آسمان روزهای ۲۱ و ۲۲ مرداد ماه شاهد اوج بارش شهابی "برساوشی" است که به گفته فعالان این حوزه به دلیل وضعیت ماه، در سال جاری تعداد ۶۰ تا ۷۰ شهاب در هر ساعت قابل مشاهده است.
اسدالله قمرینژاد، عضو کمیته نظارت و ارزیابی انجمن نجوم ایران با بیان اینکه این بارش شهابی هر سال اتفاق میافتد، ادامه داد: زمانی که زمین در مدار خود در حال حرکت است، گاهی یکی از مدارهای دنبالهدار و یا سیارکها را قطع میکند که در این صورت ذرات جدا شده از سیارکها و دنبالهدارها وارد جو زمین میشوند.
قمری نژاد ادامه داد: این ذرات زمانی که وارد جو زمین میشوند، به علت سرعت و اصطکاک در جو زمین شروع به سوختن میکنند.
وی خاطر نشان کرد: منشا بارش شهابی برساوشی دنبالهداری به نام «سویفت-تاتل» (Swift-Tuttle) است که حدود ۱۳۰ سال با یک بار، حرکت مداری خود را کامل میکند.
قمرینژاد، بهترین شرایط رصدی تعداد بارش شهاب برساوشی را بین ۱۲۰ تا ۲۰۰ شهاب دانست که به ندرت شاهد چنین بارشی خواهیم بود.
جزئیات بارش شهابی برساوشی
وی با اشاره به بارش شهابی برساوشی در سال جاری، یادآور شد: در زمان بارش شهابی در سال جاری، ماه به وضعیت "محاق" (ماه تاریک) قرار دارد و ماه در آسمان صبحگاهی قابل مشاهده است، از این رو افرادی که قصد دارند این پدیده نجومی را رصد کنند، رصد بارش شهابی خوبی را تجربه خواهند کرد.
قمرینژاد تعداد شهابهای قابل مشاهده در این پدیده را ۶۰ تا ۷۰ شهاب در هر ساعت ذکر کرد و ادامه داد: معمولاZHR (تعداد شهابهای قابل مشاهده برای رصدکنندگان در مدت زمان یک ساعت) متوسط از دنبالهدار "سویفت تاتل" حدود ۵۰ شهاب در ساعت است، ولی در بارش شهابی برساوشی سال ۱۳۹۵ تعداد ZHR ۱۵۰ تا ۲۰۰ شهاب بود که به دلیل وضعیت ماه، قادر به رصد این تعداد شهاب نبودیم.
عضو کمیته نظارت و ارزیابی انجمن نجوم ایران با تاکید بر اینکه رؤیت این بارش شهابی از شهرهای بزرگ به سختی صورت میگیرد، یادآور شد: آنچه بارش شهابی سال جاری را زیباتر میکند، وجود سیارات "مریخ" و "زحل" در آسمان شبانگاهی است.
به گفته وی، بهویژه سیاره مریخ در شبهای اوج بارش شهابی برساوشی در حضیض مداری (نزدیکترین فاصله به زمین) قرار دارد و به صورت یک سیاره سرخ رنگ در آسمان دیده میشود و تا نزدیکیهای صبح (تا ساعت ۴ بامداد) روز ۲۲ مرداد در آسمان دیده میشود.
قمرینژاد اوج بارش شهابی برساوشی را از نیمه شب روزهای ۲۱ و ۲۲ مردادماه دانست و اظهار کرد: بارش شهابی برساوشی از ۲۷ تیرماه آغاز میشود و تا ۳ شهریور ماه ادامه دارد؛ چراکه زمین در این روزها از منطقهای میگذرد که از ذرات ریز به جای مانده از دنبالهدار "سویفت تاتل" وجود دارد.
وی با بیان اینکه این بارش در صورت فلکی برساوش است، گفت: هر ساله از ۱۹ تا ۲۲ مرداد بهترین زمان مشاهده این بارش شهابی است؛ از این رو اگر بخواهیم ZHR بالا و رصد خوبی داشته باشیم، میتوان در شامگاه روز ۲۱ و صبح روز ۲۲ مرداد اقدام به رصد این بارش کرد.
بهترین مناطق مشاهده بارش شهابی
وی با تاکید بر اینکه این بارش در همه نقاط کشور قابل مشاهده است، افزود: ولی در مناطقی که به دور از آلودگی نوری است، بهترین مناطق برای رصد این پدیده نجومی است.
قمرینژاد با بیان اینکه برای عکاسی از این پدیده بهتر است مناطقی انتخاب شود که در آن علاوه بر مناظر آسمانی، مناظر طبیعی نیز موجود باشد، یادآور شد: ولی کسانی که تنها میخواهند به ثبت این پدیده بپردازند و بعدها از دادههای آن استفاده کنند و دادههایی در زمینه رنگهای شهابها کسب کنند، بهتر است مناطقی را انتخاب کنند که افق باز هم داشته باشند.
این فعال حوزه نجومی ادامه داد: کسانی که میخواهند به طور مداوم از این پدیده تصویربرداری کنند، بهتر است برای جلوگیری از خستگی بدن و گردن به صورت درازکش اقدام به تصویر کنند.
وی با اشاره به برخی ادعاها در خصوص عدم مشاهده بارش شهابی از پشت بامها، توضیح داد: در شهرهای بزرگ که دارای آلودگی نوری بالایی هستند، حتی سیارات پر نور زیاد را با زحمت میتوان مشاهده کرد، از این رو نباید انتظار رصد شهابها را داشت.
عضو کمیته نظارت و ارزیابی انجمن نجوم ایران همچنین تاکید کرد: مساله دیگر آن است که اگر حتی در جای تاریک قرار دارید و از محیط پر نور به محیط تاریک میروید تا بارش شهابی مشاهده شود، در چنین شرایطی نیز نباید انتظار داشت که شهابها مشاهده شود.
وی حداقل زمان مورد نیاز برای سازگاری چشم با نور آسمان و تاریکی را ۱۵ تا ۳۰ دقیقه عنوان کرد و ادامه داد: از این رو برای مشاهده این پدیده در بامها باید توجه شود که برای مشاهده این بارش شهابی نیاز است تا به چشم زمان سازگاری با تاریکی داده شود.
قمرینژاد تاکید کرد: بر این اساس در زمان ۱۰ تا ۲۰ دقیقه و رفتن به پشتبامها شهابهای این بارش شهابی میسر نخواهد شد.
آتشبازی آسمان مرداد
عضو کمیته نظارت و ارزیابی انجمن نجوم ایران ادامه داد: در سال ۱۹۹۲ عبور دنبالهدار "سویفت تاتل" را داشتیم که شاهد بیشترین بارش برساوشی بودیم و اگر بخواهیم آن را مجددا تجربه کنیم، باید تا سال ۲۱۲۶ منتظر باشیم، چراکه دوره بازگشت این دنبالهدار ۱۳۰ سال به طول میکشد؛ از این رو باید قدر این لحظات را بدانیم.
وی با تاکید بر اینکه رصد بارش شهابی روزهای ۲۱ و ۲۲ مردادماه را دست ندهیم؛ گفت: در سال ۱۳۹۵ بیشترین شهاب بین ۱۲۰ تا ۲۰۰ شهاب مشاهده شد، ولی به دلیل وجود ماه قادر به مشاهده آن نبودیم، اما در سال جاری به دلیل وضعیت ماه رصد این پدیده در شرایط بهتری قرار دارد.
در مکه و اطراف مسجد الحرام نشانه هاى روشنى از خدا پرستى و توحید و معنویت به چشم مى خورد. دوام و بقاى این نشانهها در طول تاریخ در برابر دشمنان نیرومندى که قصد نابود ساختن آن را داشتند، یکى از معجزات است. آثارى از پیامبر بزرگى مثل ابراهیم (ع) در آن باقى مانده؛ مانند زمزم، صفا، مروه، رکن، حطیم، حجر الاسود، حجر اسماعیل که هر کدام تاریخ مجسمى از قرون و اعصار گذشته است.
حجت الاسلام والمسلمین مصطفی کرمی سخنران و کارشناس امور دینی در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ درخصوص استجابت دعا در مقام حضرت ابراهیم (ع) گفت: شاید این سوالات مطرح باشد که چرا در برخی از اماکن دعا به هدف اجابت نزدیک تر است؟، آیا ماهیت زمان و مکان باهم متفاوت است؟ آیا مکان یا زمان دعا در اجابت تاثیر گذار و متفاوت است؟ در پاسخ باید گفت وقتی مسائل و منابع مراجعه می کنیم، به ما توصیه شده که در یک مکان مخصوصی مثل مقام حضرت ابراهیم (ع)، مزار سیدالشهدا (ع) و سایر امکان متبرکه دعا کنید. اما این سوال هم مطرح می شود که تاثیر مکان در اجابت دعا چیست؟ این سوال زمانی مثل شبهای قدر، غروب روز جمعه، روز عید غدیر و ... هم مطرح است که در بعضی از ایام به دعا کردن و خواندن نماز های ویژه سفارش شده یا بعضا برای آن روز دعای خاصی وارد شده است.
