رئیس جهاددانشگاهی واحد استان قم با بیان اینکه در مرکز درمان ناباروری جهاددانشگاهی قم از آخرین تکنیکهای روز دنیا بهره میبرد، عنوان کرد: علی رغم وجود تحریم ها و مسائل اقتصادی که گریبانگیر کشور است، هیچگونه افزایش تعرفه درمان ناباروری در مرکز جهاددانشگاهی قم اعمال نشده است.
دکتر محمد حیدری با حضور در برنامه گفتگوی خبری شبکه قم به مناسبت سی و هشتمین سالروز تاسیس جهاددانشگاهی، به دستاوردها و فعالیتهای جهاددانشگاهی اشاره کرد و گفت: جهاددانشگاهی یک نهاد عمومی غیردولتی و از رویش های انقلاب اسلامی است که با هدف پرکردن خلأ میان دانشگاه، صنعت و بازار، حلقه واسط بین دانش اندوخته دانشگاهها و بازار شد.
وی با بیان اینکه جهاددانشگاهی در سه بخش فرهنگی، آموزشی و پژوهشی آغاز به کار کرد، ادامه داد: در 15 سال اخیر ماموریت دیگری نیز به جهاددانشگاهی محول شد و آن تجاری سازی اندوخته های علمی دانشگاه ها بود و در این راستا سازمان تجاری سازی تاسیس و اشتغال فارغالتحصیلان مورد پیگیری قرار گرفت.
رئیس جهاددانشگاهی واحد استان قم در خصوص فعالیت های آموزشی واحد استان قم عنوان کرد: محوریت فعالیت های آموزشی بر آموزش های کوتاه مدت و مهارتی تکیه دارد؛ در این راستا صدها دوره در رشته های فنی و مهندسی، علوم پزشکی، کشاورزی، علوم انسانی، زبان و هنر تعریف شده و ارائه می شود که گواهی حضور در این دوره ها معتبر و بعضا قابل ترجمه و ارائه در کشورهای دیگر است.
حیدری در ادامه با بیان اینکه خاستگاه جهاددانشگاهی، دانشگاه بوده است، بیان کرد: جهاددانشگاهی قم امروز در کلیه دانشگاه های دولتی استان شعبه فعال دارد و 1400 دانشجو در شعب جهاددانشگاهی قم فعالیت میکنند.
وی به فعالیت مرکز درمان ناباروری جهاددانشگاهی استان قم اشاره و اظهار کرد: جهاددانشگاهی ایران را جزء 10 کشور برتر در حوزه سلول های بنیادی قرار داده است و این دانش برای درمان ناباروری توسعه پیدا کرد؛ ناباروری را باید یک آسیب اجتماعی دید که گاهی حتی سبب فروپاشی خانواده ها میشود. تا پیش از اینکه جهاددانشگاهی به این حوزه ورود کند بسیاری برای درمان به خارج از کشور می رفتند که علاوه بر خروج ارز، خانواده ها را دستخوش مسائل فرهنگی نیز میکرد.
رئیس جهاددانشگاهی واحد استان قم اضافه کرد: قم از اولین استان هایی بود که فعالیت در حوزه درمان ناباروری را آغاز کرد؛ امروز درمان ناباروری با بهرهگیری از آخرین تکنیکهای روز دنیا در این مرکز انجام میشود.
عدم افزایش تعرفه های درمان ناباروری در مرکز جهاددانشگاهی قم
وی با بیان اینکه علی رغم گرانیها و مسائل اقتصادی در کشور، سعی شده تعرفههای درمان ناباروری در مرکز جهاددانشگاهی قم حفظ شود و افزایش محسوسی نداشته باشد، اظهار کرد: 40درصد بیماران این مرکز از سایر استانها هستند و 8درصد نیز از سایر کشورها، بیشتر کشورهای حوزه خلیج فارس هستند، البته بیمارانی از آمریکای شمالی و اروپا هم به این مرکز مراجعه می کنند.
حیدری اضافه کرد: این اقبال به مرکز درمان ناباروری جهاددانشگاهی قم از سایر کشورها علاوه بر عواملی نظیر هزینه بر بودن درمان در کشورهای توسعه یافته و نبود تکنیک و تکنولوژی در برخی کشورهای حوزه خلیج فارس، وثوق و اطمینان به مرکز قم است؛ از آنجا که درمان ناباروری یک پروسه پرهزینه و زمان بر است، زوجینی که برای درمان اقدام می کنند مطالعه وسیع و عمیقی انجام می دهند و از آنجا که میزان موفقیت مرکز درمان ناباروری جهاددانشگاهی قم در فصل هایی بالاتر از میانگین جهانی است، توسط بیماران انتخاب می شود.
زمانی که صحبت از خودروهای ایتالیا باشد، بدون شک محصولات پرطرفدار کلاسیک و مدرن فراری، لامبورگینی،مازراتی، پاگانی و آلفارومئو جلب توجه میکند. خودروهای تولیدی این برندهای بزرگ، معمولاً با داشتن پیشرانههای قدرتمند که رسیدن به سرعتهای بالا را ممکن میکنند، در فهرست جذابترین خودروهای جهان قرار دارند. یک شرکت ایتالیایی اما دقیقاً برخلاف این جریان همیشگی حرکت میکند. برند اسپایس ایکس (spice-X) مدل مفهومی SX1 که حاصل چند تیم مهندسی شهر پیمونته ایتالیا بوده را با قوای فنی تمام برقی، بدنهی سبکوزن و قیمت مناسب معرفی کرده است. این مدل مسابقهای پیست و جاده با شعار «خودروی مسابقهای برای همه» ساخته خواهد شد.
SX1 توسط فابریزیو پپه از استودیوی طراحی مستری دیزاین (Mastery Design) طراحی شده است؛ این مدل تمام برقی فقط ۳۸۲۷ میلیمتر طول و ۱۶۹۵ میلیمتر پهنا دارد. جزئیات زیادی از این محصول اسپایس ایکس منتشر نشده است اما متریال ارزانقیمت استفاده شده در ساخت آن بهقدری سبک بوده که وزن کلی آن به ۶۰۰ کیلوگرم محدود شود. دراقع اسپایس ایکس SX1 یکی از سبکوزنترین خودروهای برقی جهان است. SX1 از دو موتور برقی که هر دو در محور عقب قرار دارند، استفاده میکند. هر موتور ۴۰ اسب بخار قدرت در اختیار میگذارد تا SX1 در مدل ۳۳۰ ولت و ۴۵۰ ولت، بهترتیب با ۱۶۰ و ۴۰۰ نیوتنمتر گشتاور و نهایت سرعت ۱۶۰ و ۲۱۰ کیلومتر بر ساعت، در زمان ۳.۸ و ۳.۵ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برسد. اطلاعات بیشتری از اسپایس ایکس SX1 جز رندرهای رسمی منتشر نشده است.
بر اساس اعلام رسمی مقامات اسپایس ایکس، SX1 با هدف رقابت در انواع مسابقات پیست و جادهای مثل اسلالوم، هیلکلایمب و حتی فرمول E طراحی شده است.
؛نسل جدید ژیروسکوپهایی که در کشورمان تولید شده اند آنقدر قابل اطمینان هستند که شبیه به آن در موشک های قاره پیمای ترایدنت مجهز به کلاهک هسته ای که از زیردریایی های آمریکایی پرتاب می شوند نیز نصب شده است.
ژیروسکوپ ها سنسورهایی هستند که ما از آن ها برای به دست آوردن سرعت زاویه ای و موقعیت زاویه ای استفاده می کنیم. با پردازش این اطلاعات می توان موقعیت کلی جسم را نیز بر اساس محاسبات به دست آورد. ژیروسکوپ عضو اصلی سیستم های هدایت اینرسی می باشد. سیستم هدایت اینرسی که در ناوبری مورد استفاده قرار می گیرد، سامانه ای برای مشخص کردن موقعیت یک جسم متحرک مانند هواپیما یا کشتی با استفاده از متغیر هایی مثل سرعت و شتاب است که این امر از طریق اندازه گیری کمیت ها توسط حس کننده اینرسی انجام می گیرد.
ژیروسکوپ اولین بار در ۱۸۱۷ میلادی توسط یک فرد آلمانی به نام یوهان بوهننبرگر ساخته شده است. رفتار یک ژیروسکوپ میتواند به سادگی با توجه به رفتار چرخ جلوی دوچرخه درک میشود. اگر چرخ از محور عمود به سمت چپ متمایل شود لبه جلوی چرخ هم به سمت چپ میچرخد. به عبارت دیگر چرخش روی یک مورد چرخ چرخان، چرخش در محور سوم را موجب میشود. مدل های اولیه ژیروسکوپ بر اساس حرکت چند میله و حلقه چرخان قرار داشت و با پیشرفت علم مدل های جدید تری از آن به بازار آمد. از مدل های مختلف ژیروسکوپ می توان به مدل های با یک درجه آزادی، ژیروسکوپ با دو درجه آزادی، مدل DTG، ژیروسکوپ های مدل لیزری و فیبر نوری اشاره کرد.
نمایی از یک ژیروسکوپ مدل اولیه
ژیروسکوپ های مدل لیزری و فیبر نوری تقریبا پیشرفته ترین مدل های این وسیله در حال حاضر هستند و در اکثر وسایل نیاز به هدایت مثل هواپیماها، کشتی ها و موشک ها مورد استفاده قرار می گیرند. در حقیقت مدل فیبر نوری یک گام از گونه لیزری نیز پیشرفته تر است. با این دو مدل بیشتر آشنا می شویم.
ژیروسکوپ های لیزری دارای هیچ جسم تحرکی که ایجاد اندازه حرکت خطی یا زاویه ای کند، نیستند. لکن از آنجا که کاربرد آن شبیه ژیروسکوپ های معمولی برای اندازه گیری دوران است، آن را در زمره ژیروسکوپ های رده بندی میکنند. در این ژیروسکوپ، از دو پرتو نورلیزر در یک مسیر بسته و در دو جهت مخالف استفاده می شود که نخستین نمونه تجاری آن در هواپیماهای بوئینگ ۷۵۷ و ایرباس ۳۱۰ بکار رفته است. مزیت آن، درقابلیت اطمینان بیشتر، دامنه دینامیکی وسیع ترو مقاومت خوب در مقابل شتاب های زیاد است .
ژیروسکوپ لیزری
ژیروسکوپ های فیبر نوری تحقق آخرین اندیشه های بشر در ساخت ژیروسکوپ است چراکه در نوع خود کوچک بوده و بطور آنی روشن میشود، عمر طولانی دارد، احتیاجی به خدمات نگهداری نداشته و در عین حال ارزان است. همچنین احتیاج به سامانه تعلیق طوقه ای ندارند. مبنای عملکرد این ژیروسکوپ، شبیه ژیروسکوپ لیزری است با این تفاوت که در آن به جای لیزر از یک نور پولاریزه استفاده میشود. این فناوری در اواسط دهه ی ۱۹۷۰ در دانشگاه یوتای آمریکا ابداع شد.
نوعی ژیروسکوپ فیبر نوری
اندازهگیری چرخشهای بسیار دقیق و تعیین جهت چرخش و کاربرد در سیستمهای ناوبری هوایی، زمینی و ریلی، موشکها و سیستم های هوشمند کنترل پرتاب، جهتگیری و پایدارسازی آنتنها و دوربینها، نقشه برداری و هواشناسی، حفر تونل و ساخت جاده، بالگردها و هواپیماهای بدون سرنشین، جهت یابی کاشت لولههای آب و گاز و کابلهای مخابراتی از جمله کاربردهای ژیروسکوپ های فیبر نوری است. این ژیروسکوپ ها به دلیل نداشتن قطعه متحرک در برابر فشار و لرزش های محیطی نیز دارای مقاومت بسیار بالایی هستند ولی در عین حال برای داشتن کارایی مطلوب نیاز به کالیبراسیون بسیار دقیقی نیز دارند.
ژیروسکوپ های فیبر نوری برای موشک های ایرانی
همان طور که در بالا گفته شد ژیروسکوپ های فیبرنوری در حقیقت پیشرفته ترین مدل از این وسیله هستند و برای مثال در موشک های قاره پیمای ترایدنت که از زیردریایی های نیروی دریایی آمریکا و انگلیس پرتاب شده و حامل کلاهک هسته ای نیز هستند، نصب شده است چراکه اطممینا به عملکرد آن بالا بوده و در عین حال، ویژگی های مهم دیگری نیز دارند که به طور خلاصه در بالا به آن اشاره شد.
در سالهای اخیر ما با نسل جدیدی از موشک های ایرانی مثل خانواده فاتح ۱۱۰، رو به رو هستیم که دارای دقت بسیار بالایی هستند و به در اصطلاح به نقطه زنی رسیده اند. درباره سیستم های هدایتی این موشک ها اطلاع رسانی خاصی به صورت رسمی صورت نگرفته و به نوعی برای بسیاری از کارشناسان دقت بالای این موشک نوعی سوال برانگیز است. اما در جریان نمایشگاه هوایی کیش اطلاعاتی مبنی بر ساخته شدن ژیروسکوپ های فیبر نوری در ایران در معرض دید علاقمندان و بازدیدکنندگان قرار گرفت. بر اساس این اطلاعات مدتی است که این وسیله در داخل کشور طراحی و ساخته و به نیروهای مسلح نیز تحویل داده شده است.
نمایی از کاتالوگ ژیروسکوپ فیبرنوری ساخت ایران
همانطور که در بالاتر نیز اشاره شد این فناوری نه فقط در موشک ها، بلکه در سامانه های پایدار کننده توپ ها، بخش فضایی و هدایت هواپیماهای بدون سرنشین دارای کارایی بسیار زیادی است. این قطعه کوچک اما بسیار استراتژیک در حقیقت بخش بسیار مهم و کاربردی در افزایش دقت موشک های ایرانی و هدایت پهپادهای ساخت داخل کشور است که تاکنون به آن اشاره و توجه محسوسی نشده بود.
ادعای خنده دار مقامات اسرائیلی و رفع نگرانی آنها
همین چند سال پیش بود که یک مقام نظامی ستاد ارتش اسرائیل، با ادعایی خنده دار اعلام کرده: مانورهای ایران ما را نگران نمیکند و تل آویو، تنها نگران موضوع انحراف موشکهای ایران است! وی مدعی شده بود: تلورانس (انحراف) موشک شهاب ۳ ایران پس از پرتاب حدود ۴۰ کیلومتر است و این موضوع میتواند بسیار خطرآفرین باشد، زیرا همانند پرتاب تیر در تاریکی است!
در پرتابههای بالستیک با افزایش برد به طور معمول، خطا نیز افزایش مییابد که برای جبران خطای ایجاد شده از سامانههای هدایت، کنترل و ناوبری استفاده میشود. توضیح عملکرد این مجموعه نیاز به مقدمات علمی دارد که مد نظر این گزارش نیست در مجموع این سامانهها تلاش میکند از بروز خطا در مسیر موشک (در راستاهای مختلف) جلوگیری کنند تا موشک مسیر از پیش تعیین شده را طی نموده و به هدف خود برسد. یکی از انواع مهم و پرکاربرد سامانههای هدایتی موشک به نام سامانه ناوبری اینرسی (INS) است که بخش عمدهای از کار هدایت، کنترل و ناوبری را آن هم به صورت داخلی و بدون اتکا به منابع دادهای خارج از موشک با استفاده از اجزائی همچون حسگرها و شتابسنجها (برای اندازهگیری نیروهای اغتشاشی وارد شده به موشک)، ژیروسکوپها (ایجاد مختصات مرجع برای سنجش تغییرات در محورهای فیزیکی مختلف موشک) و رایانه های پردازش کننده دادهها به صورت مجموعه ای هماهنگ به انجام رسانده و به کمک عملگرهای نصب شده در موشک خطاهای ایجاد شده را کاهش می دهد.
سامانههای هدفگیری، هدایت، کنترل و ناوبری که ممکن است در بخشی از مسیر از دو سامانه نیز استفاده شود دست به دست هم داده تا خطای ناشی از منابع متعدد داخل و خارج موشک را جبران کنند زیرا هر یک از منابع خطا میتواند سبب شود که موشک به نقطه عقبتر، جلوتر، یا سمت راست و چپ هدف برخورد کند. برخی از این منابع، خطاهای حاصل از ساخت شامل نوسانات وزنی موشک، نوسانات قطر و طول موشک، خطاهای پدید آمده در ترکیب سوخت و میزان سوخت قرار داده شده در موشک، مدت زمان سوزش پیشران و متوسط نیروی تولیدی آن، عدم تقارن بالها و بالکها، عدم تقارن جرمی حول محور پرواز، همراستا نبود جهت نیروی رانش با محور پرواز، عدم انطباق کامل محورهای طولی اجزای داخلی موشک پس از مونتاژ (ممان اینرسی طولی)، خطاهای ناشی از تغییرات جهت و سرعت باد نسبت به پیشبینی، تغییرات خواص هوا نسبت به مقادیر متعارف در ارتفاعات مختلف و ... است.
با توجه به چنین دستاورد مهمی که توسط متخصصان دفاعی کشورمان رسما رونمایی شده، می توان اطمینان داشت دیگر نگرانی مقامات دولتی و نظامی رژیم صهیونیستی کاملا رفع شده و آنها در صورت وجود کوچکترین شکی در کیفیت ژیروسکوپ های ایرانی، می توانند ویژگی های همتایان آن مانند موشک اتمی ترایدنت را مطالعه و بررسی کنند.
یک تیم موتور سواری مسابقهای با نام هانترسیلز ریسینگ موفق شده است تا با یک دستگاه موتورسیکلت بیامو S 1000 RR رکورد غیر رسمی سرعت را از خود برجای بگذارد که این رکورد این موتورسیکلت را تبدیل به سریعترین موتور سیکلت بیامو تاریخ میکند.
تیم HSR برای شکستن این رکورد از موتور سیکلت بیامو S 1000 RR استفاده کرده است که این موتور سیکلت به یک پیشرانهی تنفس طبیعی ۴ سیلندر خطی با حجم ۱۰۰۰ سیسی مجهز است. در این رکوردگیری غیر رسمی بیامو S 1000 RR موفق شد تا به رکورد سرعت ۳۸۹.۴۶ کیلومتر بر ساعت دست پیدا کند. که این رکورد سریعترین سرعتی است که تاکنون یک موتور سیکلت بیامو موفق شده به آن دست پیدا کند.
