸۲۰.۶۳ | ۲۰۷.۱۷ | ۱۳۱.۲۷ | ۲۲.۶۸ |
گلکسی اس ۹ | ۸۱۷.۹۴ | ۲۰۵.۶۷ | ۱۳۱.۱۲ | ۲۳.۱۵ |
وانپلاس ۵تی | ۷۵۰.۲۸ | ۲۰۵.۴۱ | ۱۳۶.۶ | ۱۹.۴۸ |
آنر ۹ | ۲۸۱.۷۲ | ۹۷.۷۱ | ۲۸.۳۸ | ۱۳.۸۵ |
هواوی میت ۱۰ پرو | ۸۳۵.۰۶ | ۲۲۰.۹۶ | ۱۷۵.۷۴ | ۱۷۲.۶۲ |
نوکیا ۸ | ۶۸۹.۱۷ | ۲۰۴.۳۳ | ۱۴۶.۷۲ | ۱۴.۳۴ |
هواوی میت ۱۰ | ۸۲۴.۰۵ | ۲۰۶.۱۳ | ۱۷۷.۴۷ | ۱۵۷.۶۱ |
اکسپریا ایکسزد وان سونی | ۶۷۶.۹۲ | ۲۰۶.۴۹ | ۱۵۷.۸۹ | ۱۴.۸۱ |
الجی وی ۳۰ | ۶۸۱.۶۵ | ۱۵۸.۳۶ | ۷۱.۷۶ | ۱۱.۱ |
اچتیسی یو ۱۱ | ۷۱۶.۴۱ | ۱۶۲.۴۲ | ۹۰.۹۵ | ۶۵.۶۳ |
گلکسی نوت ۸ | ۷۹۰.۸۶ | ۲۰۳.۹۱ | ۱۲۳.۶۶ | ۱۴.۲ |
گلکسی اس ۸ پلاس | ۷۷۲.۶۶ | ۱۷۹.۱۱ | ۱۲۲.۹۴ | ۱۴.۸ |
طی یک سال گذشته، دستگاههای متعددی را با پردازندهی اسنپدراگون ۸۳۵ بررسی کرده و عملکرد قابل ستایشی را از آنها شاهد بودهایم؛ بنابراین پیشبینی میکنیم که Moto Z2 Force نیز بهلطف این پردازنده و رابط کاربری نزدیک به اندروید خالص خود، بازدهی بسیار خوبی را از خود به نمایش بگذارد. در جدول زیر، نتایج حاصل از اجرای بنچمارکهای مختلف روی پرچمدار پیشین موتورولا را مشاهده میکنید:
جدول بنچمارک ابزارهای موبایل پرچمدار | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
محصول / بنچمارک | Antutu 7/6 | 3DMark | PCMark Work 2.0 | Geekbench 4 | GFXBench | ||||
IceStorm Unlimited | Sling Shot Extreme - OpenGL | Overall / Web Browsing | Single / Multi | Aztec Ruins Vulkan - High Tier / Offscreen | Manhattan 3.1 / Offscreen | Car Chase / Offscreen | T-Rex / Offscreen | ||
موتو زد ۲ فورس | 204782 181525 |
41808 | 3720 | 6846 6637 |
1923 6797 |
9.9FPS 7.7FPS |
22FPS 35FPS |
14FPS 23FPS |
60FPS 100FPS |
گلکسی نوت ۹ | 236663 210100 |
42441 | 3381 | 5453 5884 |
3692 9141 |
-- | 45FPS 45FPS |
26FPS 28FPS |
59FPS 147FPS |
وان پلاس ۶ | 271893 227777 |
63289 | -- | 8537 7339 |
2466 9071 |
-- | 48FPS 52FPS |
32FPS 33FPS |
60FPS 134FPS |
اکسپریا ایکسزد ۲ کامپکت | 263566 214624 |
63705 | -- | 8227 7234 |
2429 8512 |
-- | 55FPS 60FPS |
33FPS 35FPS |
60FPS 151FPS |
پیکسل ۲ ایکسال | 204455 170782 |
40403 | -- | 7421 7380 |
1901 6201 |
-- | 16FPS 33FPS |
13FPS 22FPS |
55FPS 93FPS |
هواوی پی ۲۰ پرو | 200949 181449 |
31051 | -- | 7244 7440 |
1899 6546 |