وی درادامه بیان کرد: طبق نقل بعضی از زمان و مکان ها حادثه های خاصی ای درآنها رخ داده است که آن اتفاق مبارک بستر و پدیده ویژه ای را را از نظر زمان و مکان ایجاد کرده است. به همین سبب خداوند به لحاظ عنایتی که به آن مکان دارد وقتی درخواستی در آن مکان از خداوند می شود، پروردگار الهی توجه بیشتری می کند و معنویت آن مکان در دعای ما اثر گذار است و موجب ارتقای سطح روحانی درخواست ما می شود.
حجت الاسلام والمسلمین کرمی با اشاره به جایگاه و مقام حضرت ابراهیم (ع)، افزود: مقام حضرت ابراهیم جایی است که حضرت در آن مکان می ایستادند و در آن زمانی که کعبه را تجدید بنا کردند، خانه خدا از آن مکان بالا رفته است، به همین اعتبار مقام حضرت ابراهیم (ع) جایگاه ویژه ای دارد و خواست خداوند است که در آن مکان نماز خوانده شود. درواقع باید در نظر داشت مناسک حج، بسته کاملی از اتفاقات ویژه نزد خداوند است.
از میان این نشانه هاى روشن، مقام ابراهیم است. مقام به جای دو قدم گفته میشود. [۱] و، چون محلى است که در آن ابراهیم، به خاطر بناى کعبه، و یا به خاطر انجام مراسم حج و یا براى دعوت عمومى مردم براى انجام این مراسم بزرگ، ایستاد، به آن مقام ابراهیم میگویند.. [۲]در مورد تفسیر و معنای «مقام ابراهیم» سخن واحدی وجود ندارد، بلکه سخنان متعدد و متفاوتی پیرامون آن وجود دارد که ما به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف. بعضی بر این اعتقادند که تمام "حج" از اول تا آخرش (همه اعمال آن) مقام ابراهیم است.
ب. عدهای بر این باورند که مقام ابراهیم همه حج نیست، بلکه بعضی از اعمال آن؛ مانند: "عرفه" و "مشعر الحرام" و "جمرات سهگانه" است.
ج. برخی نیز اعتقاد دارند که "تمام حرم مکه"، مقام ابراهیم محسوب مىشود.
د. گرچه هر کدام از این موارد ذکر شده به گونهای یادآور رشادتها و فداکاریهای حضرت ابراهیم (ع) است، ولى با توجه به ادلهای که ارائه مینماییم و با در نظر گرفتن ظاهر آیه به نظر میرسد که منظور از آن، همان مقام معروف ابراهیم است و آن نقطهاى است در نزدیکى خانه کعبه که هم اکنون سنگ مخصوصى که اثر پاى ابراهیم بر آن نمایان است در آن جا است و حجاج بعد از انجام طواف به نزدیک آن مىروند و نماز طواف به جا مىآورند. [۳]روایاتى از ائمه معصومین (ع) در کتابهای معتبر نقل شده که اشاره به همین قول اخیر دارد، در این جا بعضی از آنها را بیان مینماییم.
در کافى از امام صادق (ع) در تفسیر جمله: «فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ" آمده است شخصى از امام صادق (ع) پرسید: این آیات بینات چیست؟ فرمود: "یکى مقام ابراهیم است که ابراهیم بر بالاى آن ایستاد و جاى پایش در سنگ نشست، و دیگر حَجر الاسود، و سوم حِجر اسماعیل است». [۴]إبراهیم تیمی میگوید: امام صادق (ع) بر من تکیه داد و فرمود: «اى ابراهیم! آیا مىخواهى اجر طواف خود را بدانى؟ عرضه داشتم: فدایت شوم بله. فرمود: هر کس با معرفت به خانه خدا بیاید و هفت بار طواف کند و دو رکعت نماز در مقام ابراهیم بگذارد، خداى تعالى ده هزار حسنه به او مىدهد و ده هزار درجه بالایش مى برد ...». [۵]با دقت در این دو روایت معلوم میشود که منظور از «مقام ابراهیم» همین مقام معروف است که حاجیها بعد از طواف پشت سر آن قرار میگیرند و دو رکعت نماز طواف به جا میآورند.
فخر رازی در استدلال بر این مطلب به ادلهای تمسک جسته است که ما به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
اول: روایت شده وقتی که جابر طوافش را تمام کرد به طرف مقام رفت و آیه شریفه «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى» را تلاوت نمود، این دلالت میکند بر این که منظور از مقام ابراهیم همین مکان معروف آن است. [۶]دوم: این نام در بین عرف مردم به همین مکان اختصاص دارد و دلیلش این است که اگر کسی از اهل مکه از مقام ابراهیم بپرسد، همین جایگاه را به او معرفی میکنند.
سوم: این که پای حضرت ابراهیم روی سنگی فرو برود، این از روشنترین دلیلها بر وحدانیت خدا و معجزه ابراهیم است. براین اساس، اگر این سنگ را به ابراهیم اختصاص بدهیم (مقام ابراهیم بدانیم) بهتر از این است که جایگاهی غیر از این را به ابراهیم اختصاص دهیم.
چهارم: خداوند میفرماید: «از مقام ابراهیم، عبادت گاهى براى خود انتخاب کنید»؛ و جایی از حرم (غیر از مکان معروف به مقام) نسبت به عبادت تعلق خاصی ندارد، پس باید همین مکان را به مقام ابراهیم اختصاص بدهیم.
پنجم: مقام ابراهیم جای برخاستن او است و از طریق روایات ثابت شد که آن حضرت (بنابر یک قول) هنگام شستن پایش روی این سنگ ایستاد، اما ایستادنش روی موضعی دیگر ثابت نیست. [۷]بنابراین، مقام ابراهیم سنگى است که جاى پاى ابراهیم (ع) در آن نقش بسته است. اخبار بسیار زیادى در دست است که دلالت دارد بر این که سنگ اصلى که ابراهیم بر روى آن مىایستاده تا دیوار کعبه را بالا ببرد در زیر زمین، در همین مکانى که فعلاً مقامش مىنامند دفن شده و مقام ابراهیم کنار مطاف، روبروى ضلع ملتزم قرار دارد. [۸]
پی نوشت:
[۱]ابن منظور، لسان العرب، ج. ۱۲، ص. ۴۹۸.
[۲]مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص. ۱۵، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ اول، با اندکی تصرف.
[۳]رازی، ابو عبد الله فخرالدین محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج۴، ص. ۴۴، دار احیاء التراث العربى، چاپ بیروت، ۱۴۲۰ ق، چاپ سوم؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص. ۴۴۸، با اضافات و تغییر.
[۴]کلینی، کافی، ج. ۴، ص. ۲۲۳، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ هـ ش.
[۵]حلی، ابن فهد، عدةالداعی، ص. ۱۹۲، دار الکتاب الإسلامی، ۱۴۰۷ هـ ق.
[۶]مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج. ۲۱، ۴۰۳، مؤسسه الوفاء، بیروت- لبنان، ۱۴۰۴ هـ ق.؛ صحیح مسلم (حج حدیث ۱۴۷) به نقل از ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص: ۲۹۳، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، چاپ بیروت، ۱۴۱۹ ق.
[۷]رازی، ابو عبد الله فخرالدین محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج۴، ص. ۴۴.
[۸]طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج۳، ص. ۵۴۶، مترجم: موسوى همدانى، سید محمد باقر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ پنجم.
موتورولا که بهتازگی از گوشی جدید خود با نام موتو Z3 رونمایی کرده است، در حساب توییتر رسمی خود اعلام کرد که امسال خبری از نسخهی مقاوم در برابر ضربهی فورس برای این گوشی نخواهد بود. متن زیر در صفحهی توییتر رسمی موتورولا انتشار یافته است:
ما امسال برنامهای برای عرضهی موتو زد دیگری نداریم.
با این حساب سری زد ۳ حداقل تا پایان سال، دو عضو بیشتر نخواهد داشت؛ یکی موتو زد ۳ پلی که دو ماه پیش عرضه شد و یکی موتو زد ۳ که دو روز پیش رونمایی شد.