سواری با این موتور سیکلت را موتورسوار حرفهای به نام ارین سیلز به عهده داشت که همسر سابق وی اندی سیل نیز قبلا در سال ۲۰۱۳ موفق شده بود تا رکورد سرعت ۳۵۵ کیلومتر بر ساعت را با موتورسیکلت در کشور بولیوی به ثبت برساند. این رکوردگیری در یک دریاچهی نمک به نام اویانی در کشور بولیوی انجام شده بود. تیم HSR در این رکورد شکنی با سختیهای زیادی مواجه بود چون در ابتدا قرار بود که آنها ۶ روز را برای این رکوردگیری وقت صرف کنند اما محدودیتهای تدارکاتی و حساسیت ابزار آلات آنها سبب شد تا زمان آنها تنها به دو روز کاهش پیدا کند. همچنین در روز اول نیز مشکلات الکتریکی زیادی در این دریاچهی نمک خشک شده برای آنها به وجود آمد که این مسئله نیز سبب کندتر شدن روند رکورد شکنی شد. با این وجود اما مکانیکهای تیم HSR موفق شدند تا با سرعت هرچه تمامتر پیشرانهی موتور سیکلت را تعمیر کنند و به این ترتیب بیامو S 1000 RR موفق شد تا رکورد قبلی سرعت موتور سیکلتهای بیامو را بشکند.
در این رکوردگیری بیامو S 1000 RR موفق شد تا به سرعت ۳۸۹.۴۶ کیلومتر بر ساعت دست پیدا کند که این رکورد تاکنون سریعترین رکوردی است که توسط یک موتورسیکلت بیامو به ثبت رسیده است، با این وجود اما این رکوردگیری در فدراسیون بینالمللی موتورسیکلت به ثبت نخواهد رسید. چون بیامو S 1000 RR تیم HSR تنها در مسیر رفت موفق به دستیابی به این سرعت شد و در مسیر برگشت نتوانست به این سرعت دسترسی پیدا کند. طبق قوانین FIM برای ثبت یک رکورد سرعت باید موتور سیکلت بتواند هم در مسیر رفت و هم در مسیر برگشت به این سرعت دست پیدا کند. بنابراین این رکورد همچنان یک رکورد غیر رسمی باقب خواهد ماند و فعلا رکورد سرعت موتور سیکلتهای بیامو ۳۶۸ کیلومتر بر ساعت باقی خواهد ماند.
سرانجام پس از حدس و گمانهای فراوان، گوگل نام «Pie» را برای اندروید ۹ انتخاب کرد. اگر از کاربران گوشیهای هوشمند سری پیکسل هستید، از امروز میتوانید بهروزرسانی اندروید پای را بهصورت OTA دریافت کنید، این موضوع در مورد تمام دستگاههای دیگری که به برنامهی اندروید بتا پیوسته بودند (شامل گوشیهای سونی، شیائومی، نوکیا، اوپو، ویوو، وانپلاس و اسنشال) در کنار دستگاههای مبتنی بر اندروید وان نیز صدق میکند.
صاحبان سایر گوشیهای هوشمند نیز همانند روند گذشته، باید در انتظار انتشار بهروزرسانی اندروید ۹ پای از جانب شرکت تولیدکننده باشند؛ پروسهای که میتواند تا پایان سال بهطول بیانجامد، ضمن اینکه ممکن است که صاحبان برخی از گوشیهای هوشمند، هیچگاه قادر به تجربهی سیستمعامل اندروید 9 پای روی دستگاه خود نباشند.
در هر صورت، اندروید پای، بهروزرسانی بزرگی محسوب میشود و تنها نکتهی منفی در مورد آن، میتواند منتشر نشدن قابلیت سلامت دیجیتال اندروید بهصورت پیشفرض همراه این بهروزرسانی باشد. در حقیقت کاربران برای تجربهکردن این قابلیت، باید صاحب یکی از گوشیهای پیکسل باشند و در یک برنامهی بتا ثبتنام کنند؛ چرا که قابلیتهای یادشده تا پیش از پاییز بهصورت رسمی در دسترس قرار نخواهند گرفت. بهنظر میرسد که رویداد سختافزاری گوگل در ماه اکتبر، فرصت مناسبی برای انتشار قابلیت سلامت دیجیتال باشد.
یکی از مهمترین قابلیتهایی که با نصب بهروزرسانی اندروید پای تجربه خواهید کرد، سیستم جدید نوار ناوبری است؛ سیستمی که قرار است جایگزین سه آیکون قدیمی «بازگشت، هوم و مرور اپهای در حال اجرا» در نوار ناوبری شود، این آیکونها جای خود را به سیستمی تطبیقپذیر و کلید هومی میدهند که به کاربر اجازه میدهد بهجای فشردن کلید قدیمی مرور، با سوایپکردن بین اپهای در حال اجرا جابهجا شود. اکنون میتوان با سوایپ به بالا فهرست تمام اپهای اخیر و اپهایی را مشاهده کرد که از نظر گوگل برای شما پراستفاده هستند، با سوایپ دومی نیز میتوان منوی اپلیکیشنها را مشاهده کرد؛ البته شما میتوانید در صورت تمایل از همان نوار ناوبری قدیمی استفاده کنید.
از قابلیتهای دیگر اندروید ۹ پای میتوان به سیستم مدیریت تطبیقپذیر اشاره کرد، این سیستم با تشخیص اپلیکیشنهایی پراستفادهی کاربر، بر عمر باتری میافزاید؛ البته در حال حاضر مشخص نیست که سیستم جدید تا چه اندازه میتواند در افزایش طولعمر باتری سودمند باشد، یکی دیگر از تغییرات مربوط به باتری، پاپآپ جدیدی است که رسیدن سطح باتری به ۲۰ درصد و مدتزمان باقیمانده از شارژ باتری را اعلام میکند.
Google بر قابلیت جدید Adaptive Brightness هم تأکید بسیاری دارد که بهموجب آن، سیستمعامل بسته به محیط پیرامون شما، روشنایی نمایشگر را مطابق میلتان تغییر میدهد. اسلایدر حجم صدای اکنون بهصورت عمودی در کنار کلیدهای کنترل حجم صدا بهنمایش درمیآید و حین اتصال شارژر نیز صدای خوشایندی پخش میشود.
قابلیت دیگری که بر فناوری یادگیری ماشین اتکا دارد، ابزار انتخاب هوشمند متن است که با تشخیص مفهوم متن انتخابشده توسط کاربر، پیشنهاداتی مربوط به آن ارائه میدهد که از جملهی این پیشنهادات میتوان به اجرای گوگل مپ یا باز شدن منوی اشتراکگذاری اشاره کرد، ضمن اینکه اکنون حین انتخاب متن ذرهبینی ظاهر میشود تا بهکمک آن بتوان تصویر واضحتری را از متن انتخابشده مشاهده کرد.
همانطور که اشاره کردیم، قابلیت Digital Wellness در سیستمعامل اندروید پای در دسترس نیست و کاربران پیکسل باید در برنامهی بتای این قابلیت ثبتنام کنند؛ اما میدانیم که سلامت دیجیتال، داشبوردی خواهد بود که در آن میتوانید مدتزمان صرفشده برای هر اپلیکیشن را پایش کرده و برای آنها محدودیت زمانی تعریف کنید. قابلیت دیگری موسوم به Wind Down وجود دارد که حالت Night-Light و Do Not Disturb را فعال کرده و پیش از زمان خواب کاربر، نمایشگر را سیاهوسفید میکند.
یکی از قابلیتهای مربوط به سلامت دیجیتال که اکنون در دسترس قرار دارد، ابزار Do Not Disturb جدید است که به کاربر اجازه میدهد تا مزاحمتهای بصری، نظیر اعلانها را غیرفعال کند. Slices، نام یکی دیگر از قابلیتهایی است که تا پیش از پاییز در دسترس کاربران نخواهد بود، این قابلیت به توسعهدهندگان اجازه میدهد تا بخش از اپلیکیشن خود را در نوار جستوجوی اندروید پای، حین جستوجوی کاربر هایلایت کنند.
سارا سیگر اخترفیزیکدان دانشگاه MIT است. او بهدنبال جهانهای بیگانهای مشابه زمین میگردد. هدف نهایی یافتن گویی است که نهتنها این به نقطهی آبی کمرنگ، یعنی زمین خودمان شباهت داشته باشد؛ بلکه دارای حیات نیز باشد.
در ماه مه سال جاری میلادی، Live Science با سارا سیگر مصاحبهای داشت. سیگر برندهی جایزه Genius سال ۲۰۱۸ است و در رویداد Genius Gala مرکز علوم Liberty مورد تجلیل قرار گرفت. مطالب بیانشده از سوی وی در این گفتگو، از جایگاه فعلی انسان در زمینهی پژوهشهای سیارههای زمینسان خبر میدهد؛ و اینکه چگونه میتوانیم یا خواهیم توانست سیارههایی مشابه به زمین را شناسایی کنیم.
کپلر و تلسکوپهای فضایی دیگر هزاران سیارهی فراخورشیدی را ثبت کردهاند. برای مثال، تلسکوپ کوچکخردهسیارهها و سیارههای گذران (TRAPPIST) خانواده TRAPPIST-1 را کشف کرد که یک ستاره کوتوله فراسرد است. گروه تراپیست-۱ هفت سیاره به انداره زمین هستند که حول یک ستارهی قرمز و سرد میچرخند. دانشمندان به کمک TESS (ماهواره نقشهبرداری فراخورشیدی گذران) در مسیر کشف هزاران سیاره فراخورشیدی دیگر هستند. ناسا اخیراً این ماهواره را به فضا ارسال کرد. بهگفتهی سیگر:
ما امیدواریم سیارههایی مشابه سیارههای گلدیلاکس، واقع در کمربند حیات یا منطقه گلدیلاکس، بیابیم. بهعبارتی، آنهایی که سطوح سنگی دارند و در فاصلهی درست و مناسبی از ستاره قرار دارند. پیدا کردن این نوع از سیارهها برای بررسیهای جوی با تلسکوپهای دیگر نیز مناسب هستند، اما یافتن یک سیارهی زمینسان، بسیار دشوار است.
تصویر مفهومی از تراپیست-۱
تلسکوپ فضایی جیمز وب میتواند این مسئله را ممکن کند. جیمز وب مأموریتی است که با تأخیر برای سال ۲۰۲۰ برنامهریزی شده است. طبق گفتهی سیگر، پژوهشگران سیارات فراخورشیدی به کمک جیمز وب قادر خواهند شد به اتمسفر سیارههای کوچک نگاه کنند و بهدنبال نشانههای بخار آب، کربن دیاکسید و گازهای دیگر باشند؛ گازهایی که میتوانند حاکی از وجود حیات باشند. سیگر میگوید:
همهی ما بهدنبال حیات هوشمندی هستیم که بتواند سیگنالهای رادیویی ارسال کند. از طرفی، برخلاف انتظار بیشتر شاهد علایمی از گازها بودهایم. روی سیارهی ما، گیاهان و باکتریها اکسیژن تولید میکنند، اما چون گازها بسیار واکنشپذیرند، نباید آنها را داشته باشیم. از سوی دیگر گازی را که نباید داشته باشیم، برای تنفس ما لازم است. اگر جهانهایی فراتر از جهان ما وجود داشته باشند، ممکن است از نظر آنها این موضوع عجیب جلوه کند.
در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۹، اشتوتگارتیها با کد CLK مجموعهای از بینظیرترین خودروهای جهان را تولید میکردند.مرسدسبنزهای CLK در مدلهای مختلف کوپه، کروک و سوپراسپرت فوقالعاده تولید شدند. آخرین مرسدسبنز CLK در سال ۲۰۰۹ تولید شد و سپس این کد جای خود را با E کلاس تعویض کرد.
در طول ۱۲ سال مدلهای CLK مرسدسبنز، بسیاری از افراد به این برند آلمانی گرایش پیدا کردند. این امر اصلاً تعجب برانگیز نیست؛ فقط دیدن تصاویر CLK GTR با بدنهی خاص و پیشرانهی ۱۲ سیلندر یا سری بلک AMG با ظاهر خشن و تهاجمی کافی است تا هر کسی عاشق کلاس CLK مرسدس شود. البته مرسدسبنزهای CLK همیشه ترکیبی از E و C کلاس؛ پلتفرم C کلاس و طراحی E کلاس بودهاند که بههمین خاطر طرفداران دو محصول مرسدس را سر یک سفره مینشاندند. اولین مرسدسبنز CLK تاریخ با کد 320 کوپه در سال ۱۹۹۷ عرضه شد. این مدل با نهایت سرعت ۲۴۰ کیلومتر بر ساعت از پیشرانهی ۶ سیلندر V شکل ۳.۲ لیتری با قدرت ۲۲۱ اسب بخار (واحد قدرت تمام اعداد این مطلب BHP است)، سیستم تهویهی دوگانه، ترمزهای دیسکی در هر چهار چرخ و سیستم تعلیق مستقل استفاده میکرد. احتمالاً یک مورد در مدلهای CLK مرسدس بین افراد علاقهمند مشترک باشد؛ CLK GTR نهتنها جذابترین مدل این کلاس و بهترین سوپراسپرت دههی ۱۹۹۰، بلکه یکی از ماندگارترینها در تاریخ صنعت خودروسازی است.
در مجموع سه نسخهی مختلف از مرسدسبنز CLK GTR تولید شد که تیراژ تمام آنها به ۳۰ دستگاه هم نرسید. اولین مدل محصول سال ۱۹۹۸، توسط مهندسان مرسدس AMGساخته شد. این سوپراسپرت جذاب که برای شرکت در مسابقات کلاس GT فدراسیون جهانی اتومبیلرانی (FIA) تولید شده بود، از پیشرانه ۱۲ سیلندر V شکل ۶.۹ لیتری M120 با قدرت ۶۱۲ اسب بخار استفاده میکرد. مرسدسبنز CLK GTR کوپه که در زمان عرضه گرانترین خودروی جهان بود، فقط در تعداد محدود ۱۸ دستگاه تولید شد. فقط ۳.۸ ثانیه نیاز بود تا این مدل با بدنهی فیبرکربن، درهای پروانهای و نهایت سرعت ۳۴۵ کیلومتر بر ساعت، به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت دست یابد. جالب است بدانید که فقط جلوپنجره و چراغهای جلوی CLK GTR با مدل جادهای مشترک بود.
نسخهی بعدی CLK GTR با کد سوپراسپرت (Supersport) که فقط در ۲ دستگاه تولید شد، به پیشرانهی جدید ۱۲ سیلندر V شکل M120 با حجم ۷.۳ لیتر و قدرت ۶۶۴ اسب بخار مجهز بود. در تمام ۲۶ دستگاه تولیدی CLK GTR، فقط یک مدل با رنگ قرمز عرضه شد که البته بعدها خریدار دوم رنگ بدنهی آن را به نقرهای و کابین را به قرمز تغییر داد. آخرین نسخه از سری خیابانی CLK GTR مدل رودستر آن بود که در ۶ دستگاه، سال ۲۰۰۲ عرضه شد. از بین این ۶ مدل، فقط یک مدل با رنگ بدنهی سیاه عرضه شد تا پروندهی مرسدسبنز CLK GTR برای همیشه بسته شود. از بین تمام ۲۶ دستگاه تولیدی CLK GTR فقط ۲ دستگاه با فرمان راست تولید شدند؛ یک مدل کوپه و یک مدل رودستر بهسفارش حسنالبقیه، سلطان برونئی.
نسل دوم مدل استاندارد CLK در سال ۲۰۰۲ با مدلهای کوپه و کروک، پیشرانههای V6 و V8 و صدای فوقالعاده اعتیادآور عرضه شد. اوایل سال ۲۰۰۰ آغاز حضور بیشتر مهندسان AMG در روند تولید محصولات مرسدس بود؛ مدل CLK 55 AMG کوپه یکی از مدلهای جذاب این سری بود. ۸ سیلندر V شکل ۵.۴ لیتر با قدرت ۳۴۷ اسب بخار توسط متخصصان AMG مثل همیشه کاملاً با دست ساخته شده بود. سال ۲۰۰۳ همین مدل با بهروز رسانی بیشتر و پدالهای تعویض دندهی پشت فرمان مشابه خودروهای فرمول یک تولید شد. CLK 55 AMG نسخهی DTM محصول سال ۲۰۰۴، یکی دیگر از جذابترین مدلهای سری CLK مرسدس بود. پیشرانهی ۵.۴ لیتری V8 سوپرشارژ با قدرت ۵۸۲ اسب بخار، سیستم تعلیق قابل تنظیم و کیت بدنهی تهاجمی عریض در کنار تولید محدود ۱۰۰ دستگاه کوپه و ۸۰ دستگاه کروک از ویژگیهای منحصربهفرد این مدل بود.
نسل بعدی به مدل CLK 63 AMG سال ۲۰۰۷ رسید. پیشرانهی ۶.۲ لیتری ۸ سیلندر V شکل تنفس طبیعی M156 با قدرت ۴۸۱ اسب بخار و گیربکس اتوماتیک ۷ سرعته از موارد جدید این مدل بود. البته نسخهی بلک (Black Series) این مدل جذابیت بیشتری داشت؛ ۲۵ اسب بخار بیشتر و کیت بدنهی جدید با ورودیهای هوای بزرگتر از تفاوتهای CLK 63 AMG سری بلک با مدل استاندارد محسوب میشد. CLK 500 محصول سال ۲۰۰۹ آخرین مدل از این سری دوستداشتنی است.
در پایان این مطلب، توصیه میکنیم، حتماً ویدئوی قرار داده شده از گذر زمان بر سری CLK مرسدسبنز که توسط کانال یوتیوب کارز ایولوشن (Cars Evolution) تهیه شده است، تماشا کنید.
ریچارد فیلیپس فاینمن (Richard Philips Feynman) فیزیکدان نظری آمریکایی بود که عمدهی شهرت خود را مدیون مطالعاتی همچون فرمولبندی انتگرال مسیر در مکانیک کوانتوم، نظریهی الکترودینامیک کوانتوم و فیزیکابرشارگی در هلیوم مایع است. علاوه بر این موارد او در فیزیک ذرات نیز مطالعاتی داشته و مدل پارتون را در این بخش معرفی کرده است.
فاینمن بهخاطر مطالعات و تاثیرات خود در پیشرفت علم الکترودینامیک کوانتومی در سال ۱۹۶۵ بههمراه جولیان شوینگر و سینایترو تومونوجا جایزهی نوبل فیزیک را دریافت کرد. یکی از دستاوردهای ماندگار این دانشمند در علوم ذرات، به نام دیاگرام فاینمن شناخته میشود. این دیاگرام، روشی تصویری برای توصیف رفتار ذرات زیراتمی است. دستاوردهای متعدد این دانشمند باعث شد تا او به یکی از مشهورترین فیزیکدانان قرن بیستم تبدیل شود. در رایگیری سال ۱۹۹۹ مجلهی بریتانیایی Physics world، فاینمن در لیست ۱۰ فیزیکدان برتر تاریخ قرار گرفت.
از موارد دیگر شهرت فاینمن میتوان به مشارکت او در ساخت بمب اتمی آمریکا در جنگ جهانی دوم اشاره کرد. علاوه بر آن او یکی از اعضای تیم تحقیقاتی فاجعهی شاتل فضایی Challenger بوده است. بعلاوه او در کنار مطالعات فیزیک نظری، در مباحث دیگر علمی مانند پردازش کوانتومی و تعریف مفهوم نانوتکنولوژی نیز مشارکت داشته است. او چند سالی نیز کرسی استادی ریچارد سی. تالمن فیزیک نظری را در دانشگاه کلتک در اختیار داشت.