-- | 38FPS 31FPS |
23FPS 23FPS |
60FPS 86FPS |
گلکسی اس ۹ پلاس | 243493 219955 |
37958 | -- | 5205 5224 |
3750 8997 |
-- | 44FPS 47FPS |
26FPS 28FPS |
60FPS 146FPS |
گلکسی اس ۹ | 217146 212328 |
38108 | -- | 5089 5247 |
3704 8860 |
-- | 43FPS 46FPS |
27FPS 28FPS |
60FPS 142FPS |
وانپلاس 5T | -- 176787 |
40430 | -- | 6861 6032 |
2021 6204 |
-- | 37FPS 41FPS |
23FPS 25FPS |
60FPS 115FPS |
آنر ۹ | -- 145954 |
28920 | -- | 6134 5456 |
1961 6340 |
-- | 20FPS 19FPS |
13FPS 11FPS |
52FPS 56FPS |
هواوی میت ۱۰ پرو | -- 175769 |
30962 | -- | 6913 6941 |
1983 6499 |
-- | 29FPS 30FPS |
21FPS 21FPS |
60FPS 127FPS |
نوکیا ۸ | -- 170074 |
40393 | -- | 6744 6224 |
1913 6515 |
-- | 18FPS 39FPS |
12FPS 23FPS |
56FPS 106FPS |
آیفون ۱۰ | -- 203245 |
63694 | -- | -- | 4222 9371 |
-- | 51FPS 43FPS |
-- | 104FPS 138FPS |
هواوی میت ۱۰ | -- 176022 |
35995 | -- | 6740 7006 |
1859 6437 |
-- | 23FPS 37FPS |
13FPS 21FPS |
60FPS 125FPS |
آیفون ۸ | -- 210531 |
64769 | -- | -- | 4239 9196 |
-- | 106FPS 41FPS |
-- | 120FPS 135FPS |
آیفون ۸ پلاس | -- 223699 |
64084 | -- | -- | 4285 9469 |
-- | 59FPS 48FPS |
-- | 117FPS 140FPS |
اکسپریا ایکسزد وان | -- 166167 |
36752 | -- | 6298 6049 |
1811 6508 |
-- | 38FPS 37FPS |
25FPS 24FPS |
59FPS 101FPS |
الجی وی ۳۰ | -- 170756 |
39506 | -- | 5714 5705 |
1909 6330 |
-- | 17FPS 34FPS |
12FPS 23FPS |
56FPS 99FPS |
گلکسی نوت ۸ | -- 174364 |
32586 | -- | 5121 4858 |
1992 6673 |
-- | 23FPS 43FPS |
13FPS 26FPS |
60FPS 123FPS |
آیپد پرو ۱۰.۵ | -- 227599 |
54609 | -- | -- | 3928 9325 |
-- | 58FPS 100FPS |
-- | 59FPS 217FPS |
اعداد حاصل از اجرای بنچمارکها نشان میدهند که توان پردازشی موتو زد ۲ فورس همسطح با سایر گوشیهای هوشمند مبتنی بر پردازندهی اسنپدراگون ۸۳۵ و توان پردازش گرافیکی مشابهی با محصول گرانقیمتی همچون گلکسی نوت ۹ ارائه میدهد؛ اما واقعیت آن است که چه موتو زد ۲ فورس و چه نامدارترین پرچمداران حال حاضر، در استفادههای روزمرهی کاربر، تفاوت آنچنانی با یکدیگر ندارند؛ بهعنوان مثال پرچمدار پیشین موتورولا در اجرای بازی Asphalt 9: Legends با بالاترین تنظیمات گرافیکی، هیچ ضعفی از خود نشان نداد.