خودداری موتورولا از عرضهی نسخهی مقاوم زد ۳ میتواند دلایل متعددی داشته باشد. یکی از این دلایل میتواند پایین بودن میزان فروش نسخههای فورس نسبت به نسخههای اصلی در سنوات گذشته باشد. دلیل دیگر که مربوط به بازاریابی میشود این است که سه گوشی با نامهای مشابه میتواند موجب سردرگمی کاربران شود؛ چرا که ممکن است بسیاری از آنان خط مشی موتورولا را در نامگذاری محصولات در سالهای اخیر دنبال نکرده باشند.
مسلما کاهش تعداد نسخههای یک محصول هر دو مشکل عنوان شده را رفع خواهد کرد؛ هرچند که همچنان این امکان وجود دارد که Motorola تا سال آینده نسخهای مقاوم از زد ۳ را با نام زد ۳ فورس یا نامی دیگر عرضه کند.
خودروساز کرهای سانگیانگ، برنامههای آینده خود را برای بازه زمانی بین سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۵ معرفی کرد؛ سانگیانگ تایید کرد که دو مدل شاسیبلند جدید همراه با یک خودروی چندمنظوره (MPV) به زودی تولید خواهد شد. علاوه بر این برنامههایی برای معرفی کراساور برقی و وانت پیکآپ دوکابین نیز وجود دارد.
طی رویدادی با حضور روزنامهنگاران استرالیایی در کره جنوبی و پیش از آغاز فعالیت مجدد این برند تجاری در آبان ماه امسال، سانگیانگ از طرح بلندمدت خود برای معرفی پیکآپ برقی دوکابین E-4WD خبر داد. آنطور که گفته میشود، وانت الکتریکی جدید سانگیانگ در اندازه مشابه با پیکآپ موسو (Musso) خواهد بود و در حال حاضر در مراحل پیشرفته طراحی برای معرفی در سال ۲۰۲۴ قرار دارد.
دن ریم، مدیر اجرایی صادرات سانگیانگ توضیح داد:
ما هنوز در حال توسعه این خودروی مفهومی هستیم، اما من فکر میکنم که تا حدود سال ۲۰۲۳ به بازار معرفی شود؛ اما تغییر آن به مقررات مختلف کشورها بستگی دارد. ۲۰۲۱، سالی بسیار حیاتی برای اروپا است، در حالی که ۲۰۲۲ سالی برحانی برای ایالات متحده در زمینه مقررات انتشار گازهای گلخانهای آلاینده خواهد بود، بنابراین زمانبندی عرضه این خودروی برقی هنوز حل نشده است. سانگیانگ به عنوان سومین خودروساز کره جنوبی پس از هیوندای و کیا، احتمالا اولین شرکتی باشد که وانت برقی دوکابین تولید خواهد کرد؛ البته اگر تسلا پیش از ما چنین کاری را انجام ندهد. به هر حال، ما اقدامات لازم را در سطح خودروی مفهومی انجام دادهایم.
سانگیانگ اوایل دهه جاری میلادی ورشکست شد، اما گروه خودروسازی هندی ماهیندرا آن را خریداری کرد و از ورشکستگی نجات داد. این شرکت قصد دارد در آینده نزدیک از چند مدل شاسیبلند و وانت پیکآپ چهار چرخ محرک رونمایی کند؛ علاوه بر این برنامههایی برای حضور در بازار استرالیا به عنوان بزرگترین بازار خارجی وجود دارد. پس از واگذاری تولید استرالیا به شرکت محلی اتکو اتوموتیو (Ateco automotive) در ۲ سال پیش، حالا سانگیانگ به دنبال گسترش فعالیتها در این کشور است.
تام اسمیت، مدیر جدید محلی سانگیانگ در استرالیا گفت:
در حال حاضر، فعالیت در زمینه تولید خودروی برقی به شکل گسترده وجود ندارد، اما بازار در حال تغییر بسیار سریعی است. شرکتها در حال تحقیق و توسعه برای کاهش هزینه و صرفهجویی در زمینه تولید خودروی الکتریکی هستند و روشهای محتمل را بررسی میکنند. بنابراین اگر ما بتوانیم خودروی تجاری سبک (LCV) تولید کنیم و گزینه الکتریکی نیز برای آن محفوظ بود، با توجه به تقاضای بازار میتوانیم فعالیتهای خود را در این زمینه گسترش دهیم.
سانگیانگ در سال ۲۰۲۲ از شاسیبلند برقی با شعاع حرکتی ۴۵۰ کیلومتر رونمایی خواهد کرد؛ علاوه بر این یک مدل خودروی هیبریدی مجهز به باتری ۴۸ ولت و شعاع حرکتی طولانیتر نیز در برنامه وجود دارد. دن ریم معتقد است که علاوه بر مقررات مربوط به انتشار گازهای آلاینده، فناوری باتری نیز در این زمینه تعیینکننده خواهد بود.
دن ریم توضیح داد:
هزینه و وزن باتری خودروی برقی پایین آمده است و شعاع حرکتی به مرور افزایش مییابد. با این حال، خودروسازان و تولیدکنندگان برای افزایش حجم باتری و کاهش هزینهها، به برنامههای یکدیگر متکی هستند. هدف ما، رسیدن به شعاع حرکتی ۴۵۰ کیلومتر (برای شاسیبلند سایز کوچک) است؛ اما ما چنین هدفی را به وانت پیکآپ نیز توسعه میدهیم. این بیشتر به قطعهسازان و شرکتهای تامینکننده بستگی دارد که بتوانند در زمینه تولید خودروهای الکتریکی همکاری کنند. در حال حاضر تولید باتری خودروی برقی، تنها ۱ درصد از سهم تولید جهانی قطعات را تشکیل میدهد؛ اما اگر این رقم به ۵ یا ۱۰ درصد برسد، موضوع بسیار متفاوت خواهد بود.
سانگیانگ تا اواخر سال جاری میلادی در استرالیا از چهار مدل خودروی جدید رونمایی خواهد کرد؛ این مدلها شامل کراساور سانگیانگ تیوولی (Tivoli) و XLV، شاسیبلند آفرود سانگیانگ رکستون (Rexton) و وانت پیکآپ دوکابین موسو میشود. البته در آینده نزدیک، مدلهای بیشتری نیز به بازار استرالیا اضافه خواهند شد. سانگیانگ در سال آینده برای اولین بار از شاسیبلند سایز متوسط کوراندو (Korando) رونمایی میکند، تا رقیبی برای مزدا CX-5 باشد.
شاسیبلند سانگیانگ رکستون نیز که در حال حاضر دارای پلتفرم آفرود شاسی جداگانه است، با نوعی پلتفرم جدید شاسی مونوکوک جایگزین خواهد شد. این پلتفرم شباهتهای زیادی به مدل کنونی هیوندای سانتافه دارد، ولی تمرکز بیشتری روی رانندگی جاده دارد و احتمالا با قیمتی حدود ۴۰ هزار دلار به بازار عرضه خواهد شد. این مدل با خودروی چندمنظوره هفت صندلی همراه خواهد شد، تا رقیبی برای کیا کارنیوال (Kia Carnival) باشد.
سانگیانگ برنامههایی نیز برای بروزرسانی قابل توجه پیشرانههای خود وعده داده است؛ این بروزرسانی شامل پیشرانه ۱.۲ لیتری چهار سیلندر بنزینی مجهز به توربوشارژر، با قدرت ۱۳۰ اسب بخار و گشتاور ۲۳۰ نیوتنمتر میشود. این پیشرانه جایگزین واحد ۱.۶ لیتری با ۱۲۵ اسب بخار قدرت و ۱۶۰ نیوتنمتر در مدلهای سانگیانگ تیوولی و XV در بازار استرالیا خواهد شد. هر دو گزینه، همراه با پیشرانه ۱.۵ لیتری بنزینی توربوشارژ با ۱۶۰ اسب بخار قدرت و ۲۶۰ نیوتنمتر گشتاور برای خودروی سانگیانگ کوراندو (Korando) ارائه خواهند شد.
علاوه بر این، گزینههای جعبه دنده اتوماتیک مبدل گشتاور و دوکلاچه نیز تا سال ۲۰۲۲ در دستور کار قرار دارد. در مدلهای بزرگتر، پیشرانه بنزینی توربوشارژ ۲.۰ لیتری با ۲۲۰ اسب بخار قدرت و ۳۵۰ نیوتنمتر گشتاور باقی خواهد ماند، اما قدرت ۱۸۰ اسب بخار و گشتاور ۴۲۰ نیوتنمتر در مدل فعلی ۲.۲ لیتری توربودیزل به ۲۰۰ اسب بخار و ۴۴۱ نیوتنمتر افزایش خواهد یافت.
بهتازگی فردی نام نام چاک لا توقنو ادعا کرده که بهواسطهی اپل واچ توانسته وجودِ تودههای خونی در بدنش را تشخیص دهد و مؤفق به شکست بیماری دیابت شود.