امضای ریچارد فاینمن
تولد و تحصیل
ریچراد فاینمن در ۱۱ می سال ۱۹۱۸ در منطقهی کویینز شهر نیویورک به دنیا آمد. مادرش لوسیل نی فیلیپس، خانهدار بود و پدرش ملویل آرتور فاینمن یک مدیر فروش بود که اصلیتی بلاروسی داشت. خانوادهی فاینمن مذهب یهودی داشتند و البته خانوادهای مذهبی به حساب نمیآمدند. ریچارد نیز در طول دوران زندگی اشارههایی به مذهبی نبودن خودش داشته و تنها یک بار کتاب تلمود یهودیان را مطالعه کرده و کمی به آن علاقهمند شده است.
فاینمن مانند دانشمندانی همچون آلبرت اینشتین و ادوارد تلرصحبت کردن در کودکی را دیر شروع کرد و تا سه سالگی به سختی چند کلمه را ادا میکرد. او بعدها در صحبت کردن لهجهی بروکلینی را فراگرفت که به خاطر شدت بیان کلمات و حالت مبالغهآمیز، لحن صحبت کردن او را کمی برای اطرافیان عجیب میکرد. پدر ریچارد تاثیر عمیقی روی او داشت و همیشه پسرش را به تحقیق و به چالش کردن واقعیتهای سنتی تشویق میکرد. مادرش نیر نقش مهمی در تقویت حس شوخطبعی او داشت. ریچارد از کودکی طبع مهندسی داشت و در خانه، یک آزمایشگاه تجربی برای خودش ساخته بود. او رادیو تعمیر میکرد و حتی یک بار یک آژیر دزدگیر برای خانه طراحی کرد.
ریچارد در پنج سالگی صاحب برادر شد که البته پس از ۴ هفته از دنیا رفت. ۴ سال بعد مادرش دختری به نام جوآنبه دنیا آورد و خانواده به منطقهای دیگر در کویینر نقل مکان کردند. ریچارد و جوآن باوجود اختلاف سن ۹ ساله با هم نزدیک بودند و هر دو حس کنجکاوی عجیبی نسبت به جهان داشتند. مادر آنها تصور میکرد که زنان ظرفیت و توانایی درک مسائل دشوار علمی را ندارند اما ریچارد بر خلاف میل مادر، مباحث علمی را برای جوآن شرح میداد. در نهایت جوآن فاینمن یک متخصص فیزیک نجومی با تخصص در بحش ارتباط زمین و بادهای خورشیدی تبدیل شد.
فاینمن دوران دبیرستان خود را در مدرسهی فار راکاوی گذراند. این دبیرستان به جز فاینمن دو برندهی نوبل دیگر یعنی برتون ریچر و ساموئل بلومبرگ را تربیت کرده است. فاینمن در بدو ورود به دبیرستان به کلاسهای ریاضیات پیشرفته فرستاده شد. او در آزمون IQ که توسط مدرسه برگزار شد نمرهی ۱۲۵ را دریافت کرد. جوآن بعدها نمرهی بالاتری کسب کرده و این برتری را به رخ ریچارد میکشید. نمرهی نسبتا پایین ریچارد باعث شد که او در سالهای بعدی از پیوستن به موسسهی تیزهوشان منسا خودداری کند و امتیاز خود را دلیل این تصمیم بداند.
دبیرستان فار راکاوی
استیو هسو فیزیکدان معاصر در مورد تست IQ فاینمن معتقد است که این آزمایش بررسی مناسبی از توانایی هوشی و ریاضیاتی این دانشمند نداشته است. چرا که فاینمن بالاترین امتیاز را در آمریکا در آزمون دشوار ریاضیات پاتنام کسب کرده بود. در نهایت به نظر میرسد آزمون IQ بیشتر روی مهارتهای صحبت کردن و دستورزبانی تاکید داشته و نمرهی پایین فاینمن بهخاطر ایرادات در این بخشها بوده است.
فاینمن در ۱۵ سالگی و بهصورت خودآموز علومی همچون مثلثات، جبر، هندسه تحلیلی، سریها و همچنین ریاضیات دیفرانسیلی و انتگرالی را آموخت. او پیش از ورود به دانشگاه با مطالعات شخصی خود مباحث پیشرفتهی ریاضی را تحلیل میکرد. فاینمن در سال پایانی دبیرستان موفق به کسب جایزهی قهرمانی ریاضیات در نیویورک شد.
ریچارد فاینمن ابتدا برای تحصیل در دانشگاه کلمبیا اقدام کرد اما سیاستهای محدودیت در جذب دانشجویان یهودی باعث رد شدن او شد. مقصد بعدی MIT بود که فاینمن را پذیرفت و او نیز پس از ورود به دانشگاه به انجمن برادری فی بتا دلتا در این دانشگاه ملحق شد. او که زمینهای قوی در ریاضیات داشت پس از مدتی این علم را بیش از حد انتزاعی دانسته و به مهندسی برق علاقهمند شد. او پس از مدتی مسیر مهندسی برق را نیز بیش از حد دور از مباحث نظری دانست و با رجوع به علم فیزیک، زمینهای متعادل برای خود پیدا کرد.
ریچارد فاینمن در دوران دانشگاه دو مقاله در مجلهی Physical Review چاپ کرد. اولی با همکاری استادش مانوئل والارتا با نام The Scattering of Cosmic Rays by the Stars of a Galaxy منتشر شد. این مقاله برای اولین بار نظریات کاملی را در مورد امواج گرانشی بیان میکرد. مقالهی بعدی Forces in Moleculesنام داشت که بر اساس ایدهای از جان سی. اسلیتر نگاشته شده و امروز به نام نظریهی فاینمن-هلمن شناخته میشود.
دانشکدهی تحصیلات تکمیلی پرینستون
این داشنمند بزرگ در سال ۱۹۳۹ مدرک کارشناسی خود را دریافت کرده و بهعنوان عضو افتخاری انجمن پاتنام انتخاب شد. او پس از فارغالتحصیلی در امتحانهای ورودی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه پرینستون شرکت کرده و نمراتی عالی در فیزیک کسب کرد. بعلاوه نمرات ریاضی او هم عالی بودند اما ضعف همیشگی در زبان انگلیسی و تاریخ هنوز ریچارد را همراهی میکرد. در نهایت با وجود نگرانیها از این نمرات و البته یهودی بودن او در نظر مدیر دپارتمان فیزیک یعنی هنری دی. اسمیث، فاینمن به این دانشگاه ملحق شد.
یکی از شرایط قبولی فاینمن در دانشگاه پرینستون، ازدواج نکردن او بود. اما او به ارتباط مخفیانهی خود با نامزدش آرلین گرینبام ادامه میداد و قول ازدواج پس از دریافت مدرک دکترا را به او داده بود. حتی بیماری لاعلاج سل که آرلین به آن مبتلا بود، علاقهی فاینمن را از بین نبرد. در نهایت این دو در ۲۹ ژوئن سال ۱۹۴۲ در استیتن آیلند در مراسمی بدون حضور هیچیک از خوانوادهها و با دو شاهد غریبه با هم ازدواج کردند.
مقالههای مرتبط:
حاضران در اولین جلسهی سمینار فاینمن، دانشمندانی مشهور همچون آلبرت اینشتین، ولفگانگ پائولی و جان فون نیومنبودند. این سمینار طرحی ابتدایی از نظریهای بود که امروز به نام ویلر-فاینمن شناخته میشود. ریچارد در نهایت در سال ۱۹۴۲ مدرک دکترای خود را از دانشگاه پرینستون دریافت کرد. استاد راهنمای او در تز دکترا با عنوان The Principle of Least Action in quantum Mechanics، جان آرچیبالد ویلر بود. فاینمن در این پایاننامه، اصول کمترین کنش را برای حل مسائل مکانیک کوانتوم به کار گرفت و مطالعات او در بخش الکترودینامیک آن، مبانی فرمولبندی انتگرال مسیر در دیاگرام فاینمن را تشکیل دادند.
فاینمن در کنار دانشجویان در کلتک
جنگ جهانی دوم و پروژه منهتن
در سال ۱۹۴۱ آتش جنگ جهانی دوم در اروپا شعلهور شده بود اما ایالات متحده هنوز خود را درگیر این جنگ نمیدانست. در تابستان آن سال فاینمن در پروژهی پرتابههای بالستیک در توپخانهی فرانکفورد در پنسیلوانیافعالیت میکرد. پس از حمله به بندر پرل هاربر و ورود آمریکا به جنگ، رابرت آر. ویلسون فاینمن را برای کار در پروژهی تولید اورانیوم غنی شده به منظور استفاده در بمب اتم استخدام کرد. این پروژه بعدها به پروژهی منهتن مشهور شد.
تیم تحقیقاتی ویلسون در دانشگاه پرینستون در حال ساخت دستگاه به نام ایزوترون بودند تا اورانیوم ۲۳۵ را از اورانیوم ۲۳۸ جدا کنند. در همین زمان تیمی به رهبری شاگرد سابق ویلسون یعنی ارنست او. لارنس در حال ساخت دستگاهی به نام کالترون برای همین هدف بود. این تیم در آزمایشگاه رادیواکتیو دانشگاه کالیفرنیا مشغول به کار بود. وظیفهی فاینمن و همکارش پائول الوم در پروژهی ساخت ایزوترون، بررسی بازدهی این دستگاه و طراحی برای ساخت نهایی آن بود. در نهایت این پروژه با مشاورتهای لارنس به ویلسون متوقف شد.
در این میان رابرت اوپنهایمر در حال ساخت آزمایشگاهی سرّی در نیومکزیکو بود تا بمبهای اتم را در آنجا طراحی کرده و بسازد. او از تیم تحقیقاتی دانشگاه پرینستون دعوت کرد تا به این آزمایشگاه بروند. ویلسون نیز با پذیرفتن دعوت، همکارانش را مانند «تیمی از سربازان دانشمند» به این منطقه فرستاد. فاینمن مانند بسیاری فیزیکدانان جوان آن زمان مجذوب کاریزمای اوپنهایمر شده بود و سریعا به دعوت مستقیم او پاسخ مثبت داد. او بهعنوان یکی از اولین افراد در ۲۸ مارس ۱۹۴۳ به این آزمایشگاه سری در لوس آلاموس رسید.
کارت شناسایی ریچارد فاینمن در لوس آلاموس
هاینمن در لوس آلموس تحت مدیریت هانس بیته فعالیت میکرد و پس از مدتی با نشان دادن استعداد بالا به سمت مدیریت تیم رسید. او با همکاری بیته فرمول بیته-هاینمن را برای محاسبهی آستانهی تسلیم بمب هستهای تدوین کرد. هاینمن بهعنوان یک مدیر میانی نقش مستقیمی در پیشرفت پروژه نداشت و بیشتر مانند یک رهبر تیم در بخشهای جانبی مانند استفاده از کامپیوترهای پانچی IBM در فرآیندهای محاسباتی فعالیت میکرد. او روشی جدید برای لگاریتمهای محاسباتی تدوین کرد که بعدها در ابرکامپیوتر Connection Machine مورد استفاده قرار گرفت.
از دیگر دستاورهای فاینمن در پروژهی لوی آلاموس، محاسبهی معادلات نوترونی برای رآکتور آب سنگین این آزمایشگاه بود. او برای تکمیل این تحقیقات به مرکز تنسی جایی که مراکز غنیسازی پروژهی منهتن قرار داشت، فرستاده شد. او در این مراکز به مهندسان کمک کرد تا فرآیندی برای ذخیرهسازی امن مواد و تجهیزات هستهای داشته و از واکنشهای ناخودآگاه خطرناک جلوگیری کنند. تلاشهای این دانشمند برای تفهیم خطرات ذخیرهسازی اورانیوم غنی شده بسیار زیاد بود و پروتکلهای متعدد بههمراه آموزشهای مرتبط، توسط او تدوین شدند.
مقالههای مرتبط:
فاینمن در بازگشت به لوس آلاموس مدیر تیم تحقیقات نظری در ارتباط با ساخت بمب اتمی هیبریدی شد. البته این پروژه هیچگاه عملی نشد. او در این سالها توسط نیلز بور به بحثهای بنیادی در فیزیک ذرات نیز دعوت شد و بر خلاق فیزیکدانان دیگر که مبهوت نظریات بور بوده و با او بحث نمیکردند، این دعوت را پذیرفت. البته لحن بحث کردن فاینمن نیز تند بود و او با وجود احترام برای دانشمندان دیگر در زمان بحثهای فیزیک بسیار صریح عمل میکرد. احتمالا به همین خاطر بور هیچگاه رابطهی گرمی با او نداشت.
ایزوله بودن محوطهی تحقیقاتی لوس آلاموس، فاینمن را به تفریحات شخصی علاقهمند کرده بود. او در زمان تفریح به دنبال کشف ترتیبی برای رمز کابینتها و اتاقهای محققان بود. در یک اقدام جالب او متوجه شد که اعداد جذاب برای فیزیکدانان، ترکیبی از لگاریتم طبیعی (e = 2.718) هستند و آنها عموما اعداد ۲۷، ۱۸ و ۲۸ را برای رمز کابینتهای خود انتخاب میکنند. فاینمن یک بار در شوخی با همکار خود فردریک دی هافمن درب کمد او را با همین ترکیب باز کرده و یادداشتی ترسناک برای او گذاشت. هافمن تصور میکرد که جاسوسها به یادداشتهای حساس او در ارتباط با بمبهای اتم دست پیدا کردهاند.
فاینمن در کنار اوپنهایمر در لوس آلاموس
فاینمن در لوس آلاموس حقوق ماهانه ۳۸۰ دلار دریافت میکرد که برای مخارج زندگی سادهاش و همچنین هزینههای درمان همسر بیمارش کافی نبود. او بقیهی نیاز خود را از پسانداز ۳۳۰۰ دلاریاش تامین میکرد. ریچارد در روزهای آخر هفته با ماشینی اجارهای به آلبوکرکی میرفت تا همسرش آرلین را ملاقات کند. کلاوس فوکس یکی از دوستان فاینمن بود و یک بار در گزارشی او را به خاطر امنیت بالای کابینتهای اسنادش و همچنین سفرهای متناوب به آلبوکرکی، محتملترین فرد برای جاسوسی اتحاد جماهیر شوروی دانسته بود. در نهایت خود فوکس به جرم جاسوسی دستگیر شد.
همسر فاینمن در سال ۱۹۴۵ از دنیا رفت و او در ساعتهای پایانی در کنارش بود. پس از این اتفاق، ریچارد خود را وقف تحقیق و کار کرد و در آزمایش هستهای ترینیتی نیز حضور داشت. این آزمایش بهعنوان آغاز عصر اتم شناخته میشود و تنها چند هفته پس از آن حملهی اتمی به هیروشیما و ناکازاکی انجام شد. فاینمن تنها کسی بود که با تصور پایین بودن نور حاصل از انفجار بمب و مانع شدن شیشههای ماشین آزمایشگاه، از عینکهای ایمنی استفاده نکرد و در نتیجه پس از انفجار به زمین افتاد و برای مدتی تصویر بنفشی از نور آزمایش را در چشمانش میدید.
دانشگاه کرنل
فاینمن ایندا بهعنوان استادیار فیزیک در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون فعال بود اما پس از مدتی بهخاطر پروژهی منهتن این موسسه را بدون دریافت حقوق ترک کرد. در خلال پروژهی منهتن نیز بارها از طرف دانشگاه به او درخواست بازگشت داده شد که نتوانست به آنها پاسخ مثبت دهد و در نهایت اخراج شد. بیته در ۳۰ اکتبر سال ۱۹۴۳ فاینمن را برای تدریس در دانشگاه به مدیران کرنل معرفی کرد و رابرت بچر نیز توصیهنامهای در تمجید از دانش فیزیک او به دانشگاه فرستاد.
کنفرانس توجیهی در لوس آلاموس - فاینمن در ردیف دوم
در سال ۱۹۴۴ یک پیشنهاد برای تدریس در این دانشگاه به فاینمن ابلاغ شد که او پذیرفت و با حقوق سالانهی ۳۹۰۰ دلار به این دانشگاه پیوست. در این میان اوپنهایمر نیز تلاشهایی برای جذب او در دانشگاه کالیفرنیا انجام داد که با مخالفت رئیس دپارتمان فیزیک روبرو شد و در ادامه پیشنهاد سال ۱۹۴۵ این دانشگاه نیز توسط هاینمن رد شد.
سالهای بعدی برای فاینمن با اتفاقات متعدد و مشکلات روحی همراه بود. او ابتدا مجبور به خدمت در ارتش شد که پزشکان ارتش بیماری روانی را در او تشخیص داده و معافیت پزشکی را به این دانشمند اهدا کردند. در سال ۱۹۴۶ مرگ ناگهانی پدر ریچارد را مبتلا به افسردگی کرد. او حتی در این زمان نامهای به همسر مرحومش نوشت که البته تا زمان مرگ ریچارد باز نشد. در سالهای بعد فاینمن توانایی انجام تحقیقات گسترده نداشت و تنها برای ارضای علاقهی شخصی به حل کردن مسائل فیزیک میپرداخت.
یکی از مسائل مورد علاقهی فاینمن در آن سالها، بررسی ماهیتها و رفتارهای فیزیکی یک دیسک معلق در فضا بود. این بررسیها با مطالعهی تحقیقات ویلیام روان همیلتون و تلاش برای فرمولبندی رفتار الکترونها در نظریهی نسبیت خاص، اگرچه در آن زمان موفق نبودند اما پایههای تحقیقات فاینمن که منجر به دریافت نوبل فیزیک شد را بنا کردند. در آن سالها پیشنهادات متعددی نیز برای تدریس در دانشگاههای مختلف اعم از کالیفرنیا، لس آنجلس وکالیفرنیا برکلی به فاینمن شد که با توجه به تحقیقات معمولی خود انتظار آنها را نداشت.
پس از جنگ جهانی دوم یک افسردگی کلی در میان دانشمندان فیزیک نظری بود و آنها در مقایسه با دانشمندان تجربی و کاربردی، مشکلات حل نشدهی زیادی داشتند. فاینمن و بسیاری دانشمندان دیگر به دنبال فرمولبندی نظریهی اختلال و حل انتگرالهای بیپایان آن بودند و در سمینارهای مختلف راهکارهای خود را ارائه میدادند. در این میان راهکارهای فاینمن بیش از همکاران مورد استقبال قرار گرفت و در سال ۱۹۵۰ استفاده از فرمولهای او رایج شد. در دهههای بعد برنامههای کامپیوتری متعدد برای بهبود این فرمولها و دیاگرام فاینمن نوشته شدند و دلیل آن نیز زبان قابل فهم و استوار او در شرح این دیاگرامها بوده است.