ما برای ارزیابی بازدهی موتو زد ۲ فورس تحت بار پردازشی سنگین و شبیهسازی شرایطی که در آن گوشی بهصورت مداوم تحت فشار است، دو آزمایش اجرا کردیم، در آزمایش نخست، عملکرد پردازنده را با ۲۰ بار اجرای مداوم بنچمارک GeekBench پایش کردیم و در آزمون دوم نیز بهمدد اجرای مداوم تست گرافیکی سنگین 3DMark Sling Shot Extreme OpenGL ES3.1، عملکرد GPU را بررسی کردیم. شما در ادامه میتوانید نتیجهی حاصل را در قالب نمودارهایی مشاهده کنید:
همانطور که نمودار فوق نشان میدهد، موتو زد ۲ فورس در اجرای آزمون گرافیکی سنگین Sling Shot Extreme OpenGL پس از دور دوم دچار افت عملکرد میشود. عملکرد GPU در دور ششم حدود ۱۸ درصد افت میکند و پس از آن، عملکرد واحد پردازش گرافیکی وضعیت پایداری دارد. خاطرنشان میکنیم که در طول این تست، اگرچه بدنهی دستگاه گرم شده بود؛ اما میزان حرارت آزاردهنده نبود. نکتهی حائز اهمیت دیگر، عملکرد مشابه موتو زد ۲ فورس و گلکسی نوت ۹ در پردازشهای گرافیکی است. شما در نمودار زیر نیز میتوانید نمودار حاصل از ۲۰ بار اجرای مداوم GeekBench را مشاهده کنید، این نمودار نشان میدهد که عملکرد پردازندهی مرکزی پایداری خوبی دارد و پس از پایان تست، عملکرد تکهسته و چند هستهی آن بهترتیب ۵ و ۸ درصد کاهش یافت.
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، محصول مورد بررسی ما از ۶ گیگابایت حافظهی رم بهره میبرد؛ بدین ترتیب پرچمدار موتورولا در زمینهی چندوظیفگی نیز عملکرد بسیار خوبی دارد. در طول مدتی که Moto Z2 Force را برای بررسی در اختیار داشتیم، در اکثر مواقع، نیازی به اجرای مجدد اپلیکیشنها نداشتیم و جابهجایی بین آنها بسیار سریع صورت میگرفت.
باتری
در شرایطی که اکنون گوشیهای پرچمدار اندرویدی از باتریهایی با ظرفیتی بیش از ۳۰۰۰ میلیآمپرساعت استفاده میکنند، پرچمدار ۲۰۱۷ موتورولا برای تأمین انرژی مورد نیاز خود به یک باتری ۲۷۳۰ میلیآمپرساعتی اتکا دارد که روی کاغذ کافی بهنظر نمیرسد؛ اما با توجه به ضخامت ۶.۱ میلیمتری گوشی، میتوان به دلیل استفاده از این باتری پی برد. Motorola ادعا میکند که موتو زد ۲ فورس در حالت کلی، میتواند تا ۲۴ ساعت همراه کاربر باشد؛ اما شارژدهی در دنیای واقعی چگونه است؟
برای بررسی صحت و سقم ادعای موتورولا، پرچمدار این شرکت را مورد آزمایش قرار دادیم. زومیت برای ارزیابی عملکرد باتری، ابتدا گوشی را بهصورت کامل شارژ میکند، آن را در حالت پرواز قرار میدهد و در نهایت با تنظیم روشنایی نمایشگر روی ۲۰۰ نیت، فرآیند آزمایش را با پخش مداوم فیلمی با رزولوشن HD آغاز میکند.