او دربارهی این اتفاق میگوید:
در ماه می سال ۲۰۱۶ میلادی، بدنم بهصورت ناگهانی با چند تودهی خونی من را حیرتزده کرد. این تودهها برخی از شریانهای مهم را که به قلب و ریهها منتهی میشدند، مسدود کرده بودند. این امر باعث شده بود تا تقریباً با مرگ فاصلهی چندانی نداشته باشم.
خوشبختانه پایشگرِ ضربان قلبِ اپل واچِ من کارش را به خوبی انجام میداد و من را متقاعد کرد که چیزی فراتر از یک روز پراسترس را تجربه میکنم؛ اما با توجه به اینکه در زمان مناسب مراقبتهای پزشکی را انجام دادم، این داستان پایان بسیار خوشی داشت.
با این وجود، این نخستین باری نیست که اپل واچ به واسطهی پایشگر ضربان قلب توانسته جان یک شخص را نجات دهد.
چاک لا توقنو در ادامهی صحبتهایش میگوید که اپل واچ حتی به او در درمان بیماری دیابت نیز کمک بهسزایی کرده است. بهلطف اپلیکیشنهایی که مصرف قندِ بدن را کنترل میکنند، او تشویق شده تا در مهار این بیماری سعی و کوشش بیشتری را به خرج دهد.
وی در این رابطه میگوید:
اپلیکیشنهای Workout و Activity برای من برنامههای راهگشا بودند؛ همانطور که مسیر راهرفتنم طولانیتر میشد، بهتدریج دوندگی و فعالیتهای ورزشی بیشتری مانند شنا، دمبلزنی و قایقرانی را به برنامهی خود اضافه کردم. حلقهی تمرینی من به فعالیتهای اضافی توجه داشت و چندین بار به من کمک کرد تا به هدفی که برای کالریهای خود گذاشته بودم، دست پیدا کنم.
طبق گفتهی چاک لا، او توانست در عرض ۶ ماه ۲۲.۵ کیلوگرم از وزن خود بکاهد و دورِ کمرِ خود را از ۳۸ اینچ به ۳۲ اینچ تقلیل دهد؛ اما تمامِ اینها مزایای ثانویهای بوده که وی از آنها بهره برده است. او میگوید:
مهمتر از همه، تأثیری بود که روی دیابتِ نوع دومِ من گذاشته شد. نهتنها من از دردسرِ پایش مداوم میزانِ قندِ خونِ خود رها شدم؛ بلکه توانستم میزان داروهای مصرفیام را نیز کاهش دهم. در آخرین آزمایشات، شاخصهی A1C کمتر از حدی شده بود که بتوان آن را در دستهی دیابتیها قرار داد.
اپل بارها در طول کنفرانسهای خود از تأثیرات مثبتِ اپل واچ بر سلامتی افراد صحبت کرده است و این نخستینباری نیست که شاهد روایتِ یکی از کسانی هستیم که توسط این ساعت هوشمند مؤفق به غلبه بر بیماریهای خود شده است.
اگر تجربهی مشابهی برای شما پیش آمده آن را در بخش نظرات با ما و دیگر کاربران در میان بگذارید.
برتری زبانی، هوشی یا حتی هنری ما نسبت به دیگر گونههای انسانتبار را فراموش کنید، گونهی ما به این دلیل آخرین و تنها گونه انسانی باقیمانده روی کرهی زمین است که توانسته در محیطهایی زندگی کند که دیگر انسانها حتی جرات نزدیک شدن به آن را نداشتهاند. انسانشناسان میگویند که سلطهی تنها یک گونهی انسان بر تمام جهان، تصادفی نیست. در واقع، توانایی هومو ساپینسها (انسانهای خردمند) برای سازگاری در دشوارترین شرایط محیطی، مهمترین عامل بقا بوده است.
پاتریک رابرتز از موسسهی ماکس پلانک برای علم تاریخ بشر در آلمان و برایان استوارت از دانشگاه میشیگان در ایالات متحده، در پژوهش جدید خود که در ژورنال Nature Human Behaviour منتشر کردند، دلیل اصلی موفقیت گونه ما را شرح دادهاند.
تمامی گونههای انسان، یکی پس از دیگر از بین رفتهاند. حدود ۳۰ هزار سال پیش، آخرین نئاندرتالها ناپدید شدند و ما، هومو ساپینسها را در تنهایی خود باقی گذاشتند. دلیل بقای گونهی ما در حالی که دیگر گونهها از بین رفتند، همواره یکی از مهمترین سوالات پیشروی انسانشناسان بوده. معمولا توانایی مغز- چه در زبان هوشمندانه و چه در ابزارسازی و هنرهای نمادین- یکی از سادهترین توضیحات بوده است.
اما ما به سرعت متوجه شدیم که نئاندرتالها، آن غارنشینهای وحشی که تصور میکردیم، نبودند. آنها هنر مختص به خود را داشتند، غذاهای خود را با آتش طبخ میکردند و یک نظام کارآمد برای مراقبتهای اجتماعی داشتند. با این تفاسیر به چه نتیجهای میرسیم؟ آیا دلایل خوبی وجود دارد تا به این نتیجه برسیم که آنها بهسادگی با مهاجرت ما از آفریقا، منقرض شدهاند؟
رابرتز و استوارت با هیچکدام از این فرضیات مخالفت نمیکنند، بلکه بهعقیدهی آنها، ما باید نگاه دقیقتری به نحوهی پراکندگی انسانهای خردمند در تقریبا همه جای کره خاکی داشته باشیم. از این رو، رابرتز و استورات، بررسیهایی روی بقایای باستانشناسی انسانها و محیطهایی که این سوابق فسیلی کشف شدهاند، انجام دادهاند. این شواهد باستانشناسی، دورهای حدود ۳۰۰ هزار سال تا ۱۲ هزار سال قبل را شامل میشود.
رابرتز و استوارت با این بررسیها دریافتند که هومو ساپینسها به این دلیل قادر به بقا بودند که میتوانستند در هر محیطی به گونهای عمومی (Generalist) بدل شوند. و به محض مواجه شدن با محیطهای دشوار ویژگیهای یک گونهی متخصص (Specialist) را به دست آورند. پژوهشگران این نقش بومشناختی جدید را «متخصصِ عمومی (General Specialist)» نامگذاری کردهاند. هومو ساپینسها که حدود ۸۰ هزار سال قبل از آفریقا مهاجرت کردند، بهراحتی در زیستگاههای متنوع از جنگل متراکم گرمسیری تا رشته کوههای سردسیر ساکن شدند.
یک گونهی عمومی قادر به بقا و سازگاری با شرایط محیطی مختلفی است و میتواند از منابع مختلفی استفاده کند. در مقابل یک گونهی متخصص میتواند تنها در یک محدوده و شرایط محیطی خاص زندگی کند یا رژیم محدودی داشته باشد. با این حال، اکثر موجودات زنده، همواره منحصر به یکی از این گروهها نیستند. برخی گونههای جانوری بسیار متخصص هستند (جانورانی که بیشتر از یک رژیم غذایی برخوردارند)، و برخی دیگر کمتر متخصصاند و برخی میتوانند، شرایط دشوارِ محیطهای مختلفی را تحمل کنند. همه چیز خوارها، از جمله ما انسانها، معمولا گونهای عمومی محسوب میشوند.
هومو ساپینسها در عصر پلیستوسن در این نواحی به دشواریهای بومشناختی عدیدهای برخوردند. این نواحی عبارتند از: بیابان تار در شمال غربی هند، ارتفاعات لسوتو در جنوب آفریقا، دشتهای سیبری در روسیه، جنگلهای گرمسیری سریلانکا
گیاهخواران اغلب متخصص هستند، اما جانورانی که انواع مختلفی از گیاهان را میخورند، یک گونهی عمومی (بنابراین، دوست گیاهخوار شما، مانند خودتان یک گونهی عمومی محسوب میشود!) در نظر گفته میشوند. یک نمونهی مشهور از یک حیوان متخصص، کوالا است که تقریبا بهطور کامل از برگهای اوکالیپتوس تغذیه میکند. راکون یک گونهی عمومی است، زیرا در محدودهی طبیعی وسیعی از آمریکای شمالی و مرکزی زندگی میکند و همه چیز خوار (انواع توت، حشرات، پروانهها و تخم پرندگان و حیوانات کوچک را میخورد) است.
دیرینهانسانشناسان عمدتا استدلال میکنند که گونهی ما به این دلیل قادر به سازگاری با محیطهای مختلف بوده که تغییرات شناختی چشمگیری را تجربه کرده است.