دیاگرام فاینمن
دوران کار و زندگی فاینمن در کرنل با اتفاقات مثبتی همراه نبود. رفتارهای جنسی او و ثابت نبودن محل زندگی مشکلاتی را برایش به همراه داشت و حتی ارتباطش را با برخی دوستان نیز خدشهدار کرده بود. او در نهایت در یکی از مراکز اقامتی کرنل بهنام تلورید ساکن شده و از این اقامت لذت میبرد. او همکاران و هماتاقیهای خود در این مکان را افرادی باهوش و با پشتکار میدانست و کارهای بنیادی برای نظریهی برندهی جایزهی نوبل خود را نیز در این مکان انجام داد.
سیاست، ازدواج مجدد و کلتک
اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۴۹ اولین آزمایش بمب اتمی خود را انجام داد و موجی از نفرت و ترس نسبت به کمونیسم را در جهان گسترش داد. فوکس، دوست قدیمی فاینمن در سال ۱۹۵۰ دستگیر شد. بیته نیز در مورد وفاداری فاینمن به آمریکا مورد بازجویی قرار گرفت. در این سالها فاینمن به پیشنهاد یک دوست و برای گذراندن فرصت مطالعاتی به برزیل و ریو دو ژانیرو رفت.
باچر که یکی از عوامل دعوت فاینمن به دانشگاه کورنل بود، او را متقاعد کرد تا پس از برزیل به این دانشگاه بازنگشته و به کلتک (California Institute of Technology) برود. فاینمن این دعوت را به شرط گذراندن یک سال دیگر در برزیل پذیرفت. او که در آن سالها در رابطهای عاشقانه با مری لوئیس بل بود، او را نیز با خود به کلتک برد. این دو در ۲۸ ژوئن ۱۹۵۲ با هم ازدواج کردند و از همان ابتدا مشکلات متعددی داشتند. روحیهی خشن ریچارد، مری را میترساند و بعلاوه، دیدگاههای سیاسی متفاوت و مخالفت شدید مری با پروژهی منهتن باعث شد تا در ۵ می ۱۹۵۸، از هم جدا شوند.
تدریس در دانشگاه
فاجعهی اسپوتنیک در سال ۱۹۵۷ باعث شد تا دولت ایالات متحدهی آمریکا علاقهی شدیدی به علوم پیدا کرده و دانشمندان را بهعنوان مشاوران رئیس جمهور استخدام کند. در این میان فاینمن نیز یک بار بهعنوان عضوی از هیات مشاوران پیشنهاد شده اما این عضویت نهایی نشد. پس از آن دولت او را برای کنفرانس Atoms for Peace سال ۱۹۵۸ به ژنو فرستاد.
فاینمن بار دیگر در پایان دههی ۱۹۵۰ درگیر یک ارتباط عاطفی شد. او که از روابط قبلی خود شکست خورده بود این بار به جونث هاوارث که یک خدمتکار بود در سوئیس پیشنهاد ازدواج داد و این دور در سپتامبر سال ۱۹۶۰ در هتل هانتینگتون ازدواج کردند. پسر آنها کارل در سال ۱۹۶۲ به دنیا آمد و دخترشان میشل نیز در سال ۱۹۶۸ به فرزندی گرفته شد. زندگی فاینمن با اتفاقات خاص و تجربیات عجیب نیز همراه بوده و او در آن سالها اعتیاد نسبی به الکل و چند نوع مادهی مخدر را نیز تجربه کرد.
مقالههای مرتبط:
مطالعات فیزیکی این دانشمند روی مایعات و رفتارهای آنها در دانشگاه کلتک رخ داد. بررسی ابرشارگی هلیوم مایع یکی از این تحقیقات بود که با تحلیل نظریهی فیزیکدان روسی یعنی لو لانداو انجام شد. او در تحقیقات خود از معادلات شرودینگر نیز استفاده کرد. البته در نهایت پاسخ قطعی در مورد این مسئلهی علمی در سال ۱۹۵۷ توسط دانشمندان دیگر همچون باردین، کوپر و شریفر کشف شد.
مطالعات بعدی فاینمن روی کوارکها و همچنین مباحث الکترودینامیکی کوانتوم و انرژی هستهای ضعیف بود. او پس از آن به سمت گرانش کوانتومی رفت و روی تمامی نیروهای عظیم طبیعت یعنی الکترومغناطیس، نیروی هستهای ضعیف یا (Weak Force) و نیروی هستهای قوی یا (String Force) و همچنین گرانش تحقیقاتی انجام داد. بسیاری کارشناسان فیزیک معتقدند هیچ داشنمندی به اندازهی فاینمن به این گستردگی روی این نیروها و همچنین ساختار ذرات اتمی تحقیقات انجام نداده است.
فاینمن در دوران میانسالی در ۱۹۸۴
فاینمن در سالهای بعدی برای جلب توجه عموم به پیشرفت فیزیک، جایزهای هزار دلاری برای دو چالش خود در نانوتکنولوژی در نظر گرفت. یکی از این جایزهها به ویلیام مکللان و دیگری به تام نیومن تعلق گرفت. فاینمن در خلال سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۶ روشی متغیری برای محاسبهی حدودی انتگرالهای مسیر تدوین کرد که پایهگذار پیشرفتهای بعدی در این روش محاسباتی ریاضی بود. او اولین مفاهیم پردازش کوانتومی را نیز تدوین کرد.
این نابغهی فیزیک و کوانتوم زمانی را نیز به تدریس به دانشجویان مقطع کارشناسی مشغول بود و دروس خود را در قالب کتابهایی با نام The Feynman Lectures on Physics منتشر کرد. او خاطراتی نیز از تدریس در برزیل و شرایط نابسامان تدریس فیزیک با زبان لاتین نوشته است. فاینمن یکی از منتقدان جدی سیاستهای تدریس در دانشگاهها و موسساتی بود که در آنها فعالیت میکرد. این استاد بزرگ همیشه شاگردانش را به تحقیق و تجربه دعوت میکرد و از آنها میخواست تا قوانین تئوری و نظریات پیشینیان را به چالش بکشند.
فاینمن یک بیوگرافی نیز در مورد خودش نگارش کرده که با نام Surely You're Joking, Mr. Feynman چاپ شده است. این کتاب در سال ۱۹۸۵ چاپ شده و رکورد فروش را کسب کرد. البته نوشتههای این کتاب اعتراضاتی را نیز نسبت به این دانشمند و رفتارهای تبعیض آمیز او و مسئولان دانشگاهها با زنان به همراه داشت.
فاجعه چلنجر
تیم تحقیقاتی ویلیام راجرز
فاینمن برای بررسی فاجعهی چلنجر به کمیسیون راجرز دعوت شد. او ابتدا برای قبول این دعوت دو دل بود اما همسرش او را به شرکت در این تحقیقات تشویق کرد. بههر حال فاینمن با رفتارهای خاص خود به کمیسیون ملحق شد و در زمان تحقیقات حتی از محکوم کردن ناسا و مقامات دولتی آمریکا نیز ابایی نداشت. او با رئیس این کمیسیون یعنی ویلیام راجرز که زمانی وزیر امور خارجه آمریکا بوده نیز بحثهایی جدی داشت و راجرز در صحبتی با آرمسترانگ او را عاملی مزاحم در این تحقیقات میدانست.
فاینمن در مصاحبهای تلویزونی اعلام کرده بود که کاهش خاصیت ارتجاعی اورینگهای استفاده شده در شاتل باعث این انفجار شده است. کمسیون تحقیقاتی نیز در نهایت همین دلیل را اعلام کرد. فاینمن در نیمهی دوم کتاب خودش با نام What Do You Care What Other People Think در مورد تجربیاتش در این پروژه صحبت کرده و از لحنی تند و صریح برای توضیح تحقیقات بهره برده است. او در تجربیات خود به این نتیجه رسیده بود که ارتباط مهندسان و مدیران ناسا در این پروژه مناسب نبوده و اطلاعات لازم بین دپارتمانها رد و بدل نمیشده است. فاینمن معتقد بود دیدگاه مدیران ناسا در مورد موفقیت این پروژه بیش از حد مثبتاندیشانه بوده است.
تصویری از انفجار چلنجر در آسمان
زندگی شخصی و مرگ
در بخشهای قبلی توضیحی کلی در مورد زندگی شخصی این نابغهی فیزیک و رفتارهای بعضا عجیب و غریب او دادیم. فاینمن در سال ۱۹۷۸ به بیماریهای شکمی مبتلا شده و بیماری او، لیپوسارکوم تشخیص داده شد. پزشکان توموری به اندازهی یک توپ فوتبال را از بدن او خارج کردند که یکی از کلیهها و همچنین طحال را از کار انداخته بود. جراحیهای بعدی در سالهای ۱۹۸۶ و ۱۹۸۷ انجام شد.
بار دیگر در سال ۱۹۸۸، فاینمن به خاطر زخم معده و نارسایی کلیه در مرکز پزشکی UCLA بستری شد. پزشکان پیشنهاد درمان دیالیز را به او دادند که قبول نکرد و سرانجام در ۱۵ فوریهی ۱۹۸۸ در کنار همسرش گنث و خواهرش جوآن از دنیا رفت.
ریچارد فاینمن در کهنسالی
دنی هیلیس یکی از شاگردان و همکاران همیشگی فاینمن بود. او زمانی از نگرانی خود در مورد مرگ ریچارد در سالهای پایانی عمر گفته بود و این دانشمند در پاسخ گفته بود:
من هم نگران مرگ هستم اما وقتی به اندازهی من عمر کنی و داستانهای بیشماری برای مردم تعریف کرده باشی، حتی پس از مرگ هم به طور کامل از یاد نخواهی رفت.
بخش کتاب های فاینمن در فروشگاه کتاب کلتک
فاینمن در سالهای پایانی عمر دوست داشت تا از جمهوری خودمختار تووان در شوروی بازدید کند که روندهای کاغذبازی دوران جنگ سرد مانع از این سفر شد. نامهی تاییدیهی سفر او یک روز پس از مرگش از شوروی رسید. دخترش میشل سالها بعد این سفر را انجام داد. مراسم خاکسپاری ریچارد فاینمن در گورستان مانتین ویو برگزار شده و مقبرهاش در التاندا کالیفرنیا واقع است.
اولین جایزهای که فاینمن در زندگی گرفت، جایزهی ۱۵ هزار دلاری آلبرت اینشتین بود که لوئیس استراس مدیر کمیسیون انرژی هستهای AEC خبرش را به گوش این دانشمند رساند. فاینمن به خاطر مشکلاتش با استراس این جایزه را نپذیرفت اما در نهایت با اصرار ایزاک رابی آن را دریافت کرد. جایزهی بعدی از طرف همین سازمان و در سال ۱۹۶۲ تحت عنوان جایزهی ارنست اورلاندو لارنس اهدا شد.
تلاشهای فاینمن در مورد الکترودینامیک کوانتومی و همچنین ذرات بنیادی باعث شد تا در سال ۱۹۶۵ جایزهی نوبل به او و دو دانشمند دیگر به صورت مشترک اهدا شود. در همین سال، انجمن سلطنتی علوم او را بهعنوان عضو خارجی اضافه کرد. مدال اورستد در سال ۱۹۷۲ و مدال ملی علوم آمریکا نیز در سال ۱۹۷۹ به این دانشمند اهدا شد.
داستان زندگی فاینمن موضوع چندین نمایشنامه و فیلم سینمایی نیز بوده که از این میان میتوان به فیلم Infinityمحصول سال ۱۹۹۶ اشاره کرد. شبکهی BBC نیز در سال ۲۰۱۳ فیلمی در مورد فاجعهی چلنجر ساخت که نقش فاینمن در کمیتهی تحقیقاتی توسط ویلیام هرت بازی شد.
پوسترهایی از فاینمن در کمپین تبلیغاتی Think Different
از یادبودهای مرتبط با این دانشمند نیز میتوان به تمبر یادبود سال ۲۰۰۵ دولت آمریکا اشاره کرد. علاوه بر آن ساختمان دپارتمان کامپیوتر آزمایشگاه فِرمی در آمریکا به نام این داشنمند است. نکتهی جالب این که تصویر این دانشمند در حال سخنرانی، موضوع یکی از پوسترهای تبلیغاتی اپل در کمپین Think Different بوده است. بیل گیتس نیز در مقالهای به تحسین این دانشمند پرداخته و او را استادی میداند که هیچگاه نداشته است. در سال ۲۰۱۵ او ویدیویی در توضیح خاص بودن فاینمن برای خودش ساخت که در مراسم پنجاهمین سال دریافت جایزهی نوبل توسط این دانشمند پخش شد.
نمایشگرِ تلویزیون، مانیتور یا گجتهای هوشمند به فناوریها مختلف مجهز شدهاند. گستردگی فناوریها بکار رفته در این نمایشگرها باعث شده است تا کاربران سردرگم شده و نتوانند انتخاب صحیحی داشته باشند.
یکی از مهمترین جنبههای نمایشگر، درک درست از پنل و فناوریهای بکار رفته در آن است. مشخصات فنی به تنهایی نمیتوانند کیفیت تصویر نمایشگر و همچنین بازدهی آن را تضمین کنند. تولیدکنندگان نیز برای بازاریابی بهتر محصولات خود مدام در حال افزایش اعداد و ارقام مرتبط با محصولات خود هستند. اعداد و ارقامی که در بسیاری از شرایط، تاثیری در بهبود کیفیت تصویر ندارند و تنها جنبهی بازاریابی به خود گرفتهاند. طی سالهای اخیر تغییرات بسیاری در فناوری بکار رفته در صفحههای نمایش ایجاد شده است.
پیش از آنکه یک نمایشگر جدید خریداری کنید بهتر است دربارهی فناوری بکار رفته در آن اطلاعات کافی داشته باشید. در ابتدا و پیش از تشریح عمیق فناوریهای صفحه نمایش، شما را به تماشای ویدیوی معرفی مختصر برترین فناوریهای نمایشگر دعوت میکنیم.
پلاسما
تلویزیونهای پلاسما برای نمایش پیکسلها از سلولهایی حاوی «گازهای یونیزه شده» یا همان پلاسما استفاده میکنند. این تلویزیونها روشنایی بالایی دارند و در عین حال رنگ سیاه را بسیار بهتر از LCD-ها به نمایش میگذارند. در حقیقت، تنها رقیب پلاسما در کنتراست، تلویزیونهای OLED هستند.
همچنین به دلیل ویژگیهای فنی، بهراحتی میتوان تلویزیونهای پلاسما را در ابعاد غولآسا تولید کرد. (تصویر بالا مربوط به تلویزیون پلاسمای ۱۵۲ اینچی TH-152UX1 پاناسونیک است.) مزایای تلویزیونهای پلاسما به همینجا ختم نمیشود. شاید برایتان عجیب باشد که بدانید بعضی خورههای فیلم و مسابقات ورزشی هنوز هم تلویزیون پلاسمای قدیمی خود را به تلویزیونهای LCD جدید ترجیح میدهند؛ اما دلیل این کار چیست؟
پاسخ در نرخ بهروزرسانی (Refresh Rate) بسیار بالای تلویزیونهای پلاسما است که موجب به حداقل رسیدن «اثر تاری ناشی از حرکت» (Motion Blur) میشود. اما این اصطلاحات به چه معنا هستند؟
نرخ بهروزرسانی یا ریفرش ریت که با واحد «بر ثانیه» یا همان هرتز (Hz) بیان میشود، نشان میدهد که تصویر موجود روی صفحه، ظرف یک ثانیه چند بار عوض میشود. برای مثال، تلویزیونی که همین حالا در منزل از آن استفاده میکنید، بهاحتمال بسیار زیاد ریفرش ریتی حدود ۶۰ هرتز دارد. این یعنی در هر ثانیه، تصویر موجود روی صفحهی تلویزیون شما ۶۰ بار عوض میشود.
هرچه نرخ بهروزرسانی بیشتر باشد، اثر «Blur» یا تاری کمتری مشاهده خواهید کرد. این تاری ناشی از حرکت، خود را در فیلمهای اکشن یا مسابقات ورزشی بیشتر نشان میدهد. نرخ بهروزرسانی تلویزیونهای میانردهی LCD موجود در بازار حدود ۱۲۰ هرتز و تلویزیونهای بالارده ۲۰۰ هرتز است. اما نرخ بهروزرسانی تلویزیونهای پلاسما چقدر است؟ تلویزیونهای پلاسمای پاناسونیک نرخ بهروزرسانی برابر با ۶۰۰ هرتز دارند. بسیار بعید است که بالاردهترین تلویزیونهای LCD و OLED حتی ظرف چند سال آینده بتوانند به نزدیکی این عدد برسند.
اما با توجه به این همه مزیت (روشنایی خوب، کنتراست بالا، نرخ بهروزرسانی باورنکردنی و توانایی تولید در ابعاد غولآسا)، چرا دیگر خبری از تلویزیونهای پلاسما در بازار نیست؟ حقیقت این است که تکنولوژی پلاسما معایب خود را نیز دارد. بزرگترین این معایب عبارتند از ضخامت زیاد، وزن بالا، مصرف زیاد انرژی، عدم پشتیبانی از رزولوشنهای بالاتر از 1080p و «اثر سوختگی».
به نظر نمیرسد چهار مورد اول از معایب تکنولوژی پلاسما، نیازی به توضیح داشته باشند، اما اثر سوختگی چیست؟
اثر سوختگی یا Burn-in به باقی ماندن شبحی از تصویر روی نمایشگر، پس از نمایش آن برای مدتزمان طولانی میگویند. اگر برای مدت زیادی یک تصویر ثابت روی صفحهی تلویزیونهای پلاسما باقی بماند، هالهای از آن روی تلویزیون باقی خواهد ماند. مدلهای ابتدایی تلویزیونهای پلاسما بیشتر این مشکل را داشتند و در مدلهای جدیدتر، شدت اثر Burn-In تا حدود زیادی کاهش یافت، اما همچنان در مقایسه با تلویزیونهای LCD و OLED، اثر سوختگی در تلویزیونهای پلاسما بیشتر دیده میشود.
مجموعهی معایب تلویزیونهای پلاسما که در بالا به آنها اشاره شد، باعث شدند عرضهی این تلویزیونها از سال ۲۰۱۴ در جهان متوقف شود.