محصول / تست | نمایشگر | باتری | ویدیو | GFXBench Manhattan 3.1 | PCMark Work 2.0 | GeekBench | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ابعاد و رزولوشن | میلیآمپرساعت | ساعت | Battery LifeTime (min) | LongTerm Performance (Frame) | ساعت | امتیاز مدتزمان | |
موتو زد ۲ فورس | ۵.۵ اینچ ۲۵۶۰ × ۱۴۴۰ پیکسل |
۲۷۳۰ | ۱۴:۲۵ | ۲۲۷.۲ | ۱۰۱۷ | ۱۱:۰۸ | ۴۰۷۸ ۷:۱۳ |
گلکسی نوت ۹ | ۶.۴ اینچ ۲۹۶۰ × ۱۴۴۰ پیکسل |
۴۰۰۰ | ۱۴:۱۰ | ۱۶۲.۴ | ۱۶۱۹ | Failed* | ۴۳۰۰ ۷:۱۰ |
وانپلاس ۶ | ۶.۲۸ اینچ ۲۲۸۰ × ۱۰۸۰ پیکسل |
۳۳۰۰ | ۱۵:۵۰ | ۱۸۱.۸ | ۱۶۴۶ | ۸:۰۳ | ۴۰۵۳ ۷:۰۸ |
اکسپریا ایکسزد ۲ کامپکت | ۵.۰ اینچ ۲۱۶۰ × ۱۰۸۰ پیکسل |
۲۸۷۰ | ۱۰:۴۰ | ۱۶۰.۷ | ۲۴۴۲ | ۸:۴۴ | ۴۰۸۶ ۷:۰۴ |
پیکسل ۲ ایکسال | ۶.۰ اینچ ۲۸۸۰ × ۱۴۴۰ پیکسل |
۳۵۲۰ | ۱۲:۲۵ | ۲۳۱.۷ | ۹۹۳.۸ | ۷:۵۹ | ۵۲۵۷ ۸:۵۳ |
هواوی پی ۲۰ پرو | ۶.۱ اینچ ۲۲۴۰ × ۱۰۸۰ پیکسل |
۴۰۰۰ | ۱۴:۱۰ | ۱۹۷.۴ | ۹۳۳.۷ | ۹:۱۹ | ۳۳۵۰ ۵:۳۵ |
گلکسی اس ۹ پلاس | ۶.۲ اینچ ۲۹۶۰ × ۱۴۴۰ پیکسل |
۳۵۰۰ | ۱۴:۱۷ | ۱۸۷.۶ | ۸۶۰.۷ | Failed | -- |
گلکسی اس ۹ | ۵.۸ اینچ ۲۹۶۰ × ۱۴۴۰ پیکسل |
۳۰۰۰ | ۱۲:۳۰ | ۱۵۴.۸ | ۸۸۴.۷ | ۶:۴۲ | -- |
وانپلاس ۵تی | ۶.۰۱ اینچ ۲۱۶۰ × ۱۰۸۰ پیکسل |
۳۳۰۰ | ۱۷:۱۳ | ۱۴۰.۳ | ۲۰۷۵ | ۸:۳۴ | -- |
آنر ۹ | ۵.۱۵ اینچ ۱۹۲۰ × ۱۰۸۰ پیکسل |
۳۲۰۰ | ۱۱:۰۶ | ۱۵۸.۳ | ۱۰۲۴ | ۶:۳۷ | -- |
هواوی میت ۱۰ پرو | ۶.۰ اینچ ۲۱۶۰ × ۱۰۸۰ پیکسل |
۴۰۰۰ | ۱۶:۴۰ | ۲۲۶.۲ | ۸۴۸.۲ | ۸:۳۶ | -- |
نوکیا ۸ | ۵.۳ اینچ ۲۵۶۰ × ۱۴۴۰ پیکسل |
۳۰۹۰ | ۱۰:۵۵ | ۱۹۶.۸ | ۱۰۴۲ | ۸:۱۳ | -- |
آیفون ۱۰ | ۵.۸ اینچ ۲۴۳۶ × ۱۱۲۵ پیکسل |
۲۷۱۶ | ۱۴:۴۰ | ۲۴۲.۲ | ۱۵۶۱ | -- | -- |
هواوی میت ۱۰ | ۵.۹ اینچ ۱۹۲۰ × ۱۰۸۰ پیکسل |
۴۰۰۰ | ۱۳:۱۶ | -- | -- | ۹:۴۰ | -- |
آیفون ۸ | ۴.۷ اینچ ۱۳۳۴ × ۷۵۰ پیکسل |
۱۸۲۱ | ۹:۳۵ | ۱۲۲ | ۳۹۹۵ | -- | -- |
آیفون ۸ پلاس | ۵.۵ اینچ ۱۹۲۰ × ۱۰۸۰ پیکسل |