برایان استوارت، گفت:
دلیل امر تنها این نبود که ما در محیطهای متنوع یک گونه عمومی بودیم. بلکه ما وقتی در یک منطقهی بسیار دشوار قرار میگرفتیم، میتوانستیم با متخصصتر شدن و بهره بردن از منابع مختص به همان محیط (محدود کردن رژیم غذایی و حتی خوردن تنها یک ماده غذایی خاص)، با موفقیت آنجا را به سلطه خود در آوریم.
انسانشناسان بر این باورند که هومو ساپینسها توانایی زندگی در هر زیستبوم قابلسکونتی را از خود نشان دادهاند؛ از جمله مکانهای غنی مانند نواحی مدیترانهای و همچنین قطب شمال و رشته کوههای آند در آمریکای جنوبی. موضوعی که بهخوبی استراتژیهای معیشتی ما هومو ساپینسها را نشان میدهد. این قابلیت بسیار ویژه، مزیت رقابتی بیشتری نسبت به سایر گونههای انسانتبارها در اختیار ما قرار میداد که سرانجام موجب بقای ما و انقراض دیگر انسانتبارها شد.
هومو ارکتوس (انسان راست قامت) مناطقی از غرب آسیا، چین، اندونزی و اروپا را حدود ۲ تا ۱ میلیون سال قبل به تصرف خود در آورد؛ اما شمار اعضای این گونه به تدریج کاهش یافتند و در نهایت منقرض شدند. نئاندرتالها، آخرین خویشاوند ما، بین ۲۵۰ هزار تا ۴۰۰ هزار سال قبل در نواحی مختلف اوراسیا پراکنده شدند، اما آنها هم به دلایلی منقرض شدند.
استوارت میگوید، علاوه بر این، اکنون شواهد قوی وجود دارد که صفات رفتاری که فکر میکردیم، منحصر به هومو ساپینسها است، از جمله زبان پیچیده، استفاده نمادین از فرهنگ مادی و غیره، در دیگر گونههای انسانی، به خصوص نئاندرتالها، وجود داشته است. در واقع این بدین معناست که به احتمال زیاد بیشتر پیشرفتهای شناختی پیش از این توسط نیای مشترک ما ( انسان هایدلبرگی) به دست آمدهاند و ما این خصوصیات را با دیگر انسانتبارها مانند نئاندرتالها سهیم شدهایم.
اجداد انسانهای مدرن در حال خلق نقاشیهای غار. صفات رفتاری مانند زبان پیچیده، خلق آثار هنری و طبخ غذا که پیش از این مختص هومو ساپینسها تلقی میشد؛ در دیگر گونههای انسانی، به خصوص نئاندرتالها، وجود داشته
هومو ساپینسها در اواخر پلیستوسن، بین ۱۲ هزار تا ۱۰۰ هزار سال قبل، در سراسر جهان پراکنده شدند. شواهدی از هومو ساپینسها در نواحی شمالی و سردسیر قاره آمریکا و محیطهای مرتفع و همچنین جنگلهای بارانی گرمسیری در سراسر آسیا، آمریکا و ملانزی (منطقهای در نزدیکی استرالیا که شامل فیجی، پاپوآ گینه نو، غربی جدید گینه و جزایر سلیمان است) وجود دارد.
رابرتز و استوارت میگویند توانایی هومو ساپینسها در موفقیت در چنین وسعتی از زیستگاهها، بهخوبی نشاندهندهتواناییهای یک گونه متخصص عمومی است.
رابرتز گفت:
یک شکاف بومشناختی بین گونههای عمومی که میتوانند از منابع مختلفی استفاده کنند و در شرایط مختلف محیطی زندگی کنند و گونههای متخصص وجود دارد که رژیم غذایی محدود و تحمل زیستمحیطی محدودی دارند. بههر حال، هومو ساپینسها، مانند ساکنان جنگلهای گرمسیری یا شکارچیان ماموت در نواحی سردسیر، شواهد کافی برای یک گونه عمومی را نشان میدهند.
استوارت میگوید، هومو ساپینسها ممکن است این توانایی خاص را بهوسیلهی همکاری با دیگر اعضای هوموساپینسها که با آنها آشنایتی نداشتهاند به دست آوردهاند.
در واقع، ممکن است که این گروههای غیر خانواده، غذای خود را با هم سهیم میشدند و در طول مسیرهای طولانی با هم ارتباط برقرار میکردند و روابط متقابلی داشتند که به آنها اجازه میداد، بهسرعت با محیطهای جدید سازگاری پیدا کنند. استورات گفت:
داشتن اطلاعات گستردهی فرهنگی به آنها، امکان انجام کارهایی مانند دوختن لباس، ساختن پناهگاههای مورد نیاز خود، پیدا کردن همسر و مشخصا تمام چیزهایی را میداد که برای بقا و ادامه حیات در مناطق جدید ضروری بودند. نحوهی موفقیت انسانها در سازگاری سریع با زیستگاههای مختلف، حقیقا شگفتانگیز بود.
پژوهشگران امیدوارند که در پژوهشهای آینده، ریشهی این موفقیت را که احتمالا شواهد آن جایی در آفریقا نهفته است، بیشتر بررسی کنند.
بردگی داده؛ به اعتقاد جنیفر لین مورون، هنرمند آمریکایی این کلمه وضعیت کنونی زندگی مردم را توصیف میکند. او نسبت به تحویل اطلاعات شخصی به سازمانهای اطلاعاتی در ازای دریافت خدمات رایگان اظهار تأسف کرده است و میگوید دادههای شخصی ارزشمندتر از آن هستند که فکر میکنید. خانم مورون برای تأکید بر این جمله، مفهوم سرمایهداری افراطی را مطرح میکند. او خود را بهعنوان یک شرکت در Delaware ثبت کرد تا از دادههای شخصی خود برای رسیدن به سود مالی استفاده کند. او پروندههایی شامل زیرمجموعههای مختلف دادهای ایجاد کرد و در سال ۲۰۱۶ آنها را در یکی از گالریهای لندن به نمایش گذاشت. دادهها با قیمت پایهی ۱۰۰ پوند (۱۳۵ دلار) به مزایده گذاشته شدند. ارزش مجموعهی کامل دادهها شامل اطلاعات وضعیت سلامت و بهداشت و شمارهی امنیت اجتماعی درمجموع ۷۰۰۰ پوند برآورد شد.
تنها تعداد کمی از خریدارها از این پیشنهاد استقبال کردند، اما بهعقیدهی مورون این منطقی نبود. بااینکه شغل یک هنرمند، پیشبینی روح دوران است اما حق کاملا با خانم مورون بود: امسال دنیا شاهد فسادی بزرگ در اقتصاد دادهای بود. وقتی در ماه مارس مشخص شد کمبریج آنالیتیکا به دادههای ۸۷ میلیون کاربر فیسبوک دست پیدا کرده، تعداد درخواستها و اعتراضها برای تجدیدنظر بر کنترل دادههای شخصی آنلاین افزایش پیدا کرد. حتی آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان هم اخیرا قیمتگذاری بر دادههای شخصی را اجباری کرده و از پژوهشگرها درخواست کرده است که راهحلهای خود را برای حل این معضل ارائه دهند.
در دنیای دیجیتال کنونی، جمعآوری و استفاده از دادههای شخصی تحت کنترل سازمانهای بزرگ فناوری قرار دارد؛ از طرفی بر اساس رویکرد خانم مورون، افراد میتوانند دادههای شخصی خود را به فروش برسانند اما بعید است که این رویکرد خیلی زود به محبوبیت برسد؛ اما از یک دیدگاه دیگر میتوان این سؤال را مطرح کرد که اگر افرادی دادههای خود را کنترل کنند و شرکتهای بزرگ فناوری برای دسترسی به این دادهها ملزم به پرداخت هزینه شوند، وضعیت چگونه خواهد بود؟ این اقتصاد دادهای چطور بهنظر میرسد؟
اولین بار نیست که یک دارایی و منبع مهم اقتصادی از مالکیت سادهی افراد خارج شده و بهشکل تجارت و معامله درمیآید؛ برای مثال در گذشته، وضعیت مالکیت آب و زمین هم به همین شکل بوده است. اما بعید است اطلاعات دیجیتال از طریق بازار عرضه شود. در اصطلاح اقتصادی، دادههای شخصی برخلاف منابع فیزیکی از نوع کالاهای غیررقابتی هستند؛ به این معنی که بیش از یک مرتبه میتوان از آنها استفاده کرد، و هرچه بیشتر مورد استفاده قرار بگیرند سود بیشتری برای جامعه خواهند داشت. نفوذهای متعدد به دادهها نشان میدهند کنترل دادهها تا چه اندازه دشوار است. بهگفتهی جارون لانیر، یکی از پیشتازان عرصهی واقعیت مجازی و گلن ویل، اقتصاددان دانشگاه ییل (که هر دو در پژوهشهای مایکروسافت فعالیت دارند) براساس سابقهی تاریخی میتوان مدلی را ارائه داد که به نگرانیهای فئودالیسم فناوری ربط داشته باشد.