چکیده
- استفاده از از گاز پلاسما برای نمایش رنگها
- استفاده از روکش شیشه، مقاومت بالاتر به ضربات
- وزن زیاد نسبت به سایر نمایشگرهای تخت
- تولید گرمای زیاد به دلیل فعل و انفعالات پلاسما
- هزینهی تولید اندک در ابعاد مختلف
- کاربرد زیاد در نمایشگرهای مخصوص بازی
- عدم تولید از سال ۲۰۱۴
نقاط قوت
- زمان پاسخگویی بسیار کم
- پشتیبانی از فرکانسهای بسیار بالای نمایش تصویر
- رنگ مشکی عمیق
- کنتراست بسیار خوب تصاویر
- تولید در ابعاد بزرگ
- هزینهی تولید اندک
نقاط ضعف
- پدیدهی سوختگی تصویر
- وزن زیاد
- مصرف انرژی بیشتر نسبت به سایر فناوریهای نمایش تصاویر مانند LED و OLED
- تولید گرما
- عدم امکان تولید با رزولوشنهای بالاتر از 1080p
LCD
LCD مخفف Liquid Cristal Display یا «نمایشگر کریستال مایع» است. در تلویزیونهای LCD، کریستالهای مایع توسط الکتریسیته فعال میشوند و طوری میچرخند تا با عبور نور از زاویهای خاص، رنگهای متفاوتی برای هر پیکسل تولید کنند. برای نمایش رنگ سیاه نیز این کریستالها با چرخش در زاویهای خاص، آرایشی به خود میگیرند تا عبور نور از خود را به حداقل برسانند.
تکنیک چرخش کریستالهای مایع مزایای بسیار زیادی با خود به همراه میآورد (از جمله قیمت پایین، ضخامت کم و استفاده از مواد سبک)، اما صفحات LCD نقاط ضعفی هم دارند که بزرگترین آنها عدم توانایی نمایش رنگ سیاه است. حتی وقتی که تمامی کریستالها برای جلوگیری از عبور نور میچرخند، باز هم مقداری از نور پسزمینه از آنها عبور میکند. جالب اینجا است که حتی پروژکتورها و تلویزیونهای قدیمی CRT هم چنین مشکلی - که به نشت نور (light bleed) معروف است - ندارند و این عیب تنها مختص تلویزیونهای LCD است.
صفحهی السیدی از خود نوری ساطع نمیکند، بلکه تنها به عنوان فیلتری پیچیده برای مسدود کردن نور تابانده شده به پیکسلها عمل میکند. نوری که به صفحهی کریستال مایع میتابد دو نوع است؛ یا از نوع فلورسنت موسوم به CCFL است که تلویزیونهای LCD از این فناوری بهره میبرند.
اما نوع دیگری از تابش نور سفید پسزمینه وجود دارد که توسط تعدادی LED (با محل قرارگیری در لبهی پنل یا به صورت گسترده در تمام نقاط پنل) تامین میشود و این نور با عبور از فیلترهای رنگی، رنگ مورد نظر برای نمایش تصاویر را به خود میگیرد. تلویزیونهای مجهز به این فناوری نمایش را به اختصار LED مینامند که به جز نور پسزمینه تفاوت دیگری با LCDها ندارند. در السیدیهای امروزی عموما از نور پسزمینهی LED استفاده میشود؛ زیرا این پنلها مقرونبهصرفهتر بوده، هزینهی ساخت پایینتری به دنبال دارد و کیفیت نهایی تصویر را تا حد خوبی افزایش میدهد.
اما LCDها با توجه به ساختار قرارگیری کریستالهای مایع، الکترودها و نحوهی چیدمان دامین و سابدامینها، به انواع مختلفی تقسیم میشوند:
پنل TN Film یا Twisted Nematic + Film
پنلهای TN Film یا Twisted Nematic Film از سالها قبل به صورت گسترده در مانیتورِ رایانههای شخصی مورد استفاده قرار میگیرند و هنوز هم بیشترین سهم بازار را در اختیار دارند. مانیتورهای مجهز به این پنل در سایزهای مختلف از ۱۵ تا ۲۰ یا ۲۸ اینچ در بازار یافت میشوند. اکثر تولید کنندگان نمایشگر، حداقل چند مدل مانیتور با پنل TN دارند. بزرگترین تولیدکنندگان پنلهای TN در دنیا نیز سامسونگ، الجی دیسپلی و AU Optronics هستند. البته کارخانههای بزرگی همچون Innolux و Chunghwa Picture Tubes نیز در تامین پنلهای TN به شرکتهای نامبرده، کمک میکنند.
لایههای مختلف تشکیل دهندهی پنلهای TN
دلیل استفادهی گسترده از پنلهای TN در سهولت تولید و قیمت ارزان پنل آنها است. به این ترتیب قیمت نمایشگرهای مجهز به این پنل به مراتب ارزانتر از انواع دیگر محصولات است.
دلیل دیگری که باعث میشود از پنل TN بیشتر استفاده شود، زمان پاسخدهی بسیار سریع پیکسلها در این فناوری است که آن را به گزینهای مناسب برای گیمرها و اجرای بازیهای کامپیوتری تبدیل میکند. هنوز هم پس از سالها توسعهی پنلهای LCD، هیچ فناوری به سرعت پاسخدهی TN نرسیده است. زمان پاسخدهی پیکسلها در این فناوری، ۵ میلیثانیه برای تبدیل هر پیکسل از مشکی به سفید و مجددا به مشکی است. این زمان پاسخدهی برای تغییر یک پیکسل از خاکستری به خاکستری نیز به حدود یک میلی ثانیه میرسد که زمان بسیار خوبی محسوب میشود.
از طرف دیگر امکان ساخت پنلهای مجهز به فناوری TN با رفرشریت ۱۲۰ هرتز یا بیشتر وجود دارد که آن هم کمک میکند تا تصویر روانتری در پخش ویدیوهای سریع مانند حرکات ورزشی، فیلمهای اکشن و بازیهای کامپیوتری پخش شود. همچنین این پنلها گزینهی بسیار خوبی برای پخش تصاویر سه بعدی محسوب میشوند که البته با وجود عرضهی محصولاتی همچون 3D Vision انویدیا چندان مورد توجه بازیسازها و همچنین گیمرها قرار نگرفت. این پنلها همچنین از فناوری LightBoost نیز پشتیبانی میکنند که برای گیمرها به معنی تجربهی بهتر در بازیها است. از این فناوری در بازیهای دو بعدی هم میتوان استفاده کرد تا مشکل تیره و تار شدن تصاویر در حرکات سریع رخ ندهد.
اما پنل TN از ابتدا تا به امروز مشکلاتی داشته که هرگز رفع نشدهاند. زاویهی دید این نمایشگرها محدود است و تنها زمانی که از روبرو به نمایشگر نگاه میکنید تصاویر را صحیح میبینید. اگر کمی با زاویه به نمایشگر نگاه کنید با بهمریختگی در رنگها و کاهش شدید کنتراست تصویر روبرو خواهید شد. زاویهی دید عمودی این پنلها محدودتر از زاویهی افقی آنها است و از این بابت هنگام استفاده باید سعی کنید عمود بر دید شما قرار گیرند تا بهترین تجربه را در آنها داشته باشید. تولیدکنندگان طی سالهای اخیر موفق به بهبود پنلهای TN شدهاند، اما همچنان مشکلات آنها باقی است.
چیدمان ساب پیکسل های آبی، قرمز سبز در پنل TN
دقت نمایش رنگها در پنلهای TN نیز چندان مناسب نیست و عموما این پنلها از پخش صحیح و دقیق رنگها عاجز هستند. در پخش فیلم عموما شاهد نویز و رنگهای مصنوعی هستیم و عمق رنگ سیاه نیز در این پنلها بسیار کم است. البته این نکته را نیز باید در نظر گرفت که پنلهای TN جدید از نظر عمق رنگ مشکی بهبودهای چشمگیر داشتهاند و حالا میتوان برخی از مانیتورهای مجهز به این پنل را با رنگ مشکی قابل قبول تجربه کرد.
پنلهای TN در حالت معمول از فناوری رنگهای ۶ بیت پشتیبانی میکنند، اما با اضافه شدن فناوری FRC این پنلها امکان نمایش ۱۶.۷ میلیون رنگ را میسر کردهاند. سال ۲۰۱۴ مانیتورهای جدیدی با پنل ۸ بیت TN نیز وارد بازار شدند.
پنلهای TN در رزولوشنهای ۱۹۲۰ در ۱۰۸۰ پیکسل بصورت گسترده در بازار یافت میشوند. در سال های اخیر این پنلهای در سایز ۲۷ و ۲۸ اینچ و با رزولوشنهای بالاتر ۲۵۶۰ در ۱۴۴۰ پیکسل و همچنین ۳۸۴۰ در ۲۱۶۰ پیکسل نیز یافت میشوند.
چکیده
- تولید توسط عمدهی شرکتهای تولیدکنندهی پنل
- استفاده در نمایشگرهای ۱۵ تا ۱۹ اینچی
- تولید تا اندازهی حداکثر ۲۸ اینچ
- هزینهی تولید اندکی برای
- امکان تولید با رزولوشن بالاتر از سال ۲۰۱۴
- کاربرد زیاد در نمایشگرهای مخصوص بازی
- عدم امکان تولید در نسبت ۲۱:۹ یا منحنی (در حال حاضر)
نقاط قوت
- زمان پاسخگویی بسیار کم
- قابل پشتیبانی از فرکانس ۱۲۰ هرتز
- بهرهوری از سیستمهای نورپسزمینهی LightBoost برای بهبود موشن بلر
نقاط ضعف
- زاویهی دید کم
- توانایی محدود در نمایش دقیق رنگها به خصوص در زاویههای دید متفاوت
- وجود نویز در فیلمهای سینمایی به خصوص در شرایط فعال بودن حالت بهبود زمان پاسخگویی
پنلهای VA یا Vertical Alignment
فناوری VA اولین بار در سال ۱۹۹۶ توسط فوجیتسو توسعه داده شد. هرچند زاویهی دید محدود جزو نکات منفی این پنلها به شمار میرود اما تولیدکنندگان سرمایهگذاری زیادی برای رفع این مشکل کردند و تا حدی موفق به رفع آن و بهبود زاویهی دید آنها شدند. رفع این مشکل از طریق خرد کردن هر ساپ پیکسل به بخشهای کوچکتر با نام دامین مسیر شد که از آن با نام MVA یا Multi-Domain Vertical Alignment انجام شد.
فناوری MVA در سال ۱۹۹۸ توسط خود فوجیتسو معرفی شد. این فناوری در واقع ترکیبی از پنلهای TN Film و IPS است. پنلهای MVA زمان پاسخدهی ۲۵ میلیثانیه را ارائه میکند که بین پنلهای TN و IPS به شمار میرود و زاویهی دید آن نیز بین ۱۶۰ تا ۱۷۰ درجه است که باز هم بین پنلهای TN و IPS محسوب میشود. اخیرا با پیشرفت تکنولوژی، زاویهی دید پنلهای MVA حتی قابل رقابت با پنلهای IPS شده و حتی زاویهی دید عمودی نیز در پنلهای MVA به مراتب بهتر از پنلهای TN است. پنلهای MVA قادر به ارائهی کنتراست تصویر بسیار خوب و نمایش مشکی عمیق هستند. کنتراست این پنلها حتی بهتر از پنلهای IPS و TN است.
در پنلهای MVA، کریستال دامنهها همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنید در جهتهای مختلف قرار گرفتهاند تا اگر یک دامنه اجازهی عبور نور را دادند، دامنههای اطراف آن، مانع نور شوند. مشکلی که سالها طراحان این پنلها را درگیر خود کرد، زمان پاسخدهی پایینتر این پنلها در مقایسه با پنلهای TN بود. این موضوع مخصوصا در بازیهایی که تصاویر پویا بیشتری داشتند بیشتر به چشم میآمد. به همین دلیل فناوریهای جدید به پنلهای MVA اضافه شد.
P-MVA و S-MVA
پنلهای P-MVA یا Premium MVA توسط کمپانی AU Optronics و همچنین پنلهای S-MVA یا Super MVA توسط شرکت Innolux (پیشتر با نام Chi Mei Optoelectronics شناخته میشد) تولید شدند. مهمترین تغییر ایجاد شده در پنلهای S-MVA و P-MVA در مقایسه با MVAها در بهبود زمان پاسخدهی آنها است. این زمان پاسخدهی مخصوصا در حالت خاکستری به خاکستری بهبود چشمگیری را داشته است. هر چند سرعت پاسخدهی پیکسلها در این پنلها بسیار بهبود یافته است، اما هنوز هم از پنلهای TN با پشتیبانی از RTC پایینتر است. با این حال با وجود زاویهی وسیعتر و نمایش بهتر تصاویر، گیمرها پنلهای P-MVA یا S-MVA را به TN ترجیح میدهند.
پنلهای MVA
با وجود اینکه از فناوری استانداردی در ساخت نسل جدید پنلهای MVA استفاده میشود اما پنلهای شرکتهای مختلف، دقت متفاوتی در نمایش رنگها دارند و برخی بسیار خوب و برخی در سطح متوسط رنگها را تولید و به نمایش در میآورند. به عنوان مثال برخی از پنلهای P-MVA رنگها را زنده و جذاب نمایش میدهند اما در نمایش رنگ تیره با مشکل روبرو هستند.
پنلهای سنتی MVA عمق رنگ ۸ بیتی (۱۶.۷ میلیون رنگ) را ارائه میکردند. امروزه نیز بسیاری از پنلهای MVA، هشت بیتی هستند اما مدلهایی نیز وارد بازار شدهاند که از عمق رنگ ۱۰ بیت پشتیبانی میکنند. حتی برخی از پنلها ۸ از فناوری کنترل نرخ فریم پشتیبانی می کنند و به عبارتی ترکیبی از پنل ۸ بیت بعلاوه فناوری FRC هستند. عمق رنگ مشکی در پنلهای P-MVA و S-MVA به مراتب بهتر از MVAها شده است و به همین دلیل نسبت کنتراست واقعی این پنلها به ۱۰۰۰:۱ یا ۱۲۰۰:۱ رسیده است. این عدد از پنلهای TN و اکثر IPSها بیشتر است. جالب است بدانید که در نسل جدیدتر پنلهای MVA که با نام AMVA نسبت کنتراست بسیار خوب ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰:۱ را ارائه میکنند.
پنلهای MVA عملکرد بسیار خوبی در پخش ویدیو دارند و در این حالت نویز و بهمریختگی رنگ بسیار پایینتر از فناوریهای دیگر است.
چکیده
- پنلهای MVA برای بهبود TNها توسعه یافتند و زاویه دید بهتری را به ارمغان آوردند. اما سرعت پاسخگویی بسیار پایینی داشتند
- بهبود سرعت پاسخگویی و نسبت کنتراست (۱۲۰۰:۱) با معرفی انواع P-MVA و S-MVA
- عرضهی نمونههای پیشرفتهی AMVA نرخ بازسازی سریعتر در کنار کنتراست تا ۵۰۰۰:۱
- عرضهی برخی نمونههای ۱۲۰ هرتز توسط شارپ
- عرضهی نمایشگرهای VA در ابعاد ۳۲ اینچی با رزولوشن QHD
- عدم تولید نسخههای فوقعریض یا منحنی (در حال حاضر)
نقاط قوت
- نسبت کنتراست بسیار خوب (بیشتر از ۳۰۰۰:۱)
- نرخ پاسخگویی خوب برای عموم کاربردها
- عمق رنگ ۸ بیت
- تولید برخی نسخهها با نرخ بازسازی ۱۲۰ هرتز
- تجهیز برخی نسخهها به نورپسزمینه با کاهش بلر
نقاط ضعف
- نرخ بازسازی همچنان کمتر نسبت به TNها
- تغییر رنگ با تغییر زاویهی دید. عدم کاربرد برای کارهایی با دقت رنگ بالا
- زاویه دید کمتر نسبت به انواع IPS
- عدم تولید با عمق رنگ ۱۰ بیت
PVA و S-PVA
در اواخر دهه ۹۰ میلادی سامسونگ پنلهای PVA را برای جایگزینی با انواع MVA، توسعه داد. این دو فناوری با وجود قرارگیری تحت دستهی نمایشگرها VA، تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند. کریستال مایع در ماتریسهای PVA ساختار یکسانی با MVA داشته و دامینها همچنان در زاویههای مختلفی قرار گرفتهاند تا بهبود زاویهی دید را با توجه به محل قرارگیری کاربر به ارمغان بیاورند. با این حال این فناوری نیز زوایای دید عالی را ارایه نمیدهد و در صورت تغییر زاویهی دید کاربر شاهد کاهش سایههای در تصویر هستیم. این تغییر کنتراست یکی از دلایلی است که کاربران حرفهای پنلهای IPSرا ترجیح میدهند.
پنل PVA
یکی دیگر از مشکلات پنلهای PVA که در انواع MVA نیز مشاهده میشد، زمان پاسخگویی اندک آنها بود. در شرایطی که شرایط اولیهی و نهایی پیکسلهای تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشند، این دسته از پنلها نیز زمان پاسخگویی به مراتب اندکتری نسبت به انواع TN به همراه خواهند داشت. البته بعدها سامسونگ با معرفی فناوری Magicspeed سرعت پاسخگویی این پنلها را تا حد زیادی بهبود بخشید. با این حال هنوز انواع TN در این زمینه برترین نمونههای موجود (گزینهی محبوب کاربریهایی اعم از گیمینگ) به شمار میرفتند. هیچ پنل PVA با نرخ بازسازی ۱۲۰ هرتز تولید نشد و سامسونگ نیز برای توسعهی پنلهای PLS، این صفحات نمایش را کنار گذاشت.
البته باید به این موضوع نیز اشاره کرد که کنتراست پنلهای PVA همانند انواع MVA در سطح بالایی قرار داشتند و به نسبت ۱۰۰۰:۱ تا ۱۲۰۰:۱ میرسید. با این حال تلاشهای سامسونگ برای بهبود این پنلها حتی در بخش کیفیت تصاویر نیز به بنبست رسید و مشکلاتی اعم از نویز و جلوههای مصنوعی در تصاویر به خصوص هنگام پخش فیلمهای سینمایی دیده میشد. سامسونگ همچنین موفق به تولید پنلهای ۱۰ بیتی PVA نشد و تنها نمونههای ۸ بیتی به بازار عرضه شدند.
در سال ۲۰۰۴ و برای بهبود پنلهای PVA، آخرین تلاش با معرفی فناوری S-PVA شکل گرفت. پنلهای Super Patterned Vertical Alignment به لطف تجهیز به فناوری Magicspeed و طراحی سلولهای کریستال مایع به دو بخش با زاویههای متفاوت و طراحی بومرنگ شکل آنها، این پنلها به گزینهی بهترین برای مصارف گیمینگ تبدیل شدند. زاویهی دید این پنلها نیز به لطف ساختار جدید سلولهای کرایستال مایع آنها بهبود محسوسی یافت. با این حال همچنان در این زمینه، پنلهای IPS بهترین گزینهی موجود بودند و مشکل کاهش کنتراست تصاویر با تغییر زاویهی دید نیز موجود بود. بیشتر این پنلهای نیز ۸ بیت بودند و توانایی نمایش ۱۶ میلیون رنگ را داشتند.