۲۶۹۱ | ۱۳:۱۰ | ۱۷۱ | ۲۰۵۱ | -- | -- |
اکسپریا ایکسزد وان | ۵.۲ اینچ ۱۹۲۰ × ۱۰۸۰ پیکسل |
۲۷۰۰ | ۱۱:۳۷ | ۱۸۰.۳ | ۱۶۱۰ | ۶:۳۲ | -- |
الجی وی ۳۰ | ۶.۰ اینچ ۲۸۸۰ × ۱۴۴۰ پیکسل |
۳۳۰۰ | ۱۲:۳۰ | ۲۳۷.۷ | ۸۰۲.۳ | ۸:۲۵ | -- |
گلکسی نوت ۸ | ۶.۳ اینچ ۲۹۶۰ × ۱۴۴۰ پیکسل |
۳۳۰۰ | ۱۳:۴۸ | ۱۷۳.۱ | ۸۳۳.۷ | ۶:۴۱ | -- |
برخلاف آنچه تصور میکردیم، موتو زد ۲ فورس با باتری ۲۷۳۰ میلیآمپرساعتی خود در تمام تستها عملکرد بسیار خوبی را به نمایش گذاشت و توانست انتظارات ما از یک پرچمدار را برآورده کند. پرچمدار موتورولا در استفادههای نیمهسنگین که مواردی همچون استریم موسیقی، پخش فیلم، وبگردی و انجام گاهگدار بازی را در برمیگیرد، میتواند تا یک روز شما را همراهی کند و چنانچه اندکی از شدت کاربری خود بکاهیم، میتوان انتظار داشت که موتو زد ۲ فورس با یک بار شارژ کامل، تا میانههای روز دوم نیز توان خدمترسانی به کاربر را داشته باشد. شما میتوانید در دو نمودار زیر وضعیت افت شارژ و افت تعداد فریمهای پردازششده حین اجرای تست باتری GFXBench Manhattan 3.1 را مشاهده کنید، در این تست، محتوای گرافیکی سنگینی ۳۰ بار بهصورت متوالی روی گوشی رندر میشود.
بهصورت پیشفرض موتو زد ۲ فورس از قابلیت شارژ بیسیم پشتیبانی نمیکند؛ اما در یکی از مادهای مخصوص این دستگاه، چنین قابلیتی در نظر گرفته شده است و اگر چنانچه به استفاده از فناوری شارژ وایرلس تمایل داشته باشید، باید برای خرید این ماد، مبلغ ۴۰ دلار را پرداخت کنید. شارژر همراه موتو زد ۲ فورس از فناوری شارژ سریع موتورولا موسوم به TurboPower بهره میبرد، این فناوری امکان شارژ دستگاه با سه حالت توانی ۱۵ واتی (۵ ولت و ۳ آمپر)، ۱۴.۴ واتی (۹ ولت و ۱.۶ آمپر) و ۱۴.۴ واتی (۱۲ ولت و ۱.۲ آمپر) را فراهم میکند. شارژر موتو زد ۲ فورس با دو فناوری شارژ Quick Charge 2.0 کوالکام و USB Power Delivery سازگاری دارد و ظرف مدت ۳۰ دقیقه، باتری گوشی را ۶۰ درصد شارژ میکند.