شناسایی نیروی کار هم مانند شناسایی دادهها دشوار است. در بیشتر دورههای تاریخی، زحمات کارمندها و کارگرها بهخوبی جبران نشده است. حتی زمانی که آنها آزادانه کار میکردند، دهها سال طول میکشید که دستمزدشان به سطوح میانگین قابلقبول برسد. براساس پیشبینی آقای ویل در کتاب جدید انگیزشی بازارهای رادیکال که با همکاری اریک پوسنر از دانشگاه شیکاگو نوشته است، تاریخ خود را تکرار نمیکند اما ممکن است به نظم درآید. او معتقد است در عصر هوش مصنوعی، باید داده را بهعنوان شکلی از کار در نظر گرفت.
برای پی بردن به دلیل این مسئله، هوش مصنوعی را بهعنوان بخشی از یک عبارت تعریفی یا غیردقیق در نظر بگیرید. مسر ویل و پوسنر به آن هوش جمعی میگویند. اغلب الگوریتمهای AI در فرآیندی بهنام یادگیری ماشین باید از طریق مثالهای انسانی آموزش داده شوند. تا وقتی این الگوریتمها از پاسخ صحیح (که توسط انسان ارائه شده است) آگاه نباشند، نمیتوانند زبانها را ترجمه کنند، سخنرانیها را درک کرده و اشیای موجود در تصاویر را تشخیص دهند. بنابراین میتوان دادههای ارائهشده توسط انسانها را شکلی از انجام کار در نظر گرفت که به تقویت AI کمک میکند. با توسعهی دادهها، کار دادهای، شکلهای متعددی بهخود میگیرد. بیشتر این شکلها منفعل یا غایب هستند؛ برای مثال افراد معمولا در انواع فعالیتها مثل لایک کردن پستهای شبکههای اجتماعی، گوش دادن به موسیقی، پیشنهاد رستورانها و ... دخالت دارند هرکدام از این فعالیتها بهنوعی دادههای موردنیاز را برای توسعهی سرویسهای جدید تولید میکنند. ولی بعضی کارهای دادهای بهدلیل نیاز به فرآیند تصمیمگیری به فعالیت بیشتری نیاز دارند (از جمله برچسبگذاری تصاویر یا هدایت یک اتومبیل در یک شهر شلوغ)، از این کارها میتوان بهعنوان مبنایی برای آموزش سیستمهای AI استفاده کرد.
اما صرفنظر از اینکه این دادهها بهصورت منفعل یا فعال تولید شوند، تعداد کمی از افراد مایل هستند کل اطلاعات خود را ردیابی کنند و ارزش آن را تخمین بزنند؛ از طرفی زمان لازم برای انجام چنین کارهایی را هم ندارند. حتی تعداد اندکی از افراد که کارهای دادهای را انجام میدهند، قدرت چانهزنی لازم را برای دستیابی به یک معاملهی خوب از سوی سازمانهای AI ندارند. اما تاریخچهی نیروی کار میتواند راهنمای خوبی در مورد سیر تکاملی این فرآیند ارائه دهد: بر اساس سوابق تاریخی، دستمزدها بهواسطهی تلاش اتحادیهها به سطوح قابلقبولی رسیدهاند.
بهطور مشابه، خانم ویل افزایش اتحادیههای کار دادهای را پیشبینی کرده است؛ این اتحادیهها، سازمانهایی هستند که نقش دروازهبان را برای دادههای افراد ایفا میکنند. این سازمانها مانند سازمانهای سنتی، در مورد نرخها مذاکره میکنند، بر کار دادهای اعضا نظارت کنند و برای مثال با درنظرگرفتن درجههای مختلف اعتباری، کیفیت خروجی دیجیتال را تضمین کنند. اتحادیهها میتوانند مسیر کار دادهای تخصصی را برای اعضای خود هموار کرده و حتی با مسدود کردن دسترسی شرکتی که از دادههای آنها استفاده میکند، دست به اعتصاب بزنند. بهطور مشابه، اتحادیههای دادهای میتوانند مسیری را برای مشارکت اعضا فراهم کنند، درعینحال به ردیابی فعالیتها پرداخته و دادهها را به شرکتهای AI بفروشند.
شاید این فرآیند مثل یک داستان علمی تخیلی بهنظر برسد. از طرفی این سؤال مطرح میشود که برای مثال، گوگل و فیسبوک چرا باید از مدل فعلی استفاده از دادههای رایگان دست بکشند و در عوض به فروش تبلیغات هدفمند و آنلاین بپردازند؟ آنها در سال ۲۰۱۷ درمجموع ۱۳۵ میلیارد دلار از تبلیغات درآمد داشتند. اگر قرار بود پولی در ازای دادهها به افراد پرداخت شود، سود کمتری بهدست میآوردند. در این اثنا، استارتاپهایی مثل CitizenMe وDatacoup که شکلهایی از اتحادیههای دادهای هستند، پیشرفت زیادی نداشتند. با اینکه حال در صنایع دیگر، غولهای فناوری دادهها را میخریدند اما زیاد در مورد آن صحبت نمیکردند. آنها برای بررسی کیفیت الگوریتمها و از بین بردن محتوای غیرقانونی و مخرب، از معیارهای ارزیابی و تعدیلکننده (بیشتر بهواسطهی سازمانهای برونسپاری) استفاده کردند. سازمانهای دیگر از پلتفرمهای کار انبوه مثل پلتفرم Mechanical Turk آمازون برای تخصیص کارهای دادهای ازجمله برچسبگذاری تصاویر استفاده میکنند. Mighty AI بهعنوان یک استارتاپ مستقر در سیاتل، از هزاران کارمند آنلاین برای برچسبگذاری تصاویر صحنههای خیابانی استفاده میکند، این صحنهها برای آموزش الگوریتم خودروهای بدون سرنشین بهکار میروند.
درصورتیکه AI طبق پیشبینیها عملکرد خوبی داشته باشد، تقاضا برای دادههای بیشتر و بهتر بالا خواهد رفت. با پیچیدهتر شدن سرویسهای AI، الگوریتمها به یک رژیم باکیفیت از اطلاعات دیجیتال نیاز پیدا میکنند؛ این رژیمها توسط مردم و در ازای پرداخت پول فراهم میشوند. وقتی یک سازمان بزرگ فناوری در ازای دادهها پولی بپردازد، بقیهی سازمانها هم از آن پیروی میکنند.
درنظرگرفتن داده بهعنوان کار به این معنی، کاهش سود شرکتهای بزرگ فناوری است اما در درازمدت بر توسعهی کسبوکار آنها تأثیر میگذارد. کارمندان (حداقل بخشی از آنها) در این فرآیند ایفای نقش میکنند. صبح کاری آنها با بررسی داشبوردی آغاز میشود که فهرستی سفارشی از وظایف موجود را نمایش میدهد: وظایفی مثل تماشای تبلیغات گرفته تا (دوربین کامپیوتر به جمعآوری واکنشهای چهره میپردازد) تا ترجمهی یک متن به یک زبان دیگر و بررسی ساختمان مجازی برای آشنایی با قسمتهای مختلف آن. داشبورد میتواند شامل اطلاعاتی مثل فهرست درآمدهای گذشته، رتبهبندیها و مهارتهای جدید باشد.
اما هنوز هم راه زیادی تا تبدیل دادههای شخصی به شکلی از کاروکسب درآمد باقی مانده است. یکی از پیشنیازها برای محقق شدن چنین هدفی، اعمال یک چارچوب قانونی صحیح برای شکلگیری اقتصاد دادهای جدید است. قانون حفاظت از دادههای عمومی منصوب به اتحادیهی اروپا که در ماه می تصویب شد، حق بررسی، دانلود و حذف دادههای شخصی (که تحت مالکیت شرکتها قرار دارند) را به مردم میدهد. در درجهی دوم، فناوری ردیابی جریانهای دادهای قویتر شده است. پژوهشهای مربوط به محاسبهی ارزش دادههای موجود در سرویسهای AI هنوز در دوران طفولیت خود بهسر میبرند.
مقالههای مرتبط:
مهمتر از همه، مردم بهعنوان کارمندهای دادهای باید آگاهی خود از دستهها و گروههای مختلف دادهای را افزایش دهند. اغلب افراد میگویند خواستار محافظت از دادههای شخصی خود هستند، اما دادههای خود را ازای دریافت هیچ سودی رها میکنند؛ به این رفتار در اصطلاح پارادوکس حریم شخصی گفته میشود. اما بهطورکلی چنین رفتارهایی در حال تغییر هستند: بر اساس پژوهشهای مرکز Pew بیش از ۹۰ درصد از آمریکاییها معتقدند که کنترل افراد برای دستیابی به دادهها ضروری است.