ساختار پیکسلهای S-PVA در روشنایی کم (سمت راست) و روشنایی ۱۰۰ درصد (سمت چپ)
همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنید، هر سلول از دو بخش A و B تشکیل میشود که یکی از این بخشها تنها در شرایطی با روشنایی بالا فعال میشوند. هر یک از این بخشها از چهار دامنه تشکیل میشوند که بدین ترتیب هر سابپیکسل شامل هشت دامنه میشود. این سبک از طراحی به تغییر گاما و کنتراست در تماشای محتوا از زاویههای متفاوت کمک شایانی میکند. در برخی از انواع گرانتر این پنلها، هر یک از این دو بخش به صورت مستقل کنترل میشوند. این سبک از طراحی سابپیکسلها در پنلهای S-PVA باعث شده است تا زوایای دید این پنلها نامتقارن باشند و در صورت قرارگیری در زوایهی مشخصی از سطح عمود نمایشگر، بسته به زاویهی مثبت یا منفی، بینندهها تصاویری یا گاما متفاوت دریافت خواهند کرد.
چکیده
- پنلهای PVA برای جایگزینی MVAها تولید شدند و عملکرد مشابهی داشتند
- پنلهای S-PVA سرعت پاسخگویی را به میزان محسوسی افزایش دادند. همچنین کنتراست این پنلها در سطح مطلوب ۱۲۰۰:۱ بود
- PVAهای به صورت بسیار محدود اکنون تنها در برخی از مانیتورها استفاده میشوند
- نمونههای فوقعریض و منحنی این پنلها در حال حاضر تولید میشود
نقاط قوت
- نسبت کنتراست بالاتر ۱۲۰۰:۱ در مقایسه با تلویزیونهای قدیمی
- کنتراست بیشتر ۳۰۰۰:۱ با بهبود فناوری
- زمان پاسخگویی مناسب به لطف فناوریهای کمکی
نقاط ضعف
- زمان پاسخگویی کمتر از پنلهای IPS و TN
- عدم پشتیبانی از نرخ ۱۲۰ هرتز
- عدم امکان تولید پنلهای PVA با نور پسزمینهی کاهش میزان کدورت تصویر
- تغییر کنتراست و گاما با تغییر زاویهی دید
- زاویهی دید کمتر نسبت به پنلهای IPS و PLS
- عدم تولید انواع ۱۰ بیت
IPS
در سال ۱۹۹۶ شرکت هیتاچی اولین پنلهای IPS (که با نام Super TFT نیز شناخته میشدند) را معرفی کرد. این پنلها برای حل دو مشکل طراحی شده بودند؛ حذف محدودیتهای TN در زاویهی دید و توانایی اندک تولید رنگها. نام In-Plane Switching از کریستالهای درون سلولها پنل نمایشگر گرفته شده است که همواره موازی با صفحهی پنل هستند. زمانی که ولتاژ لازمه به سلولها وارد شود، کریستالهای تغییر ۹۰ درجهی زاویه میدهند؛ پنلهای IPS در شرایط فعال خود، اجازهی عبور نور پسزمینه را خواهند داد و در شرایط غیرفعال (عدم اعمال ولتاژ لازم به سلولهای کریستال مایع) نیز از عبور این نور جلوگیری میکنند.
ماتریسهای IPS با فیلمهای پنل TN تفاوت زیادی در ساختار خود اعم از ساختار کریستالها، محل قرارگیری آنها و الکترودهای پنل (هر دو الکترود روی یک وافر قرار گرفتهاند و مکانی بیش از یک الکترود در پنلهای TN را اشغال میکنند)، دارند. این تغییرات در ساختار منجر به زاویهی دید گسترده، تولید رنگهای جذاب و کیفیت پادار تصاویر میشود. اگرچه سرعت نرخ بازسازی تصاویر در نممونههای اولیهی این پنلها بسیار کم بود و آنها را به گزینهی ناکارآمدی برای نمایش محتوای تصویری سریع تبدیل کرده بود.
(S-IPS (Super IPS و (AS-IPS (Advanced S-IPS
پنلهای IPS طی سالهای گذشته بهبودهای گستردهای به خود دیدند و در انواع مختلفی از نمایشگرها به کار گرفته شدند. Super IPS یکی از فناوریهای نمایش است که در سال ۱۹۹۸ این دسته از پنلها توسط شرکت الجی-فیلیپس (در حال حاضر تحت نام الجی دیسپلی) به تولی رسیدند. این دسته از پنلها در حال حاضر نیز در بسیاری از صفحات نمایش به کار گرفته میشوند و طی سالهای گذشته چندین بهبود را تجربه کردهاند. تفاوت اصلی S-IPSها با انواع عادی IPS، استفاده از چینش چند دامین کریستالهای مایع است.
از سال ۱۹۹۸ پس از عرضهی اولیهی S-IPSها، این دسته از پنلهای به لطف تلاشهای گستردهی الجی به خوبی در دنیای فناوری جای خود را باز کردند و تولیدکنندههای بسیاری از این دسته از پنلها در محصولات خود بهره بردند. البته این پنلهای نیز بینقص نبوده و مشکلاتی از جمله زمان پاسخگویی (۶۰ میلیثانیه برای نمایش رنگ مشکی-سفید-مشکی و زمان بیشتر برای نمایش طوسی-طوسی!) گریبانگیر آنها بود. البته خوشبختانه مهندسان در ادامه موفق به کاهش زمان پاسخگویی به ۲۵ و حتی ۱۶ میلیثانیه شدند.
پنل S-IPS
پنلهای IPS در زمینههای دقت تولید رنگ و زاویهی دید، تمامی رقبای خود از جمله VA و TN را شکست میدادند. بدین ترتیب نمایشگرهای S-IPS به گزینهی محبوبی برای کاربران حرفهای تبدیل شدند. البته نباید از نسبت کنتراست پایینتر این پنلها (به خصوص در برابر VAها) گذشت؛ عمق کم رنگ مشکی باعث شده بود تا نمونههای اولیهی S-IPS نسبت کنتراست ۵۰۰:۱ و ۶۰۰:۱ را به ارمغان بیاورند که چندان مطلوب کاربران نبود. البته در ادامه مهندسان موفق به افزایش قابل توجه نسبت کنتراست این دسته از پنلها نیز شدند. حضور نویز در فیلمهای سینمایی نیز باعث شده بود تا این دسته از محصولات گزینهی محبوبی برای نمایش دقیق محتوای تصویری سینمایی نباشند. پوششهای ضدبازتاب نور در برخی از انواع S-IPSها با کاهش کنتراست تصاویر و نمایش حالت کثیف یا طوسی شکل محتوا، منجر به نارضایتی برخی از کاربران نیز شده بود.
به لطف تلاش مهندسان، طی سالهای گذشته بسیاری از این دسته از مشکلات پنلهای S-IPS به طور کامل مرتفع یا در حد بسیار خوبی بهبود یافتهاند تا به گزینهی بسیار مناسبی برای استفاده در تلویزیون و مانیتورها تبدیل شوند.
در سال ۲۰۰۲ با معرفی فناوری Advanced Super IPS، نور پسزمینهی ۳۰ درصد روشنتر این پنلها نسبت به S-IPS، بهبود کنتراست و تصاویر جذابتر را به همراه داشت. این پنلها که توسط سازندگان متعددی تولید شدند (الجی دیسپلی، NEC و هیتاچی) نامهای مختلفی را به همراه داشت؛ با این حال عموما با نام AS-IPS شناخته میشدند. در این روش چیدمان دامینهای کریستال مایع درون سلولها تفاوتی با S-IPS نداشته و تنها با استفاده از الکترود شفاف، موفق به عبور نور بیشتری از پسزمینه شدند. بدین ترتیب نسبت کنتراست در این پنلها تا نزدیک به دو برابر انواع S-IPS بهبود یافت تا یکی از بزرگترین مشکلات نمایشگرهای IPS بهبود قابل توجهی را تجربه کند. با این حال هنوز IPSها در بخش کنتراست و غلظت رنگها پشت انواع VA قرار میگرفتند.
پنل H-IPS
الجی طی سالهای گذشته تلاش زیادی برای بهبود پنلهای IPS کرده است که میتوان تولید Horizental-IPS را یکی از جدیدترین دستاوردهای آنها (در سال ۲۰۰۷) دانست. در این پنلها الجی با کاهش ضخامت الکترودها و تغییر در ساختار پیکسلها، محصول کاملا جدیدی را به بازار عرضه کرد. سابدامینهای کریستالهای مایع زاویهی بیشتری نسبت به یکدیگر در این پنلها نسبت به انواع IPS و ابعاد کوچکتری دارند. این سبک از طراحی منجر به تولید سابپیکسلهای عمودی و بدون زاویه (مشابه با VAها) شده است که در نهایت بهبود کنتراست را در کنار زاویهی دید خوب، به ارمغان داشت. الجی با بهبودهای جزیی و استفاده از مواد جدید، پنلهای (AH-IPS (Advanced H-IPS را معرفی کرد که در حال حاضر در تمام محصولات مجهز به نمایشگر LCD الجی به کار گرفته میشوند.
(PLS (Plane to Line Switching و (S-PLS (Super-PLS
سال ۲۰۱۰ سامسونگ برای مقابله با پیشرفت فناوری IPS و شرکت الجی دیسپلی و همچنین کسب سهم بیشتری از این بازار، پنلهای PLS را معرفی کرد. این پنلها در ساختار خود شباهت بسیار زیادی به S-IPS و AS-IPSها دارد. با این حال سامسونگ روند ساخت خاص خود برای تولید این پنلها را به کار گرفت که منجر به کاهش ۱۵ درصدی هزینهی تولید آنها شد. این پنلها در ابتدا با نام S-PLS شناخته میشدند تا کاربران به خوبی جایگاه آنها (مقابله با S-IPS) را درک کنند، اما در نهایت این نام کنار گذاشته شد و پنلهای پیشرفتهی السیدی سامسونگ با همان نام PLS عرضه و شناخته شدند.
سامسونگ صفحات نمایش PLS را در محصولات مختلفی اعم از مانیتور و تبلتهای خود به کار گرفت. این پنلها زمان پاسخگویی خوبی در مقایسه با IPSها (۵ میلیثانیه برای نمایش طوسی-طوسی) دارند. در حال حاضر سامسونگ پنلهای PLS با فرکانس بیش از ۶۰ هرتز را در سبد محصولات خود ندارد. زاویهی دید گسترده و نسبت کنتراست ۹۰۰:۱ و ۱۰۰۰:۱ نیز باعث شده است تا PLSها به رقیب توانمندی برای S-IPSها تبدیل شوند.
شباهت بسیار پنلهای PLS و IPS باعث شده است تا بسیاری از سازندگان نمایشگرها با وجود استفاده از نام تجاری IPS، اما درون خود از ماتریس و ساختار PLS سامسونگ بهره میبرند. با این حال شناخته بودن IPS و پیشرفتهای بیشتر آن (فناوری H-IPS) باعث شده است تا تولیدکنندگان از این نام برای بازاریابی محصولات خود استفاده کنند. در حال حاضر سامسونگ از پنلهای VA برای استفاده در تلویزیون و PLS برای مانیتورهای خود بهره میبرد.
چکیده پنلهای IPS
- توسعهی اولین نمونههای IPS برای بازتولید مناسب رنگها
- بهبود زمان پاسخگویی با S-IPSها در کنار باقی ماندن مشکل نسبت کنتراست
- بهبود نسبت کنتراست و زمان پاسخگویی با معرفی ساختار جدید H-IPS
- کاهش هزینه تولید با معرفی e-IPS (ساختار یکسان با H-IPS)
- توسعهی AH-IPS توسط الجی، جدیدترین و برترین فناوری تولید IPSها و مورد استفاده در عموم نمایشگرهای LCD حال حاضر
- PLS سامسونگ رقیب فناوری IPS الجی، با ساختار مشابه با AS-IPSها
نقاط قوت
- بیشترین میزان زاویهی دید و کمترین تغییر رنگها در نمایش از زوایای متوسط در دنیای LCDها
- زمان پاسخگویی بسیار خوب در نمونهی مدرن این پنلها (بهتر از VA)
- امکان تولید نمونههایی با فرکانس ۱۴۴ هرتز
- امکان تولید پنلهایی با عمق رنگ ۱۰ بیت
نقاط ضعف
- نمونههای محدود با قابلیت پشتیبانی از فرکانس ۱۲۰ هرتز و بیشتر (در مقایسه با TNها)
- پوشش نمایشگر بد برخی از نمونههای قدیمی
پنلهای TN, IPS و VA چطور کار میکنند
در تصویر بالا میتوانید تفاوت عملکرد پنلهای VA با IPS و TN را مشاهده کنید.
در پنلهای TN وقتی ولتاژ صفر است، مولکولهای کریستال مایع هم راستا هستند و لایههای پشت و جلو در یک جهت قرار دارند. البته یک تغییر ۹۰ درجی افقی در مولکولها در فاصلهی بین لایهها وجود دارد. نور از بین لایههای پلاریزه تابشی وارد پنل میشود و وارد لایهی مولکولهای کریستال مایع میشود تا تغییر زاویهی ۹۰ درجه در آن اعمال شود. سپس نور به لایهی پلاریزهی بعدی هدایت میشود. این نور تشکیل دهندهی سفید در نمایشگر است. وقتی ولتاژ کامل به پنلهای TN اعمال میشود ساختار پیچخوردهی آن مختل شده و بر روی لایهها عمود شوند. نور پلاریزه شدهای که وارد سلول شده حالا از لایهی کریستال مایع عبور میکند بدون آنکه چرخشی داشته باشد. از آنجایی که چرخی در نور اتفاق نیافته است، لایهی پلاریزیهی دوم نور را مسدود میکند و به این ترتیب سیاه بر روی نمایشگر شکل میگیرد. دلیل اینکه مشکی در پنلهای TN به خوبی نمایش داده نمیشود این است که وقتی ولتاژ کامل بر روی پنل اعمال میشود، مولکولهای کریستال مایع بصورت کاملا عمود در نمیآیند و به همین دلیل بخشی از نور به بیرون درز کرده و از عمق مشکی کاسته میشود.
پس تا اینجای کار وقتی ولتاژ صفر اعمال میشود رنگ سفید، وقتی ولتاژ کامل اعمال میشود رنگ مشکی و به همین ترتیب در ولتاژهای میانی زاویهی مولکولهای کریستال مایع تغییر میکند به همین دلیل است که نمایشگر از زوایای مختلف تصویر متفاوتی را به نمایش در میآورد و کاربر مخصوصا در زاوایای عمودی به افت شدید کنتراست مواجه میشود.
در پنلهای IPS مولکولهای کریستال مایع در یک راستا قرار دارند و با اعمال ولتاژ نیز همه لایهها به یک سمت میچرخند. به همین دلیل است که تصویر از زوایای مختلف یکسان به نظر میرسد و زاویهی دید وسیع را در اختیار کاربر قرار میدهد. این سیستم زمان پاسخدهی کندی دارد چرا که مولکولهای کریستال مایع در سطح لایههای چرخیدهاند که تحت میدان ضعیفِ ایجاد شده توسط الکترودهایی است که خود بصورت بسیار دقیقی الگوی یکسانی دارند.
اما در پنلهای VA شاهد سیستم کامل متفاوتی در مقایسه با پنلهای TN و IPS هستیم. در پنلهای VA، وقتی ولتاژی به پنل اعمال نشده، مولکولهای کریستال مایع بصورت عمود بر روی لایهها چیده میشوند. در این حالت رنگ مشکی تولید میشود. وقتی ولتاژ اعمال میشود، موقعیت مولکولها در حالت افقی قرار میگیرد تا رنگ سفید شکل گیرد.
کوانتوم دات
کوانتوم دات به نوعی ساختار مولکولی گفته میشود که در ابعاد نانو و از سیلیکون و نیمههادیها تولید میشود. این مواد هنگام دریافت نور، اقدام به بازتابیش در طول موج خاصی میکنند. به همین دلیل میتوان با تابش نور به این ذرات، نورها رنگی خالص با طول موج بسیار دقیقی را تولید کرد.
پیش از این نیز گفته شد که تلویزیونهای LCD به نور پسزمینهی سفید خالصی برای ایجاد تصویر باکیفیت نهایی نیاز دارند. روشهای متعددی برای بهبود نور پسزمینه توسعه یافته است که یکی از بهترینهای آن، کوانتوم داتها است. این ذرات نانو پس از دریافت نور، رنگهایی با طول موج خاصی ایجاد میکنند. شرکتهای تولیدکننده تلویزیون نیز از همین فناوری برای تولید نور سفید خالص پیش از ورود به فیلترهای رنگی بهره میبرند تا شاهد افزایش دقت رنگها و کنتراست بهتر باشیم.
استفاده از کوانتوم داتها به جای فیلترهای رنگی نیز یکی از کاربردهای این نانوذرات است که برخی شرکتهای تولیدکننده اعم از نانوسیس (Nanosys) از بهبود ۳ برابری مصرف انرژی و همچنین بهبود عملکرد نمایشگر در نمایش تصاویر از زوایای دید گسترده خبر دادهاند. در حال حاضر برخی از شرکتهای تولیدکنندهی پنلهای کوانتوم دات از نور پسزمینهی آبی و ذرات کوانتومی قرمز و سبز برای نمایش سایر رنگها و در نتیجه تصاویر بهره میبرند.
قدم بعدی برای کوانتومداتها، حذف کریستال مایع است. طی دهههای گذشته، مهندسان زمان و انرژی زیادی را صرف حذف محدودیتهای نمایشگرهای کریستال مایع کردهاند. با وجود بهبودهای قابل توجه، این نمایشگرها هنوز قابل مقایسه با انواع OLEDها نیستند. حذف کریستال مایع و استفاده از خود کوانتومداتها برای نمایش رنگها است. مهندسان مشغول توسعهی نوع خاصی از این ذرات هستند که با دریافت جریان الکتریسیته، از خود نور ساطع کنند؛ درست مانند OLEDها. بدین ترتیب میتوان کنتراست بهتر، کنترل بسیار بیشتر روی بخشهای مختلف نمایشگر و روشنایی بالاتر را از این نمایشگرها انتظار داشت.
اما شرکتهای تولیدکنندهی تلویزیون، عموما از نامهای تجاری خاص خود برای ردهی خاصی از تلویزیونها بهره میبرند که با وجود تفاوت در نامها، اما از فناوری یکسانی بهره میبرند. این موضوع در کوانتومداتها نیز وجود دارد و به عنوان مثال میتوان به تلویزیونهای QLED سامسونگ یا نانوسل الجی اشاره کرد که از این ذرات نانو برای بهبود تصاویر بهره میبرند.
شباهت نام QLED و OLED باعث شد تا کارشناسان مقالات و ویدیوهای آموزشی متعددی برای تمایز این دو فناوری کاملا متفاوت درست کنند. طبق ادعای سامسونگ، این کیولدها (QLED) از سطح درخشندگی بسیار بالایی نسبت به سایر انواع تلویزیونهای LED برخوردار بوده و رنگ سیاه عمیقی را به نمایش میگذارند. دقت داشته باشید که سازوکار QLED مانند OLED نیست. در اولدها که معمولا ساخت الجی هستند، صفحه از خود نور ساطع میکند و در واقع با یک نمایشگر الایدی واقعی مواجه هستیم؛ اما در QLED نور به فیلتر میتابد و ما نور فیلتر شده را میبینیم و سازوکار مشابه تلویزیونهای LCD با نور پسزمینهی LED است.