جمعبندی
سقوط بزرگانی چون موتورولا و نوکیا به وضوح به ما نشان داد که بازار گوشیهای هوشمند توجهی به پیشینهی و دستاوردهای سالهای دور ندارد؛ بخش موبایل موتورولا پس از سالها تلاطم، بار دیگر و در سال ۲۰۱۴ به سرپرستی لنوو امید خود را بازیافت؛ موتو زد ۲ فورس به عنوان پرچمدار سال ۲۰۱۷ با وجود وزن و ضخامت کم با بهترینهای سال از نظر طراحی فاصله دارد؛ زبان طراحی نه چندان مدرن، حاشیههای اطراف نمایشگر، پشتیبانی از MotoMods و استفاده از پلاستیک سرفصلهای بحث طراحی این گوشی محسوب میشوند. پنل اولد استفاده شده در موتو زد ۲ فورس روشنایی بالایی دارد اما در بحث حداقل روشنایی و دقت رنگ بینقص عمل نمیکند. اسپیکر زد ۲ فورس با وجود استریو نبودن عملکرد قابل احترامی دارد و شفافیت و بلندی آن کاملا رضایتبخش ارزیابی میشود.
رابط کاربری نزدیک به اندروید خالص موتو زد ۲ فورس را پسندیدیدم که این موضوع به خوبی در عملکرد سریع گوشی نیز تاثیرگذار بود. دوربین پرچمداران در سالهای گذشته جهش بزرگی را به خود دیده است؛ دوربین دوگانهی موتو زد ۲ فورس عملکردی رضایتبخش دارد اما باز هم نباید انتظار عملکردی مثل بهترینها را از آن داشت. به لطف تراشهی قدرتمند اسنپدراگون ۸۳۵ و ۶ گیگابایت حافظه رم، موتو زد ۲ فورس عملکردی در حد نام یک پرچمدار دارد؛ رابط کاربری ساده و بهینهی این گوشی نیز به تجربهی کاربری بهتر کمک کرده است. باتری ۲۷۳۰ میلیآمپر ساعتی این گوشی ۵.۵ اینچی از تستهای ما سربلند بیرون آمد و تا ۱.۵ روز ما را همراهی کرد؛ چیزی که بسیاری از گوشیهای گرانقیمت بازار از آن بینصیب هستند.
نکات مثبت
- عملکرد سریع و روان گوشی در سناریوهای مختلف
- باتری توانمند با شارژدهی مناسب
- روشنایی و خوانایی مناسب نمایشگر
- رابط کاربری نزدیک به اندروید خالص
نکات منفی
- طراحی نهچندان دلچسب با حاشیههای قطور
- خشپذیری راحتتر پوشش نمایشگر نسبت به نمونههای شیشهای
- دوربین با عملکرد ضعیفتر از رقبا
ابتدای هفتهی گذشته، نسخهی آزمایشی اولیهای از ویندوز ۱۰ به کاربرانی که اقدام به نصب کروم، فایرفاکس و اوپرامیکردند، هشدار میداد که «شما هماکنون مرورگر ایمنتر و سریعتر مایکروسافت اج برای ویندوز ۱۰ را دارید». این هشدار که کاربر را از نصب مرورگرهای رقیب منع میکرد بهصورت یک کادر محاورهای ظاهر میشد و دو گزینهی «باز کردن مایکروسافت اج» (بهصورت پیشفرض) و «بههر صورت نصب مرورگر» را در اختیار کاربر قرار میداد.
با این حال، اکنون بهنظر میرسد که مایکروسافت از تصمیم خود در ممانعت از نصب مرورگرهای دیگر همچون کروم یا فایرفاکس در ویندوز ۱۰ عقبنشینی کرده است؛ زیرا در نسخهی آزمایشی جدید حلقهی فست از بیلد پیشنمایش اینسایدر ۱۷۷۶۰، سیستمعامل دیگر مانع از نصب مرورگرهای رقیب نمیشود.
ممانعت Microsoft از نصب دیگر مرورگرها موجب بالا گرفتن برخی مخالفتها شد و یادآور خاطراتی از تاکتیک سرسختانهی این شرکت در ترویج مرورگر قدیمی اینترنت اکسپلورر در دوران اولیهی نبرد مرورگرها در دو دههی قبل بود. اما مایکروسافت در بهکارگیری چنین تاکتیکی تنها نیست و گوگل نیز مرورگر کروم را بهعنوان گزینهای سریعتر و ایمنتر برای کسانی که با دیگر مرورگرها از وبسایتهایش بازدید میکنند، پیشنهاد میدهد. مایکروسافت در لحظهی نگارش این خبر به درخواست اظهار نظر دربارهی این تغییر، واکنشی نشان نداده است.