حتی در صورت پیادهسازی چنین فرآیندی، پول حاصل از آن زیاد نخواهد بود. برای مثال اگر فیسبوک سود ماهیانهی خود را بین کاربران تقسیم کند، به هرکاربر سالانه ۹ دلار خواهد رسید. اما چنین محاسباتی در تشخیص آغاز عصر دادهای شکست میخورند. AI اغلب اوقات به برق تشبیه میشود. زمانی که فرآیند برقرسانی در اواخر قرن نوزدهم آغاز شد، برق مصرفی کل شهرها برابر با برق مصرفی یک خانوار در زمان حاضر بود.
آیا اقتصاد دادهای ناعادلانه نیست؟ قطعا دادههای بعضی افراد ارزشمندتر از دادههای بقیه است. اما آقای ویل معتقد است مهارتهای موردنیاز برای تولید دادههای باارزش ممکن است گستردهتر از حد تصور شما باشند؛ بنابراین کار دادهای میتواند سلسلهمراتب استاندارد سرمایهی انسان را مختل کند. جوامع باید بهدنبال مکانیزمی برای توزیع ثروت حاصل از AI باشند. تا زمانی که این تغییر رخ ندهد، نابرابری اجتماعی میتواند به سطوح میانی برسد. اما در صورت پیادهسازی این تغییرات، میتوان امیدوار بود که روزی کارمندان دادهای در سراسر دنیا با یکدیگر متحد شوند.
با تشدید اختلافات تجاری میان چین و آمریکا، اپل طی گزارشی رسمی به کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالاتمتحده (SEC) نسبت به اثرات زیانبار این جنگ تعرفهای بر کسبوکار خود ابراز نگرانی کرد. کوپرتینوییها در این گزارش تصریح کردهاند که اعمال تعرفههای سنگین وارداتی توسط هر یک از این دو کشور علیه دیگری میتواند روند رو به رشد شرکت متبوعشان را متوقف کند.
به گزارش بلومبرگ، اپل در گزارش خود خاطرنشان کرده است که تعرفههای گمرکی بالاتر میتواند باعث افزایش هزینه تولید محصولات، قطعات و مواد اولیه شود. آنطور که این شرکت میگوید، این افزایش هزینهها تأثیر منفی قابل توجهی بر سود ناخالصش خواهد داشت.
در گزارش اپل آمده است که وضع چنین تعرفههای باعث میشود که محصولاتش گرانتر از قبل به دست مصرفکنندگان برسند و این به نوبه قدرت رقابتپذیری و تقاضای مصرف محصولات را دستخوش تغییر خواهد کرد.
در ادامه اپل توضیح داده است که چگونه دمیدن در شیپور جنگ تعرفهای میتواند اثرات زیانباری بر محصولات و مشتریانش بر جای بگذارد:
بالا گرفتن اختلافات تجاری بینالمللی میتواند منجر به اعمال تعرفههای گمرکی یا در دستور قرار گرفتن سایر اقدامات حمایتگرایانهای شود که بیشک برای این شرکت، گران تمام خواهد شد. وضع تعرفههای بالاتر افزایش هزینه تولید محصولات، قطعات و مواد اولیه را در پی خواهد داشت. این هزینههای مازاد هم میتوانند به نوبه خود بر سود ناخالص حاصل از فروش محصولات تأثیر منفی بگذارند.
تعرفهها همچنین باعث بالا رفتن بهای تمامشده محصولات برای مشتریان میشوند و این امر، رقابتپذیری و تقاضای مصرف آنها را کمتر میکند. از طرف دیگر، کشورها ممکن است دست به اتخاذ سیاستهای حمایتگرایانه دیگری بزنند که باز هم توانایی اپل را برای عرضه محصولات و خدمات خود تحتالشعاع قرار خواهد داد. دست آخر، بلاتکلیفی سیاسی از سرانجام اختلافات تجاری و اقدامات تلافیجویانه کشورها علیه یکدیگر میتوانند منجر به کاهش اعتماد و هزینهکرد مصرفکنندگان شود و این امر بیش از هر چیز، کسبوکار این شرکت را مختل میکند.
گزارش اپل به کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا در راستای نظرهایی بود که پیشتر تیم کوک، مدیر اجرایی اپل در نشست اعلام عملکرد مالی اپل در فصل سوم سال ۲۰۱۸ بیان کرد. کوک طی آن نشست گفته بود که بار گران تعرفهها در نهایت به شکل مالیاتی مضاعف بر دوش مصرفکنندگان تحمیل خواهد شد و ما امیدواریم که مذاکرات تجاری میان سران چین و ایالاتمتحده ختم به خیر شود.
در حال حاضر به نظر میرسد که با آغاز دور چهارم جنگ تعرفهای، اپل واچ بیش از هر محصول دیگری تحت تأثیر قرار بگیرد. با این حال، Apple تاکنون از ارائه اطلاعات دقیقتری در مورد اینکه چگونه تعرفهها بر قیمت این محصول تأثیر بیشتری میگذارد، خودداری کرده است.
با پیشرفت تکنولوژی پزشکی که به ساخت اندامهای آزمایشگاهی (مهندسی زیستی) کمک کرده، در آینده بسیاری از اندامها نظیر، قلب، ریه، کبد و کلیه، میتوانند با موفقیت به انسان پیوند زده شوند و جان بسیاری از بیماران را نجات دهند.
همانطور که میدانید، عمدهترین مشکل در پیوند عضو، پیدا کردن اهداکنندهی مناسب است، حتی در صورت وجود یک اهداکنندهی مناسب، در بسیاری از موارد، بدن بیمار ممکن است که عضو پیوندی را پس بزند. علاوه بر این، اندامهایی مانند قلب را نمیتوان از بدن اهداکنندهی زنده به بدن فرد دیگر پیوند زد. اکنون، پژوهشگران دانشکده پزشکی دانشگاه تگزاس، موفق به پیوند ریههای آزمایشگاهی به خوک شدهاند و امیدواریهای زیادی را به وجود آوردهاند.
البته واضح است که هنوز سالها با پیوند اندامهای آزمایشگاهی به بیماران واقعی فاصله داریم؛ اما آزمایش اخیر که خبر از پیوند موفقیتآمیز به خوک میدهد، میتواند گام بزرگی برای پیوند اندامهای آزمایشگاهی به انسان باشد.
جون نیکولز، پژوهشگر ارشد این پژوهش جدید که در ژورنال Science Translational Medicine منتشر شد، گفت:
تا بهحال آزمایشهای متعددی در حیوانات کوچک انجام گرفته بود، اما این حیوانات تنها برای مدت کوتاهی زنده مانده بودند. این نخستین باری است که یک ریه کاملا مهندسی زیستی پیوند زده میشود.
پژوهشگران در این آزمایش، ابتدا یک ریه را از بدن خوکهای دیگر برداشتند و در حلالی که برای جدا کردن خون و سلولهای زنده طراحی شده بود قرار دادند. آنچه که باقی ماند اصطلاحا یک داربست پروتئینی به شکل ریه بود.
پژوهشگران سپس، یک ریه را از هر کدام از خوکهای آزمایشگاهی برداشتند و سلولهایی را از آن گردآوری کردند. سپس داربست را در مخزنی مملو از مواد مغذی قرار دادند و سلولهای ریه حیوان نیز اضافه شدند. این سلولها طی ۳۰ روز در سراسر داربست پراکنده شدند تا ریه تازه آماده پیوند شود. بعد از این پژوهشگران ریههای آزمایشگاهی را به چند گروه خوک پیوند زدند.
پژوهشگران برای بررسی موفقیت پیوند، گروههای مختلف خوک را در فواصل مختلف، ۱۰ ساعته، ۲ هفتهای، ۱ ماهه و ۲ ماهه پس از جراحی بررسی کردند. همهی خوکها سالم باقی ماندند و پژوهشگران دریافتند که عروق خونی در ریهها، ظرف دو هفته رشد کرده است.
پژوهشگران اعلام کردند که آنها هیچ علائمی از آدم ریه مشاهده نکردند که معمولا نشانهی رشد ناکافی عروق خونی است. ریههای مهندسی زیستی پس از پیوند بدون تزریق هیچگونه دارویی به رشد خود ادامه دادند، در واقع، بدن تمام نیازهای ریه جدید را فراهم کرد.