QLED
تلویزیونهای QLED (بخوانید کیولِد) درواقع LCD-هایی هستند که برای افزایش کیفیت تصویر خود از تکنولوژی نقاط کوانتومی استفاده میکنند. سامسونگ ادعا میکند QLED از تمامی دیگر تکنولوژیهای ساخت نمایشگر روشنایی بیشتری تولید میکند و عمق رنگ سیاه آن از تلویزیونهای LCD متداول بیشتر است.
مقالهی مرتبط:
اینکه تکنولوژی نقاط کوانتومی چیست و چگونه کار میکند، خود نیازمند مقالهای جداگانه است؛ اما بهصورت خلاصه میتوان گفت نقاط کوانتومی مانند فیلتری عمل میکنند که باعث میشود پنلهای LCD مجهز به آن، رنگهای خالص و روشنتری نسبت به پنلهای متداول LCD تولید کنند.
جالب است بدانید استفاده از تکنولوژی نقاط کوانتومی در تلویزیون موضوع جدیدی نیست و خود سامسونگ چندین سال است از آن در تلویزیونهای SUHD خود استفاده میکند. حقیقت این است که تنها تفاوت عمدهی تلویزیونهای جدید سامسونگ با LCD-های مجهز به نقاط کوانتومی، استفاده از نانوکریستالهای زینک سلنیوم سولفید (ZnSeS) در QLED است.
نقاط کوانتومی هنگامی که در معرض تابش نور قرمز قرار میگیرند، رنگهایی روشن و با طول موجی خاص تولید میکنند که برای استفاده در تلویزیونهای LCD ایدهآل است.
تلویزیونهای LCD برای اینکه بتوانند به استانداردهای مورد نیاز برای دریافت گواهی Ultra HD Premium (مخصوصا استانداردهای مرتبط با طیف رنگی) از اتحادیهی اولترا اچدی دست پیدا کنند، مجبورند بهنوعی از تکنولوژی نقاط کوانتومی استفاده کنند. ازآنجاییکه تکنولوژی نقاط کوانتومی تنها در تلویزیونهای LCD پریمیوم استفاده میشود و میتوان از آن بهعنوان سنگ محک و معیار تفاوت بین تلویزیونهای پایینرده و بالارده استفاده کرد، سامسونگ عقیده دارد سازندگان تلویزیون بهتر است برای پیشگیری از ایجاد سوء تفاهم، مستقیما از نام QLED برای اشاره به تلویزیونهای LCD مجهز به نقاط کوانتومی استفاده کنند.
البته این نظر سامسونگ است و بسیاری از کارشناسان عقیده دارند استفاده از نام QLED تنها یک تکنیک بازاریابی برای رقابت با تلویزیونهای OLED است.
QLED چه نیست؟
QLED یک تکنولوژی تابشی نیست. تابشی یا ساطعکننده (Emissive)، به تکنولوژیهایی گفته میشود که در آنها نور از ابتدا بهصورت رنگی تابیده میشود و نیازی به عبور از فیلتری خاص برای به دست آوردن رنگ ندارد. تلویزیونهای OLED، پلاسما و حتی تلویزیونهای CRT قدیمی، همگی از نوع تابشی هستند.
در تلویزیونهای LCD، نورِ بیرنگِ زمینه با عبور کردن از فیلتری از جنس کریستال مایع، به خود رنگ میگیرد. تلویزیونهای QLED نیز ساختاری مانند LCD دارند؛ با این تفاوت که با استفاده از غشائی از نقاط کوانتومی، دقت رنگ و روشنایی آنها بسیار بهبود پیدا میکند. بنابراین تکنولوژی تلویزیونهای QLED برخلاف OLED از نوع انتقالی (Transmissive) است.
چکیده
- ساختار مشابه با سایر فناوری نمایشگرهای کریستال مایع
- استفاده از ذرات کوانتومی برای تولید نورپسزمینه یکپارچه و خالص
- استفاده از ذرات کوانتومی به عنوان فیلتر رنگی در نمونههای پیشرفته
- زمان پاسخگویی مشابه با بهترین IPSهای بازار
- افزایش قابل توجه کنتراست تصویر و غلظت رنگها
- نام تجاری انحصاری برخی شرکتها برای این فناوری مانند QLED سامسونگ
نقاط قوت
- زاویهی دید بسیار خوب
- زمان پاسخگویی بسیار خوب در حد بهترینهای IPS
- نمایش غلیظ رنگهای
- بیشترین میزان از کنتراست در بین پنلهای LCD
- مصرف انرژی کم
- امکان تولید پنلهایی با عمق رنگ ۱۰ بیت
نقاط ضعف
- عدم یکپارچه بودن رنگها با وجود بهبودهای گسترده
- نرخ سرعت بازسازی تصاویر پایینتر نسبت به TNها
- قیمت بالاتر نسبت به سایر فناوریهای LCD
اولد (OLED)
OLED مخفف عبارت organic light-emitting diode و به معنی «دیود ارگانیک گسیل دهندهی نور» است. از لحاظ فنی، نمایشگرهای اولد از لایهای از مواد ارگانیک که بین دو الکترود قرار گرفته است، تشکیل میشوند. اما آنچه یک مصرف کنندهی معمولی کافی است بداند، این است که در نمایشگرهای OLED بر خلاف LCD هر پیکسل خودش نور خود را تأمین میکند.
همانطور که در قسمت قبل اشاره کردیم، در نمایشگرهای LCD نور صفحه در پسزمینه تولید میشود و با عبور از کریستالهای مایع و سپس فیلتر رنگی، رنگهای متفاوت به خود میگیرد. حال اگر منبع این نور پسزمینه لامپهای LED باشند، تولیدکنندگان روی آن نمایشگر یا تلویزیونِ LCD، نام گمراه کنندهی LED را میگذارند.
ساخت نمایشگر OLED در ابعاد تلویزیون کار بسیار سختی است. تا همین چند سال پیش نمایشگرهای OLED تنها محدود به صفحات ۴ اینچی تلفنهای هوشمند میشدند؛ تا اینکه در سال ۲۰۱۲ سامسونگ از اولین تلویزیون OLED رونمایی و الجی در سال ۲۰۱۳ نسل اول تلویزیونهای OLED خود را در ابعاد ۵۵ اینچ روانهی بازار کرد. از آن زمان تا به امروز تلویزیونهای اولد راه درازی پیمودهاند و قیمت آنها چندین برابر کاهش یافته است. در این سالها الجی تقریبا تنها بازیگر عرصهی اولد بود تا اینکه در نمایشگاه CES 2017 سونی و پاناسونیک با معرفی تلویزیونهای OLED خود نشان دادند که قصد دارند به صورت جدی وارد بازار این تلویزیونها شوند و بر انحصار چند سالهی الجی بر آن پایان دهند.
در ادامه به مقایسهی عمیق OLEDها با نمایشگرهای LCD در زمینههای مختلف میپردازیم.
ضخامت و وزن
از آنجایی که OLED-ها (LED-های ارگانیک) نور رنگی را مستقیما تابش میدهند و نیازی به نور زمینه و قطعات نوری اضافه ندارند، میتوان آنها را در ضخامتهای بسیار کم (ضخامت ۵ میلی متری در مدلهای ۶۵ اینچی) تولید کرد. با پیشرفت و تکامل روزافزون فناوری ساخت پنلهای اولد، به نظر میرسد کاهش ضخامت تلویزیونهای OLED پایانی نداشته باشد.
تلویزیونهای OLED همچنین وزن بسیار کمتری نسبت به رقبای LCD خود دارند. برای مثال در مدلهای مشابه، تلویزیونهای OLED الجی ۵۲ درصد از رقیب بالاردهی سامسونگی خود سبکتر هستند.
مصرف انرژی
مصرف انرژی تلویزیونهای LCD و OLED تقریبا با هم برابر است؛ اما تفاوت ماهیتی مهمی در نحوهی مصرف انرژی این دو تکنولوژی وجود دارد. مصرف انرژی تلویزیونهای LCD ثابت است و ربطی به تاریکی یا روشنی محتوای پخششده توسط آنها ندارد. دلیل این موضوع هم این است که نور پسزمینه در تلویزیونهای LCD همواره با بالاترین شدت ممکن در حال تابش است، حتی اگر تمامی صفحه سیاه باشد. تنها راه کاهش دادن مصرف انرژی در تلویزیونهای LCD پایین آوردن میزان روشنایی کلی تلویزیون یا Brightness آن است.
در طرف دیگر اما، از آنجایی که تلویزیون OLED هنگام نمایش رنگ سیاه، پیکسل مورد نظر را کاملا خاموش میکند، هنگام پخش محتوایی که نصف آن رنگ سیاه دارد، عملا نیمی از تلویزیون خاموش است. با توجه به همین نکته، مصرف انرژی در تلویزیونهای OLED مقدار ثابتی ندارد و با توجه به محتوای پخششده تغییر میکند.
اشاره به این نکته نیز ضروری است که در تلویزیونهای LCD بالاردهی بازار از تکنیکی با نام Local Dimming(تاریکی موضعی) استفاده میشود که به بهینه شدن مصرف انرژی و افزایش نسبت کنتراست کمک میکند. درLCD-هایی که از Local Dimming استفاده میکنند، به جای استفاده از یک لامپ LED یکپارچه برای تامین نور پسزمینه، از چندین منبع نور LED مجزا استفاده میشود که میتوانند به صورت مستقل روشن و خاموش شوند.
روشنایی و کنتراست
روشنایی نمایشگرها با واحد شمع بر متر مربع - که به نیت (nit) مشهور است - اندازهگیری میشود. نسبت کنتراست (Contrast Ratio) نیز برابر است با نسبت کمترین و بیشترین روشنایی که یک نمایشگر قادر است تولید کند. تلویزیونهای OLED در تاریکترین حالتِ ممکن، روشنایی ۰ نیت تولید میکنند که منجر به نسبت کنتراست بینهایت میشود. برای مقایسه، بهترین تلویزیونهای LCD بازار همچنان هنگام نمایش رنگ سیاه ۰.۱ نیت روشنایی دارند که باعث میشود کنتراستی در حدود ۱:۴۰۰۰ (بخوانید ۱ به ۴ هزار) داشته باشند.
نتیجهی ملموس این اعداد و ارقام این است که تلویزیونOLED شما رنگ سیاهِ تیرهتری را به نمایش میگذارد، بهطوریکه وقتی تصویر سیاهی در صفحه به نمایش دربیاید، نمایشگر از قاب سیاه پیرامون تلویزیون قابل تشخیص نیست و تمام بدنه یکپارچه به نظر میرسد. در LCD-ها اما همواره نور زمینه وجود دارد و نمایشگر هیچگاه نمیتواند کاملا جلوی آن را بگیرد و سیاه واقعی را نمایش دهد. این موضوع هنگامی که تلویزیون تصاویر و ویدئوهای روشن را نشان میدهد، قابل توجه نیست؛ اما هنگام نمایش تصاویر تیره، زمینهی خاکستری به جای سیاه کاملا قابل تشخیص است.
در تصویر زیر، تفاوت نمایش رنگ سیاه در تاریکی را بهخوبی میتوان مشاهده کرد. نکتهی جالب اینجا است که تلویزیون LCD تصویر زیر، یک تلویزیون بالارده است که از قابلیت تاریکی موضعی بهره میبرد. در صورت استفاده از یک LCD معمولی، تفاوت از این هم بیشتر به چشم میآمد.
تصویر سمت راست مربوط به یک تلویزیون LCD با قابلیت Local Dimming و تصویر سمت چپ مربوط به یک تلویزیون OLED است.
اما در طرف دیگر طیف روشنایی، یعنی در روشنترین حالت ممکن، تلویزیونهای OLED رقابت را به تلویزیونهای LCD واگذار میکنند. تلویزیونهای OLED الجی در روشنترین حالت ممکن ۷۰۰ تا ۸۰۰ نیت روشن میشوند. این در حالی است که روشنایی تلویزیونهای LCD در بازهی ۱۴۰۰ تا ۱۵۰۰ نیت هم قرار میگیرد. اگر قصد دارید از تلویزیون OLED خود در مکانی استفاده کنید که در اکثر مواقع در معرض تابش مستقیم نور قوی قرار دارد، شاید تلویزیون OLED با تمام مزایایی که دارد انتخاب مناسبی برای شما نباشد. در شرایط نور محیطی کم و متوسط اما، روشنایی تلویزیونهای OLED کافی است و مشکلی برای شما ایجاد نخواهد کرد.
رزولوشن 4K (اولترا اچدی)
4K و HDR قابلیتهای مختص تلویزیونهای OLED نیستند و آنها را در تلویزیونهای LCD بالاردهی بازار نیز میتوان یافت؛ اما از آنجایی که تمامی تلویزیونهای OLED معرفیشده طی یک سال گذشته 4K و HDR هستند، این دو ویژگی را جزو مزایای تلویزیونهای OLED بر خواهیم شمرد.
4K اصطلاحی مربوط به رزولوشن یا تعداد پیکسلهای نمایشگر است. نمایشگرهای اچدی (HD) رزولوشنی برابر با ۱۲۸۰ در ۷۲۰ پیکسل دارند که برابر با یک میلیون پیکسل یا یک مگاپیکسل است. رزولوشن تلویزیونهای فول اچدی (Full HD) برابر با ۱۹۲۰ در ۱۰۸۰ است و در نتیجه دو میلیون پیکسل یا ۲ مگاپیکسل را در خود جای میدهند. 4K اما یک جهش خیرهکننده نسبت به دو استاندارد پیشین است.
رزولوشن 4K یا اولترا اچدی (Ultra HD) برابر با ۳۸۴۰ در ۲۱۶۰ پیکسل است. این یعنی نمایشگرهای 4K با داشتن ۸ میلیون پیکسل، رزولوشنی ۴ برابر بیشتر از نمایشگرهای فول اچدی ارائه میدهند. در تصویر زیر تفاوت رزولوشنهای اچدی، فول اچدی و 4K را بهخوبی میتوان مشاهده کرد.
با کاهش قیمت تلویزیونهای 4K و متداول شدن روزافزون محتوای مناسب برای آنها، خرید این تلویزیونها دیگر صرفا آیندهنگری محض محسوب نمیشود؛ چرا که همین حالا هم میتوانید از مزایای رزولوشن اولترا اچدی لذت ببرید. برای مثال، کنسولهای جدید سونی و مایکروسافت هر دو از این رزولوشن پشتیبانی میکنند. با پلی استیشن ۴ پرو میتوانید از انجام بازی در رزولوشن 4K لذت ببرید و ایکس باکس وان اس نیز تنها کنسولی است که فیلمهای بلوری 4K اولترا اچدی را میتوان از طریق آن تماشا کرد. (در حقیقت، در حال حاضر ایکس باکس وان اس ارزانترین پخشکنندهی بلوری 4K نیز محسوب میشود.)
پیش از این در مطلبی در زومیت به توضیح این موضوع پرداختیم که چرا خرید تلویزیونهای 4K دیگر کار احمقانهای نیست. مطالعهی مطلب مذکور میتواند برای درک بهتر مزایای تلویزیونهای 4K مفید باشد.
HDR
HDR یا «طیف دینامیک بالا»، با در اختیار گذاشتن نسبت کنتراست بیشتر و طیف رنگهای گستردهتر نسبت به استاندارد قدیمی (SDR)، سطح جدیدی از واقعیت و جزئیات را به تلویزیونها میآورد. استفاده از تکنولوژی HDR در تلویزیونهای LCD به افزایش نسبت کنتراست آنها کمک بسزایی میکند، اما از آنجایی که تلویزیونهای OLED از قبل نسبت کنتراست بینهایت دارند، تأثیر افزایش تعداد رنگها در آنها بسیار قابل توجهتر است.
مقالههای مرتبط:
همانطور که در قسمت قبل توضیح دادیم، تاثیر تفاوتی را که HDR ایجاد میکند، از طریق بستر غیر HDR نمیتوان به نمایش گذاشت. اما برای درک بهتر این تفاوت میتوان از مثال طیفهای رنگی محدودتر استفاده کرد. در ادامه دو تصویر با طیف رنگی متفاوت را مشاهده میکنید. تصویر اول عمق رنگی برابر با ۴ بیت دارد و عمق رنگ در تصویر دوم برابر با ۸ بیت است.
همانطور که مشاهده میکنید، افزایش عمق رنگ به تنهایی باعث پدیدار شدن سطح جدیدی از جزئیات در تصویر شده است. دقت به این نکته ضروری است که رزولوشن و دیگر مشخصات هر دو عکس کاملا یکسان است و تنها عاملی که باعث تفاوت این دو عکس شده، عمق رنگ آنها است. نمایشگری که همین حالا در حال استفاده از آن هستید به احتمال زیاد تنها توانایی نمایش ۱۶ میلیون رنگ را دارد و بنابراین شما قادر نخواهید بود تفاوت تصویری با عمق رنگ ۱۰ یا ۱۲ بیت (که اطلاعات ۱ تا ۴ میلیارد رنگ را در خود جای داده است) را از طریق آن متوجه شوید.
اما با مقایسهی همین دو عکس، تصور کنید اگر تصویر سومی هم وجود داشت و طیف رنگها در آن نسبت به تصویر دوم افزایش مییافت، سطح جزئیات قابل رؤیت تا چه میزان بهبود پیدا میکرد. برای همین است که بسیاری عقیده دارند HDR، تأثیری بسیار ملموستر و قابل توجهتر نسبت به 4K در تجربهی نهایی یک مصرفکنندهی معمولی میگذارد.
در حال حاضر دو استاندارد HDR 10 و Dolby Vision برای HDR وجود دارند. تفاوت عمدهی این دو استاندارد در این است که استاندارد HDR 10 از عمق رنگ ۱۰ بیتی پشتیبانی میکند و استانداردی باز و رایگان است، اما در سوی دیگر استاندارد دالبی ویژن از عمق رنگ ۱۲ بیتی پشتیبانی میکند و استانداردی تجاری است. (برای آشنایی بیشتر با ابعاد فنی HDR و تفاوت استانداردهای موجود برای آن میتوانید به این مقاله از زومیت نگاهی بیندازید.)