ردموندیها بهسختی تلاش میکنند تا دستکم سایهای از سلطهی پیشین خود با مرورگر اینترنت اکسپلورر را پس بگیرند. برای سالها، گوگل کروم بهصورت پیوسته سهم مرورگر قدیمی مایکروسافت را از آن خود کرد و Edge نیز با وجود طراحی بهروزتر حتی در پیش افتادن از اینترنت اکسپلورر نیز ناکام ماند.
در سالهای دور، سلطهی اینترنت اکسپلورر در عرصهی مرورگرها موجب دردسر برای مایکروسافت شد. ردموندیها در آن زمان از سوی وزارت دادگستری آمریکا و کمیسیون اروپا به اقدامات انحصارگرانه متهم میشدند. با این حال، بازار مرورگرها و سیستمهای عامل اکنون با غیبت ویندوز مایکروسافت از گوشیهای موبایل و سلطهی کروم در کامپیوترهای شخصی بهکلی تغییر کرده است.
اج در حال حاضر صاحب ۲ درصد از سهم استفاده از مرورگرها است؛ در حالی که اینترنت اکسپلورر ۳ درصد و کروم ۶۰ درصد از سهم استفاده از مرورگرها را در اختیار دارند. با این حال بنا به گزارشها، مرورگر گوگل در مقایسه با سال گذشته چند درصدی از سهم خود را از دست داده است.
بهنظر میرسد فوجیفیلم برای حضور موفق در عرصهی دوربینهای بدونآینهی مدیومفرمت مصمم است. بر اساس گزارشها، این شرکت علاوهبر دوربین مقرونبهصرفهی GFX 50R که گفته میشود ۲۵ سپتامبر (دوم مهر) رونمایی خواهد شد، قصد دارد بهزودی GFX 100S را بهعنوان یک دوربین بدونآیندهی مدیوم فرمت ۱۰۰ مگاپیکسلی معرفی کنند.
به گزارش فوجی رومرز، فوجیفیلم در مراسم رونمایی GFX 50R بهصورت رسمی توسعهی GFX 100S را اعلام خواهد کرد.
گفته میشود سنسور داخل این دوربین، سونی IMX461 است که سنسوری ۴۴ در ۳۳ میلیمتری به شمار میآید. IMX461 اولین سنسور مدیوم فرمت از نوع BSI (پشتروشن) است و به همین جهت در شرایط نور کم عملکرد کمنقصی دارد. این سنسور پیش از این در دوربین صنعتی iMX 100MP ساخت شرکت فیز وان به کار رفته بود.
فوجیفیلم با عرضهی GFX 100S به جنگ دوربینهای ۴۸ هزار دلاری هسل بلاد H6D-400c MS و ۵۱,۹۰۰ دلاری و ۱۵۰ مگاپیکسلی فیز وان XF IQ4 خواهد رفت. همانطور که از قیمت رقبای این محصول قابل برداشت است، GFX 100S به احتمال بسیار زیاد دوربین مقرونبهصرفهای نیست و عموم مردم قادر به خرید آن نخواهند بود.
در مراسم دوم مهر، احتمالا فوجیفیلم صرفا خبر توسعهی این دوربین را اعلام خواهد کرد و شاید تعدادی عکس از نمونهی اولیهی آن نمایش دهد؛ اما بعید است مشخصات خاصی از GFX 100S را منتشر کند.
با احتساب دوربین مورد بحث، بهنظر میرسد فوجیفیلم قصد دارد دوربین بدونآینه و مدیوم فرمت پنجاه مگاپیکسلی GFX 50S را با یک نسخهی کوچکتر و ارزانتر و یک نسخه با رزولوشن دوبرابر همراه کند تا سال ۲۰۱۸ را به سالی پربارتر از قبل برای دوربینهای بدونآینه تبدیل کند.
.: Weblog Themes By Pichak :.