با این حال پژوهشگران اعلام کردند که این آزمایش، تنها برای ارزیابی نحوهی پیوند و پاسخ بدن دریافتکننده طراحی شده بود و نحوهی اکسیژنرسانی ریههای رشد آزمایشگاهی بررسی نشده است. پژوهشگران اعلام کردهاند که در پژوهشهای آینده، این مورد را بررسی خواهند کرد. بهگفتهی پژوهشگران، اگر همه چیز به درستی پیش برود، طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده، میتوان عضوهای آزمایشگاهی مشابهی را به بدن انسان پیوند زد.
دیوار جاذب صدا برای به حداقل رساندن آلودگی صوتی در کنار بزرگراهها طراحی و نصب میشود تا رفاه و آسایش شهروندانی که در مجاورت بزرگراهها کار یا زندگی میکنند، تامین شود و سروصدای انواع اتومبیلها و کامیونها، آنها را آزار ندهد. ولی سئوال اصلی این است که دیوار جاذب صدا تا چه حد میتواند باعث کاهش آلودگی صوتی شود؟ آیا دیوار جاذب صدا بهخوبی نقش خود را ایفا میکند؟ آیا امکان دارد دیوار جاذب صدا، باعث افزایش آلودگی صوتی شود؟
از نظر تئوری، دیوار جاذب صدا که همچون دیواری غولپیکر بین بزرگراهها و خانههای مسکونی کشیده میشود، باید از عبور نویز بهطرف دیگر جلوگیری کند. اما کارشناسان آکوستیک نظر دیگری دارند و معتقدند که مسالهی اصلی بعد از نصب دیوار صوتی برطرف نمیشود و گاهی خود دیوار جاذب صدا عامل بروز مشکلاتی میشود.
سازمان حمل و نقل ویسکانسین، بهصورت جدی وارد بررسی موضوع شده و طرحی گرافیکی توسط مجله علمی Undark از عملکرد دیوار جاذب صدا ترسیم شده است تا در مورد تاثیر دیوار بر کاهش نویز به نتیجهی نهایی برسند.
همانطور که در تصویر مشاهده میکنید، تنها افرادی که در نزدیکی دیوار جاذب صدا سکونت دارند، از فواید کاهش نویز صوتی حاصل از نصب دیوار بهره میبرند. متخصصین Undark متوجه شند بخشی از امواج صوتی از قسمت بالای دیوار به شهروندانی که دورتر از دیوار جاذب صدا زندگی میکنند منتقل میشود. در اصل دیوار جاذب صدا تنها به نفع ساکنینی خواهد بود که نزدیک دیوار سکونت دارند ولی شهروندانی که در فاصلهی دورتری از دیوار صوتی سکونت دارند، حتی ممکن است آلودگی صوتی و نویز را به صورت تقویت شده، دریافت کنند.
Undark اعلام کرد:
از آنجایی که امواج صوتی به صورت موجی حرکت میکنند، میتوانند از بالای دیوار جاذب صدا عبور کنند. بههمین دلیل حتی زمانی که ارتفاع دیوار به ۴.۸ متر (۱۶ فوت) هم برسد، آپارتمانهایی دورتر از بزرگراه هم هنوز سروصدای بزرگراه را میشنوند. دیوار جاذب صدا، بخشی از نویز صوتی بزرگراهها را جذب میکنند ولی بخشی از نویز صوتی منعکس شده و از بالای دیوار منتشر میشود، ماریانو بریوس، مدیر هماهنگی برنامههای زیستمحیطی وزارت حمل و نقل فلوریدا معتقد است که بیشتر نویز صوتی از بالای دیوار جاذب صدا عبور میکند و در محیط انتشار یافته و به گیرنده که در اصل ساکنان آن منطقه هستند، میرسد.
این موضوع، خصوصا در شرایط خاص آبوهوایی میتواند مشکلاتی را ایجاد کند. تنسی یکی از مشاوران شرکت مشاورهای Bowlby & Associates در فرانکلین، به بررسی و اندازهگیری صداهای اطراف بزرگراهها پرداخت و دارلین دی ریتر، مدیرعامل شرکت متوجه شد که شهروندانی که حتی صدها فوت از بزرگراه فاصله دارند، اگر باد موافق بوزد، میتوانند صداهای بلندتر از ۵ دسیبل را بهخوبی بشنوند.
اما با این وجود نهادهای قانونگذار به این موضوع توجهی ندارند و آنرا در نظر نگرفتهاند. ریترمعتقد است که در مدلسازی کاهش آلودگی صوتی، به شرایط خاص آبوهوایی اعم از باد و تغییرات درجهحرارت توجهی نمیشود و تنها شرایط معمولی در محاسبهی دیوار جاذب صدا در نظر گرفته میشود. برای مثال صبح زود که زمین خنک و هوا گرم است، امواج صوتی که معمولا انتظار میرود بهسمت بالا حرکت کنند، به سمت زمین فشرده میشوند؛ در نتیجه، شهروندانی که در فاصلهی ۱۵۲.۴ تا ۳۰۴.۸ متر (۵۰۰ تا ۱۰۰۰ فوت) بزرگراه قرار دارند، صدای نویز و سروصدای ماشینها را میشنوند.
کسانی که در ارتفاعات تپهای شکل یا نزدیکی شاهراههای اصلی زندگی میکنند، حتی گاهی اوقات متوجه میشوند که با وجود نصب دیوار جاذب صدا، نویز صوتی بسیار آزاردهندهتر از آن است که بتوانند تحمل کنند. در خروجی یکی از بزرگراههای حومهی شهر نیواورلئان، دیوار جاذب صوتی در مسیر یکپارچه نبود. ساکنین آن منطقه اصلا نمیتوانستند نویز صوتی محیط را تحمل کنند. حتی شهروندای که در فاصلهی ۱۵۲.۴ متری دیوار ساکن بودند از سروصدای اتومبیلها در امان نبودند. به دلیل شرایط عبور و مرور دو دیوار صوتی به موازات هم طراحی شده بود ولی نویز از دیوار اول به دوم منتقل میشد و در نهایت آسایش شهروندان را گرفته بود.
بیشتر دیوارهای جاذب صدا از بتن ساخته شدهاند که نصب هر یک مایل (۱.۶ کیلومتر) دیوار، هزینهای بالغ بر ۲ میلیون دلار خواهد داشت. در سال ۲۰۱۳، دولت امریکا هزینهای بالغ بر ۶ میلیارد دلار برای نصب دیوار جاذب صدا در یکی از بزرگراههای این کشور هزینه کرد. به بیان دیگر، نصب دیوار به ازای هر ساختمان مسکونی، هزینهای در حدود ۹۲ هزار دلار دارد. باید بدانید یک شهروند امریکایی با ۹۲ هزار دلار میتواند در بسیاری از نقاط کشور، یک یا حتی سه خانه مسکونی پیشخرید کند، حال آنکه چنین رقم هنگفتی برای نصب دیوار جاذب صدا هزینه میشود.
سوال اینجاست که چرا دولتها برای نصب دیوار صوتی هزینه میکنند؟ دولت فدرال معتقد است که دولتها باید هرگونه اقدامی را که باعث کاهش نویز و آلودگی صوتی میشود برای شهروندان خود در نظر بگیرند و اگر اقداماتی معقول بهنظر برسد، دولت از محل بودجههای خود برای اجرای چنین پروژههایی هزینه میکند. البته برخی کارشناسان معتقدند که هزینه کردن برای بهبود آسفالتها و استفاده از آسفالتهایی کمصداتر میتواند راهکار مناسبی باشد. در ویدیوی ذیل تفاوت بین آسفالت کمصدا را با آسفالتهای معمولی مشاهده میکنید:
استفاده از آسفالت مناسب میتواند بهعنوان یکی از راهکارهای کاهش آلودگی صوتی کمککننده باشد. در هلند روشهایی برای کاهش آلودگی صوتی استفاده میکنند که میتواند میزان آلودگی صوتی ایجاد شده از طریق آسفالت را کاهش دهد.
شاید نصب دیوار جاذب صدا، سومین راهکار برای کاهش آلودگی صوتی است. دیوار بلند بتنی و فلزی اغلب باعث زشتتر شدن طراحی شهری میشوند و با توجه به هزینههای هنگفتی که نصب آنها دارد، عملا نمیتوانند آلودگی صوتی را آنطور که باید و شاید بر طرف کنند.
بههر حال زندگی کردن در شهرهای بزرگ و خصوصا در مجاورت بزرگراهها تبعات خودش را دارد و آلودگی صوتی یکی از این موارد است. برخی تصور میکنند که با استفاده از خودروهای الکتریکی بهجای خودروهای بنزینی، آلودگی صوتی بزرگراهها کاهش پیدا میکند، ولی باید در نظر داشته باشید که بیشترین آلودگی صوتی در اثر اصطکاک لاستیکهای خودرو با آسفالت جاده بهوجود میآید و مربوط به موتور خودرو نیست.
.: Weblog Themes By Pichak :.