اما آنچه برای کاربر عادی مهم است، نتیجهی نهایی است. خبر خوب این است که به عنوان مصرف کننده، مجبور نیستید از بین این دو استاندارد یکی را انتخاب کنید. هر دو استاندارد میتوانند به صورت همزمان و مسالمت آمیز در یک دستگاه به کار گرفته شوند؛ که در اکثر موارد نیز چنین است. از لحاظ محتوای موجود نیز بار دیگر جدیدترین کنسولهای سونی و مایکروسافت به یاری شما خواهند آمد. هم PS4 Pro و هم Xbox One S از بازیهای HDR پشتیبانی میکنند و علاوه بر آن، کنسول مایکروسافت توانایی نمایش بلوریهای HDR را نیز دارد. برای مثال همین حالا میتوانید بازیهایی مثل The Last of Us و 4 Uncharted را روی کنسول سونی، و Gears of War 4 وForza Horizon 3 را روی کنسول مایکروسافت با پشتیبانی از HDR بازی کنید و از سطح جدید جزئیات به نمایش درآمده شگفت زده شوید.
از طرف دیگر، همانطور که چند روز پیش به اطلاعتان رساندیم، انجمن بلوری نیز که تا پیش از این تنها از استاندارد HDR10 پشتیبانی میکرد، قصد دارد پشتیبانی از استاندارد دالبی ویژن را نیز به دیسکهای خود اضافه کند. کمپانیهای بزرگ فیلم سازی هالیوودی از جمله لایونز گیت، یونیورسال پیکچرز و وارنر برادرز نیز با حمایت از تصمیم انجمن بلوری اعلام کردهاند که در سال جاری فیلمهای بیشتری را با پشتیبانی از استاندارد دالبی ویژن و از طریق دیسکهای بلوری عرضه خواهند کرد.
تاری ناشی از حرکت (Motion Blur)
LCD-ها به داشتن مشکل «تاری ناشی از حرکت» (Motion Blur) مشهورند. هرچند این مشکل در مدلهای اولیهی LCD-ها شدت بیشتری داشت، اما هنوز هم این مشکل حتی در تلویزیونهای LCD بالارده نیز به صورت کامل رفع نشده است. جالب اینجا است که حتی تلویزیونهای CRT قدیمی نیز در این زمینه عملکرد بهتری نسبت به تلویزیونهای LCD دارند.مشکل از اینجا ناشی میشود که کریستالهای مایع در LCD-ها نمیتوانند با سرعت بالا تغییر جهت بدهند و در نتیجه هنگام تعویض هر فریم در تلویزیون، اثر فریم قبلی برای مدت اندکی (در حد چند میلی ثانیه) همچنان روی صفحه باقی خواهد ماند.
اگر به خاطر داشته باشید، در قسمت قبل با بررسی تکنولوژی بهکاررفته در تلویزیونهای پلاسما به این نتیجه رسیدیم که نرخ بروزرسانی (Refresh Rate) بالا و زمان پاسخدهی (Response Time) پایین در این تلویزیونها باعث میشود اثر تاریِ ناشی از حرکت به حداقل برسد. همین دلیل بود که باعث میشد بسیاری از افراد از معایب تلویزیونهای پلاسما چشم پوشی کنند و آنها را به LCD ترجیح بدهند.
OLED اما آمده است تا بهترین مزایای تلویزیونهای پلاسما، LCD و CRT را با هم ترکیب کند. الجی ادعا میکند که سرعت پاسخدهی تلویزیونهای OLED ساخت این شرکت حدود ۰.۱ میلی ثانیه است. برای مقایسه جالب است بدانید سرعت پاسخدهی تلویزیونهای LCD بالارده به ۲۰ میلی ثانیه میرسد. این تفاوت هنگام انجام بازیهای ویدئویی و تماشای مسابقات ورزشی بیشتر خودش را نشان میدهد.
برای تست نمایشگری که همین حالا مشغول خواندن این متن در آن هستید، میتوانید با مراجعه به سایت testufo.com و مشاهدهی تصاویر متحرک، اثر تاری ناشی از حرکت را در نمایشگر خود به چشم ببینید. برای مثال، هنگام مشاهدهی حرکت این تصویر از برج ایفل در نمایشگرهای LCD بهخوبی متوجه Blur و تاری ناشی از حرکت خواهید شد. در حالی که اگر این صفحه را در یک تلویزیون OLED مشاهده کنید، به نظر خواهد رسید که یک کارت پستال واقعی از برج ایفل به صورت فیزیکی در جلوی تلویزیون در حال جابجا شدن است!
دقت رنگها
یکی از معایب عجیب تلویزیونهای OLED این است که رنگهای آنها به صورت پیشفرض کالیبره نیستند. حتی اگر دو تلویزیون OLED از یک شرکت خاص و با مدل یکسان را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که دقت رنگهای پیشفرض آنها با یکدیگر متفاوت است. به نظر میرسد که پنلهای OLED را به دلایل ماهیتشان نمیتوان با دقت رنگ یکسان تولید کرد. به همین دلیل است که در یک خط تولید تلویزیون OLED، دقت رنگ هر پنل با پنل دیگر متفاوت است. از طرفی چون کالیبراسیونتکتک تلویزیونها کاری زمانبر و پرهزینه است، متاسفانه تولیدکنندگان تلویزیونهای OLED زحمت این کار را به خود نمیدهند.
مشکل وقتی پیچیدهتر میشود که متوجه شوید برای کالیبره کردن تلویزیون به یک تصویر استاندارد و خاص نیاز است تا با استفاده از آن و دستگاه colorimeter بتوان از طریق بخش تنظیمات رنگ تلویزیون، آن را کالیبره کرد. اگر هم به صورت دستی بخواهید تلویزیون را کالیبره کنید، متأسفانه دستگاههایی مانند ایکس باکس وان که بخش کالیبراسیون نسبتا کاملی دارند، تصاویر و پترنهای خود را برای تلویزیونهای SDR در نظر گرفتهاند و این درحالی است که تلویزیون OLED شما HDR است.
از کالیبراسیون هم که بگذریم، ظاهرا از لحاظ طیف رنگ (Color Gamut) هم صفحات LCD با تکنولوژی نقاط کوانتومی قادر به تولید رنگهای بیشتر و دقیقتری نسبت به OLED هستند. اگر به یاد داشته باشید، تیم کوک در سال ۲۰۱۳ با اشاره به مشکل دقت رنگ در صفحات OLED، آنها را به باد انتقاد گرفته بود. اما مزایای استفاده از تکنولوژی OLED به قدری زیاد هستند که به راحتی میتوان از این مشکل جزئی (که البته رفع شدنی هم هست) گذشت. تا جایی که حتی اپل هم از موضع پیشین خود عقب نشینی کرده و قرار است در آیفونهای بعدی از پنلهای OLED ساخت سامسونگ استفاده کند.
زاویهی دید
زاویهی دید (Viewing Angle) در تلویزیونها نسبت به دیگر در دستگاههای دارای نمایشگر از اهمیت به مراتب بالاتری برخوردار است؛ چرا که برخلاف تلفنهای هوشمند یا تبلت که دستگاههای شخصی هستند و معمولا تنها یک نفر از زاویهای یکسان از آنها استفاده میکند، تلویزیونها اغلب توسط تعداد افراد بیشتری و از زوایای متفاوت تماشا میشود.
زاویهی دید نیز از دیگر زمینههایی است که تلویزیونهای OLED در آن با اختلاف زیاد نسبت به تلویزیونهای LCD بهتر عمل میکنند. معمولا در بررسی تأثیر تغییر زاویهی دید بر کیفیت تصویر به نمایش درآمده، سه فاکتور «تغییر رنگ»، «کاهش روشنایی» و «کاهش عمق رنگ سیاه» بررسی میشوند.
تغییر رنگ تلویزیونهای OLED در زوایای مختلف بسیار ناچیز است؛ بهطوریکه در زاویهی ۶۰ درجه، این میزان تغییر تنها به ۹ درصد میرسد. این در حالی است که در بالاردهترین تلویزیونهای LCD بازار میزان تغییر رنگ در همان زاویه به ۵۹ درصد میرسد.
از لحاظ کاهش روشنایی هم اوضاع به نفع تلویزیونهای OLED است؛ اما بیشترین تفاوت در کاهش عمق رنگ سیاه به چشم میخورد. در حالی که عمق رنگ سیاه تلویزیونهای اولد با تغییر زاویه تغییر نمیکند (۰ درصد افزایش روشنایی رنگ سیاه در هر زاویهای)، اما تلویزیونهای LCD در زاویهی ۴۵ درجه ۴۱۹ درصد افزایش روشنایی رنگ سیاه را تجربه میکنند که تأثیر بسیار نامطلوبی بر کیفیت تصاویر میگذارد و رنگ سیاه را کاملا خاکستری نشان میدهد.
قیمت
کاز هیرای در حال معرفی تلویزیون اولد براویای سونی در جریان نمایشگاه CES 2017
یک باور نادرست در مورد تلویزیونهای OLED، قیمت بالای آنها است. درست است که نمیتوانید تلویزیون OLED ارزان قیمتی در بازار پیدا کنید، اما دلیل آن نبود مدلهای پایینرده یا میانردهی این تلویزیونها است. همانطور که پیشتر اشاره کردیم، تمامی تلویزیونهای OLED معرفیشده طی یک سال گذشته 4K و HDR هستند. بدیهی است که تمامی این تلویزیونها هوشمند (Smart TV) نیز هستند که این موضوع به قیمت آنها میافزاید.
طبیعتا نباید یک تلویزیون OLED (که در واقع محصولی لوکس و Premium است) را با یک LCD پایینرده، غیر هوشمند، فولاچدی و غیر HDR مقایسه کرد. اگر به LCDهای منحنی بالارده (که اکثرا از قابلیتهایی مشابه تلویزیونهای OLED بهره میگیرند) نگاهی بیندازید، حتی مدلهایی را خواهید یافت که از همتای OLED خود نیز گرانتر هستند.
چکیده
- OLED، نوعی فناوری تابشی و عدم نیاز به نور پسزمینه
- استفاده از LEDهای بسیار کوچک برای ایجاد رنگ و نمایش تصاویر
- الجی بزرگترین تولیدکنندهی این دسته از پنلها است
- امکان تولید پنلهای منحنی و تاشو
- امکان تولید با طراحی بسیار جذاب با ضخامت بسیار اندک
نقاط قوت
- زاویهی دید عالی (بهترین دنیای نمایشگرها)
- رنگ مشکی واقعی
- نمایش غلیظ رنگها
- تولید تصاویر با شدت رنگ و رشنایی یکپارچه در سرتاسر پنل
- کنتراست بینهایت (بهترین دنیای نمایشگرها)
- کنترل موضعی روی بخشهای مختلف نمایشگر
- زمان پاسخگویی بسیار خوب در حد بهترینهای LCD
- امکان تولید پنلهایی با عمق رنگ ۱۰ بیت
نقاط ضعف
- پدیدهی سوختگی تصاویر
- قیمت بالاتر تولید
امولد (AMOLED - Active Matrix OLED)
AMOLED یکی از تکنولوژیهای معروف در ساخت نمایشگرها میباشد که در چند گوشی و تبلت معروف اندرویدی هم به کار رفته است. بنابراین یک تکنولوژی کاملاً معروف به حساب میآید. AMOLED مخفف Active-Matrix Organic Light Emitting Diode است که معنای آن شبکهی فعالی از دیودهای اُرگانیک تابندهی نور میباشد. لازم به ذکر است که OLED واژهی معروفتری به معنی دیودهای ارگانیک تابندهی نور است.
روش کار AMOLED شباهت زیادی به OLED دارد. در یک نمایشگر AMOLED، دستهای از لایههای کاتدی، ارگانیک و آندی روی یک لایه یا مادهی دیگر که شامل مدارات نمایشگر است، قرار میگیرند. یک پیکسل بخشی از مادهی ارگانیک پیوسته است که با طرحی نقطه نقطه، به بخشهای ریزی تقسیم میگردد. هر یک از پیکسلها را میتوان به صورت جداگانه فعال کرد. در واقع مدار مربوطه، ولتاژی به کاتد و آند پیکسل میرساند و مادهی ارگانیک بین دو الکترود، تحریک میشود و نوری از خود ساتع میکند.
اما نگاه دقیقتری به این تکنولوژی داشته باشیم. در گذشته برای روشن کردن یک پیکسل از جریان نسبتاً زیادی استفاده میشد؛ در واقع ماتریس یا شبکهی منفعلی از پیکسلها مشغول فعالیت میشدند. حالا به جای ماتریس منفعل از ماتریس فعال استفاده میشود. در روش جدید از حداقل 2 لایهی نازک ترانزیستور (به اختصار TFT) استفاده میشود، که یکی مسئول شروع شارژ خازن و دیگری مسئول توقف شارژ آن است، دومین لایهی نازک ترانزیستور نیز ولتاژ لازم برای برقراری جریان مطلوب جهت عملکرد یک پیکسل را تأمین میکند. به خاطر فعال بودن ماتریس پیکسلها، نام تکنولوژی جدید را AMOLED گذاشتهاند. علت کم مصرف بودن آن هم نیاز به جریان کمتر جهت کارکرد است.
مصرف انرژی یک نمایشگر OLED به رنگ و روشنایی آن شدیداً وابسته است. به عنوان مثل اگر یک نمایشگر با رزولوشن QVGA ، نوشتهای سفید را روی پسزمینهی سیاه نمایش دهد، توان مصرفی آن حدود 0.3 وات است؛ اما اگر نوشتههای سیاه روی پسزمینهی سفید نمایش داده شود، توان مصرفی به بیش از 0.7 وات میرسد. در مورد LCDها، توان مصرفی چندان به رنگها وابسته نیست و همراه حدود 0.35 وات میباشد.
در نمایشگرهای AMOLED هنگام نمایش رنگ سیاه، پیکسل به کلی خاموش میشود و لذا نسبت کنتراست به مراتب بیشتر از پنلهای LCD است. اگر LCD و AMOLED را زیر نور خورشید مقایسه کنیم، نتیجه این است که روشنایی کمتر AMOLED، منجر به کاهش دید آن میشود. البته سامسونگ با معرفی Super AMOLED و کاهش فاصلهی بین لایهها، مشکل روشنایی را تا حدی برطرف کرده است.
سامسونگ در وسایل همراه اندرویدی خود به وفور از تکنولوژی AMOLED استفاده میکند و یکی از سازندگان اصلی پنلهای AMOLED در جهان است. البته به غیر از سامسونگ، سایر سازندگان معروف مثل اچتیسی و موتورولا هم سراغ این تکنولوژی رفتهاند؛ ولیکن برای استفاده از آخرین دستاوردهای سامسونگ، میبایست در صف انتظار بایستند. راه دیگری که پیش روی رقبای سامسونگ قرار دارد، استفاده از دیگر تکنولوژیها است.
پیکسلهای نمایشگر AMOLED با سرعتی معادل 3 برابر سرعت فیلمهای معمولی خاموش و روشن میشوند؛ لذا برای نمایش ویدئوهای پر تحرک و حرکات سریع و روان مناسب هستند.
به طور خلاصه ویژگی مهم AMOLED که باید به خاطر داشته باشید، این است که برای کاربردهای مختلف مثل تماشای فیلم و عکس و همچنین برای بازیها، بسیار مناسب است. کیفیت تصویر عالی بوده و در برخی موارد نسبت به دیگر انواع نمایشگر برتری محسوسی دارد. گاهاً زیر نور مستقیم خورشید هم کیفیت نمایشگرهای AMOLED بیشتر از رقبا است. البته این برتریها همیشگی و مطلق نیست.
نکتهی دیگر این است که نمایشگر AMOLED پاسخ سریعتری دارد؛ نرخ نوسازی آن بالاتر است و هر چه پیشرفتهتر میشود، بازدهی آن افزایش مییابد. مصرف انرژی کمتر در دنیای وسایل همراه، یک مسألهی جدی است و سازندگان گوشی و تبلت همیشه به فکر استفاده از پنلهایی با مصرف انرژی کمتر هستند. مخصوصاً که امروز نوبت به استفاده از تکنولوژی مخابراتی 4G رسیده که خود مصرف باتری را افزایش میدهد و عمر آن را کوتاه میکند.
با گسترش فناوری به تمام جنبههای زندگی بشری، هر روز شاهد ظهور خلاقیتهای جدید و جالبی هستیم؛ در صنعت حملونقل نیز با افزایش تعداد استارتاپهای فعال در سطح دنیا، شاهد ارائه مدلهای جدیدی هستیم که واقعا جذابیت زیادی دارند. صنعت دوچرخه نیز از این قانون مستثنی نیست و کم و بیش خبرهایی از تولید مدلهای جالب در آن به گوش میرسد. شرکت هلندی لاپیفیت (Lopifit) برای اولینبار با ترکیب تردمیل و دوچرخه برقی، وسیلهای شگفتانگیز تولید کرده است. هلند به عنوان پایتخت دوچرخه جهان شناخته میشود و ارائه چنین دوچرخه جالبی در مرکز دوچرخه جهان اصلا عجیب نیست.
در دوچرخه الکتریکی جدید لاپیفیت، خبری از رکاب و زین نیست و دوچرخهسوار سوار بر تردمیل میشود و با سرعت معمولی قدم میزند. این دوچرخه تردمیل برقی با کمک موتور الکتریکی، با حداکثر سرعت ۳۲ کیلومتر بر ساعت حرکت میکند. دوچرخه-تردمیل برقی لاپیفیت طوری طراحی شده است که فرد تنها با ایستادن روی تردمیل و راه رفتن آرام (بیشینه سرعت حدود ۵ کیلومتر بر ساعت) روی آن، بخشی از انرژی مورد نیاز برای حرکت دوچرخه برقی را تامین میکند.
این دوچرخه برقی بینظیر ترکیبی از اسکوتر، دوچرخه برقی و تردمیل است؛ ایده اصلی لاپیفیت زمانی به ذهن طراح رسید که با تردمیل مشغول ورزش کردن بود. دوچرخه تردمیل لاپیفیت از موتور برقی ۳۵۰ وات بهره میبرد و با یک بار شارژ، میتواند مسافتی حدود ۸۰ کیلومتر را طی کند. برای راحتی دوچرخهسوار، پنج دنده مختلف طراحی شده است که سرعتهای مختلفی برای حرکت روی تردمیل فراهم میآورد.
نحوه انتقال قدرت دوچرخه برقی لاپیفیت به این شکل است که از سه چرخدنده مختلف برای انتقال انرژی تردمیل به چرخها بهره میبرد. انرژی کاربر برای چرخاندن چرخها با قدرت موتور برقی ترکیب میشود و دستیابی به سرعتهای بالاتر را فراهم میکند. در ساخت دوچرخه تردمیل برقی از تخصص مهندسی مکانیک، رباتیک و برق کمک گرفته شده است. توسعهدهندگان این طرح خلاقانه، آن را شاهکار مهندسی و انقلابی در صنعت دوچرخه میدانند.
دوچرخه تردمیل برقی لاپیفیت در چهار رنگ آبی، قرمز، مشکی و سبز برای خریداران عرضه میشود و قیمتی حدود ۲,۸۹۵ دلار دارد. شرکت تولیدکننده این دوچرخه برقی، در حال توزیع آن در کشورهای هلند، ایالات متحده، مکزیک و منطقه کارائیب است.
دوچرخه تردمیل برقی لاپیفیت
.: Weblog Themes By Pichak :.